کلاهبرداری هرمی
نویسنده : مهری نقدیان
"می خواستم برای خودم یک ماشین آخرین مدل به همراه ویلایی در کنار دریا خریداری کنم." اینها بخشی از آرزوهای محمد است که برای رسیدن به رویاهایش به تهران آمده ودر یک آپارتمان که مثل او بسیار هستند، گرفتار شده است. اهل یکی از شهرهای شمالی کشور است و چند ماه قبل در حالی که نتوانسته بود کار مناسبی برای خودش دست و پا کند، با وسوسه یکی از دوستانش تصمیم گرفته بود به تهران بیاید.
"دوستم می گفت در تهران کاری سراغ دارد که یک ساله مرا میلیونر می کند ولی نیاز به کمی سرمایه دارد. من هم، همه پولی را که داشتم برداشتم و راهی پایتخت شدم. وقتی به این آپارتمان رسیدم، یکی از سرشاخه ها مرا در آغوش گرفت و برایم جشن ورود به شبکه را بر پا کرد. با شنیدن حرف های سرشاخه که می گفت می توانم یک شبه راه صد ساله را طی کنم، احساس کردم به پشت در بهشت رسیده ام. برای همین همه پولم را به او دادم و زندگی من در این آپارتمان آغاز شد."
- ۲ نظر
- ۳۰ آبان ۹۳ ، ۰۹:۵۲