* این مطلب ویرایش یکی از مطالب گذشته این سایت میباشد و توسط یکی از مخاطبین تدوین شده است.
1. شما مشتری شرکت هستید نه بازاریاب
شرکتهای معمولی حتی اگر یک کارمند اضافه استخدام کنند به اندازه حقوق آن کارمند متضرر خواهند شد ولی اگر یک شرکت بازاریابی شبکهای نتواند "بازاریاب" جدید بیابد ورشکسته خواهد شد. این به این دلیل است که شما مشتری و منبع درآمد شرکت هستید نه بازاریاب شرکت. شرکتهای بازاریابی شبکهای برای ادامه حیات خود وابسته به موج بازاریابان جدیدی هستند که هر ماه به شرکت پیوسته و پس از متضرر شدن شرکت را ترک میکنند.
2. فضای شرکتهای شبکهای مشابه فضای یک فرقه است
در شرکتهای بازاریابی شبکهای به بازاریابان (بخوانید مشتریان) گفته میشود درآمد شبکه منطقی نیست و به شیوههای گوناگون منطق و اندیشه انتقادی مشتریان تضعیف میشود. در این شرکتها افراد رأس هرم بهنوعی پرستیده میشوند و صفات فرا انسانی به آنها نسبت داده میشود.
3. تعداد بسیار کمی از بازاریابان شرکت درآمد ثابت دارند
شرکتهای بازاریابی شبکهای متشکل از لشکری بازنده و تعداد معدودی افراد با درآمد کافی هستند. آموزشدهندگان شرکت درآمد این افراد را به نحوی اغراقآمیز برجسته میکنند ولی چیزی از اکثریت متضرر نمیگویند.
4. شرکتهای بازاریابی شبکهای طرح اقتصادی خود را «کامل» و در صورت شکست، فرد را متهم میکنند
در شرکتهای بازاریابی شبکهای طرح اقتصادی کامل جلوه داده میشود و به بازاریابان گفته میشود تنها دلیل شکست در شبکه تلاش نکردن است. این ترفندی است که برای فرافکنی، رفع مسئولیت و القای عذاب وجدان به فرد استفاده میشود. بازاریابانی که فریفته این ترفند میشوند، شکست در بازاریابی شبکهای را نتیجه کاستیهای خود میدانند و به صورت افرادی سرخورده و ناامید به جامعه بازمیگردند. با این حال، مسئله این شرکتها در طرح اقتصادی آنها است که طراحیشده است تا عدهای معدود از زیان عدهای کثیر سود ببرند.
5. سو استفاده از روابط عاطفی
شرکتهای بازاریابی شبکهای از روابط عاطفی افراد برای منفعت خود سوءاستفاده میکنند. از بازاریابان جدید خواسته میشود تا به نزدیکترین افراد زندگی خود بیندیشند و مشتریان و شاخههای خود را از میان آنها انتخاب کنند. این منجر به انتقال حس نارضایتی از کالا به رابطه عاطفی و فاصله گرفتن خانواده و دوستان از بازاریاب میشود که اکنون به عنوان یک فروشنده نگریسته میشود که از هر فرصتی برای فروش کالای خود استفاده میکند. علاوه بر این، تمرکز بازاریاب بر "بازار گرم"( اعضای خانواده و دوستان)
که کالاهای بازاریاب را بیشتر به خاطر رابطهای که با او دارند میخرند تا نیاز واقعی به کالا، باعث میشود تا بازاریاب خیلی کم با چالش فروش در دنیای واقعی آشنا شود و درنتیجه مهارتهای پایه بازاریابی را نیاموزد.
6. فروش تلقینی
معمولاً فرد زمانی اقدام به خرید کالا میکند که شخصاً به آن احساس نیاز کند. در این هنگام او به ارائهدهنده کالا مراجعه کرده و کالا را خریداری میکند. اما در بازاریابی شبکهای کالا از راه تلقین نیاز و یا حتی تحقیر مشتری با برجسته کردن کاستیهای او فروخته میشود. این مسئله ریشه در ماهیت فروش مستقیم، انبار شدن کالا نزد بازاریاب دارد و عدم تعهد شرکت به بازاریاب در صورت ناتوانی در فروش کالا دارد.
7. درآمد خالص منفی
برخی از بازاریابان شرکتهای شبکهای میاندیشند از این راه درآمدی داشتهاند چون درآمد ناخالص خود را میبینند و فراموش میکنند درآمد خالص آنها پس از کسر همه هزینهها از درآمد ناخالص محاسبه میشود. شرکتهای بازاریابی شبکهای کالا را با تخفیفی اندک به بازاریابان میفروشند و برخی بازاریابان هم فراموش میکنند برای محاسبه درآمد خالص خود باید هزینه زمان، کرایه، حمل، انبارداری و... را از سود ناخالص خود کسر کنند. اگر منظور از درآمد، درآمد خالص باشد، درآمد خالص بسیاری از بازاریابان منفی است که به معنی متضرر شدن اکثر بازاریابان است. حتی اگر بازاریاب بتواند همه کالاهای خرید شده از شرکت را بفروشد و سرمایه اولیه به او بازگردد، باز هم زیان کرده است چون سودی که از فروش کالاها به دست آورده است خیلی کمتر از هزینه صرف شده برای فروش کالاهاست. البته در واقعیت بسیاری از بازاریابان نمیتوانند بخش عمده کالاهای خریداریشده را بفروشند که به معنی عدم بازگشت سرمایه اولیه و زیان بسیار بیشتر بازاریاب است.
8. فروش اجباری
در شرکتهای بازاریابی شبکهای افراد به شیوههای مختلف مجبور به خرید کالا از شرکت میشوند. با اینکه خود شرکت معمولاً وانمود میکند مخالف فروش اجباری است، ولی این طرح اقتصادی شرکت است که افراد را وادار به فشار به زیرشاخهها برای خرید میکند چون سود خرید کالا توسط فرد، میان اعضای بالاتر از او تقسیم میشود و تا خریدی انجام نشود هیچ سودی به اعضای بالاتر نخواهد رسید.
9. کالا پوششی برای ساختار هرمی شرکت است
بسیاری از بازاریابان شرکتهای شبکهای اقرار میکنند که علاقهای به فروش ندارند و امیدوارند روزی بتوانند از شاخهها (افرادی که جذب میکنند) درآمد کسب کنند. ازآنجاکه افراد جدید نیز به این امید به بازاریابی شبکهای کشیده میشوند و کالاهای شرکت نیز توسط دیگر شرکتها تولید میشوند، کالا تنها یک پوشش برای پنهان کردن ساختار هرمی شرکت است.
10. حضور گسترده اعضای سابق شرکتهای هرمی
بسیاری از سرشاخه های شرکتهای بازاریابی شبکهای، یعنی معدود کسانی که از این را سود میبرند، اعضای سابق دسیسههای هرمی هستند. تاریخچه این دسیسهها نشان میدهد پس از هر بار رسوایی و غیرقانونی شدن، اعضای سابق، دسیسه مشابهی را با نام و ظاهری متفاوت راهاندازی میکنند.