بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

بسم الله الرحمن الرحیم
شرکتهای بازاریابی شبکه ای، دارای ابعاد مختلفی میباشند که باید با رویکردی سیستمی مورد بررسی قرار گیرند. از جمله این ابعاد میتوان به مواردی چون ابعاد فقهی، قانونی، روانشناختی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی و... اشاره کرد.
بی شک، بررسی بازاریابی شبکه ای بدون لحاظ ابعاد مختلف آن، عقیم و ناکارآمد خواهد بود.
این پایگاه در صدد بررسی ابعاد این مسئله با رویکرد انتقادی میباشد.

لینک کانال تلگرام:
t.me/onnetworkers

onnetworkers@

۱۶۴ مطلب با موضوع «مشکلات بازاریابی شبکه ای» ثبت شده است

* منبع: روزنامه فرهیختگان (5 آذر 1396 شماره 2373)


اگر خدای ناکرده یکی از دوستان دوران دبیرستان‌تان بعد از چند سال بی‌خبری و به صورت ناگهانی با شما تماس گرفت و پیشنهاد یک کار پاره‌وقت و پرسود را داد، به نفع خودتان است که همان ابتدا ضمن تشکر فراوان تماس را قطع کنید، زیرا شما سوژه جدید او هستید و قرار است به اصطلاح برای بازاریابی شبکه‌ای پرزنت شوید. فروش شبکه‌ای از کجا شروع شد؟ قطعا نام گولد کوئست را شنیده‌اید؛ شرکتی که در اواسط دهه 70 و در سکوت و بی‌توجهی رسانه‌ها و مسئولان در ایران شروع به فعالیت کرد. در ابتدا تنها اخباری که از آن شنیده می‌شد، زمزمه‌هایی بود که بین اعضای اولیه این شرکت‌ها وجود داشت. سرشاخه‌هایی که حالا این سوغات به یادگارمانده از دبی را به خوبی گسترش می‌دادند. هر سرشاخه وظیفه داشت دو زیرمجموعه را به گروه اضافه کند. هر زیرمجموعه نیز بعد از عضویت در شرکت یا به اصطلاح «پرزنت» شدن، وظیفه‌ای مشابه پیدا می‌کرد. قضیه اما به همین‌جا ختم نمی‌شد. این افراد حالا تشکیل یک شبکه (network) را می‌دادند. دیگر قضیه فقط به دفتر مرکزی شرکت در میدان مادر تهران مربوط نبود و افراد بسیاری نیز از شهرستان‌ها برای پیوستن به این سیستم شبکه‌ای فعال شده بودند؛ فعالیتی که با ژست و ظاهری کاملا قانونی و با دریافت مبلغی به‌عنوان سرمایه‌گذاری از اعضا و زیرمجموعه‌ها، ماهانه مبالغ بسیار زیادی ارز را از کشور خارج می‌کرد. اقدامات و آموزش‌های حساب‌شده سر شاخه‌ها، جای هیچ شک و شبهه‌ای را برای افراد به جا نمی‌گذاشت. حال اعضا به این سیستم شبکه‌ای ایمان آورده بودند و از جان و دل برای رشد آن تلاش می‌کردند. همزمان، شرکت گلدکوئست برای ایجاد حس اعتماد بیشتر در جامعه، اقدام به ایجاد شرکتی تحت عنوان شرکت سرپرستی و با نام «کوئست اینترنشتال» در خارج از ایران کرد. دیگر گلدکوئست تنها نبود و کوئست اینترنشنال نزدیک به 10 شرکت دیگر مانند آن را در زیرشاخه داشت. مردم فریب‌خورده نیز به آرزوی میلیونر شدن و طی کردن یک‌شبه راه صدساله، حتی به فرش زیر پای خود نیز رحم نمی‌کردند. دیگر بیشتر تمرکز سرشاخه‌ها در شهرستان‌ها و مناطق محروم بود. وعده‌هایی که به افراد این مناطق می‌دادند، چنان وسوسه‌کننده و اطمینان‌بخش بود که گاهی از آنها درخواست می‌شد با تمام سرمایه نقدی خود به همراه یک پتو راهی تهران شوند تا در یک چشم به‌هم زدن به ثروتی افسانه‌ای دست پیدا کنند (این طرح به طرح پول- پتو معروف بود)؛ ثروتی افسانه‌ای که البته وجود خارجی نیز داشت، اما تنها برای سرشاخه‌های اصلی در خارج از کشور. کم‌کم و با برملا شدن حقایق پشت پرده، دیگر مردم و رسانه‌ها هوشیارتر شده بودند. اما گلدکوئستی‌ها چشم طمع خود را از بازار پرسود ایران برنمی‌داشتند و به‌رغم غیرقانونی اعلام شدن فعالیت این شرکت‌ها، به صورت زیرزمینی به کار خود ادامه می‌دادند. نهایتا در سال 88 وظیفه کنترل و جمع‌آوری این شرکت‌ها توسط شورای عالی امنیت ملی به عهده وزارت اطلاعات گذاشته شده و طی یک طرح ضربتی، طومار گلدکوئست و رویای یک‌شبه میلیونر شدن درهم پیچیده شد. بازاریابی شبکه‌ای؛ شرکت‌های هرمی در قالبی جدید  پس از برچیده شدن گلدکوئست، دولت تصمیم گرفت سازوکاری قانونی برای استفاده از ظرفیت کار شبکه‌ای ایجاد کند. بسیاری از شرکت‌هایی که در بحبوحه سال‌های 87 تا 90 تعطیل شده بودند، دوباره برای شروع به کار و البته دریافت مجوز فعالیت مجددا اعلام حضور کردند. بسیاری نیز اقدام به تاسیس شرکت و شروع به فعالیت کردند. وزارت بازرگانی نیز برای جلوگیری از تکرار اقدامات خرابکارانه و سودجویانه شرکت‌های هرمی، قوانین خاصی برای صدور مجوز فعالیت این شرکت‌ها وضع کرد. تا اینجای کار همه چیز به خوبی پیش می‌رفت، اما مانند بسیاری از فعالیت‌ها و کسب‌وکار‌های نوین، به دلیل نبود آگاهی‌های کافی در سطح جامعه، در این مورد نیز مشکلات فراوانی به وجود آمد. رشد قارچ‌گونه شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در ایران و جذب شدن تعداد زیادی از جمعیت جوان و نیروی کار کشور در این شرکت‌ها، بازار کار و گردش سرمایه در کشور را دچار اختلال کرده بود. به مرور زمان این شرکت‌ها برای رقابت با هم و جذب مشتری، دست به اقداماتی زدند که خاطرات اقدامات گلدکوئست را تداعی می‌کرد.

رویای میلیونر شدن با روی کار آمدن سرشاخه‌های قدرتمند و مسلط به علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی، روزبه‌روز بر تعداد اعضای این شرکت‌ها افزوده می‌شد. این بار اما در مقابل ادعاهای مخالفان، این شرکت‌ها مجوز و احکام گوناگون خود را به رخ می‌کشیدند. همین کار افراد را برای رسیدن به رویای واهی میلیونر شدن حریص‌تر می‌کرد و روزی نبود که اعضا در تلاش برای تماس‌ با دوستان و آشنایان برای جذب آنها در زیرشاخه خود نباشند.

آشفته بازاری به نام Network Marketing در ابتدای کار، فعالیت این شرکت‌ها به فروش و عرضه محصولات در دو بازار گرم (فروش مستقیم به مشتریان) و بازار سرد (ارائه محصولات به فروشگاه‌ها) محدود می‌شد؛ محصولاتی که البته حتی شرکت و کشور تولید‌کننده آن نیز مشخص نبود. در بسیاری از موارد نیز گزارش‌هایی دریافت می‌شد مبنی‌بر بسته‌بندی مواد بی‌کیفیت و فله وارداتی و قاچاق در ایران و ارائه به‌عنوان محصول تولید داخل.  طبعا در میان این بازار آشفته، اقداماتی مانند پولشویی و فرار مالیاتی راحت‌تر از آب خوردن اتفاق می‌افتاد. اما هرگاه مودیان نظارتی برای بررسی این موارد مراجعه می‌کردند، با شبکه‌ای پیچیده و درهم‌تنیده مواجه می‌شدند؛ شبکه‌ای که میزان و نوع ورودی و خروجی مالی آن کاملا نامشخص بود. کم‌کم و با داغ‌تر شدن بازار رقابت در بین این شرکت‌ها، هسته‌های مرکزی و اتاق فکر آنها، دست به اقدامی در ظاهر نوآورانه زدند؛ طراحی پلن‌های درآمدی. این پلن‌ها همان‌طور که از اسم شان پیداست، روش‌های مختلفی برای کسب سود و درآمد بودند.  فارغ از ایرادهای فراوان و حتی ابتدایی وارد به این پلن‌ها مانند ایرادها و کلک‌های ساده در محاسبات ریاضی، مشکل اصلی اینجا بود که در حقیقت پول و سرمایه‌ای برای رشد وجود نداشت و همه‌چیز برحسب اعتبار‌ها محاسبه می‌شد. برای درک بهتر این قضیه به این مثال ساده توجه کنید. فرض کنید بانک الف دارای هزار تومان سرمایه در گردش برای اعطای وام است. سه نفر همزمان به این بانک مراجعه کرده و هرکدام درخواست 500 تومان وام را دارند. بانک الف به دلیل سودی که از ارائه وام دریافت می‌کند و همچنین از دست ندادن مشتری، با درخواست وام هر سه مشتری موافقت می‌کند، اما تکلیف 500 تومان کسری موجودی چه می‌شود؟ واضح است که درخواست‌کنندگان پول نقدی دریافت نمی‌کنند، بلکه اعتباری برای دریافت پول از شعب بانک به آنها اعطا می‌شود و اصل آن هزار تومان در بانک می‌ماند. براساس قوانین احتمال، بانک فرض را بر این می‌گذارد که هر سه مشتری همزمان برای دریافت پول نقد مراجعه نکرده و در عین حال در همین بازه زمانی نیز برای بازپرداخت اقساط وام خود اقدام می‌کنند. بدین صورت هیچ‌گاه خزانه بانک خالی نشده و دریافت‌ها و پرداخت‌ها روی مبالغ اعتباری صورت می‌پذیرد. با وجود این شرایط اما قوانین بسیار ضعیفی که صرفا برای قانونی کردن اقدامات این شرکت‌ها نوشته شده بود، امکان مقابله با اقدامات و فعاالیت‌های آنها را از بین برده بود. حال همه تمرکز شرکت‌ها روی جذب زیرشاخه‌های جدید بوده و دیگر خبر چندانی از فروش محصولات در بازار سرد و گرم نبود. شرکت هزاران عضو داشت و آنها را تشویق به خرید مایحتاج شخصی خود از محصولات شرکت می‌کرد و وعده سودهای کلانی را از میزان فروش زیرمجموعه‌ها می‌داد؛ زیرمجموعه‌هایی که البته خود آنها نیز تنها به خرید مصرف شخصی خود از این محصولات و جذب زیرشاخه‌های بیشتر دعوت می‌شدند. حال دیگر اصلا سودی وجود نداشت که تقسیم شود و چرخه تسلسل‌واری ایجاد شده بود. در این میان اما شرکت روزانه میلیارد‌ها تومان سود خالص به جیب می‌زد. سودی که از محصولات خریده‌شده توسط خود اعضای شرکت به دست می‌آمد و هیچ مبلغی از آن در اختیار اعضا قرار نمی‌گرفت. حال دیگر تنها هدف اعضا رشد حریص‌وار در سلسله مراتب چارت درختی شرکت بوده و امید به سودی داشتند که تا به امروز هیچ‌کس حتی ریالی از آن را به صورت پول نقد دریافت نکرده است. اتفاقی که در حال وقوع است، داستان ملانصرالدین و خر مرده است. پس از پرداخت هزینه شرکت در قرعه‌کشی خرید خر، نهایتا تنها کسی که نسبت به مرده بودن خر اعتراض می‌کند، برنده قرعه‌کشی است، که با پس گرفتن پول پرداختی خود، راضی شده و دیگر اعتراضی نمی‌کرد.

چه کسی مسئول است؟ پشت‌پرده این شرکت‌ها هرچه باشد، نتیجه آن چیزی جز آسیب دیدن تولید و بازار‌های فروش داخلی و از بین رفتن نیروی کار جوان نخواهد بود؛ آسیب‌های شدیدی که حتی اعتراض شدید برخی از مراجع تقلید را نیز به همراه داشت. همچنین به نظر می‌رسد دولت که مالیات ثابتی از این شرکت‌ها دریافت می‌کند (به صرف تشکیل و وجود شرکت و فارغ از در نظر گرفتن فروش و سود هنگفت این شرکت‌ها)، اهتمامی برای مقابله و بررسی فعالیت‌های این شرکت‌ها نداشته و حاشیه امن درآمدی برای خود ایجاد کرده است. اما دیگر وقت آن است یک بار برای همیشه به این مطالبه عمومی پاسخی صحیح داده شود. ثروت‌های فراوانی که این شرکت‌ها با استفاده از ضعف اطلاع‌رسانی در جامعه به دست آورده‌اند، به جای خرید تیم فوتبال یا سرمایه‌گذاری‌های شخصی در خارج از کشور، باید به جیب مالباختگان و بیت‌المال بازگشته و ضمن اصلاح قوانین مربوط به فعالیت این شرکت‌ها، خاطیان امر نیز (چه دولتی و چه غیردولتی) تحت شدید‌ترین برخورد‌های قانونی قرار بگیرند تا دیگر شاهد چنین اتفاقاتی در کشور نباشیم.

  • محمد

گزارش تحلیلی آفتاب یزد درباره اشتیاق جوانان به بازاریابی شبکه ای


آفتاب یزد-گروه اجتماعی: شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که به تازگی یکی از دوستان یا آشنایان قدیمی‌که خیلی وقت است از آن خبری ندارید ناگهان به طور اتفاقی با شما تماس بگیرد و بگوید که دلتنگ است و دوست دارد هر چه زودتر با شما قراری بگذارد و شما را ببیند؛ مطمئن باشید در چنین شرایطی حتما پای یکی از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در میان است! سرشاخه‌های این شرکت‌ها به عضو جدیدی که وارد می‌شود تکلیف می‌کنند که اسم تمام افرادی را که می‌شناسند و حتی تا حالا یک بار هم آن‌ها را دیده‌اند لیست کنند و بعد هم تک به تک با آن‌ها تماس بگیرند و به همراه لیدر به دیدار او بروند تا او را برای کار دعوت کنند و در واقع عضوگیری کنند! این ابتدایی‌ترین کار هر شخص تازه‌واردی است که به یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای وارد می‌شود؛ اما به همین جا ختم نمی‌شود چرا که شما هر شخصی را که دعوت می‌کنید باید بار‌ها و بارها پیگیری کنید و در گوشش از مزایای این شغل بخوانید تا بتوانید او را جذب کنید و شاید این سخت‌ترین مرحله کاری هر عضو باشد! اما در رابطه با کار این شرکت‌ها همچنان با ابهاماتی رو‌به‌رو هستیم که باید مورد بررسی قرار بگیرد، مخصوصا که باز هم گفته می‌شود پای شرکت‌های هرمی ‌به میان آمده! باید بررسی شود که فرق بین شرکت‌های هرمی ‌و بازاریابی شبکه ای چیست؟ چرا جوانان به این کار اشتیاق نشان می‌دهند و اینکه این نوع اشتغال چه آسیب‌هایی را به همراه دارد؟


فرق شرکت‌های هرمی ‌و شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای چیست؟

عضوگیری شبکه‌ای اولین چیزی را که در ذهن هر کس زنده می‌کند شرکت‌های هرمی ‌و گلدکوئست است که کلاهبرداری‌های میلیاردی در آن‌ها صورت گرفت و خیلی‌ها از این طریق به خاک سیاه نشستند، اما چند سالی است که شرکت‌هایی با عنوان بازاریابی شبکه‌ای، با همان روند کاری در کشور فعال هستند؛ سوالی که مطرح است این است که فرق بین این شرکت‌ها با شرکت‌های هرمی‌ و گلدکوئست چیست؟ شاید بزرگ‌ترین فرق بین این شرکت‌ها با گلدکوئست در ارائه جنس خلاصه شود، در گلدکوئست هیچ جنس واقعی وجود نداشت و تنها پول افراد دست به دست می‌شد، به همین دلیل هم عضو‌های مجموعه تنها با عضوگیری می‌توانستند به درآمد برسند، در واقع کسی را بدبخت می‌کردند تا خودشان به درآمد برسند و در این بین کسانی که سرشاخه قرار داشتند بیشترین پول را دریافت می‌کردند چرا که از هر عضوی که وارد مجموعه می‌شد و پولی پرداخت می‌کرد درصدی به این افراد تعلق می‌گرفت. در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای هم ماجرا به همین منوال اما به شکل دیگری است. اکثر این شرکت‌ها جنس‌هایی برای فروش دارند، در واقع از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد در فروشگاه‌های اینترنتی این شرکت‌ها به فروش می‌رسد. افرادی که عضو این شرکت می‌شوند باید ماهیانه مبلغی را خرید کنند، این خرید‌ها معمولا ازخرید ماهانه خانه شروع می‌شود و تا سفارش برای دوست و آشنا و حتی خرید و فروش اجناس از طریق صفحات اینستاگرامی ‌ادامه پیدا می‌کند، هر چه که هست این است که شما مبلغی را خرید می‌کنید از این مقدار مبلغی به عنوان سود به شما تعلق می‌گیرد حالا هر چه مقدار خرید بیشتر باشد مبلغ سود هم بیشتر خواهد بود و از طرف دیگر هم در صورت داشتن زیرمجموعه مبلغی از فروش هر عضو زیرمجموعه به عنوان سود به شما تعلق می‌گیرد!

شاید شما هم با کسانی روبه‌رو شده باشید که از طریق همین بازاریابی‌های شبکه‌ای به مبالغ زیادی پول رسیده‌اند و حالا به قول نتورکر‌ها اکانت بالای 20 میلیون داشته باشند، یعنی ماهانه بالای 20 میلیون تومان پول دریافت کنند اما موضوع این است که آیا همه افرادی که وارد نتورک می‌شوند به چنین جایگاهی خواهند رسید؟ قطعا نه! چرا که معمولا لیدر‌های رده بالا با داشتن بیشتر از 500 نفر زیرمجموعه می‌توانند به چنین درآمدی برسند و این شانس در خانه هر کس را در نتورک نخواهد زد! اما سوالی که مطرح می‌شود این است که پس چطور برخی افراد با وجود نداشتن درآمد سال‌ها در این شغل می‌مانند؟

  • محمد

یه استدلال بی پایه و اساس دیگه برای موجه جلوه دادن نتورک مارکتینگ و توجیه سودآوری برای تنها درصد بسیار کمی از نتورکرها، گفتن این جمله ست که: خود نتورک مارکتینگ مشکلی نداره مشکل اون نتورکریه که یا تلاش کافی نکرده و حالا اشکال رو از خود سیستم میبینه یا اینکه اصولی(هر نتورکری که هزار بار این کلمه رو به زبون نیاره اصلا نتورکر نیست! :))) ) کار نکرده و موفق نشده! خب این حرف اولا یعنی همه یا اکثر نتورکرهای کهنه کار(که مدت زیادیه به این کار مشغولن) که جز تعریف و تمجید چیزی نمیشنویم ازشون(تا وقتی که توی کارن) یا تلاش کافی و اصولی میکنن که اگه اینطوره پس کو اون ثروتهای کلان حسادت برانگیزشون؟!!! یا اینکه نمیکنن و سوالی که بعدش پیش میاد اینه که پس دقیقا این همه سال چرا تو این کار مشغولن؟! و چرا اکثرا این کار رو که حتی خودشون هم بعد از چندین سال نمیتونن اصولی بهش پایبند باشن تبلیغ و به دیگران توصیه میکنن؟!!(احیانا بخاطر خودخواهی و سودجویی خودشون و درواقع نوعی کلاهبرداری نیست؟!!) ما چیزی که میبینیم تعریف و تمجید از تقریبا تمام نتورکرهای فعاله!(یکبار ندیدیم ناراضی باشن!) دوما اگه این سیستم خودش مشکلی نداره چطور آموزشهای قوی ای که ازش دم میزنن به داد اکثر نتورکرها نمیرسه و اونها رو به موفقیت نمیرسونه؟! اگر سیستمی بی عیب باشه و از اونجایی که هیچ کس هم بدش نمیاد پولدار شه(!) چطور آشنایی باهاش، بازده بسیار کمی رو در پی داره؟! و اما اگه آموزشها مشکل دارن باز سوال اینجاست که چرا باید وارد حوزه ای شد که با وجود جامعه ی بزرگی از نتورکرها آموزشهای بسیار ضعیفی داره؟! معمولا وجود آموزشهای فراوان و قوی رابطه ی مستقیمی با جامعه (community) یک کار و فعالیت داره و هرچقدر این جامعه بزگتر باشه آموزشهای قویتر و پویاتر و پربازده تری هم باید توش پیدا شه، نه برعکس! و اینکه اساسا بدون آموزش درست تو چه کاری میشه موفق شد که حالا برای ورود و فعالیت در نتورک مارکتینگ بخوایم مشتاق باشیم؟(اشتیاقی که اکثر نتورکرهای فعال در ظاهر از خودشون نشون میدن!) و چه دلیلی میتونه با وجود حجم عظیمی از آموزشهای غلط، ورود به اون رو منطقی و عقلانی کنه؟ (هرچند درواقع این آموزشها و پایبند نبودن به اونها نیستن که مشکل دارن!)

این سیستم اگه جواب بده باید در مدت کوتاهی(نه بلندمدت و طولانی) جواب بده و شبکه ی بزرگی رو جذب نتورکر تازه وارد بکنه و اگه همینطور با موفقیت پیش بره باید درنهایت به اشباع و فروپاشی و ریزش حتمی منتهی بشه (چون با تصاعد هندسی خیلی سریع میشه به جمعیت بسیار بالایی رسید و هر اتفاقی که تهش قرار باشه بیفته باید سریع خودش رو نشون بده) و اینکه بقول بعضیها اشباع بازاریابها اتفاق نمیفته دلیل محکمی بر این حقیقته که این سیستم اصلا بهیچ وجه طبق فرمول ساده و مهیجی که معرفی میکنه جلو نمیره(و نمیتونه بره، بدلایل متعدد) و اگه این فرمول ناکارآمد باشه و شبکه سازی طبق روالی که باید اتفاق بیفته نیفته آیا اساسا سوددهی و درآمدزایی در اون برای اعضای جدید و پایینی هرم ممکنه؟(با وجود این حقیقت که درآمدزایی در نتورک مارکتینگ تنها منوط به داشتن شبکه ی بزرگی از نتورکرهای فعاله) و با چه منطقی میشه فعالیت در اون رو توجیه کرد؟!!

بذارید یه مثال ساده بزنم. اگه فرض کنیم که شبکه ای چهارتاچهارتا بخواد رشد کنه یعنی هر فرد چهارتا(که واقعا زیاد نیست!) فقط زیرمجموعه بگیره در لایه ی دهم به جمعیت 1,048,576 نفر میرسیم! (اگه رشد تصاعدی عملا اتفاق بیفته انتظار میره خیلی سریع به این جمعیت برسیم!) حالا تو لایه نهم این شبکه جمعیتش چقدر میشه؟ میشه 262,144 نفر! یعنی بین لایه دهم و کل شبکه ی بالاسرش 782,432 نفر اختلاف جمعیت وجود داره! یعنی فقط لایه ی دهم به تنهایی جمعیتش سه برابر کل جمعیت شبکه ی هرمی بالاسرشه! بین لایه نهم و هرم بالاسر هم باز همین نسبت برقراره. و تا نوک هرم تقریبا همین نسبت برقراره! یعنی ما همیشه با اکثریت بی پول و بدون درآمدی مواجهیم که تنها کاربردشون خرید و هدایت سودهای هنگفت و تصاعدی به لایه های بالایی و اولیه ی هرمه! (حتی اگه چهارتا چهارتا نباشه روند تصاعدی) برای همین این افراد با انگیزه دهی های صرف و گفتن اینکه پولدار شدن تو این کار نیازمند صبر و تلاش چندین ماهه و حتی چندین ساله هست (بدون توضیح چراییش! که البته طبق معمول به مقایسه با کارهای دیگه بسنده میشه) اقدام به جذب و حفظ طولانی مدت لایه های پایینی میکنن. درواقع شبکه سازی واقعی و سودآور فقط برای لایه های اولیه اتفاق میفته بقیه همه ول معطلن! و به امید روزای بهتر خودشون رو که درواقع منبع درآمد لایه های اولیه هستن، تا مدتی طولانی برای اونها حفظ میکنن!(حداقل تا مدتی که جایگزینی هم براشون پیدا شه بعد از خروجشون!) و لاغیر! این تزریق انگیزه و امیدواری(امیدواری که چه عرض کنم بیشتر حرف از ایمان و یقین به موفقیت حتمی زده میشه!) سودش فقط میره تو جیب اون بالایی ها نه اون نتورکر بخت برگشته لایه های پایینی و پرجمعیت!

متاسفانه بیکاری و شرایط اقتصادی بد و فرهنگ خرافه گرایی و زودباوری و عدم شک گرایی و پرسشگری و تشویق به ایمان و یقین و اعتقاد و خوشبینی صرف(توی هر نوع باور و ایدئولوژی و سیستم فکری موجود در جهان) و خلا عاطفی و پذیرفته شدن و ترس از عدم مخالفت با یک گروه(بدلایلی که از کودکی محیط و جامعه در افراد ایجاد میکنه و البته گروه های نتورک مارکتینگ هم اون رو تشدید میکنن) و متعاقبا تقلید و پیروی و دشواری رهایی از اون، دست به دست هم داده تا این شرکتهای سودجو و کلاهبردار هم تو چنین بستری بیان اینطور مثل یک غده ی سرطانی پا بگیرن و رشد کنن. واقعا چقدر بعضیها خائن میتونن باشن که با وجود این شرایط فاجعه بار اقتصادی هم دست از بازی با زندگی مردم(خصوصا جوانها که قشر آسیب پذیر و شکننده ی جامعه ن با این اوضاع اقتصادی) و بهره کشی از اونها نکشن.


* این مطلب توسط یکی از مخاطبین ارسال شده است.

  • محمد

بعضیها میگن اگه وابسته بودن به افراد دیگه توی یه کاری بده پس مثلا شرکتهایی که کارمند دارن هم باید کارشونو تعطیل کنن چون یه شرکت بدون کارمند عملا نمیتونه وجود داشته باشه یا به حیات خودش ادامه بده، پس شرکتها هم به کارمندان وابسته هستن و این وابسته بودن اشکالی نداره و طبیعیه. پس توی نتورک مارکتینگ هم وابسته بودن درآمد یک فرد به شبکه و زیرمجموعه ش اشکالی نداره! اشکالی که این حرف (و حرفهای امثال این) داره اینه که برای توجیه نتورک مارکتینگ دست روی شباهت های جزئی این نوع فعالیت با حوزه های دیگه میذاره و بدون توجه به تفاوتهای اساسی شون نتیجه ی یکسانی رو میگیره و هر دو رو یجور تفسیر و تعبیر میکنه. درسته که شرکتها هم برای حیاتشون به کارمندها وابسته ان اما ساختار و سیستم کاملا متفاوتی با نتورک مارکتینگ دارن. توی شرکتها یه سیستم پایدار و با ثبات و قابل اجرا حاکمه و کارمندها حقوق ثابتی رو ماهیانه دریافت میکنن و به همون هم راضی ان و با هدف و توقع رشد تصاعدی درآمد وارد اون شرکت نشدن و چنین وعده ی غیرممکنی هم بهشون داده نشده. هم صاحب یه شرکت از حفظ کارمندانش به واسطه ی حقوقی که بهشون میده خاطرش آسودس و هم کارمندها خیالشون راحته که به درآمدشون میرسند بی اینکه به کس یا کسان دیگه ای وابسته باشن. درحالیکه توی نتورک مارکتینگ برای اینکه کسی درآمد داشته باشه (برخلاف کارمندها) باید حتما شبکه ی بزرگی از افراد رو داشته باشه (که اونها هم باید شبکه ای از افراد رو داشته باشن یا امیدوار باشن که بدست بیارن!) که خرید کنن و این افراد هم جز با دروغها و وعده هایی که بهشون گفته میشه قدم توی همچین کاری نمیذارن. دوما تعداد افراد موجود در یک شرکت در بزرگترین و ایده آل ترین حالت ممکن هم محدود و بسیار کمتر از نتورکرهاست و شرکت از پس مخارج و حقوق هر کارمند میتونه بربیاد. اما با یه حساب سرانگشتی میفهمیم چند صد هزار (یا شاید هم میلیون) نتورکری که فقط در ایران وجود دارن نمیتونن حتی یه درآمد کم داشته باشن و بیشتر از پولی که بهشون میرسه (و اکثرا هم اسم همون رو میذارن سود!) هزینه باید بکنن. اگه یه شرکت ده هزار نتورکر داشته باشه و فقط یک میلیون تومن به هر کدوم ماهیانه درآمدی (سود) برسه میشه ده میلیارد تومن سود مجموع نتورکرها در ماه! برای سودده بودن (بطور واقعی و نزدیک به وعده های رویایی این سازمانها) همچین سیستمی (که ساختار هرمی داره) برای عده ای، عده ی بسیار زیاد دیگه ای باید برای مدتی طولانی ضرر بدن و فقط هزینه کنن و خرید بزنن و دنبال زیرمجموعه بیفتن! (تحمل این شرایط و بیگاری کشیدن مفت برا بقیه رو هم اسمش رو میذارن صبر و تلاش!). حالا بماند که همین بیگاری کشیدن و مجانی (اگه نگیم زیان ده) کار کردنهای طولانی مدت بعد از ورود جدی به این کار، در تضاد کامل با حرفها و وعده هایی هست که در پرزنتهای اولیه به آدم میدن! از همون ابتدای کارشون هم مشخصه که با چه سیستم کثیفی روبروییم که اثری از صداقت و روراستی و اعتماد و حتی آسایش روانی داخلش نیست! کاملا روشنه که همچین چیزی به کجا ختم میشه آخرش. و برخلاف نظر نتورکرهای متعصب و تهی از استدلال نیازی به فعالیت چند ساله برای شناخت این پدیده نیست! مثل اینه که بگیم برای شناخت داعش و نظر دادن در موردش باید چند سال عضو داعش بود! قرار نیست هر چیزی رو آدم با آزمون و خطا و تجربه ی طولانی مدت و صرف عمر هزینه ش بشناسه. واقعا چقدر سادن اونایی که جرئت شک به خودشون نمیدن (تحت تاثیر شستشوی مغزی که تحت عنوان آموزش و جلسات هفتگی و دورهمی ها داده میشن!) و پرسشگری و شک رو موانع ذهنی پیشرفت قلمداد میکنن و ازش حتی واهمه هم دارن! مطرح کردنش رو هم که اصلا حرفش رو نزنیم! که همه چپ چپ نگات میکنن و بعدش هم با اکراه و بی میلی یکسری جملات و حرفهای انگیزشی بی ربط به سوال رو تکرار میکنن! بعدش هم با مصادره به مطلوب ازت میخوان این حرفها رو به عنوان جواب سوالت و دلیل ادامه ی کارت بپذیری!


* این مطلب توسط یکی از مخاطبین ارسال شده است.

  • محمد

* منبع این مطلب


این روزها افراد زیادی جذب پدیده‌ای به نام "بازاریابی شبکه‌ای" شده‌اند. کسب و کاری که به افراد وعده‌ی کسب درآمد بسیار بالا را می‌دهد و ظاهرا نیاز به هیچ تخصص و سرمایه‌ای هم ندارد.  چنانچه قصد ورود به این شبکه‌ها را دارید و همچنان مردد هستید،  این پرسش‌ها می‌تواند تا حدودی راه‌گشای شما باشد. در ادامه با زومیت همراه باشید.

"خیلی زود میلیونر شوید."

"تمام روز را پول درآورید."

"خیلی سریع به موفقیت برسید."

در این اوضاع بیمار اقتصادی، شنیدن یا دیدن چنین تیترهایی واقعا هیجان‌انگیز و جذاب است. این ایده که بدون نیاز به سرمایه و مهارت خاصی صاحب درآمد میلیونی شوید برای هر کسی می‌تواند امیدوار کننده باشد. شرایطی که با ادامه‌ی کار معمول فعلی شاید هرگز به آن دست پیدا نکنید. شرکت‌های معتبری در دنیا هستند که شیوه‌ی فروش محصولات خود را از طریق بازاریابی شبکه‌ای (یا همان نتورک مارکتینگ) انتخاب کرده‌اند. وقتی افراد وارد این عرصه می‌شوند سوالاتی در ذهن‌شان شکل می‌گیرد: "واقعا می‌توانم دوستانم را به بازاریابی شبکه‌ای دعوت کنم؟" "واقعا قرار است از این روش به درآمد برسم؟" "از کجا معلوم که کلاهبرداری نباشد؟"

اگر به شما هم پیشنهاد کار در بازاریابی شبکه‌ای شده است و مردد هستید که وارد این عرصه بشوید یا نه، پاسخ این سوال‌های زیر را پیدا کنید.

  • محمد

* منبع: باشگاه خبرنگاران جوان


سرپرست اداره پیشگیری از جرائم سایبری پلیس فتا ناجا با اشاره به اینکه بازاریابی شبکه ای ترفند شرکت‌های هرمی در فضای سایبر است، اظهار داشت: شرکت های هرمی با این ترفندها و فروش این کالاها به کاربران و اینکه این کالاها را می‌توان در سراسر جهان نقد نمود از کاربران شبکه‌های اجتماعی کلاهبرداری می‌کنند.

بازاریابی شبکه ای ترفند شرکت های هرمی در فضای سایبربه گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، سرهنگ علیرضا آذردرخش سرپرست اداراه پیشگیری از جرائم سایبری پلیس فتا ناجا اظهار داشت: متاسفانه برخی از کسب و کارهای در شبکه های اجتماعی به دنبال بازاریابی شبکه ای نیستند بلکه شرکت‌های هرمی هستند که تلاش دارند در این فضا از افراد سوء استفاده کنند. 

وی با بیان اینکه این شرکت‌ها با شیوه های مخفی شدن شرکت‌های هرمی در پشت نقاب شبکه‌های بازاریابی تلاش دارند کاربران شبکه های اجتماعی را به دام اندازند، ادامه داد: کاربران شبکه های اجتماعی فریب اینگونه شرکت ها را نخورند نه تنها با آنها همکاری نکنند بلکه تبلیغ این شرکت ها را نیز انجام ندهند. 

سرهنگ آذردرخش گفت: برخی از این شرکت ها تلاش دارند با این عنوان که در شیوه بازاریابی شبکه ای واسطه ها حذف و کالا ارزان به دست مصرف کننده می رسد. کاربران شبکه های اجتماعی را فریب بدهند و کالاهای خاصی را به کاربران به فروش برسانند که با فروش این کالاها هم کالا را با قیمت ارزان تر به دست مصرف کننده می رسانند و هم سود می‌کنند. 

سرپرست ادراه پیشگیری از جرائم سایبری پلیس فتا ناجا با اشاره به اینکه تمبرهای خارجی، انواع ارزهای دیجیتالی مثل بیت کوئن، لیند دلار، انواع سنگ‌های زینتی، جواهرت بدلی و... کالاهای مورد اشاره این شرکت هاست، گفت: شرکت های هرمی با این ترفندها و فروش این کالاها به کاربران و اینکه این کالاها را می توان در سراسر جهان نقد نمود از کاربران شبکه های اجتماعی کلاهبرداری می کنند. 

سرهنگ آذردرخش به کاربران شبکه های اجتماعی توصیه کرد: از خرید و فروش این دست کالاها که توسط شرکت های هرمی در شبکه‌های اجتماعی با عنوان بازاریابی شبکه ای یاد می شود خودداری نمایند. چرا که بسیاری از این کالاها ارزش ریالی پایین دارد و ادعای این دست شرکت ها کذب است. 

وی با بیان اینکه بیشتر فعالیت و تمرکز شرکت های هرمی بر روی کاربران نوجوان است، افزود: این شرکت ها با عضویت در شبکه های اجتماعی تلاش دارند اطلاعات سن و جنسیت کاربران را به دست بیاورند و با فعالیت ویزه بر روی کاربران نوجوان و جوانان آنها را به عضویت شبکه هرمی خود درآورند. 

سرپرست ادراه پیشگیری از جرائم سایبری پلیس فتا ناجا در توصیه به خانواده‌ها گفت: مواظب فعالیت فرزندان خود در فضای سایبر و شبکه‌های اجتماعی باشند تا عزیزانشان در دام شرکت‌های هرمی نیفتند؛چرا که برابر قوانین فعالیت شرکت های هرمی جرم می باشد. 

وی با اشاره به اینکه پلیس فتا با به روز کردن اطلاعات خود در پی کشف ترفندها و شیوه های مخفی شدن شرکت های هرمی در پشت نقاب شبکه های بازاریابی در فضای سایبر است، اظهار داشت : از کلیه کاربران شبکه های اجتماعی تقاضا داریم در صورت مواجه با شرکت‌های هرمی فعال در این شبکه‌ها آن را از طریق سایت پلیس فتا به آدرس Cyberpolice.ir بخش مرکز فوریت های سایبری، لینک ثبت گزارشات مردمی اعلام کنند.

  • محمد

نگارنده بر آن است که در بازاریابی شبکه ای از یازده جهت شستشوی مغزی صورت می گیرد.

* این مطلب از این منبع اخذ شده است.


شستشوی اول: در بازاریابی شبکه ای واسطه ای نداریم.

چنانچه هدف شرکتها حذف واسطه هست پس وجود خود این شرکتها نقض کننده این هدف می باشد . چون خود این شرکتها یک واسطه محسوب می شوند و هیچکدام تولید کننده محصول خاصی نیستند .

البته  برخی از آنها کالاهایی به نام خود شرکت دارند که عملاً برند (نام تجاری که روی یک کالا نوشته می شود) آن شاید متعلق به این شرکتها باشد و این دلیل بر تولید آن کالا توسط آن شرکت نیست.


شستشوی دوم: حمایت از تولید داخلی

عملاً 80 تا 90 درصد از اجناسی که این شرکتها ارائه می دهند کالاهای خارجی است.

🔍چرا از اجناس خارجی یا اجناس داخلی بی نام و نشان و عجیب و غریب استفاده شده؟

چون اجناس خارجی قیمت مصرف کننده ندارند و این شرکتها این اجناس را با قیمتهای بسیار پایین (به علت کیفیت پایین این محصولات) خریداری کرده و با قیمتهای بسیار بالا به فروش می رسانند تا اول سود خود را تضمین کنند بعد با ارقام بالا و درصد سود های عجیب و غریب سر من و شما را کلاه بگذارند که می توانی در شرکت آنها تا 40 % یا بیشتر هم سود ببری.

به یک کارخانه تولیدی معروف بروید و از مدیر فروش کارخانه بپرسید که نمایندگان شما در سطح استان و کشور چند درصد سود می برند و آنها پاسخ خواهند داد در صورت خرید بالا و در بهترین شرایط حداکثر 15 تا 20 درصد پس چگونه است که این شرکتها که تولید کننده هم نیستند می توانند این سود ها را در صورت خرید جزء به شما بدهند؟ آیا غیر از این است که یک جنس با کیفیت پایین و با قیمت پایین می خرند و با قیمت بالا به مردم ارائه می کنند؟

نکته مهم: بدلیل ضعف در کیفیت مشتریان شاید فقط یکبار حاضر به خرید آن محصول باشند و نهایتاً متضرر اصلی نیروهای انسانی بی مزد داخل شرکت هستند که عمرشان را روی یک محصول بی کیفیت (شاید با ظاهر و بسته بندی آراسته) می گذارند.


شستشوی سوم: مسئله اشتغال زایی

  • محمد

* منبع فارسی مطلب

* منبع انگلیسی مطلب

مشکلات بازاریابی شبکه ای چیست؟

این روزها کسب و کارهای اینترنتی از جمله بازاریابی شبکه‌ای بسیار نام‌آشنا به‌نظر می‌رسد. از سال ۱۳۹۰ که شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای با مجوز رسمی از وزارت صنعت و معدن کار خود را آغاز کرده‌اند، ظاهرا هیچ خطری سرمایه‌گذاران را تهدید نمی‌کند. با این حال، بر اساس مشاهدات و تحقیقاتی که تاکنون صورت گرفته، در امنیت شغلی و تضمین سودده بودن این نوع از کسب‌و‌کار جای تردید بسیاری وجود دارد. اغلب کسانی که جذب بازاریابی شبکه‌ای می‌شوند، در رؤیای کسب درآمد هنگفت هستند، آن هم درحالی که پا روی پا انداخته‌اند و پول پارو می‌کنند. به نظر شما رؤیای چند درصد از فعالان شبکه‌های بازاریابی محقق می‌شود؟ برای آگاهی از واقعیت این کسب‌و‌کار و مشکلات بازار‌یابی شبکه‌ ای شما را به خواندن ادامه‌ی این مقاله دعوت می‌کنیم.


مقدمه

یک راست سرِ اصل مطلب می‌رویم. دوسالی می‌شود که درباره‌ی بازاریابی شبکه‌ای یا بازاریابی چندسطحی (MLM) تحقیق می‌کنیم، به ویژه با تحقیق روی یک‌مورد کلاهبرداری که ادعا می‌کرد بازاریابی چندسطحی است. همین‌طور چند تحقیق مرتبط با این موضوع نیز انجام دادیم و در‌نهایت به این نتیجه رسیدیم که مدل تجارت بازاریابی چند‌سطحی(MLM) اساسا دارای نقص است؛ بنابراین اگر به حقایقی که درباره‌ی آن وجود دارد توجه نکنید، وارد تجارت پرخطری شده‌اید. در اصل، با فرض اینکه بازاریابی شبکه‌ای، رؤیای «درآمد منفعل» -درآمدی که حاصل درگیری غیر‌مستقیم و غیر‌فیزیکی یک فرد در یک کار مثل خرید ملک و اجاره آن است و نه فروش محصول- باشد، بازهم به خاطر چهار نقصی که در ادامه توضیح خواهیم داد، این سیستم اساسا پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به سیستم هرمی دارد. چهار نقص بازاریابی‌های شبکه‌ای به شرح زیر است:

برای خودتان رقیب می‌تراشید

تضاد میان «درآمد منفعل» و «درآمد فعال»

سوددهی نامشخص محصولات

القائات شبه‌مذهبی

به دلیل وجود این چهار نقص در شبکه‌های بازاریابی، شما وارد تجارت پرخطری می‌شوید. اکنون به طور مفصل به چهار نقص بالا می‌پردازیم.

  • محمد
غده سرطانی به نام نتورک و بازاریابی شبکه‌ای

مجله‌مهر: ماجرای بازاریابی شبکه‌ای در ایران به شرکت‌های هرمی یا به اصطلاح «گولد کوئست» بر می‌گردد. شرکت های بی‌نام و نشانی که از مردم دعوت می‌کردند تا با خرید چند کاغذ بی‌اعتبار وارد شبکه شوند و دیگران نیز به این کار تشویق کنند. بعدها پای کالاهای لوکس نیز به این برنامه‌ها باز شد تا اینکه بعد از مدتی غیر شرعی و غیرقانونی بودن این شرکت‌های بی‌نام و نشان بر سر زبان‌ها افتاد و چیزی نگذشت که اعضا بعد از مدتی پی به کلاهی که سرشان رفت بردند؛ ولی خیلی دیر شده بود. اما شیوه بازاریابی شبکه‌ای در ایران تمام نشد بلکه بهانه‌ای شد تا هربار یک سری شرکت قدم علم کنند و این بار خودشان در وهله اول ضد «گلد کوئست» حرف بزنند و دوباره جذب عضو کنند. یکی از ایراداتی که به شرکت‌های هرمی و گلدکوئستی وارد بود رسیدن سرشاخه های آن ها به خارج از کشور و فروش اقلام لوکس و غیرقابل استفاده بود. در چندسال اخیر دوباره موج دیگری از شرکت های بازاریابی شبکه ای و به اصطلاح نتورکی سر بیرون آورده‌اند که با فروش شبکه‌ای کالاهای مصرفی به این نوع بازاریابی شکل دیگری دادند. شرکت‌هایی که با نام و نشان و تبلیغات‌های بسیاری ظاهر می‌شوند و کنفرانس‌ها و همایش‌های روان شناسی زیادی برگزار می‌کنند. همایش‌های پرهزینه‌ای که کمی تعجب برانگیز به نظر می‌رسد و برای همین بهانه‌ای شد تا سراغ این موج فراگیر برویم.
در چندسال اخیر شرکت‌های نتورکی بیش از پیش قد کشیده‌اند و اقدام به برگزاری کارگاه‌ها و همایش‌های بزرگی در سراسر کشور کردند و حتی از پدران آمریکایی بازاریابی شبکه‌ای دعوت کرده‌اند. تیم باشگاهی فوتبال تاسیس کرده‌اند و اعلام می‌شود که مجوز رسمی نیز از وزرات صنعت معدن و تجارت نیز دارند و زیر نظر این مجوز به فعالیت‌هایشان به طور رسمی ادامه می‌دهند و اقدام به عضوگیری کنند. موج گسترده بازاریابی‌های شبکه‌ای میان افراد مختلف به خصوص جوان‌ترها باعث شده تا در میان هر خانواده چند نتورکر پیدا شود که اقدام به فروش کالا و عضوگیری می‌کند. نتورکرهایی که از هر محیطی برای جذب عضو و فروش محصولاتشان استفاده می‌کنند. جمع‌های فامیلی، دوستانه، محل کار و یا حتی مکان‌های عمومی مثل مترو، اتوبوس و تاکسی جاهایی ست که نتورک‌ها رویش حساب باز می‌کنند. جملات انگیزشی، تصور آینده‌ای با شکوه، دوندگی‌های بیش از حد همه چیزهایی ست که نتورک‌ها از سوی لیدرهایشان می‌شنوند و به سمت آن تشویق می‌شوند و هیچ عجیب نیست که بعد از مدتی روحیه دلالی و کاسب‌کارانه پیدا کنند و دیر یا زود همه تصوراتشان را برباد رفته ببینند.

اما آیا واقعا بازاریابی شبکه‌ای شغل است؟

آیا این شغل به درآمد خوبی خواهد رسید؟

بازاریابی شبکه‌ای واقعا قانونی و شرعی است؟

بازاریابی شبکه‌ای چه تاثیری در اقتصاد کشور دارد؟

همه این سوالات و ده‌ها سوال دیگر باعث شد سراغ چند محقق بازاریابی شبکه‌ای و یا نتورک مارکتینگ برویم تا در این باره از آنها سوال کنیم.
  • محمد

طی مصاحبه «آن شو» با معوان پیشگیری از جرم دادستان مشهد، نکات قابل توجهی در مورد اجناسی که در شرکتهای بازاریابی شبکه ای به فروش می رسد مطرح گردید. شرکتهایی که قرار بود به تولید ملی کمک کنند، در حال فروش کالای قاچاق و جعل برند داخلی می باشند. همچنین برخی از کالاهای این شرکتها فاسد، تاریخ مصرف گذشته و کپک شده بوده است.

در این مطلب، بخشی از مصاحبه ایشان در اختیار مخاطبین محترم قرار می گیرد.




دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 15 ثانیه 

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین برای ما ارسال شده است.


به نام خدا

در تاریخ 7 شهریور 96 مطلبی مبتنی بر تأیید حرفهای سایرین در باب بازاریابی شبکه ای به عنوان حرفه ای که اساسش دروغ است و نحوه ورود خودم به شبکه بادران و علت خروجم را برای مدیر محترم این سایت شرح دادم و کماکان تحت عنوان «ذات نت ورک» قابل مشاهده است. اما امروز که ماههاست از این سیستم منفور خارج شدم؛ فقط و فقط برای اینکه کمکی به خواهران و برادران تازه گرفتار در این دام داشته باشم این مطالب را نوشتم. بالاخص در مواجهه با درخواست یکی از دوستان که خواستار علت منطقی برای رد بازاریابی شبکه ای بودند؛ برآن شدم تا چند خطی از ماهیت نت ورک بنویسم تا به این «چرایی» پاسخ داده شود؛ گرچه اینگونه مباحث اهل فن را می طلبد، که این داستانِ به ظاهر ساده اما پُر از آفت را برای مردم بشکافند و به تمام چراها پاسخ دهند که علت اینکه 1 تا 3 درصد به درآمد می رسند و مابقی افراد فقط پادویی بیش نیستند چیست! منتها باید کارد به استخوان برسد تا حرکت و صدایی شنیده شود!

در هرحال شاید مطالب این حقیر مؤثر در تصمیمات دوستان افتد؛ کما اینکه من معتقدم اکثر مردم در ناخودآگاهشان یک چیزهایی را باور نمیکنند هرچند که ظاهرش منطقی باشد، فقط قدرت بیان و مقابله با آن را ندارند و این یکی از حربه هایی است که بشدت بازاریابی شبکه ای از آن بهره برده است. (اشاره ای داشته باشم به مراحل پرزنت و فالو و جلسات که به صورت رگباری انجام می شود و تعقل صحیح انسان را شدیدا تحت فشار قرار می دهد.)

سوال اول: چرا در بازاریابی شبکه ای 1درصد و در خوشبینانه ترین حالت 3درصد به درآمد های بالا میرسند و مابقی مالباخته و زمانشان هدر رفته است؟

قبل از اینکه جواب این سوال را بدهم بطور کوتاه عرض کنم لیدرها مدعی هستند هیچ کس مالباخته نیست چون جنس خریده اند؛ اما من میگویم مالباخته هستند چون حتی یک نفر هم برای این جنسهای بنجل وارد سیستم نمیشود و وسوسه های درآمد پنجاه میلیون به بالاست که افراد را خام می کند تا کارتن کارتن شامپو و ... را بخرند و انبار کنند. باور نمیکنید امتحانش مجانی است یک نفر را پرزنتِ بدون درآمد کنید و بگویید ماهی یک میلیون از شرکت ما خرید کن. جوابش اگر فحش نباشد کاملا مشخص است.

جواب سوال اول: موقع پرزنت و طی یک پلن کاملا منطقی (البته روی کاغذ) به شما گفته شده است که اگر میخواهید به درآمد مثلا50 میلیون تومان در ماه برسید نیاز به تشکیل چنین مجموعه ای را دارید. بطور کل بازاریابی شبکه ای بدون ساخت شبکه ای که از طول و عرض رشد نکند آن درآمد ها را نخواهد داشت. از طرفی مدعی است تنها شغلی است که تمام افراد می توانند به آن وارد شوند و سن و سال و ویژگی خاصی نمیخواهد.

توجه کنید نکته مهم همینجاست (دروغ بزرگ) کسی که قرار است حداقل 10000 نفر مجموعه داشته باشد تا لیدر یا رهبر خطابش کنیم هیچ ویژگی خاصی نمیخواهد؟! حال که به اینجا رسیدیم قسمت  اصلی ماجرا تحت عنوان «کاریزما» مطرح  می شود. افرادی که نت ورک کار کرده اند حتما شاهد صحنه هایی بوده اند که افرادی حتی بعد از دو یا سه ماه هم نمی توانند یک زیر مجموعه بگیرند اما شخص دیگری در یک هفته حداقل 30 نفر را جذب می کند! (البته همان هم دلیل بر اینکه سازمانش ریزش نداشته باشد نیست) چگونه ممکن است؟

کاریزما یا افرادِکاریزماتیک در ارتباط با دیگران و در تعامل های عادی روزمره و چه به عنوان یک فرد الگو و الهام بخش در لایه های عمیق احساسی بر روی دیگران تأثیر میگذارند. این افراد با جذابیت و زیرکی به دیگران جهت می دهند بدین رو افراد این چنینی بسیار موفق در نت ورک هستند. حال حساب کنید از پیرمردها و پیرزن ها و بعضا افراد بی سواد، قشر زیادی از زنان خانه دار، جوانان جویای کار و حتی نوجوانان به این سیستم پر از حیله و نیرنگ ورود پیدا می کنند. حال فکر کنید واقعا امکانش هست تمامی این ورودی ها یک روزی رهبران تیم های بالای 20 هزار نفر شوند؟ قطعا خیر (این قسمت کوچکی از ماجرا بود و عوامل دیگری هم مؤثر هستند که مجال گفتن نیست).

سوال دوم: پس چرا بازاریابی شبکه ای اصرار براین دارد هرکه را دیدید ورودی کنید در صورتی که خود شرکت هم خوب می داند که تمام افراد توانایی نت ورکر شدن را ندارند؟

1- به این جهت که امکان دسترسی به افراد مختلف آسان شود مثلا من از طریق دوستم می توانم کم کم به اقوامش دسترسی پیدا کنم، شاید فرد زیرکی از این بین پیدا شد که طعمه های بیشتری را جذب کند.

2- این افراد خام شده که قطعا نت ورکر نمی شوند اما فاکتور می زنند و درآمد شرکت از این طریق حاصل می شود.

ببینید در حقیقت این شرکت ها به هر دو گروه یعنی هم 1 درصد ها و هم 99 درصد ها نیازمندند گروه اول رهبران هستند و پول اصلی به جیب آن ها و شرکت می رود و واقعا اگر 99 درصد دیگر نباشند و پادویی شرکت را نکنند که درآمدی حاصل نمی شود.

خلاصه کلام: بازاریابی شبکه ای را دالانی با دو دَر  در نظر بگیرید که انبوه انسان ها از دری  وارد شده و بعد چند ماه از دَر دیگر خارج میشوند و فقط آن معدود افراد زیرک صاحب مجموعه شده و می مانند، البته مجموعه آن ها هم دائما در حال ریزش است یعنی اینطوری بگویم همان هایی که خارج می شوند روزی زیرمجموعه همین ها بوده اند حال که رفته اند افراد جدیدی باید مرتبا جایگزین شوند و این روند ادامه دارد... پس درآمد شرکت هم برقرار است. این کلاهبرداری بزرگ با مصرف گرایی و یا دست فروشی اجناس مزخرف توسط زنان و جوانان و القاء خیال خام که نت ورکر شده اند

ادامه دارد...  

یا حق

  • محمد
در این مطلب نامه مجمع مشورتی فقهی شورای نگهبان در مورد بازاریابی شبکه ای را در اختیار مخاطبان محترم سایت قرار می دهیم.
شایان ذکر است که این نامه در سال 95 نوشته شده است. در این نامه به صراحت بازاریابی شبکه ای غیر مشروع و حرام اعلام شده است.


نامه شورای نگهبان
  • محمد

چین، دومین اقتصاد بزرگ دنیا، بازاریابی شبکه ای را صرفاً نوعی از طرح های هرمی به شمار آورده و فعالیت آن را ممنوع و غیر قانونی اعلام کرده است.


* منبع

  • محمد

یکی از ادعاهای لیدرهای این شرکتها جهانی بودن این تجارت است.

غیر از آن که مقالات و کتب متعددی که در جهان علیه این شرکتها نوشته میشود، نهادهای مردمی متعددی نیز علیه این شرکتها در سطح جهان در حال فعالیت هستند.

در ادامه ضمن نام شرکتهای بازاریابی شبکه ای که در سطح جهان تعطیل شده اند را ذکر نموده و مخاطبین را دعوت به تامل می نماییم.


  • BurnLounge (در سال 2012 توسط کمسیون تجارت امریکا (FTC) به عنوان "طرح هرمی" شناخته شده و تعطیل شد).
  • Equinox International (در سال 2001 منحل شد).
  • European Grouping of Marketing Professionals/CEDIPAC SA (در سال 1995 منحل شد).
  • European Home Retail (در سال 2007 منحل شد).
  • Fortune Hi-Tech Marketing (در سال 2013 منحل شد).
  • Holiday Magic (در سال 1974 منحل شد).
  • Metabolife (در سال 2005 منحل شد).
  • MonaVie (در سال 2015 محکوم به سلب حق ادامه دعوی شد).
  • (Nouveau Riche (real estate investment college (در سال 2010 منحل شد).
  • Solavei (در سال 2015 منحل شد).
  • Royal Tongan Limu (در سال 2003 منحل شد).
  • Sunshine Empire (در سال 2009 منحل شد).
  • Telexfree (در سال 2014 ورشکست شد).
  • United Sciences of America (در سال 1987 منحل شد).
  • WakeUpNow (در سال 2015 منحل شد).
  • World Leadership Group (در سال 2008 منحل شد).


* منبع

  • محمد

* متن این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده است.


سلام.

از دوستان خواهش دارم حتما بخونید تا درگیر توهم بزرگی به نام نتورک نشید!

یارو بعد از 5 سال افتاده یادم تماس گرفته رفتم پرزنتم رو زدن و میگه من میخوام موفقت کنم! طرف رفاقت حالیش نیست بعد 5 سال زنگ زده چه رویی هم دارن.

وارد کار شدم و متاسفانه عین کبک سرم رو کرده بودم تو برف و هرچی میگفتن قبول میکردم و انگیزه و انرژی کاذب میگرفتم! اوایل خیلی دوستت دارن و دورت خیلی میچرخن حتی هرجا باهاشون بری تسویه حساب با اوناست و خیلیم هم باهات تماس میگیرن چون روش کار اینجوریه. یه ماه که میگذره باهات کلا سرد میشن و اگه نتونی خوب بفروشی و کسی رو نتونی بیاری پرزنت بزنه خیلی باهات بد برخورد میکنن و دست میزارن رو نقطه ضعفت، مثلا میگن فلانی ارزش مادرت چندتا پرزنت هست؟ مادرت رو چقدر دوست داری؟ و از طرفی هرکسی مادرش رو دوست داره یه انرژی کاذب میگیره و میره بفروشه یا پرزنت بزنه و از طرفی نمیتونه دچار افسردگی میشه و همش به این خزعبلات فکر میکنه و دچار خودزنی میشه! 

الان من 5 ماهه کشیدم کنار و همشون که تو نتورک منو میشناسن اصلا تماس و یا پیامی هم ازشون ندیدم (منظورم اینه به چشم یک ابزار به تو نگاه میکنن و تا موقعی که کار کنی پورسانت بره تو جیب بالاسری عزیزی در غیر اینصورت نه!)

اگه وارد شید میفهمید با شرکت های هرمی تفاوتی نداره و حتی بدتر هم هست، قید دینت رو باید بزنی چون رابطه بین افراد تو این شرکتا خیلی خیلی زشت و زننده ست بطوریکه جنس مخالف سعی داره روابط برقرار کنه چه پسر چه دختر! من تو بادران بودم و خبر اومد که باید شرکت رو تغییر بدیم و یه شرکت دیگه فعالیت کنیم. حالا چرا؟ چون همون بالاسری عوضی پورسانتش کم شده بود و شرکت هم به شدت محصولات رو گرون کرده بود تصمیم گرفت همه بریم شرکت دیگه! همین طرف تو کل شهرها افتاده بود به گشتن که یه سری بیچاره رو شیفت بده به شرکت دیگه و متقاعدشون کنه در حالی که سال به سال هم این فرد رو نمیدیدی! الانم بعد از 5 ماه چندتا از همین لیدرا آب شدن رفتن زیرزمین با این که شرکت رو هم عوض کردن.

نتورک نه تو ایران بلکه تو هیچ جای دنیا جواب نمیده. همون رندی گیج هم که اسم میبرن اصلا نتورکر نیست با نویسندگی کتاب تو این زمینه پولدار شده و غیر از این دروغه! 

و در نهایت فکر کنید لطفا فکر کنید که چرا تو این همه کسب و کار باید این کار بره زیر ذره بین و وبسایت و وبلاگ بزنن که مردم نرید و مضراتش رو بگه؟ چرا از بورس، کارهای کامپیوتری و... بد نمیگن؟ خب برادر من خواهر من این کار یه مشکلی داره که بعد از 70 سال که گذشته هنوز مردم بهش بدبین هستن نمیرن... دلتون رو هم خوش نکنید به این که چون کتاب و آموزش تو بازار هست در مورد نتورک کار خوبیه، نویسنده ی این کتابها هوش مالی دارن و دارن خوب استفاده میکنن تا پول بره تو جیب خودشون... متاسفانه من همه ی اینا رو میدونستم اما خودم رو گول میزدم و خدا رو شکر میکنم که به یکسال نکشید و اومدم بیرون!

من زمانی که نتورک بودم اینجا میومدم و تجربیات مردم رو میخوندم و بهشون میخندیدم و میگفتم اینا درک بالایی ندارن و من میتونم و همون انرژی کاذب، درحالی که من درک بالایی نداشتم...

اگه خونوادتون رو دوست دارید وارد این کار نشید.

با تشکر از مدیریت سایت.

  • محمد

* این یادداشت توسط یکی از مخاطبین سایت به نام سعید در اختیار ما قرار گرفته است.


آسیبهایی کار بازاریابی از نظر من

محصولاتی که شرکتهای بازاریابی ارایه میدهند بیشتر محصولات خارجی هستند که این امر علاوه بر ضربه زدن به اقتصاد ملی باعث افزایش بیکاری در کشور خواهد میشه

اگر بازاریابها با شما صادق باشند به شما میگند که این کار سختیه و در اغلب موارد بی نتیجه است و ضررده هست

نکته اصلی هم همینه شما باید وقت زیادی برای موفقیت در این کار بذارید. این وقت زیاد را چه در کار بازاریابی، چه در هر کاری قرار بدهید موفق خواهید شد و بنظر من ریسک و آسیب شغلهای دیگه کمتره

مثلا شما وقتی که برای کلاسها، جلسات، فروش محصولات، عضو گیری و ... میذارید برای یاد گرفتن یک حرفه مثل آرایشگری بزارید مطمینا یک آرایشگر خوب با درآمد به مراتب بیشتر از یه بازار یاب خواهید داشت.

مطالبی که در کلاسها به بازاریابها برای تشویق ادامه کار میدهند، مطالب سطحی و پیش پا افتاده روانشناسی و یه سری کتابای موفقیته که در دراز مدت تاثیر بدی بر نحوه جهان بینی و نگرش اونها داره. همه چی زندگی آدم میشه پول

برای ترغیب افراد دیندار برای ورود به بازاریابی اغلب مواردی از دین را همچون کمک به فقرا، سفر زیارتی  و ... را مثال میزنند که مربوط به مسایل مالی است. که این مغایر با مفاهیم دینی ماست. انگار فقط پولدارها دین دارند. در صورتی که قرآن میگه تنها تقوا و اخلاصه که به خدا میرسه.

طوری تبلیغ میشه که انگار همه کمالات اخلاقی به داشتن پول و درآمد بیشتره و افرادی که پول و درآمد نداشته باشند افراد بیخود و نالایق، بی غیرت و پست ... هستند. همین تبلیغات باعث سرخوردگی افرادی که موفق نشدند و وضع مالی خوبی ندارند میشه.

غالبا برای تشویق افراد به فعالیت اونهارو تحقیر میکنند که باعث میشه روحیه اونها خراب بشه

شاید فکر کنید دارن به شما روحیه میدن اما تاثیرات روانی منفی اینکار به مراتب بیشتر از تاثیرات مثبتشه.

افراد برای اینکه ضرر نکنند مجبورند محصولاتی را که میخرند به هر نحوی به فروش برسانند که این مساله باعث میشه جایگاه اجتماعی خودشون رو از دست بدن و در نظر بقیه آدمهای غیر قابل اعتماد بشند

فروش محصولات امکان پذیر نیست، چرا که اگر امکان پذیر بود خود مغازه دارها میاوردن محصولات رو میفروختن!

محصولاتی که بفروش میرسونند به نسبت بازار گرونتره و علاوه بر گرونی هزینه پست هم بهشون میخوره، شما کافیه از یه مغازه دار یا کاسب بپرسید که این محصولات بفروش میره یا نه؟

اگه فروشم نره میشه ضرر.

یعنی شما یک میلیون جنس میخری خیلی سود بدن سیصد تومن میشه که اونم از خودت گرفته شده

محصولاتی که توسط شرکت ارایه میشه باعث مصرف گرایی میشه، بطور مثال خانواده ای که قهوه مصرف نمیکنه برای اینکه به سود برسه مجبوره قهوه بخره، یا دیگران رو متقاعد به نصرف قهوه کنه یا خودش مصرف کنه، همین کار بمرور زمان باعث مصرف گرایی میشه.

ساعت یک میلیونی، تیشترت ۶۰۰ هزار تومنی، عینک ۲ میلیون تومنی رو کی میخره از آدم.

شرکت و افراد بالادست بمحض اینکه شما خرید میزنید به سودشون میرسند، اما شما مجبورید وقت زیادی بزازید تا به سود برسید. در واقع سود اصلی کار شما میره تو جیب شرکت.

همین هم باعث اختلاف طبقاتی تو جامعه میشه.

  • محمد

سلام، من خودم هم تو یه شرکت نتورکینگ رفتم ماجراش از اینجا شروع شد که یکی از همکلاسی های دانشگام پای صحبتای من نشست و متوجه شد که من دنبال کارم، برای همین یه روز میخواس منو دعوت کنه جلسه هفتگی و یه جلسه تفریحی که به اصطلاح بهش میگن پاتلاک که من نتونستم برم بعدش بهم زنگ زد گفت یه روز بیا شرکت راجب کاره و  حضوری بیا و این حرفا، وقتی هم رفتم اونجا محیطش شبیه دانشگاه بود تا یه شرکت کلی هم منت سر من که اره سر ساعت بیا مشاورش وقت نداره و اینا، خلاصه مشاور اومد با تعریف از ظاهرم 

واینا شروع کرد از دلار شروع کرد که قیمتش چنده و اینا من ساده هم فکر کردم کار فروشه اما وسطای پرزنت فهمیدم نتورکینگه برای همین حرف مشاور رو قطع کردم گفتم نتورکیه؟ گف حالا وایسا و اینا بعد گف اره محصولات ما چون تو بازار نیس بهتر میخرنو محصولات با کیفیته (البته واقعا هم خوب بود) و خود شرکت تولیدش میکنه و اقای ******* تبلیغ کرده(بعدها خودم فهمیدم) و ما حامی هستیم(توجه کنید اسم لیدر شد حامی) یادمه مشاور پرسید چه قدر در روز میتونم وقت بذارم؟ و گفت همون مقدار وقت بذارم درست میشه و کارفرما ندارم که بهم غر بزنه ساعت کاریش دست خودمه و، وتازه از کار کارمندی قبلیش شاکی بود گفت الان یکساله تو شرکته ماشین خریده(بله واقعا ماشین داشتن ولی خب صفر نبود و اینکه قیمت صفر مدل ماشینشون ۲۶ میلیون به بالاس بعد در اوردم تو دو سه ماه اول کاریش سه چهار میلیون در میاورده با در نظر گرفتن هزینه های جانبی ماشین و مخارج زندگی ممکنه مگه؟) بعد اره من خانوادم راضی نبودو شوهرم راضی نبود و گفتم یه ماه فرصت بدید(زبون بازی) خلاصه منم چون تجربه ای نداشتم صرفا به خاطر تجربه اجتماعی داشتن با افراد جامعه و (بیشتر پول) قبول کردم ولی از همون اول حس خوبی نداشتم و احساس کردم حامی و سرحامیم (یه مقام بالاتر از لیدر)برای اینکه شک و شبهه هام بریزه منو سوار ماشین سرلیدر کردن که باورم بشه همیشه هم ماشینش پر از کارتون محصولات شرکت بود، بعد به این موضوع افتخار میکردن، کم کم متوجه شدم هرروز باید پاشم بیام کلاس  صرف از نظر از دانشگاه مگه یه ادم چه قد توان داره هرروز یه راه طولانی بره؟( وقتی خود کار چندان رسمیتی نداره شما رغبت میکنید که هرروز یه مسیر طولانی برید و کرایه رفت و امد بدید؟) نه قراردادی نه مدیر عاملی هیچی! و تازه باید جمعه هارم میذاشتم برم پاتلاک و جلسه هفتگی! نه میتونستم به درسام برسم نه به کارم! دغدغه این کارم به بدبختی های دیگه مم اضافه شد همش استرس استرس! اول گفتن مشتری برات جور میکنیم! کودوم مشتری؟ سلف دانشگاه رو حواله من دادن که اصلا خرید نکرد(خود حامی یکی دوبار فروخته بو د به سلف دانشگاه و خواهر مسول دانشگاه)بعد گفتن به اسم دفتر کاری تو میزنیم! فشار پشت فشار کی بیا کلاس بیا فلان! منی که پول انچنانی نداشتم صد و چهل تومن پول محصول دادم! (چهل تومن بدهکارم به حامیم)! حالا مشکل بازار سرد تو اینستا پیج بزن مزدمو فالوو کن روزی ۴۰۰نفر! بعد گروه بزن تلگرام!(گروه نه کانال! چون که اعضا میتونن چت کنن و انتقال حس مثبت کنن) کتاب هایی مثل پنیر مرا چه کسی جا به جا کرده؟ و حکایت دولت و فرزانگی و سی دی راز! چی بگم که خام شدم و فکر کردم میتونم اوضاع مالیمو درست کنم! اوج قصه وقتی شد که من بدبخت سرما خوردم و باید استراحت میکردم ولی ول کن نبودن هی زنگ میزدن که پاشو بیا حالت بهتر میشه! منطقو ببینید خودتون دیه! و اوج دروغ اینجا بود که من با یه میلیون فروش ماهی صد هزار تومن در میارم!(درحالی که لیدرم گف من ماه اول بدون دایرکت یا همون زیر مجموعه با یک میلیون فروش سیصد تومن در اوردم !)صد هزار تومن! حالا هی وسطش سر حامیم میگف بیا کلاس تصاعد درصدی! متد اموزشی مزخرف و دروغ گوویی به مردم! میگفتن لباس فرم بپوشید رسمی برید! هرجا رفتیم با یه بغل کارتن محصول! خودتونو مشاور جا بزنید یه گروه تشکیل دادن هی حرف میزنن هی عدد میدن مثلا واسه ایجاد انگیزش! شعارشونم اینه که هرکی موند و برد! یه کارکر ظرف شویی رستوران رو هم بکنه بیشتر از صد هزار تومن بهش میدن! وقتی هم میگفتم امنیت شغلی نداریم هی میگفتن نه حالا فلانو نه حالا اینجور نیستو! گیریمم من سازمان تشکیل بدم مگه تا کی جون دارم کار کنم؟ خدایی نکرده نتونم دیگه کار کنم از کجا پول گیر بیارم؟ اومدیم و شرکت ورشکسته شد از کجا پولمو بگیرم؟ سابقه کاری چی؟ پس قانون چی میشه؟ مگه بقیه دلشون ثروت نمیخواد؟ مگه فقط ما بلدیم بلند پرواز باشیم؟! میگن همه یه زندگی کارمندی میخوان از کارشون راضی نیستن همش میخوان برن تعطیلات!  ولی یه دولتمند به ندرت میره مرخصی! من از یه پزشک سوال کردم ایشون گفتن وقتی از بدن زیاد کار بکشی سیستم دفاعیش ضعیف میشه حالا هر چه قدم عاشق کارت باشی! بیخود میگن ساعتاش دست خودت نیست به زور هی بیا اینور اونور! همکلاسی که تا دیروز جز یه سلام و علیک و حرفای مختصر حرفی نداشتم چطور شد یهو دلسوزم شد؟! همش هم مثبت اندیشی! به جز  من خیلیا دیگه هم بودن چرا به اونا نگفت؟  همینم ازش پرسیدم گفت هرکسی رو تو این کار نمیارن تو پتانسیل پیشرفت داری! نگو نقشه داشتن کسای ساده مثل منو شناسایی کنن بعد ببرن! اگه خوبه چرا به همه نمیگن؟ خلاصه کلام اینکار  کلاه برداری محضه فقط ازت کار میکشن اخرشم یه چندرغاز میندازن جلوت! اگه خیلی عاشق بازاریابی هستید حداقل یه جا استخدام شید که هم بیمه براتون رد شه هم یه حقوق ثابتی داشته باشید! زمانش مشخص شده باشه نه اینکه در حالت مرگ هم بکشوننت اینور اونور! من به جای سود فقط ضرر ماالی کردم و خودمم شرایط مالی درستی ندارم که هی هردفعه چندرغاز حقوقمو بدم محصول بخرم دوباره بفروشم؟ حالا این شرکت گف نه اینترنتی شما سفارش میزنی بعد پول از مشتری میگیری بعد براش میفرستی( این درست این بخش از بازار سرد بود ولس بازار سردی که توش باید حضوری میرفتی باید محصول همراهت میموند)
یادتون باشه هرکی از هرچی زیاد تعریف کرد یا یهو دلسوزتون شد بهش شک کنید هیچکس دلش به حال شما نمیسوزه!
  • محمد

این قسمت از برنامه حرف حساب که در تاریخ 26 شهریور 1396 بطور زنده از اول سیما پخش شده است، بازاریابی شبکه ای مورد نقد و بررسی گرفته شده است.

بدین وسیله این قسمت از برنامه حرف حساب در اختیار مخاطبین محترم قرار میگیرد:




دریافت
مدت زمان: 10 دقیقه 15 ثانیه 

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده و حاصل تجربه و تحلیل ایشان از بازاریابی شبکه ای میباشد.


به نام خدا

نکته ای که این روزها نت ورکرها شدیدا روی اون مانور دارن اینه که شرکت با شرکت فرق داره و در ابعاد کوچکتر تیم با تیم متفاوته. ممکنه شما دوست عزیز، مثل من به تیمی ورود پیدا کنین که از جانب پرزنتور با جملاتی شبیه این ها‌ فالو بشید:

- من از فلان خانواده هستم،

- نیاز مالی ندارم،

- دارای مدرک فلان و فلان هستم و ... اما نت ورک رو به عنوان بهترین شغل انتخاب کردم!

من نزدیک به یک سال عضو شرکت بادران بودم و در تیمی باصطلاح (سطح بالا) کار کردم و واقعا هم خیلی از بچه ها تحصیلات خوبی داشتن یا از فلان خانواده بودن اما اینو می خوام بگم ذات نت وُرک همون چیزی هست که دوستان قبل من گفتن؛ فاکتور کشی، تلقین، مثبت اندیشی کاذب(مخرب)، ایجاد هیجان مفرط و از همه بیشتر دروغ؛ حالا می خواد این تیم توسط یک کارشناس ارشد اداره بشه یا یک فردی با مدرک زیر دیپلم. تنها تفاوتی که وجود داره اینه که افراد سریعتر گول می خورن چون این فکر پیش میاد؛ وقتی این ها با این تحصیلات و امکانات دارن کار می کنن چرا من وارد نت ورک نشم! اما اصل داستان یکیست فقط خائنانه تر. در تیم های این چنینی افراد سریع جذب میشن اما بعد از چند ماه کار و یا بیشتر اون روی سکه رو می بینن و از  سیستم میان بیرون؛ منظورم از اون روی سکه این نیست که نمیشه از نت ورک پول درآورد بلکه ذات پلید این حرفه است که رخ نشون میده و همه نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا به قولی پارادایم شیفت بزنن و در حالیکه چند تا فاکتور زدن ولو اینکه فقط یک میلیون باشه (اینها بقول لیدرها کارگران نت ورک هستن) از شبکه خارج میشن.

یکی از مهمترین مشکلاتی که من با بازاریابی شبکه ای داشتم و باعث شد کار رو با حدود 100 نفر مجموعه و فروش خوب رها کنم همین مسئلهِ ارتباط برقرار نکردن با دروغ گویی های بی حد و حساب بود که البته در غالب انرژی مثبت و متد کار عرضه می شد، ذات نت ورک با دروغ عجین شده چون در همون استارت کار برای ورودی گرفتن و تنظیم قرار پرزنت باید متوصل به هر شیوه ای شد تا طرف مقابل بویی از نت ورک نبره چون اگر غیر از این باشه 95 درصد قرار رو کنسل می کنن. بالاسری های من متن پرزنت رو اینقدر ساده و دوست داشتنی نوشته بودند که به جرات میگم کمتر کسی ورودی نمی شد و یا اگر قبول نمی کرد از پرزنت تیم ما بدش هم نمی یومد در صورتیکه اصلا چنین چیزی نیست. یا مثلا از اولین دروغ هایی که باید به خودت و بعد به دیگران منتقل کنی همین ارادت خاص به محصولات مزخرف شرکت هست و این رو توی جلسات آموزش میدادن که علاوه بر استفاده محصولات باید غیرت روی این ها داشته باشید و با شوق بفروشید. خیلی خنده داره نه!

  • محمد

* این مطلب تجربه یکی از مخاطبین سایت با نام مستعار «لیدر ناشناس» میباشد که توسط خود ایشان برای ما ارسال گردیده است:


حتما بخون... ضرر نمیکنی .... 

یه لیدر با تجربه داره حرف میزنه

سلام به هم میهنان عزیز

بنده لگ 7 شرکت بودم ... خیلی خیلی نزدیک به لیدر های والا مقام و خیلی نزدیک به کمپانی و ریاست شرکت 

این متن رو بعد از دو سال سابقه تمام وقت  در نتورک با حدود 200 نفر مجموعه 3 کت ام ال ام که حداقل 7 تا لیدر تو دستم داشتم  از ته دلم با افتخار تقدیم به هموطنانم میکنم... اینو بدونید ک با گفتن حقایق دارم از خودم و غرور و همه چیم میگذرم تا یه خدمتی برای جوون های کشورم کرده باشم. منفی نیست . حقیقته محضه... پس سر تا پا گوش باش...

بازاریابی شبکه ای همون هرمی با این تفاوت ک کلاه شرعی روش گذاشتن. قانونی هستش و کلی هم به نفع دولت و اقتصاده ولی خودت فقط نقش یه مهره و یه خادم رو ایفا میکنی... تو در این بازی پول و حق و حقوق و  میراث سهیم نیستی.

نتورک مثه بازی 21 پاسور میمونه . ***** ** * ** ** ** * ** ** ** *** **** ** *** *** ** ****** این یه طلسمه... یه حقه تو ورقه... تو بازی نتورک هم هیچوقت نمیتونی طبق پلن دستتو بچینی چون 70 ساله داره تست میشه. شرکت میدونه ک پلن رو چجوری در بیاره ک نتونی ازش حقتو بگیری . به جز یه عده ک با جایگاه سازی و دوز و کلک و تغییر رتبه مدیریتیشون و گول زدن اعضای مجموعه ، میان یه چند ماهی یه پول نا چیزی از شرکت اونم با هزار پدرسوخته گری میگیرن ولی اونم همیشگی نیست... 

طبیعی هستش ک هر آدمی یه مدت تو هر شغلی ک باشه زیر و بم و قلق اون کارو دست میگیره و راه های زیرابی رفتن واسش باز میشه. مخصوصا ملت ایرانی ک هر کاری ازش بر میاد بله درسته.  همه ی لیدر ها همین کارو میکنن  با کلک و جایگاه سازی کاذب و نفرین دوست و دشمن هر چند ماه یه بار هم یه پورسانتی رو به زور از شرکت در میاوردن و سند دریافتیشونو نگه میدارن باهاش مردمو گول میزنن .سالی یه بار هم به بهونه ورود لیدرهای والا مقام برای ورود به سمینار ها  شرط خرید های 4 میلیونی به بالا میذارن یه نفعه یه پورسانت تپلی میاد به حساب ها با همون سند 100 نفرو جذب میکنن. البته تو این راه هم باید کلی جایگاه سازی کرد چون تبصره ها اجازه نمیدن کسی به حقش برسه. همش دیوار و سد جلوی پورسانت گرفتن رو میگیره.

خلاصه زدو همه راه پورسانت گرفتن از شرکت رو یاد گرفتن یه مدت همه راضی بودن خروجی مالی از شرکت زیاد شده بود تا یه روز شرکت اومد پلن رو عوض کرد . باز ما اومدیم کلی راه در رو گیر بیاریم یه پورسانتی بگیریم باز پلن بعدی اومد. خلاصه این راهه بن بسته.

حالا سوال اینجاست ک اگه این شغل خوبی نیست چرا خیلیا بعد از 3 سال نرفتن؟؟؟

جواب: از ترس آبرو، اعتبار، حیثیت...

کجا برن؟ منی ک یه عمر جلوی دوست و آشنا و خانواده و فامیل در  اومدم دیگه کجا برم؟ با این ذهنیت دیگه کجا برم کار کنم؟

همینجا میمونم و ماهی 500 تومنمو میگیرم و به همه میگم ماهی 30 میلیون میگیرم ک مجموعم نریزه... خدا بزرگه.

سوال بعدی اینه که اگه این سیستم پول نمیده چرا فلانی شاسی بلند خریده؟؟؟

جواب... کسی ک میگه ماهی 200 میلیون درآمدشه باید تاوان دروغگوییش هم بده باید ظهرشو با حرفش یکسان کنهو میاد 20 میلیون میده بقیشم دم قسط تا 10 سال ... ماشین میخره 300 میلیون 3 میلیارد پس میده. چاره ای نداره.... هر ماه میره لباس شیک میخره... چکار کنه؟ گیر کرده. تو بودی چکار میکردی؟ بعد 5 سال میرفتی کارگری؟؟؟ اون پولی ک میخواد از کارگری در بیاره رو داره از شرکت میگیره کلی هم واسش احترام قائلن... دیگه کجا بره؟ جاشو بده به کی؟ با کدوم رو بره تو اجتماع؟ 

سوال بعدی اینه که مگه میشه همه دروغ بگن...

جواب... نه نمیشه. اونی ک فریب میده خودش فریب خورده... جالب اینجاس تا چند سال تو نتورک نباشی نمیفهمی ک کجا اومدی.... بعدش هم ک میفهمی دیگه مثه اره ای که وسط کنده ی  درخت گیر کرده ، نه میتونی ببری نه میتونی اره رو بیرون بکشی... درکش خیلی مشکله؟

در کل تو نتورک:

فالو یعنی خر کردن

منفی یعنی واقعیت

ویژن یعنی رویا در خواب

پرستیژ یعنی شخصیت کاذب

پورسانت هم یعنی گدایی

دوستان اگه مشتاق هستن حاضرم بیشتر راهنماییشون کنم. من به این سایت با هویت  (لیدر ناشناس) مجددا سر میزنم اگه طالب بودین ایمیلمو میدم به مدیر سایت... البته باید یه ایمیل جدید بسازم که هویتم پنهان بمونه ک جماعتشون سر من خراب نشن.

در مقابل این حرفا فقط ازتون یه انتظار دارم اونم اینه ک دعام کنید گره ی کارم و مشکلات زندگیم رفع بشه.

یا حق

  • محمد