عرفانهای نوظهور درپوشش همایش مدیریت
(انتشار این مطلب، به دلیل شباهت آموزشهای برخی از این شرکتها با این تکنیکهای مدیریتی میباشد.)
خبرگزاری رسا ـ
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه کیهان، همایشی پر هزینه درتهران با موضوع مدیریت در آستانه برگزاری است که یکی از عناصر شناخته شده در زمینه ترویج عرفانهای کاذب در آن سخنرانی خواهد کرد.
در این نوشتار به چند موضوع پرداخته میشود: محور اول حاوی نگاهی اجمالی به معنویتهای وارداتی(!) در کشور است. در محور دوم پیوند معنویت و تجارت در غرب بررسی میشود و از همین دریچه به معنویتهای سکولار نگاهی میافکنیم. محور سوم سیری در اندیشه های برایان تریسی است که ابعاد اندیشه وی در باب تعلیمات روحی و ذهنی مورد کاوش قرار میگیرد. بخش آخر این نوشتار تاملی در هزینه های پرداختی بابت این دسته از همایشهاست که در این رابطه چند سوال از برگزارکنندگان به خصوص نهادهای دولتی خواهیم پرسید.
معنویتهای نوپدید در ایران
امروزه در کشور ایران با یک جریان فعال اجتماعی مواجهیم که با نامهای «عرفانهای نوظهور»، «جنبشهای دینی جدید»، «معنویتهای نوپدید» از آن نام برده میشود. در این جنبش اگرچه طیفی از مکاتب کهن همانند تائو، یوگا حضور دارند که حضورشان در کشور ما تازه و نو است، اما طیفی نیز نوپیدا و صدالبته پر ادعا نیز سعی دارد خود را پیشگام و کارآمد معرفی کند که همان جنبشهای معنوی غربی است. این طیف خصوصیتی دارد که در نگاه اولیه از خود رفع اتهام کرده و برچسب فرقه، کیش و دین را از خود به ظاهر برداشته است. به همین جهت در جوامعی مانند ایران که این دسته تشکیلاتی ندارند و به ظاهر فرقه و دار و دسته ای راه نینداخته اند شناسایی نمیشوند. از این رو نه در قالب فرقه بلکه در قالب «اندیشه» فعالند و در اذهان مخاطبین حضور جدی دارند.
سوالاتی از این قبیل از ناحیه افرادی که از این جنبش وسیع اجتماعی بی خبرند مطرح میشود: مگر کوئیلو یک رمان نویس نیست؟ یوگا مگر یک ورزش نیست؟ ریکی مگر جزو طب مکمل محسوب نمیشود؟ دالایی لاما مگر غیر از یک رهبر سیاسی است؟ قانون جذب مگر یک تکنیک روان شناختی نیست؟ مگر وین دایر یک روان شناس نیست؟
افرادی هم چون وین دایر، شاکتی گواین، کاترین پاندر، اسکاول شین، دیپاک چوپرا، اکهارت توله، لوئیز هی، آنتونی رابینز وبرایان تریسی که امروز در کشور ما آثار و کتابهایشان فراوان چاپ میشود، اگر چه خود را رهبر هیچ فرقه خاصی معرفی نمیکنند و واقعا هم هیچ تشکیلات بیرونی ندارند اما ایدهها و گفته های زیادی در باب زندگی معنوی و خودشناسی و رشد معنوی دارند و از این نظر با مکاتبی مانند یوگا، بودیسم، اکنکار تفاوتی ندارند. چون هر دو در باب تعالی معنوی و تکامل روحی به یک میزان ادعای نجات دیگران را دارند. فراموش نشود این افراد اگر چه با نامهای دیگر شناخته شدهاند، اما جذابیت و نو بودنشان نه به تخصص علمی و نه به توانمندیهای دیگر است، بلکه از جهت حرفهای تازه ای است که در باب معنویت و رشد باطنی و معنا گرایی مطرح کردهاند. به خصوص بشر غربی که درد دوری از دین را بهتر حس کرده و به ندای عرفان و معنویت سریعتر پاسخ میدهد به چنین تعلیماتی روی آورده در فراق دین به دین نماهایی که مختصر شباهتی به دین دارند دلخوش میکند. کسی مانند سلیگمن (استاد دانشگاه و مدیر انجمن روان شناسی آمریکا) تا هنگامی که ایده های صرفا روان شناسی مطرح میکرد نه شهرت چندانی بدست آورد و نه از گفتههایش اقبالی شد. زمانی که وی به حوزه تعالی روحی و روان شناسی مثبت قدم گذاشت و در باب کمال و تعالی نظریاتی را مطرح کرد نظریاتش محل گفت وگو واقع شد و به ویژه از طرف اقشار غیر فرهیخته مورد توجه قرار گرفت. از همین روست شاخه جدیدی ازروان شناسی که امروزه با نام روان شناسی کمال از آن یاد میشود ماموریت خویش را در رشد و تکامل افراد تعریف کرده است نه برطرف کردن مشکلات روحی و روانی بشر مدرن. بنابراین این افراد اگر چه ایده های مختلفی را مطرح کرده و در بخشهای مختلف، اندیشههایی دارند، اما یکی از بخشهای اصلی اندیشه ایشان تعلیمات باطنی و برنامه رشد روحی است که عهده دار شدهاند.
به هر حال مهم نیست که این افراد خود را رهبر میخوانند یا نمیخوانند؛ خویشتن را عارف می شمارند یا نمی شمارند؛ مهم نیست که دیگران آنها را فرقه میدانند یا نمیدانند؛ مهم این است که اولابه ظاهر برنامه سعادت عرضه میکنند و بالاتر این که تفسیرهای جدید از هستی و کائنات ارائه داده و بر این باورند که بدون التزام به دستورات پیامبران الهی و بدون التزام به ادیان الهی میتوان به شکوفایی و تکامل روحی رسید. چنین تفسیرهایی که نام دقیق آن جهان بینی است، نه جهان بینی وحیانی وتوحیدی که انسان محورانه و خود مدارانه است.
کلیدیترین نکته در باب به اصطلاح معنویتهای نوپدید آن است: آنها نیامده اند که به داد فطرت حقیقت خواهی و خداطلبی انسان برسند و کام تشنه آدمیان بریده از معنویت را سیراب کنند؛ بلکه آمدهاند تا بشر خسته از زندگی ماشینی را آرام سازند و روان ناآرام او را موقتاً تسکین دهند؛ به عبارت دیگر: آمدهاند انسان مدرن را با فرهنگ و تمدّن جدید غرب سازگاری دهند و تحمّل او را برای پذیرش وضع موجود، بالاببرند. از این رو در این بازار، یافتن حقیقت اهمیتی ندارد، بلکه تحصیل آرامش مهم است و همه برنامه های به ظاهر معنوی و آداب و آیینها، برای حلّ مشکلات موجود طراحی شدهاند، نه برای رشد و به کمال رساندن انسان.
معناگرایی تجارت در غرب
امروزه در غرب جنبشهای عصر جدید، مردم را به درک ماهیت حقیقی خود دعوت میکنند و این ماهیت را نیز معنوی تفسیر کرده و به دستورالعملهای باطنی میپردازند. آنها از یک قانون طبیعی برای کشف خود درونی سخن میگویند و تجربه خدای درونی، الهه ازلی، آگاهی مسیحی را پیش میکشند. این جنبشها به بهانه جست وجوی درونی به انکار اعتقادات پرداخته و اساسا خدای درونی را بی ارتباط با اعتقادات و باورهای شخص معرفی میکنند. این جاست که ناسازگاری این تعلیمات با اصول دین اسلام که همان لزوم پایندی به باورها و اعتقادات توحیدی است خود را نشان میدهد. دین داری در نگرش اسلامی، بنیادها و پایههایی دارد که بدون برخورداری از این پایهها اساس مسلمانی انسان مخدوش و مردود اعلام میشود. اساسا نام مسلمان تنها بر کسی اطلاق میشود که اگر هم در مرتبه عمل انگیزه کافی برای انجام مناسک را نداشته باشد به اصول دین باور قلبی داشته باشد و تصور و درک درستی از خدای خویش، رسولان الهی و عالم رستاخیز داشته باشد.(اصول سه گانه دین)
در تجارت عصر جدید اعتقاد بر این است که سرمایه داری مدرن دیگر کارآمد نیست و باید با رفع نقصانهای آن به کارآمدی آن همت گماشت. این نقیصه هم با مفهومی به نام «خدای درونی انسانها» پیوند خورده و کشف چنین خدایی مساوی با برخورداری از قدرتهای بی کران آن بوده و بدون تکلیف و عبودیت هر کس قادر است به خدای روی زمین تبدیل شده و بدین سان، پروژه «خود خدایی آدمی» بر روی زمین آغاز میشود. خود خدایی نه خلیفه الهی بودن و انجام بندگی است و نه به معنای ارائه نقشه راه سعادت انسانها توسط خداوند است، بلکه هر کس خود میداند که چه نیاز دارد و چگونه باید به خدای درونیش مجهز شود. تنها باید به ندای درونش گوش بدهد ببیند که ندای درون او را به کدام سو فرا میخواند. اما نکته تکان دهنده در این میان آن است که کشف این خدای درونی همان و یافتن آگاهیهای تجاری و سودرسان که با گستردن سفره عیش آدمی ملازم و همزمان است همان.
آن چه «تجارت معنوی» به آن باور دارد این نگرش است که اساسا چیزی به نام اعمال خودخواهانه و نفس پرستانه وجود ندارد و هرچه انسان در سود بیشتری غرق شود و به پویایی اقتصاد سرمایه سالار کمک کند معنویتر شده و به رضایت خالق خویش که همان عیش دنیوی و فزون خواهی است دست یافته است.
امروزه از این تجارت به «تجارت عصر جدید» یاد میشود. شرکتهایی که این ایده را دنبال میکنند بخش مهم برنامههایشان فعالیت معنوی است. تاکنون شرکت پروگرافی با مسئولیت محدود که بزرگترین کارگزار تلفن محسوب میشود برنامه های متعددی با نام رسیدن به موفقیت و افزایش رشد معنوی اجرا کرده است. رانس راکفلر 25 هزار دلار برای تبدیل یک مکان بزرگ برای خلوت گزینی جمعی هزینه کرد. رئیس جنرال الکتریک عقیده دارد که فرد تحول خواه، باید هم از نظر مادی اشباع شده و هم از نظر معنوی توجیه و اقناع گردد. در سال 1990 دانشگاه لنکاستر که مرکز مطالعه آموزش مدیریت، مشاوره و تحول است، طرح تحول سازمانی خود را با نام «به نیروها بپیوندید: در سازمانها با معنویت فعالیت کنید.» اجرا کرد. هم اکنون دو مرکز مهم دیگر با نامهای فایندهورن، و اسالن (در کالیفرنیا) مشغول عملیاتی شدن این ایده هستند.
مبنای این باور این است که نیروی باطنی شخص به عنوان تولید کننده جادویی مستقل، شخص را سعادتمند میکند و بدون پرداختن به دین و مناسک دینی و بدون باور به خدای متعالی ادیان الهی، هر کس که به ندای درون خویش گوش فرادهد میتواند سعادت و خوشی را در همین دنیا تجربه کند و بهشتی که خدا به انسانها وعده داده در همین دنیا بدست آورد. چنین رویکردی چنان محسوس است که پاره ای از اندیشمندان غربی نام «مادّه گرایی معنوی» برآن نهادهاند.( ( برایان ویلسون، جنبشهای نوین دینی، ص 83)
در چنین معنویتی مولفه های روان شناختی بسیار چشم گیر است؛ یعنی سالم بودن، آرامش، صلح درونی، شفا، عشق به خود و دیگران، شاد بودن و برخورداری از اعتدال روانی، نشانه های معنویت معرفی میشود.
با همین نگرش است که خوزه سیلوا، بنیان گذار روش کنترل ذهن، تاکید میکند که در حاشیه معنویت گرایی میتوانید « از قدرت ذهن خود برای بالابردن میزان فروش استفاده کنید.» به عبارت دیگر میتوان در جست وجوی خدای درون از چیزهایی که ذاتاً با معنویت مرتبط نیستند بهره گرفت. البته معنویتی که پایان آن، آغاز«کار» است وکاری که آغاز آن، پایان دادن به عطش خداخواهی بشر غربی است و بی شک چنین معنویتی روزنه امیدی برای تدوام نظام سرمایه داری است. کتابهای فراوانی برای «پیوند صنعت و معنویت» مبتنی بر ارزشهای تمدن سرمایه داری با هدف «توجیه معنوی مصرف گرایی» تاکنون نوشته و چاپ شده است از جمله «قدرت در درون شما» نوشته لوئیز هی، «چگونه میتوان شیک بود و زندگی افسانه ای داشت» نوشته ساندرا ری، «ایجاد ثروت» نوشته دیپاک چوپرا، «پول درآوردن» تالیف سانایا رمن، «زندگی توام با لذت» نوشته رمن، «پول دوست من» تالیف ربیرتر، «کاری که دوست داری انجام بده، پول خواهد آمد» نوشته مارشا سینه تار، «مدیر باطنی» تالیف رن دال ریمپل، «چگونه ثروتمند شویم» تالیف هری لورین و «کتاب جادوی ذهنی خود را نمایان کنید» نوشته آل کوران و صدها کتاب دیگر که با این موضوع چاپ شده است.
در این دسته از کتابها انسانها ترغیب میشوند به جای دعوت به خداخواهی و کمال جویی، به «ندای درون» گوش بسپارند. ندای درون ـ آن گونه که مدّعیان معنویت جدید تعریف کردهاند ـ نه برای انسان هدف گذاری میکند و نه انسان را در انتخاب هدف صحیح یاری میدهد؛ بلکه هدفی را که قبلاً انسان ماشینی انتخاب کرده است توجیه عرفانی میکند و «آرم معنویت» بر آن میزند تا بشر مدرن با اطمینان خاطر آن را دنبال کند و با این توّهم که «ندای درون، این هدف را تایید کرده است» اندیشه تغییر هدف را در سر نپروراند. در حالی که ندای درون اگر حقیقتاً از باطن وجود انسان برخیزد، بیش از همه و پیش از همه، آدمی را متوجه هدف غایی خلقت میکند و او را در عرصه هدف گذاری به تجدید نظر وامی دارد و حکمت خالق هستی را یادآور میشود. ندای حقیقی که همان صدای فطرت است، از انسان میخواهد که از حکمت خداوند رمزگشایی کند و ماموریتی را که او برای آدمی تعیین کرده، تعقیب نماید؛ تا با پیوندی که با خالق خویش برقرار میکند به سرور بی کران دست یابد.
امروزه در آمریکا موسسات و مراکزی هستند که با نام قوّه ذهن و قدرت شهود، دیگران را به «انسان مداری» دعوت میکنند و زندگانی راحت و رفاه را شعار میدهند. کلیسای کشیش ارنست هلمز مرکز علوم مذهبی و علوم ذهنی چنین ماموریتی دارد. لوئیز هی از تربیت یافتگان این مرکز معنوی ـ ذهنی است که کتاب قدرت در درون توست را منتشر کرده است. وی در کتابش با تاکید بر این که خدای درون، همان «سرور بزرگ» است میگوید: این جملات که «درآمد من پیوسته در حال افزایش است» و «داشتن پول و ثروت همیشه خوب است» نگرش معنوی شما را شکل میدهند.
استدلال ایشان برای معنوی کردن صنعت، تجارت و عالم ماده چنین است:
«جهان مادی جهان خداست و شما در این جهان جزئی از وجود خدا هستید. اگر شما آزادی و راحتی را در زندگی تجربه کنید، آنگاه ماهیت درست معنوی خود را درک خواهید کرد».( برایان ویلسون، جنبشهای نوین دینی، ص 99)
آنها میگویند شما هر چه معنا گراتر باشید، شایسته سود بیشتر هستید. در این نگرش ادّعا این است که جهان معنوی دائماً سودرسان است و ندای درونی، انسان را به این هدف میرساند.
هنر معنویتهای سودمحور در غرب این است که چرب و شیرین زندگی مادی را با نشان عرفان عرضه میکنند و انسان محوری را با شهود پیوند میزنند؛ نتیجه این که چنین برداشتی از شهود و ندای درون، جایی برای دین و حقایق توحیدی باقی نمیگذارد.
با این توضیح معلوم شد که معنویتهای نوین در غرب، به تغییر ماهیت معنویّت منجر شده و اکنون ما با «غرب معنوی»روبه رو نیستیم؛ بلکه با «مادّه گرایی معنوی» درغرب مواجهیم. اکنون معنویت نه به عنوان مطلوب ذاتی و اصیل بلکه ابزاری است برای رفاه محوری و لذت جویی انسان غربی و روشن است که اولین پیامد در معنویت ابزاری، دین زدایی و کنار زدن روح تعبد و بندگی در انسانهاست. چیزی که در تجارت عصر جدید مهم است وارد کردن نام خدا به فرایند انجام کار است که تضمینی برای ادامه حیات نظام سرمایه داری باشد.
برایان تریسی در جغرافیای معنویتهای غربی
برایان تریسی اگر چه تجربه عملی در مدیریت بعضی از بنگاههای اقتصادی غرب در عرصه خرد داشته است، اما با سیری در کتابها و آثار وی به سهولت میتوان فهمید که تعلیمات وی قطعه ای از پازل «تجارت عصر جدید» است. کتابهای وی که اغلب کم حجم اند، غالبا تکرار مطالب همدیگر است. البته یکی از محاسن آثار وی این است که مطالبی است که هر مدیری اغلب آنها را میداند در جملات ساده ای بیان میکند. وی در مواردی اصطلاحاتی را که پاره ای از مراکز تجاری و تبلیغاتی در آمریکا جعل کردهاند مورد استفاده قرار داده و برای تکنیکهای شناخته شده مدیران نامهای جدیدی پیشنهاد میدهد.
یکی از مفاهیم پذیرفته شده توسط وی مفهوم «ندای درون» است که از قضا این قوه را با شکوفایی اقتصادی پیوند زده و برای خروج از بن بست مالی راهگشا میداند.(مدیریت زمان، برایان تریسی، ص 142)
یکی از مفاهیم مورد قبول برایان تریسی قانون جذب است. قانون جذب که هم اکنون در مجامع آکادمیک غربی مخالفان جدی دارد (بر خلاف ادعای پاره ای از رهبران جذب، این ایده به صورتی که در فیلم راز تبیین شده هیچ گاه مورد تایید فیزیک جدید نیست) توسط بعضی از افراد مشهور مانند آنتونی رابینز و برایان تریسی به عنوان تحفه جدید در باب موفقیت و خلاقیت در امر تجارت تبلیغ میشود.
اساس قانون جذب، طرحی است که پاره ای از موسسات جدید آمریکایی ریختهاند و بیش از 10 سازمان دولتی و نیمه دولتی در آمریکا به صورت شبکه ای با نام عصر نوینیها (جنبش عصر جدید) حول همین محور جمع شدهاند که با هدف تغییر ذائقه معنوی دیگران و ترویج فرهنگ زندگی امریکایی و ارائه یک طرح معنوی سکولاریزه شده به میدان آمده است. زنجیره کلیساهای اتحاد در آمریکا که خانم کاترین پاندر و شاکتی گواین هم در بسط آنها نقش داشتند زیر مجموعه همین نهضت محسوب میشوند. کاترین پاندر که اصلیترین کتابش با نام قدرت دعا در کشور بارها چاپ شده از اصلیترین مبلغان راز محسوب میشود. برایان تریسی در کتابهایش بارها و بارها ایده جذب را تکرار کرده و با نامهای مختلف صفحاتی از آثارش را به توضیح آن اختصاص داده است.
البته هستند بعضی از مروجان جذب که خود را خداباور معرفی میکنند و بعضی در کشور تصور میکنند که ایشان موحد و خداجو هستند. اما باید دانست که باور به توحید در قانون جذب معنایش این است: بپذیریم خدایی در جهان وجود دارد که خود را وقف امیال و هوسهای آدمی نموده و هرچه را انسان بپسندد خدا هم به آن راضی میشود. از این رو در قانون جذب، نامی از خدای «احد واحد» دیده نمیشود، بلکه سخن از «خدایی شخصی» در میان است که هر کس در درون خود دارد. این خدای شخصی که در حد یک ندای درون فرصت عرض اندام دارد، به «انسان خدایی» شبیه تر است تا حقیقت واحدی که در ادیان الهی معرفی شده است. با این تفسیر به تعداد هر فرد یک خدا وجود دارد و به عبارت دقیقتر هر کس به یک خدا مجهز است و بدون این که انسان تلاشی کند او خود را استخدام آدمی نموده است. جالب این که برای رسیدن به این خدای درونی هیچ گونه پرهیزگاری و تقوا و ایمانی لازم شمرده نمیشود.
برایان تریسی به رغم این که بارها در کتابهایش به موضوع هدف گذاری پرداخته هیچ گاه از انسان تعالی یافته صحبت نمیکند. ممکن است گفته شود وی در باب تجارت و فروش و مدیریت زمان حرف میزند و نباید انتظار داشت که از معنویت حرف بزند. در پاسخ باید گفت که اولاوی در تعلیمات خود، رهنمودهای روحی مطرح کرده و در این حوزه ایده های خویش را با عنوان مراقبه و برنامه های روحی مطرح کرده است و به علاوه در کتابهای برایان تریسی موضوع هدف زندگی مطرح است نه هدف کوتاه مدت. با همین نگاه است که وی به موضوع انسان آرمانی و هدف غایی زندگی یک انسان پرداخته و مطالبی را با عنوان آرمانهای بزرگ که افق نهایی زندگی آدمی ترسیم میکند ، مطرح کرده است.(رجوع کنید : مدیریت زمان، برایان تریسی، ص 374) از این روست که هنگامی که زندگی سعادتمندانه را به تصویر میکشد میگوید: «بالاترین حقوق را هدف خود قرار دهید.» (همان ص 142) در جای دیگر میگوید: «باید هدفتان این باشد که به جایی برسید که این قدر پول داشته باشید که دیگر هیچ گاه نگران داشتن پول نباشید.» (21 قانون شکست ناپذیر، ص 13) وی اگر چه در بسیاری از کتابهایش به اصول بنیادی تعیین هدف پرداخته و به آرمان تراشی پرداخته است، اما هیچ گاه از پرورش انسان الهی و ارتباط با خالق هستی به عنوان غایت سیر انسان تن نداده و متاسفانه در کتابهایش کمتر با نام خدا برخورد میکنیم. در حالی که انتظار این است کسی که برای زندگی سعادتمندانه برنامه ارائه میدهد و مدعی است ثروت را برای سعادت انسانها میخواهد نمیتواند ونباید اصل اساسی ادیان الهی یعنی خدامحوری را فراموش کند. برایان تریسی در کتاب «خود نوآفرینی» که با موضوع خود سازی نوشته شده در یک فصل مجزا که در باب خودشناسی است کمترین اشاره ای به خالق هستی و ماموریتی که برای انسانها در نظر گرفته ندارد و خودشناسی را در بازخوانی آمال دنیوی و تمرکز بر آرزوها خلاصه کرده است.(هنر خودنوآفرینی، فصل دوم، ص 51) وی در جواب این سوال که اصلازندگی برای چیست و چرا باید کار کرد؟ سعادت را این گونه تعریف میکند: «از طریق کار کردن، کسب درآمد میکنید تا بدین وسیله هرچه بیشتر از زندگی خود لذت ببرید.»(هنر خودنوآفرینی، صفحه 267) در کتابی دیگر گفته است اگر تنها شش روز از زندگیتان مانده باشد چطور آن را سپری میکنید؟ در پاسخ به جملاتی از این دست قانع میشود که آنرا با لذت سپری کنید وسعی کنید از آن لذت ببرید.(قورباغهات را ببوس، صفحه 129 و مدیریت زمان، صفحه 370 به بعد)
خلاصه این که آموزشهای برایان تریسی اگر چه با نامهای جدید عرضه میشود، بیش از آن که راهکار تلقی شوند، در فضای «سبک زندگی» باید ارزیابی شوند و قبل از آن که راهکار باشند راهبرد و استراتژی برای ارائه زندگی مصرف گرایانه و دنیا مدارانه محسوب میشود.
آموزشهای جابه جا در مدیریت
مطلب مهم دیگر این که امروزه دانش مدیریت در دو بخش ارائه میشود. بخش اول تکنیکها و فنون مدیریت است که ابزار کار یک مدیر موفق است. این دسته از تکنیکها همان اطلاعاتی است که در دروس پژوهشهای عملیاتی و تحقیق در عملیات در رشته های مدیریت و مهندسی صنایع آموزش داده میشود. بخش دوم نگرش سازی و باورپردازی است که در قالب اصولی به مدیران آموزش داده میشود. اگر دانش مدیریت یافته ای و گفته ای برای مدیران ما دارد در بخش اول است نه دوم. واقعیت این است کسانی همچون برایان تریسی اگر چه شهرتی دارند اما از آن جا که از علوم اکادمیک و تحصیلات عالیه در غرب بهره ای ندارند نه از طرف صاحب نظران علوم مدیریت در غرب چندان پذیرفته شدهاند و نه آن چه را حقیقتا نیاز مدیران ماست و باید به مدیران ما آموزش داده شود، میآموزند. بخش دوم که عموما ناظر به اخلاق، رفتار و منش و پروژه هدف گذاری و آرمان سازی است مبانیای دارد که از علوم انسانی غربی نشات میگیرد و از اساس دچار چالش و چون و چراست.
امروزه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که دو نهاد اقتصادی و بین المللی هستند برای تحقق سیاستهای کوتاه مدت و بلند مدت نظام سرمایه داری دست به کارند. بانک جهانی نهادی برای توسعه اقتصاد سرمایه داری و صندوق بین المللی پول، ماموریت برقراری ثبات در روابط بین المللی را به عهده دارد. حمایت نظام سرمایه داری از پیوند معنویت و تجارت را در همین راستا باید ارزیابی کرد. نهادسازی بین المللی در عرصه اقتصاد و تجارت، نمیتواند بدون پشتوانه درونی در ساحت روح و باطن انسانها کاری از پیش برد. نهادهای اقتصادی برآمده از سرمایه داری غربی، باید پایگاه و جایگاهی نیز در ذهن و روان انسانها داشته باشد تا بتواند خود را موجه و مقبول معرفی کند. در شرایطی که بحرانهای اقتصادی و ورشکستگی شرکتها زمینه اعتراض اقشار به بندکشیده را در غرب فراهم کرده و بنیاد نظام سرمایه سالاری غرب را به چالش کشیده، معنویت ابزار خوبی برای استمرار تمدن غرب و صد البته ابزار کم هزینه و نیرومندی برای قربانی کردن دین به پای رفاه و سودآوری سرمایه داران است.
مدیریت هزینه در سمینارها
مطلب آخر این که هزینه چنین نشستهایی از کجا و چگونه تامین میشود؟ سهم حامیان مالی دولتی مانند بانک کشاورزی، روزنامه ایران، اتاق بازرگانی، هواپیمایی ماهان چگونه قابل توجیه است؟ در شرایطی که تورم بالاباعث فشار سنگین به مردم شده و نهادهای دولتی در هزینه جاری خود ماندهاند و بسیاری از موسسات فرهنگی اقدام به تعطیلی طرحهای ضرور خود نموده چنین هزینههایی چگونه توجیه پیدا میکند؟ تعداد شرکت کنندگان بیش از دو هزار نفر پیش بینی شده، اگر از ردیفهای ویژه همایش که برای هر مدیر 950هزار تومان آب میخورد صرف نظر کنیم و هزینه 600هزار تومان برای مابقی شرکت کنندگان در نظر گرفته شود(حدود یک میلیارد و 200 میلیون تومان)، حمایت مالی نهادهای دولتی چه وجهی خواهد داشت و عایدات این جلسه به چه کسانی تعلق خواهد گرفت؟ به خصوص که اعلام شده فیلم جلسه به کسی داده نمیشود، شاید که انگیزه حضور در مخاطبین تقویت شود.
البته ممکن است بعضی از بانیان دولتی به تمجیدی که در متن اطلاعیه درباره برایان تریسی آمده که وی را «اسطوره مدیریت و تحول» خطاب کردهاند اعتماد کرده و دل خوش کنند. شاید این تعبیر غلوآمیز که بوی تبلیغاتی از جنس تجارت عصر جدیدیها میدهد توانسته خود به یک درآمدزایی جادویی تبدیل شود و مدیرانی که فکر میکنند برای جذب به دام انداختن مشتری مهارت کافی دارند خود در دام تبلیغاتی غیر واقعی افتاده و جذب شدهاند. عبارت «مدیریت به سبک برایان تریسی» چه معنایی دارد؟ براستی سبک برایان تریسی کدام است؟ صاحب نظران دانش مدیریت نیک میدانند که سبکهای مدیریتی تعریف شده و ضوابط هر کدام در کتابهای اصول مدیریت بیان شده است. افرادی هم چون برایان تریسی اگر چه به خاطر بحرانهای اقتصادی در غرب ممکن است بدون پشتوانه دانشی کافی توانسته باشند با ارتباط گرفتن با پاره ای از بنگاههای اقتصادی به عنوان مشاور شهرتی برای خویش دست و پا کنند، اما این شهرت بیان گر نبوغ واقعی و ارائه سبک صحیح و کارا در عرصه مدیریت نیست و بهتر است کسانی که به ارزشهای این مرز و بوم دلبستهاند به تولید دانش فکر کنند و از نشستهایی که به ضیافت شبیه تر است اجتناب نمایند.
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1- شریفی دوست، حمزه، کاوشی در معنویتهای نوظهور، صهبای یقین، 1391
2- برایان تریسی، مدیریت زمان، ترجمه یلدا بلارک، نشر اشکذر، 1390
3- 21 قانون شکست ناپذیر،ترجمه باران محمد خیریان، 1389
4- هنر خودنوآفرینی، ترجمه بهزاد رحمتی، انتشارات تلاش،1389
5- با مرد دلخواهتان آشنا شوید و ازدواج کنید، ترجمه محمد خیریان، نشر عطش،1390
6- یک فروشنده فوق ستاره شوید، محمد خیریان، نشر عطش، 1390
7- قورباغهات را ببوس، ترجمه فرزام حبیبی، نشر لیوسا، 1391
8- قورباغهات را قورت بده، اشرف رحمانی، انتشارات تربت جام، 1387
9- برایان ویلسون، جنبشهای نوین دینی، ترجمه محمد قلی پور، نشر مرندیز، 1387
/925/د102/ع