بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

بسم الله الرحمن الرحیم
شرکتهای بازاریابی شبکه ای، دارای ابعاد مختلفی میباشند که باید با رویکردی سیستمی مورد بررسی قرار گیرند. از جمله این ابعاد میتوان به مواردی چون ابعاد فقهی، قانونی، روانشناختی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی و... اشاره کرد.
بی شک، بررسی بازاریابی شبکه ای بدون لحاظ ابعاد مختلف آن، عقیم و ناکارآمد خواهد بود.
این پایگاه در صدد بررسی ابعاد این مسئله با رویکرد انتقادی میباشد.

لینک کانال تلگرام:
t.me/onnetworkers

onnetworkers@

۷۰ مطلب با موضوع «نقد آموزشهای روانی شرکتهای بازاریابی شبکه ای» ثبت شده است

نگارنده بر آن است که در بازاریابی شبکه ای از یازده جهت شستشوی مغزی صورت می گیرد.

* این مطلب از این منبع اخذ شده است.


شستشوی اول: در بازاریابی شبکه ای واسطه ای نداریم.

چنانچه هدف شرکتها حذف واسطه هست پس وجود خود این شرکتها نقض کننده این هدف می باشد . چون خود این شرکتها یک واسطه محسوب می شوند و هیچکدام تولید کننده محصول خاصی نیستند .

البته  برخی از آنها کالاهایی به نام خود شرکت دارند که عملاً برند (نام تجاری که روی یک کالا نوشته می شود) آن شاید متعلق به این شرکتها باشد و این دلیل بر تولید آن کالا توسط آن شرکت نیست.


شستشوی دوم: حمایت از تولید داخلی

عملاً 80 تا 90 درصد از اجناسی که این شرکتها ارائه می دهند کالاهای خارجی است.

🔍چرا از اجناس خارجی یا اجناس داخلی بی نام و نشان و عجیب و غریب استفاده شده؟

چون اجناس خارجی قیمت مصرف کننده ندارند و این شرکتها این اجناس را با قیمتهای بسیار پایین (به علت کیفیت پایین این محصولات) خریداری کرده و با قیمتهای بسیار بالا به فروش می رسانند تا اول سود خود را تضمین کنند بعد با ارقام بالا و درصد سود های عجیب و غریب سر من و شما را کلاه بگذارند که می توانی در شرکت آنها تا 40 % یا بیشتر هم سود ببری.

به یک کارخانه تولیدی معروف بروید و از مدیر فروش کارخانه بپرسید که نمایندگان شما در سطح استان و کشور چند درصد سود می برند و آنها پاسخ خواهند داد در صورت خرید بالا و در بهترین شرایط حداکثر 15 تا 20 درصد پس چگونه است که این شرکتها که تولید کننده هم نیستند می توانند این سود ها را در صورت خرید جزء به شما بدهند؟ آیا غیر از این است که یک جنس با کیفیت پایین و با قیمت پایین می خرند و با قیمت بالا به مردم ارائه می کنند؟

نکته مهم: بدلیل ضعف در کیفیت مشتریان شاید فقط یکبار حاضر به خرید آن محصول باشند و نهایتاً متضرر اصلی نیروهای انسانی بی مزد داخل شرکت هستند که عمرشان را روی یک محصول بی کیفیت (شاید با ظاهر و بسته بندی آراسته) می گذارند.


شستشوی سوم: مسئله اشتغال زایی

  • محمد

* منبع فارسی مطلب

* منبع انگلیسی مطلب

مشکلات بازاریابی شبکه ای چیست؟

این روزها کسب و کارهای اینترنتی از جمله بازاریابی شبکه‌ای بسیار نام‌آشنا به‌نظر می‌رسد. از سال ۱۳۹۰ که شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای با مجوز رسمی از وزارت صنعت و معدن کار خود را آغاز کرده‌اند، ظاهرا هیچ خطری سرمایه‌گذاران را تهدید نمی‌کند. با این حال، بر اساس مشاهدات و تحقیقاتی که تاکنون صورت گرفته، در امنیت شغلی و تضمین سودده بودن این نوع از کسب‌و‌کار جای تردید بسیاری وجود دارد. اغلب کسانی که جذب بازاریابی شبکه‌ای می‌شوند، در رؤیای کسب درآمد هنگفت هستند، آن هم درحالی که پا روی پا انداخته‌اند و پول پارو می‌کنند. به نظر شما رؤیای چند درصد از فعالان شبکه‌های بازاریابی محقق می‌شود؟ برای آگاهی از واقعیت این کسب‌و‌کار و مشکلات بازار‌یابی شبکه‌ ای شما را به خواندن ادامه‌ی این مقاله دعوت می‌کنیم.


مقدمه

یک راست سرِ اصل مطلب می‌رویم. دوسالی می‌شود که درباره‌ی بازاریابی شبکه‌ای یا بازاریابی چندسطحی (MLM) تحقیق می‌کنیم، به ویژه با تحقیق روی یک‌مورد کلاهبرداری که ادعا می‌کرد بازاریابی چندسطحی است. همین‌طور چند تحقیق مرتبط با این موضوع نیز انجام دادیم و در‌نهایت به این نتیجه رسیدیم که مدل تجارت بازاریابی چند‌سطحی(MLM) اساسا دارای نقص است؛ بنابراین اگر به حقایقی که درباره‌ی آن وجود دارد توجه نکنید، وارد تجارت پرخطری شده‌اید. در اصل، با فرض اینکه بازاریابی شبکه‌ای، رؤیای «درآمد منفعل» -درآمدی که حاصل درگیری غیر‌مستقیم و غیر‌فیزیکی یک فرد در یک کار مثل خرید ملک و اجاره آن است و نه فروش محصول- باشد، بازهم به خاطر چهار نقصی که در ادامه توضیح خواهیم داد، این سیستم اساسا پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به سیستم هرمی دارد. چهار نقص بازاریابی‌های شبکه‌ای به شرح زیر است:

برای خودتان رقیب می‌تراشید

تضاد میان «درآمد منفعل» و «درآمد فعال»

سوددهی نامشخص محصولات

القائات شبه‌مذهبی

به دلیل وجود این چهار نقص در شبکه‌های بازاریابی، شما وارد تجارت پرخطری می‌شوید. اکنون به طور مفصل به چهار نقص بالا می‌پردازیم.

  • محمد
* این مطلب از این منبع اخذ شده است

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که خودتان یا یکی از دوستان یا نزدیکان شما مخاطب حرفهای در ظاهر دوستانه و دلسوزانه و در باطن سودجویانه یک بازاریاب شرکتهای بازاریابی شبکه ای که احتمالا طعمه داغ یا گرم اون هستید گرفتارشده باشید. در این موقعیت دو حالت را تجربه کردیده اید: یا مجبور شده اید نقش قربانی را بازی کنید و بدون آنکه فرصت تفکر عمیق بدست بیاورید در دام الفاظ و تکنیکهای تاثیر گذاری قرار گرفته اید و یامجبور شده باشید با ملاحظات اخلاقی طوری با دوست یا همکار خود صحبت کنید که باعث ناراحتی وی نشده باشید و یا احتمالا در مقابل اصرار های بیش از حد وی قید ارتباط دوستی و آشنایی تان را زده باشید. این داستان، بخشی از عضو گیری افراد گرفتار در بازاریابی شبکه است.

اگر از گروهدوم باشید که خوشا به حال شما و می توانید به خود مغرور باشید که میزان تاثیر پذیری شما در مقابل تله های روانی محدود است. اما اگر از دسته اول باشید شاید این نوشته به معنای نوش داروی بعد مرگ سهراب باشد اما قطعا می تواند تلنگری به شما باشد که بیش از این در گرداب دروغ این جماعت فرو نروید.

این مقوله حاصل چند ماه تحقیقات انجام شده و مصاحبه با تعداد زیادی از افراد فعال در این حوزه می باشد. تلاش شده است به مسائل تکراری که قبل از این در نقد بازاریابی شبکه ای منتشر شده پرهیز و بجای آن جنبه های جدیدی از این مساله که با گذشت زمان بیشتر مشخص گشته و کمتر به آن پرداخته شده است، تحلیل و بیان گردد.

1- دام روانی

هر انسانی به مقتضیات شخصیت، تجربیات، عواطف و احساسات خود یکسری نقاط قوت و ضعف دارد. در حالت نرمال، هر شخصی قاعدتاٌ می بایست با شناخت خود و جهت کسب موفقیت، نقاط قوت خود را تقویت و نقاط ضعف خود را ترمیم کند. اما عملی که در عضو گیری افراد جدید که معمولا با مقاومت عضو جدید روبروست انجام میشود، در ظاهر تقویت توانایی شما ولی در پنهان، شناسایی نقاط ضعف عضو جدید برای بدست آوردن راهی برای جذب وی است. با بسیاری افرادی که مصاحبه داشتم، یک جور عقده حقارت و خود کم بینی چه به لحاظ عدم توانایی در کسب ثروت و چه به لحاظ دیده نشدن و سرکوب های اجتماعی و حتی خانوادگی پنهان داشتند. این افراد بدون آنکه خودشان آگاه باشند تحت تسلط بالادستی هایی قرار میگیرند که به اینان نه بعنوان همکار و شریک، بلکه بعنوان مشتری مصرف کننده و کسیکه میتواند خودشان را از دامی که شخص قبلی برایش گسترانده رهایی دهد می نگرند و در این راه از هر ابزار دروغی فروگذار نیستند. در آینده ای نزدیک شما هم مجبورید همین دیدگاه را در مورد افرادی که اغلب از نزدیکان شما هستند داشته باشید.

با یک مثال موضوع کمی روشن تر شود. 

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین برای ما ارسال شده است.


به نام خدا

در تاریخ 7 شهریور 96 مطلبی مبتنی بر تأیید حرفهای سایرین در باب بازاریابی شبکه ای به عنوان حرفه ای که اساسش دروغ است و نحوه ورود خودم به شبکه بادران و علت خروجم را برای مدیر محترم این سایت شرح دادم و کماکان تحت عنوان «ذات نت ورک» قابل مشاهده است. اما امروز که ماههاست از این سیستم منفور خارج شدم؛ فقط و فقط برای اینکه کمکی به خواهران و برادران تازه گرفتار در این دام داشته باشم این مطالب را نوشتم. بالاخص در مواجهه با درخواست یکی از دوستان که خواستار علت منطقی برای رد بازاریابی شبکه ای بودند؛ برآن شدم تا چند خطی از ماهیت نت ورک بنویسم تا به این «چرایی» پاسخ داده شود؛ گرچه اینگونه مباحث اهل فن را می طلبد، که این داستانِ به ظاهر ساده اما پُر از آفت را برای مردم بشکافند و به تمام چراها پاسخ دهند که علت اینکه 1 تا 3 درصد به درآمد می رسند و مابقی افراد فقط پادویی بیش نیستند چیست! منتها باید کارد به استخوان برسد تا حرکت و صدایی شنیده شود!

در هرحال شاید مطالب این حقیر مؤثر در تصمیمات دوستان افتد؛ کما اینکه من معتقدم اکثر مردم در ناخودآگاهشان یک چیزهایی را باور نمیکنند هرچند که ظاهرش منطقی باشد، فقط قدرت بیان و مقابله با آن را ندارند و این یکی از حربه هایی است که بشدت بازاریابی شبکه ای از آن بهره برده است. (اشاره ای داشته باشم به مراحل پرزنت و فالو و جلسات که به صورت رگباری انجام می شود و تعقل صحیح انسان را شدیدا تحت فشار قرار می دهد.)

سوال اول: چرا در بازاریابی شبکه ای 1درصد و در خوشبینانه ترین حالت 3درصد به درآمد های بالا میرسند و مابقی مالباخته و زمانشان هدر رفته است؟

قبل از اینکه جواب این سوال را بدهم بطور کوتاه عرض کنم لیدرها مدعی هستند هیچ کس مالباخته نیست چون جنس خریده اند؛ اما من میگویم مالباخته هستند چون حتی یک نفر هم برای این جنسهای بنجل وارد سیستم نمیشود و وسوسه های درآمد پنجاه میلیون به بالاست که افراد را خام می کند تا کارتن کارتن شامپو و ... را بخرند و انبار کنند. باور نمیکنید امتحانش مجانی است یک نفر را پرزنتِ بدون درآمد کنید و بگویید ماهی یک میلیون از شرکت ما خرید کن. جوابش اگر فحش نباشد کاملا مشخص است.

جواب سوال اول: موقع پرزنت و طی یک پلن کاملا منطقی (البته روی کاغذ) به شما گفته شده است که اگر میخواهید به درآمد مثلا50 میلیون تومان در ماه برسید نیاز به تشکیل چنین مجموعه ای را دارید. بطور کل بازاریابی شبکه ای بدون ساخت شبکه ای که از طول و عرض رشد نکند آن درآمد ها را نخواهد داشت. از طرفی مدعی است تنها شغلی است که تمام افراد می توانند به آن وارد شوند و سن و سال و ویژگی خاصی نمیخواهد.

توجه کنید نکته مهم همینجاست (دروغ بزرگ) کسی که قرار است حداقل 10000 نفر مجموعه داشته باشد تا لیدر یا رهبر خطابش کنیم هیچ ویژگی خاصی نمیخواهد؟! حال که به اینجا رسیدیم قسمت  اصلی ماجرا تحت عنوان «کاریزما» مطرح  می شود. افرادی که نت ورک کار کرده اند حتما شاهد صحنه هایی بوده اند که افرادی حتی بعد از دو یا سه ماه هم نمی توانند یک زیر مجموعه بگیرند اما شخص دیگری در یک هفته حداقل 30 نفر را جذب می کند! (البته همان هم دلیل بر اینکه سازمانش ریزش نداشته باشد نیست) چگونه ممکن است؟

کاریزما یا افرادِکاریزماتیک در ارتباط با دیگران و در تعامل های عادی روزمره و چه به عنوان یک فرد الگو و الهام بخش در لایه های عمیق احساسی بر روی دیگران تأثیر میگذارند. این افراد با جذابیت و زیرکی به دیگران جهت می دهند بدین رو افراد این چنینی بسیار موفق در نت ورک هستند. حال حساب کنید از پیرمردها و پیرزن ها و بعضا افراد بی سواد، قشر زیادی از زنان خانه دار، جوانان جویای کار و حتی نوجوانان به این سیستم پر از حیله و نیرنگ ورود پیدا می کنند. حال فکر کنید واقعا امکانش هست تمامی این ورودی ها یک روزی رهبران تیم های بالای 20 هزار نفر شوند؟ قطعا خیر (این قسمت کوچکی از ماجرا بود و عوامل دیگری هم مؤثر هستند که مجال گفتن نیست).

سوال دوم: پس چرا بازاریابی شبکه ای اصرار براین دارد هرکه را دیدید ورودی کنید در صورتی که خود شرکت هم خوب می داند که تمام افراد توانایی نت ورکر شدن را ندارند؟

1- به این جهت که امکان دسترسی به افراد مختلف آسان شود مثلا من از طریق دوستم می توانم کم کم به اقوامش دسترسی پیدا کنم، شاید فرد زیرکی از این بین پیدا شد که طعمه های بیشتری را جذب کند.

2- این افراد خام شده که قطعا نت ورکر نمی شوند اما فاکتور می زنند و درآمد شرکت از این طریق حاصل می شود.

ببینید در حقیقت این شرکت ها به هر دو گروه یعنی هم 1 درصد ها و هم 99 درصد ها نیازمندند گروه اول رهبران هستند و پول اصلی به جیب آن ها و شرکت می رود و واقعا اگر 99 درصد دیگر نباشند و پادویی شرکت را نکنند که درآمدی حاصل نمی شود.

خلاصه کلام: بازاریابی شبکه ای را دالانی با دو دَر  در نظر بگیرید که انبوه انسان ها از دری  وارد شده و بعد چند ماه از دَر دیگر خارج میشوند و فقط آن معدود افراد زیرک صاحب مجموعه شده و می مانند، البته مجموعه آن ها هم دائما در حال ریزش است یعنی اینطوری بگویم همان هایی که خارج می شوند روزی زیرمجموعه همین ها بوده اند حال که رفته اند افراد جدیدی باید مرتبا جایگزین شوند و این روند ادامه دارد... پس درآمد شرکت هم برقرار است. این کلاهبرداری بزرگ با مصرف گرایی و یا دست فروشی اجناس مزخرف توسط زنان و جوانان و القاء خیال خام که نت ورکر شده اند

ادامه دارد...  

یا حق

  • محمد

* متن این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده است.


سلام.

از دوستان خواهش دارم حتما بخونید تا درگیر توهم بزرگی به نام نتورک نشید!

یارو بعد از 5 سال افتاده یادم تماس گرفته رفتم پرزنتم رو زدن و میگه من میخوام موفقت کنم! طرف رفاقت حالیش نیست بعد 5 سال زنگ زده چه رویی هم دارن.

وارد کار شدم و متاسفانه عین کبک سرم رو کرده بودم تو برف و هرچی میگفتن قبول میکردم و انگیزه و انرژی کاذب میگرفتم! اوایل خیلی دوستت دارن و دورت خیلی میچرخن حتی هرجا باهاشون بری تسویه حساب با اوناست و خیلیم هم باهات تماس میگیرن چون روش کار اینجوریه. یه ماه که میگذره باهات کلا سرد میشن و اگه نتونی خوب بفروشی و کسی رو نتونی بیاری پرزنت بزنه خیلی باهات بد برخورد میکنن و دست میزارن رو نقطه ضعفت، مثلا میگن فلانی ارزش مادرت چندتا پرزنت هست؟ مادرت رو چقدر دوست داری؟ و از طرفی هرکسی مادرش رو دوست داره یه انرژی کاذب میگیره و میره بفروشه یا پرزنت بزنه و از طرفی نمیتونه دچار افسردگی میشه و همش به این خزعبلات فکر میکنه و دچار خودزنی میشه! 

الان من 5 ماهه کشیدم کنار و همشون که تو نتورک منو میشناسن اصلا تماس و یا پیامی هم ازشون ندیدم (منظورم اینه به چشم یک ابزار به تو نگاه میکنن و تا موقعی که کار کنی پورسانت بره تو جیب بالاسری عزیزی در غیر اینصورت نه!)

اگه وارد شید میفهمید با شرکت های هرمی تفاوتی نداره و حتی بدتر هم هست، قید دینت رو باید بزنی چون رابطه بین افراد تو این شرکتا خیلی خیلی زشت و زننده ست بطوریکه جنس مخالف سعی داره روابط برقرار کنه چه پسر چه دختر! من تو بادران بودم و خبر اومد که باید شرکت رو تغییر بدیم و یه شرکت دیگه فعالیت کنیم. حالا چرا؟ چون همون بالاسری عوضی پورسانتش کم شده بود و شرکت هم به شدت محصولات رو گرون کرده بود تصمیم گرفت همه بریم شرکت دیگه! همین طرف تو کل شهرها افتاده بود به گشتن که یه سری بیچاره رو شیفت بده به شرکت دیگه و متقاعدشون کنه در حالی که سال به سال هم این فرد رو نمیدیدی! الانم بعد از 5 ماه چندتا از همین لیدرا آب شدن رفتن زیرزمین با این که شرکت رو هم عوض کردن.

نتورک نه تو ایران بلکه تو هیچ جای دنیا جواب نمیده. همون رندی گیج هم که اسم میبرن اصلا نتورکر نیست با نویسندگی کتاب تو این زمینه پولدار شده و غیر از این دروغه! 

و در نهایت فکر کنید لطفا فکر کنید که چرا تو این همه کسب و کار باید این کار بره زیر ذره بین و وبسایت و وبلاگ بزنن که مردم نرید و مضراتش رو بگه؟ چرا از بورس، کارهای کامپیوتری و... بد نمیگن؟ خب برادر من خواهر من این کار یه مشکلی داره که بعد از 70 سال که گذشته هنوز مردم بهش بدبین هستن نمیرن... دلتون رو هم خوش نکنید به این که چون کتاب و آموزش تو بازار هست در مورد نتورک کار خوبیه، نویسنده ی این کتابها هوش مالی دارن و دارن خوب استفاده میکنن تا پول بره تو جیب خودشون... متاسفانه من همه ی اینا رو میدونستم اما خودم رو گول میزدم و خدا رو شکر میکنم که به یکسال نکشید و اومدم بیرون!

من زمانی که نتورک بودم اینجا میومدم و تجربیات مردم رو میخوندم و بهشون میخندیدم و میگفتم اینا درک بالایی ندارن و من میتونم و همون انرژی کاذب، درحالی که من درک بالایی نداشتم...

اگه خونوادتون رو دوست دارید وارد این کار نشید.

با تشکر از مدیریت سایت.

  • محمد

* این یادداشت توسط یکی از مخاطبین سایت به نام سعید در اختیار ما قرار گرفته است.


آسیبهایی کار بازاریابی از نظر من

محصولاتی که شرکتهای بازاریابی ارایه میدهند بیشتر محصولات خارجی هستند که این امر علاوه بر ضربه زدن به اقتصاد ملی باعث افزایش بیکاری در کشور خواهد میشه

اگر بازاریابها با شما صادق باشند به شما میگند که این کار سختیه و در اغلب موارد بی نتیجه است و ضررده هست

نکته اصلی هم همینه شما باید وقت زیادی برای موفقیت در این کار بذارید. این وقت زیاد را چه در کار بازاریابی، چه در هر کاری قرار بدهید موفق خواهید شد و بنظر من ریسک و آسیب شغلهای دیگه کمتره

مثلا شما وقتی که برای کلاسها، جلسات، فروش محصولات، عضو گیری و ... میذارید برای یاد گرفتن یک حرفه مثل آرایشگری بزارید مطمینا یک آرایشگر خوب با درآمد به مراتب بیشتر از یه بازار یاب خواهید داشت.

مطالبی که در کلاسها به بازاریابها برای تشویق ادامه کار میدهند، مطالب سطحی و پیش پا افتاده روانشناسی و یه سری کتابای موفقیته که در دراز مدت تاثیر بدی بر نحوه جهان بینی و نگرش اونها داره. همه چی زندگی آدم میشه پول

برای ترغیب افراد دیندار برای ورود به بازاریابی اغلب مواردی از دین را همچون کمک به فقرا، سفر زیارتی  و ... را مثال میزنند که مربوط به مسایل مالی است. که این مغایر با مفاهیم دینی ماست. انگار فقط پولدارها دین دارند. در صورتی که قرآن میگه تنها تقوا و اخلاصه که به خدا میرسه.

طوری تبلیغ میشه که انگار همه کمالات اخلاقی به داشتن پول و درآمد بیشتره و افرادی که پول و درآمد نداشته باشند افراد بیخود و نالایق، بی غیرت و پست ... هستند. همین تبلیغات باعث سرخوردگی افرادی که موفق نشدند و وضع مالی خوبی ندارند میشه.

غالبا برای تشویق افراد به فعالیت اونهارو تحقیر میکنند که باعث میشه روحیه اونها خراب بشه

شاید فکر کنید دارن به شما روحیه میدن اما تاثیرات روانی منفی اینکار به مراتب بیشتر از تاثیرات مثبتشه.

افراد برای اینکه ضرر نکنند مجبورند محصولاتی را که میخرند به هر نحوی به فروش برسانند که این مساله باعث میشه جایگاه اجتماعی خودشون رو از دست بدن و در نظر بقیه آدمهای غیر قابل اعتماد بشند

فروش محصولات امکان پذیر نیست، چرا که اگر امکان پذیر بود خود مغازه دارها میاوردن محصولات رو میفروختن!

محصولاتی که بفروش میرسونند به نسبت بازار گرونتره و علاوه بر گرونی هزینه پست هم بهشون میخوره، شما کافیه از یه مغازه دار یا کاسب بپرسید که این محصولات بفروش میره یا نه؟

اگه فروشم نره میشه ضرر.

یعنی شما یک میلیون جنس میخری خیلی سود بدن سیصد تومن میشه که اونم از خودت گرفته شده

محصولاتی که توسط شرکت ارایه میشه باعث مصرف گرایی میشه، بطور مثال خانواده ای که قهوه مصرف نمیکنه برای اینکه به سود برسه مجبوره قهوه بخره، یا دیگران رو متقاعد به نصرف قهوه کنه یا خودش مصرف کنه، همین کار بمرور زمان باعث مصرف گرایی میشه.

ساعت یک میلیونی، تیشترت ۶۰۰ هزار تومنی، عینک ۲ میلیون تومنی رو کی میخره از آدم.

شرکت و افراد بالادست بمحض اینکه شما خرید میزنید به سودشون میرسند، اما شما مجبورید وقت زیادی بزازید تا به سود برسید. در واقع سود اصلی کار شما میره تو جیب شرکت.

همین هم باعث اختلاف طبقاتی تو جامعه میشه.

  • محمد

سلام، من خودم هم تو یه شرکت نتورکینگ رفتم ماجراش از اینجا شروع شد که یکی از همکلاسی های دانشگام پای صحبتای من نشست و متوجه شد که من دنبال کارم، برای همین یه روز میخواس منو دعوت کنه جلسه هفتگی و یه جلسه تفریحی که به اصطلاح بهش میگن پاتلاک که من نتونستم برم بعدش بهم زنگ زد گفت یه روز بیا شرکت راجب کاره و  حضوری بیا و این حرفا، وقتی هم رفتم اونجا محیطش شبیه دانشگاه بود تا یه شرکت کلی هم منت سر من که اره سر ساعت بیا مشاورش وقت نداره و اینا، خلاصه مشاور اومد با تعریف از ظاهرم 

واینا شروع کرد از دلار شروع کرد که قیمتش چنده و اینا من ساده هم فکر کردم کار فروشه اما وسطای پرزنت فهمیدم نتورکینگه برای همین حرف مشاور رو قطع کردم گفتم نتورکیه؟ گف حالا وایسا و اینا بعد گف اره محصولات ما چون تو بازار نیس بهتر میخرنو محصولات با کیفیته (البته واقعا هم خوب بود) و خود شرکت تولیدش میکنه و اقای ******* تبلیغ کرده(بعدها خودم فهمیدم) و ما حامی هستیم(توجه کنید اسم لیدر شد حامی) یادمه مشاور پرسید چه قدر در روز میتونم وقت بذارم؟ و گفت همون مقدار وقت بذارم درست میشه و کارفرما ندارم که بهم غر بزنه ساعت کاریش دست خودمه و، وتازه از کار کارمندی قبلیش شاکی بود گفت الان یکساله تو شرکته ماشین خریده(بله واقعا ماشین داشتن ولی خب صفر نبود و اینکه قیمت صفر مدل ماشینشون ۲۶ میلیون به بالاس بعد در اوردم تو دو سه ماه اول کاریش سه چهار میلیون در میاورده با در نظر گرفتن هزینه های جانبی ماشین و مخارج زندگی ممکنه مگه؟) بعد اره من خانوادم راضی نبودو شوهرم راضی نبود و گفتم یه ماه فرصت بدید(زبون بازی) خلاصه منم چون تجربه ای نداشتم صرفا به خاطر تجربه اجتماعی داشتن با افراد جامعه و (بیشتر پول) قبول کردم ولی از همون اول حس خوبی نداشتم و احساس کردم حامی و سرحامیم (یه مقام بالاتر از لیدر)برای اینکه شک و شبهه هام بریزه منو سوار ماشین سرلیدر کردن که باورم بشه همیشه هم ماشینش پر از کارتون محصولات شرکت بود، بعد به این موضوع افتخار میکردن، کم کم متوجه شدم هرروز باید پاشم بیام کلاس  صرف از نظر از دانشگاه مگه یه ادم چه قد توان داره هرروز یه راه طولانی بره؟( وقتی خود کار چندان رسمیتی نداره شما رغبت میکنید که هرروز یه مسیر طولانی برید و کرایه رفت و امد بدید؟) نه قراردادی نه مدیر عاملی هیچی! و تازه باید جمعه هارم میذاشتم برم پاتلاک و جلسه هفتگی! نه میتونستم به درسام برسم نه به کارم! دغدغه این کارم به بدبختی های دیگه مم اضافه شد همش استرس استرس! اول گفتن مشتری برات جور میکنیم! کودوم مشتری؟ سلف دانشگاه رو حواله من دادن که اصلا خرید نکرد(خود حامی یکی دوبار فروخته بو د به سلف دانشگاه و خواهر مسول دانشگاه)بعد گفتن به اسم دفتر کاری تو میزنیم! فشار پشت فشار کی بیا کلاس بیا فلان! منی که پول انچنانی نداشتم صد و چهل تومن پول محصول دادم! (چهل تومن بدهکارم به حامیم)! حالا مشکل بازار سرد تو اینستا پیج بزن مزدمو فالوو کن روزی ۴۰۰نفر! بعد گروه بزن تلگرام!(گروه نه کانال! چون که اعضا میتونن چت کنن و انتقال حس مثبت کنن) کتاب هایی مثل پنیر مرا چه کسی جا به جا کرده؟ و حکایت دولت و فرزانگی و سی دی راز! چی بگم که خام شدم و فکر کردم میتونم اوضاع مالیمو درست کنم! اوج قصه وقتی شد که من بدبخت سرما خوردم و باید استراحت میکردم ولی ول کن نبودن هی زنگ میزدن که پاشو بیا حالت بهتر میشه! منطقو ببینید خودتون دیه! و اوج دروغ اینجا بود که من با یه میلیون فروش ماهی صد هزار تومن در میارم!(درحالی که لیدرم گف من ماه اول بدون دایرکت یا همون زیر مجموعه با یک میلیون فروش سیصد تومن در اوردم !)صد هزار تومن! حالا هی وسطش سر حامیم میگف بیا کلاس تصاعد درصدی! متد اموزشی مزخرف و دروغ گوویی به مردم! میگفتن لباس فرم بپوشید رسمی برید! هرجا رفتیم با یه بغل کارتن محصول! خودتونو مشاور جا بزنید یه گروه تشکیل دادن هی حرف میزنن هی عدد میدن مثلا واسه ایجاد انگیزش! شعارشونم اینه که هرکی موند و برد! یه کارکر ظرف شویی رستوران رو هم بکنه بیشتر از صد هزار تومن بهش میدن! وقتی هم میگفتم امنیت شغلی نداریم هی میگفتن نه حالا فلانو نه حالا اینجور نیستو! گیریمم من سازمان تشکیل بدم مگه تا کی جون دارم کار کنم؟ خدایی نکرده نتونم دیگه کار کنم از کجا پول گیر بیارم؟ اومدیم و شرکت ورشکسته شد از کجا پولمو بگیرم؟ سابقه کاری چی؟ پس قانون چی میشه؟ مگه بقیه دلشون ثروت نمیخواد؟ مگه فقط ما بلدیم بلند پرواز باشیم؟! میگن همه یه زندگی کارمندی میخوان از کارشون راضی نیستن همش میخوان برن تعطیلات!  ولی یه دولتمند به ندرت میره مرخصی! من از یه پزشک سوال کردم ایشون گفتن وقتی از بدن زیاد کار بکشی سیستم دفاعیش ضعیف میشه حالا هر چه قدم عاشق کارت باشی! بیخود میگن ساعتاش دست خودت نیست به زور هی بیا اینور اونور! همکلاسی که تا دیروز جز یه سلام و علیک و حرفای مختصر حرفی نداشتم چطور شد یهو دلسوزم شد؟! همش هم مثبت اندیشی! به جز  من خیلیا دیگه هم بودن چرا به اونا نگفت؟  همینم ازش پرسیدم گفت هرکسی رو تو این کار نمیارن تو پتانسیل پیشرفت داری! نگو نقشه داشتن کسای ساده مثل منو شناسایی کنن بعد ببرن! اگه خوبه چرا به همه نمیگن؟ خلاصه کلام اینکار  کلاه برداری محضه فقط ازت کار میکشن اخرشم یه چندرغاز میندازن جلوت! اگه خیلی عاشق بازاریابی هستید حداقل یه جا استخدام شید که هم بیمه براتون رد شه هم یه حقوق ثابتی داشته باشید! زمانش مشخص شده باشه نه اینکه در حالت مرگ هم بکشوننت اینور اونور! من به جای سود فقط ضرر ماالی کردم و خودمم شرایط مالی درستی ندارم که هی هردفعه چندرغاز حقوقمو بدم محصول بخرم دوباره بفروشم؟ حالا این شرکت گف نه اینترنتی شما سفارش میزنی بعد پول از مشتری میگیری بعد براش میفرستی( این درست این بخش از بازار سرد بود ولس بازار سردی که توش باید حضوری میرفتی باید محصول همراهت میموند)
یادتون باشه هرکی از هرچی زیاد تعریف کرد یا یهو دلسوزتون شد بهش شک کنید هیچکس دلش به حال شما نمیسوزه!
  • محمد

این قسمت از برنامه حرف حساب که در تاریخ 26 شهریور 1396 بطور زنده از اول سیما پخش شده است، بازاریابی شبکه ای مورد نقد و بررسی گرفته شده است.

بدین وسیله این قسمت از برنامه حرف حساب در اختیار مخاطبین محترم قرار میگیرد:




دریافت
مدت زمان: 10 دقیقه 15 ثانیه 

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده و حاصل تجربه و تحلیل ایشان از بازاریابی شبکه ای میباشد.


به نام خدا

نکته ای که این روزها نت ورکرها شدیدا روی اون مانور دارن اینه که شرکت با شرکت فرق داره و در ابعاد کوچکتر تیم با تیم متفاوته. ممکنه شما دوست عزیز، مثل من به تیمی ورود پیدا کنین که از جانب پرزنتور با جملاتی شبیه این ها‌ فالو بشید:

- من از فلان خانواده هستم،

- نیاز مالی ندارم،

- دارای مدرک فلان و فلان هستم و ... اما نت ورک رو به عنوان بهترین شغل انتخاب کردم!

من نزدیک به یک سال عضو شرکت بادران بودم و در تیمی باصطلاح (سطح بالا) کار کردم و واقعا هم خیلی از بچه ها تحصیلات خوبی داشتن یا از فلان خانواده بودن اما اینو می خوام بگم ذات نت وُرک همون چیزی هست که دوستان قبل من گفتن؛ فاکتور کشی، تلقین، مثبت اندیشی کاذب(مخرب)، ایجاد هیجان مفرط و از همه بیشتر دروغ؛ حالا می خواد این تیم توسط یک کارشناس ارشد اداره بشه یا یک فردی با مدرک زیر دیپلم. تنها تفاوتی که وجود داره اینه که افراد سریعتر گول می خورن چون این فکر پیش میاد؛ وقتی این ها با این تحصیلات و امکانات دارن کار می کنن چرا من وارد نت ورک نشم! اما اصل داستان یکیست فقط خائنانه تر. در تیم های این چنینی افراد سریع جذب میشن اما بعد از چند ماه کار و یا بیشتر اون روی سکه رو می بینن و از  سیستم میان بیرون؛ منظورم از اون روی سکه این نیست که نمیشه از نت ورک پول درآورد بلکه ذات پلید این حرفه است که رخ نشون میده و همه نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا به قولی پارادایم شیفت بزنن و در حالیکه چند تا فاکتور زدن ولو اینکه فقط یک میلیون باشه (اینها بقول لیدرها کارگران نت ورک هستن) از شبکه خارج میشن.

یکی از مهمترین مشکلاتی که من با بازاریابی شبکه ای داشتم و باعث شد کار رو با حدود 100 نفر مجموعه و فروش خوب رها کنم همین مسئلهِ ارتباط برقرار نکردن با دروغ گویی های بی حد و حساب بود که البته در غالب انرژی مثبت و متد کار عرضه می شد، ذات نت ورک با دروغ عجین شده چون در همون استارت کار برای ورودی گرفتن و تنظیم قرار پرزنت باید متوصل به هر شیوه ای شد تا طرف مقابل بویی از نت ورک نبره چون اگر غیر از این باشه 95 درصد قرار رو کنسل می کنن. بالاسری های من متن پرزنت رو اینقدر ساده و دوست داشتنی نوشته بودند که به جرات میگم کمتر کسی ورودی نمی شد و یا اگر قبول نمی کرد از پرزنت تیم ما بدش هم نمی یومد در صورتیکه اصلا چنین چیزی نیست. یا مثلا از اولین دروغ هایی که باید به خودت و بعد به دیگران منتقل کنی همین ارادت خاص به محصولات مزخرف شرکت هست و این رو توی جلسات آموزش میدادن که علاوه بر استفاده محصولات باید غیرت روی این ها داشته باشید و با شوق بفروشید. خیلی خنده داره نه!

  • محمد

* این مطلب تجربه یکی از مخاطبین سایت با نام مستعار «لیدر ناشناس» میباشد که توسط خود ایشان برای ما ارسال گردیده است:


حتما بخون... ضرر نمیکنی .... 

یه لیدر با تجربه داره حرف میزنه

سلام به هم میهنان عزیز

بنده لگ 7 شرکت بودم ... خیلی خیلی نزدیک به لیدر های والا مقام و خیلی نزدیک به کمپانی و ریاست شرکت 

این متن رو بعد از دو سال سابقه تمام وقت  در نتورک با حدود 200 نفر مجموعه 3 کت ام ال ام که حداقل 7 تا لیدر تو دستم داشتم  از ته دلم با افتخار تقدیم به هموطنانم میکنم... اینو بدونید ک با گفتن حقایق دارم از خودم و غرور و همه چیم میگذرم تا یه خدمتی برای جوون های کشورم کرده باشم. منفی نیست . حقیقته محضه... پس سر تا پا گوش باش...

بازاریابی شبکه ای همون هرمی با این تفاوت ک کلاه شرعی روش گذاشتن. قانونی هستش و کلی هم به نفع دولت و اقتصاده ولی خودت فقط نقش یه مهره و یه خادم رو ایفا میکنی... تو در این بازی پول و حق و حقوق و  میراث سهیم نیستی.

نتورک مثه بازی 21 پاسور میمونه . ***** ** * ** ** ** * ** ** ** *** **** ** *** *** ** ****** این یه طلسمه... یه حقه تو ورقه... تو بازی نتورک هم هیچوقت نمیتونی طبق پلن دستتو بچینی چون 70 ساله داره تست میشه. شرکت میدونه ک پلن رو چجوری در بیاره ک نتونی ازش حقتو بگیری . به جز یه عده ک با جایگاه سازی و دوز و کلک و تغییر رتبه مدیریتیشون و گول زدن اعضای مجموعه ، میان یه چند ماهی یه پول نا چیزی از شرکت اونم با هزار پدرسوخته گری میگیرن ولی اونم همیشگی نیست... 

طبیعی هستش ک هر آدمی یه مدت تو هر شغلی ک باشه زیر و بم و قلق اون کارو دست میگیره و راه های زیرابی رفتن واسش باز میشه. مخصوصا ملت ایرانی ک هر کاری ازش بر میاد بله درسته.  همه ی لیدر ها همین کارو میکنن  با کلک و جایگاه سازی کاذب و نفرین دوست و دشمن هر چند ماه یه بار هم یه پورسانتی رو به زور از شرکت در میاوردن و سند دریافتیشونو نگه میدارن باهاش مردمو گول میزنن .سالی یه بار هم به بهونه ورود لیدرهای والا مقام برای ورود به سمینار ها  شرط خرید های 4 میلیونی به بالا میذارن یه نفعه یه پورسانت تپلی میاد به حساب ها با همون سند 100 نفرو جذب میکنن. البته تو این راه هم باید کلی جایگاه سازی کرد چون تبصره ها اجازه نمیدن کسی به حقش برسه. همش دیوار و سد جلوی پورسانت گرفتن رو میگیره.

خلاصه زدو همه راه پورسانت گرفتن از شرکت رو یاد گرفتن یه مدت همه راضی بودن خروجی مالی از شرکت زیاد شده بود تا یه روز شرکت اومد پلن رو عوض کرد . باز ما اومدیم کلی راه در رو گیر بیاریم یه پورسانتی بگیریم باز پلن بعدی اومد. خلاصه این راهه بن بسته.

حالا سوال اینجاست ک اگه این شغل خوبی نیست چرا خیلیا بعد از 3 سال نرفتن؟؟؟

جواب: از ترس آبرو، اعتبار، حیثیت...

کجا برن؟ منی ک یه عمر جلوی دوست و آشنا و خانواده و فامیل در  اومدم دیگه کجا برم؟ با این ذهنیت دیگه کجا برم کار کنم؟

همینجا میمونم و ماهی 500 تومنمو میگیرم و به همه میگم ماهی 30 میلیون میگیرم ک مجموعم نریزه... خدا بزرگه.

سوال بعدی اینه که اگه این سیستم پول نمیده چرا فلانی شاسی بلند خریده؟؟؟

جواب... کسی ک میگه ماهی 200 میلیون درآمدشه باید تاوان دروغگوییش هم بده باید ظهرشو با حرفش یکسان کنهو میاد 20 میلیون میده بقیشم دم قسط تا 10 سال ... ماشین میخره 300 میلیون 3 میلیارد پس میده. چاره ای نداره.... هر ماه میره لباس شیک میخره... چکار کنه؟ گیر کرده. تو بودی چکار میکردی؟ بعد 5 سال میرفتی کارگری؟؟؟ اون پولی ک میخواد از کارگری در بیاره رو داره از شرکت میگیره کلی هم واسش احترام قائلن... دیگه کجا بره؟ جاشو بده به کی؟ با کدوم رو بره تو اجتماع؟ 

سوال بعدی اینه که مگه میشه همه دروغ بگن...

جواب... نه نمیشه. اونی ک فریب میده خودش فریب خورده... جالب اینجاس تا چند سال تو نتورک نباشی نمیفهمی ک کجا اومدی.... بعدش هم ک میفهمی دیگه مثه اره ای که وسط کنده ی  درخت گیر کرده ، نه میتونی ببری نه میتونی اره رو بیرون بکشی... درکش خیلی مشکله؟

در کل تو نتورک:

فالو یعنی خر کردن

منفی یعنی واقعیت

ویژن یعنی رویا در خواب

پرستیژ یعنی شخصیت کاذب

پورسانت هم یعنی گدایی

دوستان اگه مشتاق هستن حاضرم بیشتر راهنماییشون کنم. من به این سایت با هویت  (لیدر ناشناس) مجددا سر میزنم اگه طالب بودین ایمیلمو میدم به مدیر سایت... البته باید یه ایمیل جدید بسازم که هویتم پنهان بمونه ک جماعتشون سر من خراب نشن.

در مقابل این حرفا فقط ازتون یه انتظار دارم اونم اینه ک دعام کنید گره ی کارم و مشکلات زندگیم رفع بشه.

یا حق

  • محمد
* این مطلب ویرایش یکی از مطالب گذشته این سایت میباشد و توسط یکی از مخاطبین تدوین شده است.

 1. شما مشتری شرکت هستید نه بازاریاب
شرکت‌های معمولی حتی اگر یک کارمند اضافه استخدام کنند به ‌اندازه حقوق آن کارمند متضرر خواهند شد ولی اگر یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای نتواند "بازاریاب" جدید بیابد ورشکسته خواهد شد. این به این دلیل است که شما مشتری و منبع درآمد شرکت هستید نه بازاریاب شرکت. شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای برای ادامه حیات خود وابسته به موج بازاریابان جدیدی هستند که هر ماه به شرکت پیوسته و پس از متضرر شدن شرکت را ترک می‌کنند.
 
2. فضای شرکت‌های شبکه‌ای مشابه فضای یک فرقه است
در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای به بازاریابان (بخوانید مشتریان) گفته می‌شود درآمد شبکه منطقی نیست و به شیوه‌های گوناگون منطق و اندیشه انتقادی مشتریان تضعیف می‌شود. در این شرکت‌ها افراد رأس هرم به‌نوعی پرستیده می‌شوند و صفات فرا انسانی به آن‌ها نسبت داده می‌شود.
 
 3. تعداد بسیار کمی از بازاریابان شرکت درآمد ثابت دارند
شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای متشکل از لشکری بازنده و تعداد معدودی افراد با درآمد کافی هستند. آموزش‌دهندگان شرکت درآمد این افراد را به نحوی اغراق‌آمیز برجسته می‌کنند ولی چیزی از اکثریت متضرر نمی‌گویند.
 
 4. شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای طرح اقتصادی خود را «کامل» و در صورت شکست، فرد را متهم می‌کنند
در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای طرح اقتصادی کامل جلوه داده می‌شود و به بازاریابان گفته می‌شود تنها دلیل شکست در شبکه تلاش نکردن است. این ترفندی است که برای فرافکنی، رفع مسئولیت و القای عذاب وجدان به فرد استفاده می‌شود. بازاریابانی که فریفته این ترفند می‌شوند، شکست در بازاریابی شبکه‌ای را نتیجه کاستی‌های خود می‌دانند و به صورت افرادی سرخورده و ناامید به جامعه بازمی‌گردند. با این حال، مسئله این شرکت‌ها در طرح اقتصادی آن‌ها است که طراحی‌شده است تا عده‌ای معدود از زیان عده‌ای کثیر سود ببرند.
 
5. سو استفاده از روابط عاطفی
شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای از روابط عاطفی افراد برای منفعت خود سوءاستفاده می‌کنند. از بازاریابان جدید خواسته می‌شود تا به نزدیک‌ترین افراد زندگی خود بیندیشند و مشتریان و شاخه‌های خود را از میان آن‌ها انتخاب کنند. این منجر به انتقال حس نارضایتی از کالا به رابطه عاطفی و فاصله گرفتن خانواده و دوستان از بازاریاب می‌شود که اکنون به عنوان یک فروشنده نگریسته می‌شود که از هر فرصتی برای فروش کالای خود استفاده می‌کند. علاوه بر این، تمرکز بازاریاب بر "بازار گرم"( اعضای خانواده و دوستان)
 که کالاهای بازاریاب را بیشتر به خاطر رابطه‌ای که با او دارند می‌خرند تا نیاز واقعی به کالا، باعث می‌شود تا بازاریاب خیلی کم با چالش فروش در دنیای واقعی آشنا شود و درنتیجه مهارت‌های پایه بازاریابی را نیاموزد.
 
 6. فروش تلقینی
معمولاً فرد زمانی اقدام به خرید کالا می‌کند که شخصاً به آن احساس نیاز کند. در این هنگام او به ارائه‌دهنده کالا مراجعه کرده و کالا را خریداری می‌کند. اما در بازاریابی شبکه‌ای کالا از راه تلقین نیاز و یا حتی تحقیر مشتری با برجسته کردن کاستی‌های او فروخته می‌شود. این مسئله ریشه در ماهیت فروش مستقیم، انبار شدن کالا نزد بازاریاب دارد و عدم تعهد شرکت به بازاریاب در صورت ناتوانی در فروش کالا دارد.
 
7. درآمد خالص منفی
برخی از بازاریابان شرکت‌های شبکه‌ای می‌اندیشند از این راه درآمدی داشته‌اند چون درآمد ناخالص خود را می‌بینند و فراموش می‌کنند درآمد خالص آن‌ها پس از کسر همه هزینه‌ها از درآمد ناخالص محاسبه می‌شود. شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای کالا را با تخفیفی اندک به بازاریابان می‌فروشند و برخی بازاریابان هم فراموش می‌کنند برای محاسبه درآمد خالص خود باید هزینه زمان، کرایه، حمل، انبارداری و... را از سود ناخالص خود کسر کنند. اگر منظور از درآمد، درآمد خالص باشد، درآمد خالص بسیاری از بازاریابان منفی است که به معنی متضرر شدن اکثر بازاریابان است. حتی اگر بازاریاب بتواند همه کالاهای خرید شده از شرکت را بفروشد و سرمایه اولیه به او بازگردد، باز هم زیان کرده است چون سودی که از فروش کالاها به دست آورده است خیلی کمتر از هزینه صرف شده برای فروش کالاهاست. البته در واقعیت بسیاری از بازاریابان نمی‌توانند بخش عمده کالاهای خریداری‌شده را بفروشند که به معنی عدم بازگشت سرمایه اولیه و زیان بسیار بیشتر بازاریاب است.

8. فروش اجباری
در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای افراد به شیوه‌های مختلف مجبور به خرید کالا از شرکت می‌شوند. با این‌که خود شرکت معمولاً وانمود می‌کند مخالف فروش اجباری است، ولی این طرح اقتصادی شرکت است که افراد را وادار به فشار به زیرشاخه‌ها برای خرید می‌کند چون سود خرید کالا توسط فرد،  میان اعضای بالاتر از او تقسیم می‌شود و تا خریدی انجام نشود هیچ سودی به اعضای بالاتر نخواهد رسید.
 
9. کالا پوششی برای ساختار هرمی شرکت است
بسیاری از بازاریابان شرکت‌های شبکه‌ای اقرار می‌کنند که علاقه‌ای به فروش ندارند و امیدوارند روزی بتوانند از شاخه‌ها (افرادی که جذب می‌کنند) درآمد کسب کنند. ازآنجاکه افراد جدید نیز به این امید به بازاریابی شبکه‌ای کشیده می‌شوند و کالاهای شرکت نیز توسط دیگر شرکت‌ها تولید می‌شوند، کالا تنها یک پوشش برای پنهان کردن ساختار هرمی شرکت است.
 
10. حضور گسترده اعضای سابق شرکت‌های هرمی
بسیاری از سرشاخه های شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای، یعنی معدود کسانی که از این را سود می‌برند، اعضای سابق دسیسه‌های هرمی هستند. تاریخچه این دسیسه‌ها نشان می‌دهد پس از هر بار رسوایی و غیرقانونی شدن، اعضای سابق، دسیسه مشابهی را با نام و ظاهری متفاوت راه‌اندازی می‌کنند.
  • محمد

مهران مدیری در برنامه دورهمی با موضوع طمع و وسوسه به نقد شرکتهای بازاریای شبکه ای پرداخته است.

در این برنامه مسائلی مانند زیرشاخه گیری، دروغ پردازی، لیدرپرستی، اغواگری، فالو و... که در شرکتهای بازاریابی شبکه ای رواج دارد، به زبان طنر مورد نقد قرار گرفته است.

این برنامه در تاریخ 24 دی 1394 از شبکه نسیم پخش شده است.

در این مطلب، فیلم این برنامه جهت نمایش و دانلود در اختیار شما قرار میگیرد.

 

 

 

 
مدت زمان: 32 دقیقه 7 ثانیه 
حجم فایل: 62 مگابایت
  • محمد
* ارسالی توسط یکی از مخاطبین سایت.

چند چراغ‌قرمز که من در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای دیدم:

 1. شما مشتری شرکت هستید نه بازاریاب
شرکت‌های معمولی حتی اگر یک کارمند اضافه استخدام کنند به ‌اندازه حقوق آن کارمند متضرر خواهند شد ولی اگر یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای نتواند "بازاریاب" جدید بیابد ورشکسته خواهد شد. این به این دلیل است که شما مشتری و منبع درآمد شرکت هستید نه کارمند شرکت و شرکت از ضرری که درنتیجه خرید کالاهای آن خواهید کرد، سود می‌برد.

2. فضای شرکت‌های شبکه‌ای مشابه فضای یک فرقه است
در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای به بازاریابان (بخوانید مشتریان) گفته می‌شود درآمد شبکه منطقی نیست و به شیوه‌های گوناگون منطق و اندیشه انتقادی مشتریان تضعیف می‌شود. در این شرکت‌ها افراد رأس هرم به‌نوعی پرستیده می‌شوند و صفات فرا انسانی به آن‌ها نسبت داده می‌شود.

 3. تعداد بسیار کمی از بازاریابان (بخوانید مشتریان) شرکت درآمد ثابت دارند
همه شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای متشکل از لشکری بازنده و تعداد معدود افراد با درآمد کافی هستند. آموزش‌دهندگان شرکت درآمد این افراد را به نحوی اغراق‌آمیز برجسته می‌کنند ولی چیزی از اکثریت متضرر نمی‌گویند.

 4. شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای طرح اقتصادی خود را «کامل» و در صورت شکست، فرد را متهم می‌کنند
در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای طرح اقتصادی کامل جلوه داده می‌شود و به بازاریابان گفته می‌شود تنها دلیل شکست در شبکه تلاش نکردن است. این ترفندی است که برای فرافکنی، رفع مسئولیت و القای عذاب وجدان به فرد در صورت شکست استفاده می‌شود. با این حال، مسئله این شرکت‌ها در طرح اقتصادی آن‌ها است که طراحی‌شده است تا عده‌ای معدود از زیان عده‌ای کثیر سود ببرند.

5. سو استفاده از روابط عاطفی
شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای از روابط عاطفی افراد برای منفعت خود سوءاستفاده می‌کنند. از بازاریابان جدید خواسته می‌شود تا به نزدیک‌ترین افراد زندگی خود بیاندیشند و مشتریان و شاخه‌های خود را از میان آن‌ها انتخاب کنند. این منجر به انتقال حس نارضایتی از کالا به رابطه عاطفی و فاصله گرفتن خانواده و دوستان از بازاریاب می‌شود (که به عنوان یک فروشنده نگریسته می‌شود) که خود منجر به فرورفتن بیشتر بازاریاب در دام بازاریابی شبکه‌ای می‌گردد.

 6. فروش تلقینی
معمولاً فرد زمانی اقدام به خرید کالا می‌کند که شخصاً به آن احساس نیاز کند. در این هنگام او به ارائه‌دهنده کالا مراجعه کرده و کالا را خریداری می‌کند. اما در بازاریابی شبکه‌ای کالا از راه تلقین نیاز و یا حتی تحقیر مشتری با برجسته کردن کاستی‌های او فروخته می‌شود. این مسئله ریشه در ماهیت فروش مستقیم  و انبار شدن کالا نزد بازاریاب دارد.

7. درآمد خالص منفی
برخی از بازاریابان شرکت‌های شبکه‌ای می‌اندیشند از این راه درآمدی داشته‌اند چون درآمد ناخالص خود را می‌بینند و فراموش می‌کنند درآمد خالص آن‌ها پس از کسر همه هزینه‌ها از درآمد ناخالص محاسبه می‌شود. شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای کالا را با تخفیفی اندک به بازاریابان جدید می‌فروشند و برخی بازاریابان هم فراموش می‌کنند برای محاسبه درآمد خالص خود باید هزینه زمان، کرایه، حمل، انبارداری و... را از سود ناخالص خود کسر کنند. اگر منظور از درآمد درآمد خالص باشد، درآمد خالص بسیاری از بازاریابان منفی است که به معنی متضرر شدن اکثر بازاریابان است.

8. کالا پوششی برای ساختار هرمی شرکت است
بسیاری از بازاریابان شرکت‌های شبکه‌ای اقرار می‌کنند که علاقه‌ای به فروش ندارند و امیدوارند روزی بتوانند از شاخه‌ها (افرادی که جذب می‌کنند) درآمد کسب کنند. ازآنجاکه افراد جدید نیز به این امید به بازاریابی شبکه‌ای کشیده می‌شوند (یعنی به امید سود از زیان دیگران) کالا تنها یک پوشش برای پنهان کردن ساختار هرمی شرکت است.

9. فروش اجباری
در شرکت های بازاریابی شبکه ای افراد به شیوه های مختلف مجبور به خرید کالا از شرکت می شوند. با این که خود شرکت معمولا وانمود می کند مخالف فروش اجباری است، ولی این طرح اقتصادی شرکت است که افراد را وادار به فشار به زیرشاخه ها برای خرید می کند چون هزینه پرداختی توسط فرد برای کالا میان اعضای بالاتر از او در هرم تقسیم می شود و تا خریدی انجام نشود این اتفاق نخواهد افتاد.
  • محمد

این مستند توسط گروه سیاسی شبکه خبر تهیه شده و در قالب چهار قسمت در اختیار شما قرار میگیرد.

 

قسمت اول:

 


دریافت
مدت زمان: 13 دقیقه 28 ثانیه 



قسمت دوم:

 


دریافت
مدت زمان: 14 دقیقه 10 ثانیه 



قسمت سوم:
 
نمایش و دریافت
حجم: 50.7 مگابایت
توضیحات: مستند ثروت خیالی 3


قسمت چهارم:
 
نمایش و دریافت
حجم: 49.8 مگابایت
توضیحات: مستند ثروت خیالی 4
  • محمد

این مستند درباره شرکتهای هرمی میباشد و در ظاهر ارتباطی با شرکتهای بازاریابی شبکه ای ندارد.

اما هدف از قرار دادن این مستند آن است که مخاطبان محترم، روشهای روانی و آموزشهای این شرکتها را با شرکتهای بازاریابی شبکه ای مقایسه نمایند.

به نظر میرسد که این مقایسه نیازی به توضیح ندارد!!




دریافت
مدت زمان: 22 دقیقه 41 ثانیه 

حجم: 64.3 مگابایت

  • محمد

یک موسسه مردمی در امریکا واقعیاتی از این شرکتها را در قالب یک کلیپ در اختیار مردم قرار داده است. این کلیپ با زبان اصلی و بطور کامل قبلا در این وبلاگ قرار گرفته است. شما میتوانید اصل کلیپ را با زبان انگلیسی اینجا مشاهده نمائید.

شبکه یک صدا و سیما بخشی از این کلیپ را دوبله کرده و در برنامه پایش پخش نموده است:

 

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 54 ثانیه 

  • محمد
* این مطلب که به سبک یک طنز تلخ نگاشته شده است، در صدد بیان سیاست کثیفی است که این شرکتها دارند. این مطلب توسط یکی از مخاطبین وبلاگ به نام یاس نگاشته شده و با اندکی تصرف و تلخیص نقل میگردد:

  • الو سلام چطوری؟
  • سلام خوبم ممنون تو چطوری؟
  • من عالیم!
  • الحمدالله خبریه؟!
  • آره حالا بهت میگم چه خبره فردا ساعت ۳ یا ۵ چی کاره ای؟
  • کلاس دارم چطور مگه؟!
  • کلاس چیه بابا بزن تو دیوار یه کار خیلی مهم باهات دارم!
  • چه کاری؟چه قدر بلند حرف می زنی!
  • تو هم اگه جای من بودی الان فریاد میزدی!ببین من یه کار فوق العاده پیدا کردم شرایط کاری عالی در آمد عالی اووف!یعنی یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی الانم دنبال یه همکار میگشتم گفتم کی بهتر از بهترین دوستم!
  • ولی…
  • تازه مگه دنبال کار نمی گشتی دیگه چی از خدا می خوای!شانس در خونتو زده فرصتو از دست نده آدرسو برات اس ام اس می کنم
  • آخه چه کاری هست مگه؟!چرا اینطوری…
  • ببین فردا میای متوجه میشیی ببخشید ولی من الان یکم سرم شلوغه قرار رو واسه ساعت ۳ تنظیم کنم یا ۵؟
  • تنظیم…؟!
  • آره باید وقت بگیرم برات اگه حتما میای بگو ۳ یا ۵؟
  • خوببب…!!
  • فکر می کنم ۵ بهتر باشه درسته؟
  • خیلی خوب ساعت ۵ ولی…
  • اوکی!پس شد فردا ساعت ۵٫حتما سر وقت بیا و سعی کن شیک و رسمی بپوشی می بینمت فعلا
  • خدافظ!!!

 حتما جمله هایی از این دست به گوش خیلی از شما آشناست و تنها دلیلش اینه که ما کارمون رو خوب بلدیم!کسانی که به این شیوه با شما صحبت می کنند و شما رو دعوت به کار می کنند در واقع مو به مو آموزش هایی رو که بهشون دادیم اجرا می کنند، آموزش هایی که حاصل سال ها تجربیات کاریه منه(!) شاید بخواید بدونید ما کی ایم؟! یا من کی ام؟! درواقع اگه بخوام دقیق تر بگم مایی وجود نداره، اسم من هم زیاد مهم نیست، این وسط فقط یه چیزه که اهمیت داره و اون عشق منه! عشقی که به من بهترین خونه، آخرین مدل ماشین، کشتی و… رو با سخاوتمندی تمام اعطا می کنه! و اون چیزی نیست جز یه تیکه کاغذ که بهش میگن پول! می دونید در واقع پول فقط به شما خونه و ماشین و امکانات بهتر نمیده بلکه کمک می کنه آدم بهتری باشید و سخاوتمندانه به مردم کمک کنید!!ً من آدم پول داریم و خیلی هم از زندگیم راضیم اما سؤالی که این وسط پیش میاد اینه که چطوری تونستم انقدر پول دار بشم؟! خب فقط کافیه یه ذهن خلاق عوضی داشته باشید که تشنه پوله اون وقته که میتونید راه پول در آوردن واقعی رو کشف کنید! راهی که من انتخاب کردم بازاریابی شبکه ای بود. میشه این طوری گفت که من نه مؤسس یه شرکت بازاریابیم نه یه بازاریاب من فقط یه عوضی ام! و هرکاری که بخوام تو این سیستم انجام می دم! در واقع کل این سیستم روی انگشتای من می چرخه! شرکت های بازاریابی زیادی توی ایران وجود دارن اما شرکت من بهترینه چون همون طور که گفتم روی انگشتای من می چرخه و فقط منم که خوب می دونم چطور راه پول در آوردن رو کشف کنم!

توضیح کار من یه مقدار مشکله و اگه می خواید خوب از کار من سر در بیارید بهتره بیاید تا یه جلسه پرزنتتون کنم! اما خلاصه چیزی که ما به کسانی که میخوان بهمون بپیوندند می گیم اینه:

  • محمد

یکی از اساسی ترین ترفندهای بازاریابی شبکه ای برای عضو گیری و حفظ مجموعه ها، بازی با احساسات جوانان است.

لیدرهای این شرکتها در واقع برای بازی با احساسات جوانان دوره دیده اند!

قدم اول استفاده از اعتمادی است که به کسی که شما را به ای کار دعوت مینماید دارید. معمولا کسی از شما دعوت به کار میکند که مورد اعتماد شماست و شما او را حقیقتا قبول دارید. اما از آن طرف، هر فرد موظف است از کسانی دعوت به کار نماید که بیشترین حرف شنوی را از وی دارند. در این شرکتها لیستهای مخصوصی تهیه شده است تا فرد بتواند از بین تمام کسانی که میشناسد، بهترین طعمه ها را جدا کرده و از آنها برای ورود به این بازی تلخ دعوت نماید. این اولین قدم پشت پرده این شرکتها برای کور کردن چشم انسان بر روی حقایق است. همین سیاست باعث میشود که شما در اثناء کار به شدت از طریق همین فرد و بالادستیها تحت فشار روانی قرار بگیرید و مجبور شوید که به اکراه بسیاری از خواسته های آنها را برآورده نمائید.

قدم دوم

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین وبلاگ به نام «amin» نگاتشه شده و با اندکی تصرف و تلخیص در اختیار شما قرار گرفته است.

سلام 
صحبتم شاید خیلی طولانی باشه ولی مطمئنم به درد خیلی از دوستانی که تازه با کار آشنا شدن و دارن دربارش تحقیق میکنن میخوره... 
اواخر شهریور بود که دوستم تماس گرفت ( دوستی که دو سه سالی بود ازش خبری نبود و چندباریم که من قبلا بهش زنگ زده بودم ، جوابمو نمیداد...) و گفت کجایی چیکار میکنی منم گفتم بیکارم چطور ؟ گفت یه کاری برات سراغ دارم با درامد عالی خودمم تازه شروعش کردم پرسیدم ازش که کار چیه گفت نمیتونم توضیح بدم اگر میخوام درباره کار بدونم باید برام وقت بگیره و برم شرکت، گفتم من که بیکارم باشه وقت بگیر بریم خلاصه رفتم رسیدم به آدرسی که داده بود و دیدم اسم شرکت بازاریابان ....... گفتم من از بازاریابی خوشم نمیاد گفت این کار با بازاریابی فرق داره حالا بیا برات توضیح میدن خلاصه رفتیم نشستیم تا آقایان یکی یکی اومدن و توضیحاتشونو دادن. یکیشون که خیلی بچه های شرکت روش حساب میکردن ( بعدا فهمیدم) اومد برا فالو خیلی خوب حرف میزد خیلی اما خوب حرف زدن با حرف خوب زدن خیلی فرق داره... اگه ادم ساده و زود باوری باشی زود حرفاشو باور میکردی اما شکر خدا من اطلاعاتم خیلی خوب بود و درست و غلط حرفاشو خوب تشخیص میدادم 
برگشتم خونه دربارش با پدرم صحبت کردم و از قانونی بودن کار براش گفتم و گفتم که این شرکت با شرکت های هرمی فرق داره شکر خدا پدرم ادم منطقی هست و گفت که من چیز زیادی درباره این شرکت ها نمیدونم اما حس خوبی نسبت به این جور فعالیت ها ندارم گفتم حالا بیشتر تحقیق میکنم تا ببینم چی میشه
 اصلا دلم نبود همچین شرکتی کار کنم ، حس بدی نسبت به این کار داشتم...
  • محمد

* مهم؛ لطفاً تا آخر مطالعه فرمائید!

لیدرهای شرکتهای بازاریابی شبکه ای همواره به دنبال توجیه مشکلات این شرکتها هستند. این توجیه گری انواع مختلفی دارد: گاهی ظاهر منطقی به خود میگیرد و گاهی یک سوال گمراه کننده است که فرد را نسبت به حقیقت به تردید می اندازد. یکی از شبهاتی که توسط افراد این شرکتها مطرح میشود این است که:

اگر درآمد شرکتهای بازاریابی شبکه ای حرام است، پس مالیاتی که دولت میگیرد نیز حرام خواهد بود. و چون مالیاتی که دولت میگیرد بین همه مردم ایران پخش میشود، زندگی تمام مردم ایران به مال حرام آلوده خواهد بود!!


در این نوشتار به تحلیل این ادعا (در دو بخش) خواهم پرداخت:


تحلیل این ادعا:

درآمد شرکتهای بازاریابی شبکه ای از یکی از این سه حالت خارج نیست: 1) حلال است 2) حرام است 3) بخشی حلال و بخشی حرام است.

در این گزاره ادعا شده است که اگر درآمد شرکتهای بازاریابی شبکه ای حلال باشد، هیچ سوال و اشکالی وجود نخواهد داشت. و اگر درآمد بازاریابی شبکه ای حرام باشد، مالیاتی که گرفته میشود نیز حرام خواهد بود.

این افراد به احتمال سوم که «بخشی از درآمدها حلال باشد و بخشی حرام» هیچ اشاره ای نکرده اند. یعنی هیچ اشاره ای نکرده اند که اگر بخشی از درآمدهای شرکتهای بازاریابی شبکه ای حرام باشد، مالیات آن حلال خواهد بود یا حرام؟! این خود سرنخی است که مغالطه آنان را برملا خواهد کرد.

اگر ما نیز بخواهیم مانند لیدرها فکر کنیم (یعنی معتقد شویم که درآمد حرام، مالیات را نیز حرام خواهد کرد)، باید گفت که اگر حتی تنها یک نفر هم در بازاریابی شبکه ای کلاهبردار باشد و مثلا با دروغ گفتن درآمدش حرام باشد، باز هم مالیاتی که دولت از او میگیرد، حرام خواهد بود و چون این مالیات بین همه مردم ایران تقسیم میشود، زندگی تمام ایرانیان به مال حرام آلوده خواهد شد!! ادعایی که آنقدر مضحک و مسخره است که تلاش کرده اند اصلا درباره آن هیچ صحبتی نشود!! برای همین است که احتمال سوم(یعنی: بخشی حرام و بخشی حلال) اصلا مطرح نشده است؛ چون دستشان را رو خواهد کرد.

اصلاً چرا این توهم کودکانه را در مورد سایر کسب و کارها بررسی نکنیم؟

ما میدانیم که تاجران و بازاریان بسیاری درآمد حرام دارند. کارمندان زیادی هستند که به دلیل کم کاری و تقلب، حداقل بخشی از درآمدشان حرام است. با توجه به ادعای لیدرها، باید مالیاتی که دولت از آنها میگیرد نیز حرام باشد و زندگی همه ایرانیان به مال حرام آلوده شده باشد!! اصلاً با این ادعا، حتی اگر یک نفر هم در ایران درآمد حرام داشته باشد و مالیات دهد، زندگی همه ایرانیان غرق در حرام خواهد شد!!

  • محمد