سلام تور به خدا خودتونو تو دام این شرکتهای هرمی که اسم جدیدش بازاریابی شبکهی ه نندازید. تو هدف داری ویژن داری غیرت بالاسری وتیم ت لتو عرضه وغیرت نداشتی حرف ولشون کن گول نخورید اینا شگرد شونه به جز اینکه پول وقت بره که به درک ابروت دیگه برنمیگرده. اگه همه سقف بزن به نظرتون میشه اره تو هر شرکتی بالاسری ها ومدیر عامل اون شرکت پولشو میخورن. به قران زندگی تون تباه میشه. ما رفتیم یه سال . هیچی به هیچی از ساعت 7 صبح تا 12شب. اینا باید یا مثل خودشون مثل گوسفند باشی بری که یه سرابی به نام سقف درامدی نشونت میدن. که به جز لیست هدف ویژن که بالای کاغذ مینوبسی به جز سرابی خشک نیست. ** ** **** *** ******************* **** ** ***** ****** ****** ** ** **** ***** ***** **** ******* **** *** ** ***** ***** **** **** ** ** ******* ** *** ** *** ******* ********** ** **** ***** ************************************* *** ** *** ******** ***** **** **** * **** ** **** *** **** ** *** ** ******* ** ***** ** *** **** *** ** *** ***** *****
تا میتونید از این شرکتا و آدمایی که تو بازاریابی شبکه ای هستند دوری کنید
جالبی این شرکتا اینه که موقع ناهار رو چمنای پارک میشینن ساقه طلایی میخورن برا مردم از بنز و ماشینای چند میلیاردی میگن 😂
سلام خدمت دوستان گرامی
همه شبکه های بازایابی که با چند تا شون آشنا شدم و خودم هم در پنبه ریز بودم در ابتدا از حسنات شبکه و پولهای و درامد های بدون سقف و .... بعد جزوه و کلیپ و ... رو بهت نشون میدن هر چه بیشتر بمونین سخت تر می تونین خارج بشین چون در سطوح بالا تر مثل مافیا می مونن حتی ممکنه تهدید هم بشی اگه بخوای انصراف بدی میان در خونت میان محل کارت سر راهت میان پیام میدن و ........ اگه جای دیگه درآمد دارین یا کار میکنین اصلا اصلا سروقتش نرین و اگه هم رفتین قبل از زیر شاخه پیدا کردن خارج بشین فقط اگر خیلی بیکارین یا پی بعضی چیزها رو به تنتون میمالین برین باید راه بیوفتی از صبح تا شب خیابونها کوچه ها و ..... رو بگریدن و پرسه بزنین تا این محصولات بسیار گران رو در کشورمون که اکثرا دنبال ارزان ترین هستند بفروشین که نمی فروشین
به نظر شخصی من چون دست فروشی هم کردم اون بهتره چون دیگه کسی رو مخت نیست که چرا اله چرا بله موفق باشید
سلام بارها و بارها از طریق دوستان صمیمی به این شرکت ها دعوت شدم.بیز بادران و پنبه ریز....سر کلاس های انگیزشی این شرکت ها رفتم و پای صحبت هاشون نشستم...آخر سر هم با ی نه محکم اومدم بیرون و خلاص...روابطمم با همین دوستام خوبه و هنوزم باهاشون در ارتباطم.حقیقتش در شان خودم ندیدم این کار رو...از تمام دوستام که توی این کار بودن فقط یکی دو نفر همچنان تو کار نتورک هستن.خواستم بگم اگه خوشتون نیومد راحت نه بگید تمام.اگه ناراحت شدن اصلا مهم نیس
سلام دوستان من هم مثل شما تجربیات خودمو نوشتم اما تا زمانی که همه مردم مطلع نشوند تر این شرکت کلاهبردار با اون محصولات تقلبی و مضرش و البته اسیب های که این شرکت ها به افراد و جامعه میزنند هیچ فایده ای ندارد و قدمی برای اعتراض و جلوگیری از این معضل اجتماعی نداریم.پس بیایید یک کاری بکنیم که عمل کردن خیلی بهتر از حرف زدنه.تا میتوانید در گروه های تلگرامی و انیستا گرام و سایر شبکه های اجتماعی دست این شرکت منقلب رو برای مردم رو کنید با نوشتن متن و انتشار آن در فضای مجازی.ممنون از همه تون طور خدا با هم همکاری کنیم تا مردم بیچاره گول نخورن.
سلام من تازه وارد این سایت شدم اشنا شدم میخام از تجربه خودم که ۲ سال تو شرکت پنبه ریز دارم رو بگم
این متن رو بخونین حتما تا اخر تورووووخدا بخونین اگاه باشین حتی اگه ی نفرم نجات بدم مطمعنم ثواب کردم من چندروزی هست ک از شرکت پنبه ریز بیرون اومدم ای کاش زودتر اشنا میشدم با این سایت ای کاش قبل رفتنم به اون شرکت اگاه میشدم هرچند انقد مخم شستشو داده بودن ک اگه این متنارو میدیدم ب ریش این ادما میخندیدمو حرص میخوردم که چرا اینجوری میگه شرکت ما هرمی نیس یا لیدراهای ما اسطورن و فرشته ان و شرکت ما جهانیه و...
من اکثرا پیامارو خوندم ولی هیشکی اندازه من ضرر نکرده اینجا من وقتی وارد این شرکت لعنتی شدم ی دختر ۳ماهه داشتم وقتی پرزنت شدم نقطه ضعفمو پیدا کردن و دائم دخترمو میکشیدن جلوچشم که بهار ویژنته باید براش بجنگی اینده داره خودت اینده نداشتی اینو اینده دار کن خوشبخت کن یکی از نقطه ضعف های که دسشون گرفته بودن پسر نداشتن بابام بود میگفتن تو پسر نداشته پدرتی باید براش یه کاری کنی ۲ سااااال عمر منو با این مزخرفات هدر کردن با یه بچه کوچیک مسیر ۲ ساعته که رفت و برگشت میشد ۶ ساعت رفتمو اومدم توی گرما وسرمااا هیچی منو نمیسوزونه نه نداشتن پورسانت تو این دوسال نه کرایه های بی زبان که هرروز به ۳۰ تومنم میرسید نه عمرم که طلف شد نه فرصت های کاری که از دست دادم نه بی ابروییم جلوی خانوادمو فامیل نه مسخره شدنم جلوی همه نه سرکوفت هاو تهمت هایی شوهرم به من هیچکدوم اینا منو نمیسوزونه الی ۲ چیز یکی بچه طفل معصومم که بی گناه تو این راه تو و تواین سال سختی کشید و چه زجه ها که نمیزد موقع ای ک میرفتم یکیو پرزنت کنم دراصل گول بزنم چه گریه ها نمیکرد که وقتی ولش میکردم ب امون خدا و بین ادمهای که نمیشناختم فقط درحد همکار که برم به اموزشام برسم شاید بگین چرا پیش کسی نمیزاشتم یا چقد مادر بی رحمی بودم نه کسیو دارشتم تو شهر غریب نه بی رحم بودم من فقط قول خوردم قول یه عده ادم سنگ دل و بی رحم که جز خودشون که جز خودشون هیشکیو نمیدیدن فقط به فکر پول و درامد خودشون بودن که خدارو شکر داشتن دست و پا میزدن که بهش برسن ولی نمیتونستن خدا ازشون نگذره که چه ادمایی جلو چشم ندیدم که این لعنتیا داشتن زندگیشونو خزاب میکردن چه ادمایی رو ندیدم که ب حرف اینا قول میخوردن و خرید ۵ .۶ میلیونی نمیکردن از زیر سنگ جورش میکردن که قول خورده باشن کاش ادمین اجازه میداد اسم این بی شرفا رو میبردم تا هیشکی نره سمتشون اگه رفتن بدونن اینا کی ان و چه ذات پلیدی دارن تو رو خدا مردم نرین خودتونو بدبخت نکنین تو این شرکت جز دروغ و دغل هیچی نیست فقط پولتو و عمرتونو زندگیتون میره رو هوا اینا عده ادم بی سوادن که خودشون باسواد و روانشناس جلوه میدن اینا چه سوتی هایی ک ندادن چه کارایی نکردن که به پول برسن خودم با چشام دیدم ولی انقد منو قول میزدن بقول خودشون فالو میکردن و از ویژنام میگفتن که بخاطرشون وایمیستادمو ادامه میدادم اما تو این چند وقت که درگیر این ویرووس کرونا شدیم همسرم منو تو خونه حبس کرد و نزاشت برم گفت که ب اندازه کافی این بچه رو بردی و اوردی و بلا سرش اومده ولی نمیزارم از بین ببریش راستم میگفت این ویروس انقد جدیه که بچه هارو هم از پا درمیاره خدایی مکرده اتفاقی براش بیوفته من دیگه برا چی باید زندگی کنم نرفتم دیگه نسشتم خونه و اول روزام خیلی ناراحت شدم نگران تیممو نگران اینکه نکنه بخان کاری کنن چون تا حالا چندبار شاهد بودم کسایی که استیج میزنن یا تیم بزرگ میکنن رو یه جوری نسخشو میپیچن بالا سری های من ۴ نفربودن که هرکدومو به هر بهانه ای نزاشتن بیان که تیم بچسبه به اینا و استیج اینا کامل شه خدا شاهده خودم دیدم تیم بالاسریامو مثل گوشت قربونی تقسیم کردن بین خودشون که استیجشون کامل شه کثیف تر ازاینا من تو عمرم ندیدم الانم تیم منو ازم گرفتن وبهشون گفتن دیگه با من در ارتباط نباشن ادمایی که جونشونو برام میدادن الان منو میبینن روشونو اونور میکنن بدبختی من اینه که چندنفرشون همسایه هامونم ادمایی که چقد براشون وقت گذاشتم چقد دخترمو گذاشتم گریه کرد تا اینارو ب درک برسونم چقد دخترم اذیت شد و گشنگی و تشنگی کشید تو این مسیر خدا ازشون نگذره ببخشید طولانی شد اگه بخام از ذات پلیدشون بگم زیاده باید تونار بنویسم ولی تا این حد بگم قول این لعنتیا رو نخورین طوری مختو شستشو میدن که تو بخاطر ویژنات حتی ویژناتم نمیبینی طوری قولت میزنن فالو حرفه ای میزنن که هیشکی جز پول برات مهم نمیشه اخرشم میکشه ب افسردگی و حال خرابی چون به تو انقد تصویر سازی میکنن از اون خونه و ماشین و اینده ای که هیچ وقت نمیخاد بیاد که تو غرق اونا میشی و وقتی میای بیرون از اون کار دیگه نمیتونی تا یه مدت زندگی ارومی داشته باشی تو روخدا مردم نرین تو این کار نرین
سلام دوستان میخام راجع به تجربهای که توی شرکت نیوشا داشتم رو بگم:
اول از همه بگم که محصولات به شدت گرون و بیشتر از حدی که ارزشش هستش قیمت داره و واقعا سیاستش فروش دمنوش و اون گیاه درمانی نیستش بیشتر میخاد چای هاش رو بصورت خلاقانه(و البته شیادانه) به فروش برسونه. چون مگه میشه توی تیبگ مثلا دو گرمیش که نود درصدش چاییه و شاید ده درصدش اون گیاه باشه خاصیت درمانی داشته باشه، جالب اینجاست واسه کم خوابی دمنوش ترکیب شده با چای سیاد میدن که کم خوابی میاره. و واقعا محصولات نتیجه نمیده و حتی ضرر هم میرسونه. دلیل بیرون اومدن من از کار این بود که اغلب که با کسایی که شمارهشون رو واسه مشاوره گرفته بودم تماس مبگرفتم مبگفتن استفاده کردن نتیجه نگرفتن یا مثلا یبوست یا پشکل معده و اینا پیدا کردن و آخربن تماسی که گرفتم و باعث شد کلا از کار بیرون بیام یه تماس بود که با یه خانوم گرفتم و ایشون هم نمیدونستن من نیوشا میفروشم ازشون پرسیدم واسه لاغریشون چکارا کردن که گفان یه مدت دمنوش نیوشا استفاده میکردم ولی خواهرم اومد و همشون رو ریخت آشغالی!! منم کنجکاو شدم و پرسیدم چرا ایشون گفتن خواهر من نزدیک صد روز استفاده کرد درسته که کاهش وزن داشت ولی بدنش جوش های بزرگ میزد در قسمت کمرش و دکتر رفته بودن و تشخیص دادن که مسمومیت کبدی پیدا کردن جالب بود خانومه میگفتش که دکتر تا دیده گفته حتما از نبوشا استفاده کرده و خواهرش گفته بود آره گفته بود الآن تعداد این بیمار زیاد شده و واقعا نیوشا داره سلامتی مردم رو به خطر میندازه و ما پزشکها قصد داریم صورت جلسه کنیم
میگفت خواهرش یک ساله تحت درمانه و هنوز کامل درکان نشده من گفتم لابد قبلا مشکل کبد داشته میگفت اتفاقا قبل شروع دمنوشا آزمایش چک آپ داده بود و مشکلی نداشت و میگفت که خیلیا رو بیمار کرده.
و من راسیتش خودمم استفاده کردم برای مشکلم که آسم بود و منو بد تر کرد و حملهی آسمی با یک پیاده روی بهم دست میده
من بلافاصله بعد از اون تماس از کار بیرون اومدم
جون آدما چیزی نیست که بشه باهاش شوخی کرد
سلام دوستان، من هم میخوام راجع به تجربه تقریبا چهار ماهه خودم از حضور در شرکت نیوشا بگم.اما قبلش بد نیست راجع به یکی از نزدیکترین دوستام که تجربه نتو رک داشته هم بگم، راستش من قبل از ورودم به نیوشا بازاریابی میدونستم که بازاریابی شبکهای چی هستش و یکی از نزدیکترین دوستانم در شرکت اول بیز و بعد باورس سابقه داشت و من خودم شاهد شستوشوی مغزی دوستم بودم و میدیدم چطور هرروز از نظر شخصیتی زوال پیدا میکرد و چطور چیزهایی براش ارزش حساب میشد که هیچ ارزشی نداشت در همین حد بگم که من قبلا از این دوستم دروغ و حسودی ندیده بودم حتی یک درصد و من عاشق صداقتش بودم ولی به محض ورودش به این شرکت همه چیز برگشت و دروغگو شد و چند شخصیتی چون چیزایی که میگفتن بهش با ذات پاکش سنخیت نداشت و دچار دوگانگی شده بود. من میدیدم که چطور داشت ضرر میزد به مالش و چون دانشجو هم بودیم پول رو از خانواده میگرفت و خرج میکرد، تبدیل شده بود به یک مصرف کننده و مصرف گرای شدید پر از خونه دانشجوییش شده بود انواع کنسرو و مایع دسشویی گرون قیمت و میگفت واقعا مصرفیه درحالی که قبلا مصرف نمیکرد و غذای دانشگاه رو با هزینه کمتر مصرف میکرد. خلاصه حدود دوسال توی اینکار بود و من دعوتش رو قبول نکردم هربار که پیشنهاد کرد نرفتم و بیخیال شد، بعد از دوسال بخاطر بدقولی شرکت باورس که دومین شرکتی بود که رفته بود و یه سری وعده و وعیدهای الکی و شیفت تیمشون از کار بیرون اومد و واقعا داغون شده بود، چرا؟! چونکه اعتبارش رو در خونواده از دست داده بود و دیگه بهعنوان یه سادهلوح بهش نگاه میکردن که بهشون ضرر رسونده و از طرفی از همهی کسانی که دعوتشون کرده بود به کار یه خجالتی میکشید و همچنین اعتبارشو از دست داده بود چون بهش میگفتن اون اینکاری بود که همش میگفتی میتونه خوشیختمون کنه؟؟!! چرا همچین پیشنهادی به ما دادی و کمکم این دوست من یه خوی افسرده پیدا کرده بود و چون احتیاج به تایید شدن داشت مدام صحبتهای تکراری و اعصاب خورد کن میکرد که واقعا همه ازش فراری بودن و براش ارزشی قائل نبودن، من چون دوست صمیمیم بود نمیتونستم ازش بگذرم باهاش بارها صحبت کردم و پای درد و دلاش نشستم اون بخاطر این تفکر و ذهنیت دلالی که نتورک بهش داده بود نمیتونست دیگه به هرکاری فکر کنه و از رشته خودمون که مهندسی بود زده شده بود، خودش میگفت خیلی ولخرج شدم، میگفت هرکاری میخام شروع کنم نمیتونم چون پولای بزرگ فقط تو ذهنمه در حالی که هیچ شغلی هم با این شرایط نیست بخاطر همین کلا منفعل شدم. چون زخمی زود باوریش شده بود همش میگفت باید تو این دنیا گرگ باشی و احساس رو کنار بزاری و فقط به خودت نگاه کنی و پا بزاری رو همه(!!!) و واقعا من بارها بخاطر عقایدش باهاش بحثم شد و هم اونو ناراحت کردم هم خودم ناراحت شدم. خلاصهتر بگم نتورک آیندهای رو براش متصور شد و گفت چشماتو ببند حالا واردش شو، وقتی واردش شد چشماشو وا کرد دید که همهش توهمه و سقوط کرد بدون اینکه کسی کمکش کنه.
حالا برم سر قضیه خودم و نیوشا. دوترم مونده بود که دانشگام تموم شه، آخرای شهریور بود که یکی از همکلاسی های دوران راهنمایی توی تلگرام باهام سرصحبت رو واکرد و احوالپرسی و گفت بیا میخام ببینمت منم قبول کردم(اینو بگم که این دوست من این زمان هنوز وازد نیوشا نشده بود) رفتیم و یه دیدار تازه کردیم در همین حد و چون کلا قبلا هم باهم صمیمی نبودیم در همون حد یک ساعت با هم حرف زدن نبود و خداحافظ و دیگه نه پیامی و نه هیچی تا اینکه من رفتم شهری که دانشگام بود، حدود سه ماهی از آخرین ملاقاتمون میگذشت که دیدم توی تلگرام یه گروه راجع به دمنوشای نیوشا زده و منم دعوت کرده و میگفت تو هم فعالیت کن و من اونجا یه ترسی توی دلم رفت وای این برگردم شهرمون میخاد با یه ترفندی منو وارد کار کنه، آقا پررو بود شدیدددد میگفت خونواده و فامیل و همه رو وارد گروه کن بی اجازشون من اونقتا با یه دختر هم در ارتباط بودم که پزشکی میخوند میگفت اونم اد کن و بیاد تو گروه که اعتبار ببخشه و صحبت کنه!!! فکرشو بکنید بیاد رایگان هر شب صحبت کنه برا دوست "نه صمیمی"دوستش که آقا بهتر مردمو گول بزنه و بفروشه، من هر جوری بود دست به سر میکردمش. تا اینکه برای امتحانای بین دوترم اومدم خونه یهو زنگ زد فرا صبح بیا میخام ببینمت، منم پیش خودم گفتم فوقش بهش میگم من درس و دانشگام مونده و نمیام توی کار. آقا من فرداش رفتم و همینکه سوار ماشینش شدم دیدم داره حرکت میکنه گفتم کجا میری که گفت سورپرایزه تا اینکه سر از یه کافه درآوردیم که اونجا دختر و پسرا دور هم نشسته بودن و چند تا از دوستا قدیمیم هم بودن اونوقت متوجه شدم که آورده که منو تحت تاثیر شرایط قرار بده و ببینم چقدر دختر و پسر باهم خوش میگذرونن و میگن و میخندن و بازی و اینا، که به اون جلسهشون پاتلاک میگفتن. راسیتش خوب بود جو ولی من دلم با این شغل صاف نمیشد، اونجا بهم میگفتن ین یه ترم رو ول کن بابا میخای چیکار آخه و من فقط میخندیدم. آقا همینکه تعطیلات تموم شد رفتم دانشگاه و خدارشکر میکردم از دستشون خلاص شدم ولی اونا هنوزم برای من دندون تیز کرده بودن. امتحانای ترم آخرم بود که یه روز به من سه بار زنگ زد و من متوجه نشده بودم و چون میدونستم میخاد چی بگه زنک نزدم بهش توی تلگرام احوالپرسی کرد میگفت کی میای و من دوست نداشتم تاریخ بدم میگفتم دقیق نمیدونم چون باید پروژه تحویل بذم و واقعیتم همین بود آقا یه ماه آخر این سه روز یبار زنگ میزد و من هربار جواب نمیدادم تا اینکه یبار توی تلگرام با هم حرف زدیم میگفت دیوونه نیوشا عالیه من تونستم ماشینمو عوض کنم بیا و من دقیقا این جمله رو گفتم" شابد خوب باشه ولی من از این کار متنفرم و حالم ازش بهم میخوره" و اون با چندتا ایموجی خنده خواست جو آروم کنه و گفت منم مثل تو بودم ولی الآن میدونم که اشتباه میکردم و از این خزعبلات( که بعدا متوجه شدم این تکنیک که خودتو مث طرف بدونی و همذات پنداری بهش بدی یه نوع فالوآپ هستش). آقا به هرحال من این حرف رو زدم و با اینکه حرف تندی بود و به شغلش توهین کردم گفتم دیگه بیخیالم میشه و واقعا دیگه زنگ نزد. من ترم آخرم هم تموم و شد و اومدم خونه و چند روز گذشته بود که من تو خونه علاف میچرخیدم و بیکار و دوست داشتم یه کاری انجام بدم که دوستم زنگ زد و من نمیتونستم بپیچونمش چون ممکن بود منو داخل شهرمون ببینه و جوابشو دادم و اونم گفت بیا میخام ببینمت آقا منم قبول کردم یه عصر تا غروبی کنار هم بودیم خیلی خوش گذشت جای خوش آب و هوا و با خوردنی و اینا و دوستم اصلا راجع به کار صحبت نکرد فقط برگشتنی توی راه بهم میگفت اگه کار رو دوست هم نداری حداقل بیا معرفی بشه بهت شاید خوشت اومد و این چیزا، راسیتش شرایط اون لحظهم باعث شد قبول کنم چون بیکار بودم، نمک گیر پذیراییش شدم، و کفتم یه معرفی کار که چیزی رو ازم کم نمیکنه. و رسیدیم به روز معرفی کار که دوستم و بالاسریش که اونم باز همکلاسم قدیمیم بود برگذار شد توی معرفی کار هیچ حرفی از شبکهسازی نبود فقط فروش و من چون با بحث شبکه سازیش مشکل داشتم و دیدم اینجا زیاد به شبکهسازی اهمیت نمیدن(البته توی معرفی کار) جذب شدم و از طرفی توی فضای مجازی کار میکردن و این برام جذاب بود بیشتر حذب شدن و از طرفی دوتا بالاسریم که دوست خودم بود و سال بود توی این کار یه ماشین خریده بود و میدیم وضع خوبه و چندتا از دوستای صمیمی دوران دانشگام میگفتن واسه تجربه هم که شده برو خوبه بنظرمون. و این شد من وارد کار شدم ولی قبلش شرط گذاشتم باهاشون که یک: زورگویی توی کار نباشه و اینکه اجبار کنید کاری انجام بدم و دو از من نخواید که شبکه بسازم چون هرگز نمیسازم و به قول خودتون با فروش صرف هم میشه پول درآورد و سه: هر وقت خواستم از کار بیرون میام و نباید شما اصرار کنید و مانع بشید. اونام قبول کردن
این شد آغاز کارم توی اوایل کار دوستم اصرار میکرد که تو باید انبار محصولات بزنی که واجبه و من هربار میگفتم نه ولی اون همش داستان میبافت تا اینکه یه دروغ به من گفت. اولش پرسید از چی میترسی؟ گفتم من یه میلیون دارم که اونم کنار گذاشتم برای تسویه وام و اینجور چیزای داشنگاه که واسه دوماه دیگه میخامش و اون دروغش این بود که بابا من قول یهت میدم تا دوماه دیگه با درآمدت میتونی این پولو جور کنی و اصلا اگه لازم شد خودم جنسهات رو برات میفروشم و منم قبول کردم چون گفته بود فوقش خودم یه روزه یک میلیون رو میفروشم. آقا قبول کردم و بهونه بعدی این بود که تو باید محصولات رو خودت استفاده کنی و نتیجه بگیری مه بتونی به دیگران هم توصیه کنی منم میگفتم آخه من ندارم بخرم میگفت از انبار بردار ولی قبول نکردم چون اون انبار قرار بود پول بشه برام که برم تسویه کنم. یه روز گفت میخام بابات رو ببینم و محصول بهش معرفی کنن و منم قبول کردم بابام اومد و این بابام رو جوری توی رو انداخت که مجبور شد جلوی اون از من خرید کنه و دویست هزار از بابام گرفت به من داد . بهم میگفت محصولات عالیه خیلی خوب جواب میدن من واسه عمو و خاله و ... دادم همه نتیجه گرفتن و واسه همشون یه داستانی ساخته بود، چرا دروغ بگم باورم شد و باعث شد به خواهرم هم بفروشم و همچنین به عمه و دوست خواهرم. اینجوری شد فروشای اول من که من هم زمان شروع کردم به فعالیت توی فضای مجازی و شماره میگرفتم و تماس. تا ازم بخرن از مشکلاتش بگم که باید حدود چهل تومن میدادی یه پیج برا تبلیغات و چقدر باید وقت میزاشتی که پیج درست حسابی پیدا کنی و چقدر سر و کله بزنی تا شماره بگیری و چقدر حرف بزنی تا راضی بشن بخرند که نمیشد تازه اگه یه پک چهل روزه میتونستی بفروشی بازهم پول تبلیغ رو در نمیاورد. همه اعتراض میکردن هزینه دمنوشا زیاد و واقعا هم اصلا عاقلانه نبود قیمتا، من بهونه قیمتا رو گرفتم و ایقدر دلیلای مختلف آورد که قانع نشدم در واقع خسته شدم و بیخیال شدم آقا یه مدت گذشت دیدم هیچکدوم از نزدیکانم با محصولات نتیجه نگرفتن و حتی بیماریشون بدتر هم شده بود و از کسایی هم که باهاشون تماس گرفته بودم هم شنیده بودم که نتیجه نمیده و جدی میخاستم بیرون بیام از کار ولی روم نمیشد بگم متاسفانه من نمک گیر شده بودم چون دوستم بارها منو مهمون کرده بود خداییش خیلی خرج میکرد و اون بیچاره خودش هم قربانیه ولی نمیدونه اینو ، چون نمیتونستم مستقیم بگم بهوونه میاوردم و میگفتم نتیجه نمیدن و گرونن و اینا.... میگفتم خونوادم استفاده کردن بدتر شده اونا عذر بدتر از گناه مباوردن که احتمالا به یکیشون حساسیت داره و میگفتم خب حالا خسارتش چی این خونوادمه میدونم این شکلیه یه بیچاره دیگه که از شهر دیگه بهش فروختم اون چی و همش حرفای تکراری و بیخود میزد و من هربار بیشتر شرایط برام سختتر میشد ولی باز ادامه میدادم. من اول کار بهشون گفته بودم نمیخام تیم بسازم ولی اونا همش حرف از تیم من میزدم و من اعصابم خورد میشد که میدیدم برای شرط های من ارزش قائل نیستن و بارها بحثم شد و حتی بالاسریم اینقدر عصبانی میشد گاهی که وحشت میکردم و باعث میشد کوتاه بیام چون شروع میکرد به تحقیر و توهین. من آدمی نبودم که این همه چیز رو تحمل کنم ولی اونا با سیاست نمک گیر کردن من با حساب کردن توی کافه و رستوران دهن منو بسته بودن و منم آدم به شده خجالتی واحساساتی بودم که دوست نداشتم بینمون دلخوری ایجاد بشه. من تفکرهای نفرت انگیزی بینشون میدیدم که باعث میشد متنفر بشم از این کار، ماشین های که میخریدن همشون شرایطی بودن با قسط های وحشتناک که اونا فقط بخاطر جلب توجه این فشار رو به روی خودشون میاوردن و با چک کشیدن و اینا خودشون رو توی دردسر مینداختن. اونا میخواستن که از همه دنیا ببریم و فقط به اونا گوش بدیم و مثل یه رباط باشی و همه چی رو بپذیری، خودشونم محصولاتشون رو قبول نداشتن چون اغلب مشکل اضافه وزن یا لاغری یا پوست داشتن اگه خوب بود خودشون استفاده میکردن خب. تظاهر به پولداری میکردن ولی من خودم میدیدم چطور اول ماه حسابشون هیچی نداشت. بیشتر برای این کار خرج میکردن تا اینکه کار به اونا پول بده و من بالاخره بعد از دو هفته بد عنقی کردن و از قصد تبلیغ میزاشتم و نمیفروختم و بداخلاقی میکردم تا بالاخره راضی شدن برم و چقدر برام سخت بود چون هم اونا خیلی گیر بودن و هم من خجالتی بودم و نمک گیر شده و خدا میدونه چه عذابی کشیدم، خداروشکر بیرون اومدم از کار و حتی یک نفر رو هم به کار دعوت نکردم ولی افسوس از ضرری که نزدیک به یک و نیم میلیون بود به خونواده زدم و همچنین بدتر شدن مشکل تنفسی خواهر و پدرم و همچنین اعتبار از دست رفتم. ولی بازهم شکر شکر شکر خدایی که نجاتم داد که توی باتلاق گیر نیفتم
سلام به همه دوستان
من هم جزو یکی از کسانی هستم که در کمپانی کلاهبردار پنبه ریز فعالیت کردم و الان درگیر فسخ قرارداد هستم. این شرکت به معنای واقعی کلمه افراد رو شستشوی مغزی می کنه به طوری که اگر حتی عزیزترین کستون بره توی این کار بعد از چند ماه اونو نخواهید شناخت. آدم ها رو به سمت بی سوادی بی احساسی غرور کاذب خیالات واهی و خود بزرگ بینی می کنه. طوری توی مغزشون حرفارو فرو می کنه که بعد از یه مدت فکر می کنن جز اونا هیچکس نمی فهمه هیچکس جز اونا موفق نیست هیچکس به جز این طریق نمی تونه پولدار بشه و از همه مهمتر آدمهای بی احساس و خودخواهی رو به اجتماع تحویل میده که دیگه حس دلسوزی بین مردم وجود نداشته باشه. محصولات خیلی معمولی خودشونو با حرفهاشون اینقدر بزرگ می کنن که طرف فکر میکنه تو اروپا هم همچین محصولی پیدا نمی کنه. من قطره ضدریزش مو شامپوهای هلث نوشن را متاسفانه ازشون خریداری کردم و به دوستان نزدیکم پیشنهاد کردم و با کمال تاسف با استفاده آنها از این محصولات به دلیل ریزش موی وحشتناک در حد کچلی و خشکی و آسیب زدن به موها تا مدتها درگیر درمان بودند و وقتی این موضوع را به شرکت منتقل کردم در ابتدا به هیچ عنوان قبول نکردند و با پیگیری های مداوم در آخر گفتن بی خیال محصولات اینها فقط بهونست که تو به پول برسی... پول پول پول برای اینها هیچ کس و هیچ چیز به جز پول اهمیت نداره به هر قیمتی می خوان به پول برسن نه من و نه هیچکس دیگه مهم نیست فقط مهم اینه که اونا بتونن پول دربیارن حتی به قیمت سلامتی آدمها اینها کلاهبردارهایی هستند که اینقدر مغزشون شستشو داده شده که تو این فکر غرق شدن بهترین و روشنفکرترین و موفق ترین آدمهای روی زمین هستند و بقیه ی آدمها نفهمن و جاهل. من الان درگیر فسخ قراردادی هستم که حاضر نیستن محصولات خراب و بی کیفیتشونو از من پس بگیرن و ضرر و چند میلیونی به من زدن. لطفا خیلی مواظب لفاظی ها و سفسطه گری های این شرکت ها باشید
باسلام خدمت دوستان من با خانواده ام ۱۲ماه تمام در شرکت بازاریابی شبکه ای کارآفرینان پیشرو باورس کار کردیم و بعدا فهمیدیم یه سری جنساش تقلبیه و بقیه جنساشو هم داره خیلی گرون تر از بازار بهمون قالب میکنه و هیچ نظارتی هم به بازاریاباش نداره که باعث شد حدود ۱۶۰ میلیون تومان جنس رو دستم بمونه
با سلام من خیلی از مطالب و نظرات رو خوندم همه تجربیاتشون رو از بازاریابی شبکه ای عنوان کردند و من در این مورد نظری ندارم چون تجربه ای ندارم اما نسبت به محصولاتی که استفاده کردم از فوراور و پنبه ریز باید بگم که خیلی راضی بودم و این قسمت از صحبت دوستان رو در مورد بی کیفیت بودن محصولات اصلا قبول ندارم
سلام. تجربه من در دمنوش لاغری نیوشا اینه که اولا فقط به فکر فروش محصول هستند و در بیشتر موارد نه تنها جواب نمیده بلکه گاهی اوقات سلامت فرد رو به خطر میندازه. محصول فقط برای برخی افراد به ندرت و شانسی جواب میده. دوم اینکه همش تو گروه تلگرام باید دروغ بگی، مثلا با یک اکانت فیک باید بگی من لاغر شدم، با اکانت فیک دیگه فیش واریزی بزاری در واقع تمام این کارها رو باید خودت انجام بدی تا دیگران ترغیب بشن به خرید و در دام بیافتند. عکس اکانتهای فیک هم از اکانت افراد واقعی میزارن که اگه اون افراد متوجه بشن پات به دادگاه باز میشه. خلاصه بگم کلاهبرداری عجیب و غریبه و بالاسری ها فقط مغز شویی میکنند تا تو کار کنی و اونها به درآمد برسن
سلام خدمت دوستانم. خواستم تجربه شرکت هرمی دمنوش نیوشانیک رو براتون بگم. من ۳ ماه فعالیت کردم ولی نتایج مشتریام رو که دیدم بشدت از شرکت کلاهبردار ناراحت شدم. اول اینکه هر کس وارد شرکت نیوشا بشه براحتی و بدون دوره خاصی مشاور و متخصص لاغری میشه. دوم اینکه از طریق فضا مجازی که محصول فروش میره همش توسط چندتا اکانت فیک جهت تحریک افراد برای خرید سناریو اجرا میشه، با یک اکانت میگیم من لاغر شدم و خیلی راضی هستم، اکانت فیک دیگه فیش واریزی جعلی و تقلبی جهت تحریک افراد و خرید گذاشته میشه، خلاصه همش نقش بازی میکنند تا محصول خریداری بشه. بعد انقدر توسط اعضای بالاتر تیم شستشوی مغزی میشودیم که حد نداره. آینده روشن و درخشان و درآمد بسیار بالا رو برامون توضیح میدادند در صورتی که دارن به ما خیانت میکنند تا خودشون به درآمد برسن
دوستان من،خواهرا و برادرای هم وطنم سلام.من مهرماه سال گذشته بعد از کلی مقاومت در برابر چرندیاتی که داداشم از این دزدا تحویل گرفته بود تسلیم شدم و استارت بیزو زدم.بخوام مفصل بگم یه مقاله جامع میشه!!از شاخی که تو جیبت و هندونه ای که زیربغلت میذارن و میگن تو می ترکونی،باهات انقلاب می کنم،تو شاخ لیدری و اصطلاحات لاتی و چندش آور براتون میگم،از فشارای عصبی که بهت وارد می کنن که پرزنت بذار،مینتین بزن،آخرماهه تعادل بالاسریتو تحت هر شرایطی بزن و...براتون میگم،از دروغایی که مثل خوردن آب تحویلت میدن که آپشن مالیت میکنن به این صورت که مجبورت میکنن دست گدایی جلو این و اون دراز کنی و پول قرض بگیری بعد وعده 2ماه دیگه رو بدی فقط واسه خرید از بیز دزد،واسه خرید جنسایی که بعضی شو به10برابر قیمت!!!!بهم انداختن به اسم کیفیت!!!بوگیر کفشو مامانم خریده3500تومن درحالی که به اسم نانو از این دزدا خریدم35هزار تومن!!!داداش بدبختم ماشین داشت،کار داشت،بیمه و سابقه بیمه داشت،پس انداز داشت،حالا هرچی داشت فروخت حتی گوشیش رو....الان ماشینشو فروخت که مثلا پراید بخره که با پولش اونم نمی تونه بخره....دوستان از صد فرسخی این شرکتا رد نشید،من ضربه خوردم اعتبار و آبرومو ازدست دادم خرد و حقیر شدم،پول و انرژی مو از دست دادم درعوض هیچی به دست نیاوردم!!بندتون که قرمز بشه میگن تحت هرشرایطی و حتی اگه کاری ام نداری باید تو دفتر بمونی!!!باید دائم گوشی دستت باشه و حتی مراقب آب خوردن سازمانت باشی!!!حتما حتما باید1ام تا5ام هرماه خرید بزنی(آدمو میکنن تو اتاق و مجبورش میکنن شده قرض کنه و خرید بزنه)خلاصه فقط سختی الکی بهت هموار میکنن.بالاسری من یه دروغگو به اسم عادل باقری بود که هم داداشم هم من و خواهرمو با خزعبلات و دروغاش به این مسیر کشوند که از خدا میخوام به بدترین وضع مجازاتش کنه.می دونم اوضاع جالبی نداره دوست دارم ازاین بدتر بشه چون درواقع بهم ظلم کرد ولی از دیدخودش قضیه معکوسه!!!خلاصه سمت این مثلا شغل ها نروید چون مثل من هرروز هرروز خودتونو سرزنش می کنید و عذاب وجدان بابت فریب خوردن دوستاتون توسط شما،ولتون نمی کنه
درود
میخواستم بگم یک شرکتی هست به نام آینوتی که بقول خودشون داره نت ورک کار میکنه و بازاریاب استخدام میکنه برای ارائه خدمات پیامکی . اولا این خدمات اصلن بدرد نمیخوره و من طبق تحقیقی که کردم اکثرن اونو بیفایده دونستن و اما افراد لیدر و سرشاخه ها از طریق اعلان بکار و استخدام بازاریاب خیلیا رو با ۲۵۰۰۰۰ تومان استخدام می کنن البته حدود یکسال هست که دفاترش داره در تمام شهرهای بزرگ و کوچیک عاملیت میگیره و البته پشت اون چیزی نیست بجز همون ساختار هرمی که بخاطر بیکاری داره از بقیه سواستفاده میکنه. وگرنه در جلسات آموزشیشون همون خزعبلات روانشناسی که در اکثر شرکتهای هرمی استفاده میشه بخورد ملت میدن و متاسفانه چون دانش بنیان هم شده از این عنوان استفاده میکنند. دوستان لطفا مراقب باشید گول نخورید.
باسلام خدمت تمامی دوستان عزیز بنده از طرف دوستم معرفی به کار شدم شرکت بیز بع طور کامل این افراد با کلمات بازی میکنند مخ مخاطب را شستوشو میدهند سر جلسه پرزنت بودم کاملا موافق با کار بودم سر کار با خوانواده دعواهای زیادی کردم چون بسیار شیفته این کار بودم ولی پولی نداشتم بخاطر همین بمن راه های قرض کردن رو بم گفتن رسما بع منگفتن موتوره زیر پاتو بفروش ویه سری بحث ها راضی شدم که قرض کنم صبح ساعت ۸ صبح یکی از فامیلامون گفت به این سایت سر بزنم و نظراتو بخونم وتا خوندم متوجه این کار کثیف شدم وخوشحال شدم که وارد نشدم وثبت نام نکردم خدایا شکرت خواهشمندم که وارد این کارهای کثیف نشوید این افراد اطلاعات های زیادی از کتاب های روانشناسی دارند وبه راحتی فرد را گول میزنند علاوه بر اون توهم هم میزنند که صاحب بهترین ماشین ها وبهترین خانه ها میشوید خواهشا گول نخورید
سلام
راستش من هم یک هفته ای میشه که وارد پنبه ریز شدم البته داره کلاساش انجام میشه.اما منم برای وارد شدن به این شرکت نیاز به اطلاعاتی داشتم که واقعا تا الان 72 ساعت وقت گذاشتم برای اینکه برای خودم ثابت کنم که این شرکت نیز مثل شرکتهای دیگه هرمی هست یا خیر!(البته ممنون از پیام های شما هستم که واقعا تفکر من رو تونست نسبت به اینکار عوض کنه).
تجربه ی من این هست که قبل شروع هرکاری حتما اطلاعاتتون راجب اون کار رو ببرید بالا و بعد تصمیم بگیرید.اصلا حرف لیدر یا دوستانی که شمارو با هربهانه ی میکشن اونجا گوش نکنید.
من خودم با ترفند ها و حرفعای روانشناسی آشنا هستم و وقتی که اولین بار رفتم سر کلاس فهمیدم که طرف چقد آموزش دیده که مغز تورو شستشو بده و با تعریف جمله ای مثل پوادار شدن و مثال هایی که راجبش میزنه شمارو وادار میکنه که روحتون از خوشحالی پرواز که!
خیلی از دوستان نوشتن که از بین این همه ادم فقط 1 درصد میتونه به اون بالاها برسه و در آمد قابل توجهی داشته باشه.اما شما هم میتونید با کمی کلک و فریب جزو اون 1 درصد باشید اما به چه قیمت؟به قیمت بدبخت کردن زیر دستاتون که چقدر سرمایه خرج کار میکنن و به زور میفروشن اخرشم از یجایی به بعد کاری از دستشون برنمیاد و اونا شکست میخورن ولی سودشون برا شماست چقد از ادما خونوادشون و زندگیشونو از دست میدن.لطفا به ته کار فکر کنید.
ما ایرانیا هرچیم باشیم ولی وجدان داریم!اینکه ادمهایی فدای شما بشن تا شما برید بالا انصاف نیست و از مردونگی دوره!(البته اگه هم بزارند برید بالا!چون اونقد فساد قاطیه کاره که از یجایی اگه بهشون بها ندی و بقول خودمون پول زور ندی یا مثل خودشون یا از خودشون نباشی راحت کنارت میزنن)
امیدوارم روزی برسه ک هیچ ایرانی سر هم نوع خودش کلاه نزاره
عزت زیاد
سلام دوستان من مدتی از این دم نوش های این شرکت کلاه بردار استفاده کردم واقعا مزخرف بود من مشکل ضعف جنسی داشتم به پیشنهاد یکی از همین اقایان نتورک که خیلی مدعی هستن و به خودشون افتخار میکنن بی خبر از اینکه مردم میدونن خودشون بفالی بیش نیستن شروع به مصرف دم نوش جیسنگ کردمتا دوماه اما دریغ از نتیجه .وجدانا مصرف نکنید .تاثیر نداره که هیچ بعضی وقتا به قول دوستان تاثیر عکسم میزاره از ما گفتن بود.یاعلی.
دوستان عزیز تنها راهش اینه چشم چشم نگین به افرادی سودجو که هیچ گونه درک و شعور رفتاری ندارن به عنوان لیدررر!!!😕و فقط و فقط بزرگی و قدرت و اعتمادبه نفس کاذب خودشون رو بخاطر یک سری عقده ها و کمبودها به رخ میکشن...حتی توهین های لفظی و کلامی...به هیچ عنوان به چنین افراد پوچ و دروعگواعتمادنکنید...خودشون هم قبول ندارن حرفهای خودشونو فقط حرص پول بیشتر دارن
سلام دوستان عزیز ،
تجربیاتشما دوستان در مورد کار تو این شرکت های نتورک خیلی برام جالب بود و واقعا میخکوب شدم پای کامنت های شما ، دیدم بد نیست منم تجربه خودم رو بگم شاید بدرد کسی بخوره.
حدود ۱.۵ سال پیش بود که یکی از دوستان دوران دانشگاه به صورت رگباری شروع کرده بود زنگ زدن و پیام فرستادن که میخوام ببینمت و این حرفا . البته من اصلا فکر نمیکردم بحث نتورک رو بخواد مطرح کنه ولی انقد سرم شلوغ بود که وقت نداشتم که برم ببینمش بعد چند وقت که دیدم خیلی اصرار میکنه یه بعدازظهر وقت گذاشتم رفتم ببینمش ، بعد مستقیم منو برد توی شرکت بیز البته شرکت که چه عرض کنم بیشتر شبیه طویله بود ، یه آپارتمان قدیمی نه پذیرایی نه صندلی نه حتی یه لیوان آب خنک و کلی هم آدم ریخته بود اونجا ، تو راهرو هم پر بود از دختر پسرایی که همش با هم حرف میزدن. بعد کم کم دوزاریم افتاد که این دوستمون میخواد منو زیرمجموعه خودش کنه. منم چیزی به خودش نگفتم ولی هرچی این پرزنتور میگفت یه بهونه جور میکردم واسش و خلاصه اصلا راه نیومدم باهاشون. بعد تقریبا ۱ ساعت و خورده ای طرف زنگ زد به بالاسریش که طبق گفته خودش پورشه جی تی ۹۱۱ داشت ، اونم با ماشین اومد و رفتیم پشت بوم، چون ظاهراً جای خلوت اونجا بود . ۵ - ۶ نفر آدم هم دورمون رو گرفته بودن انگار میترسیدن در برم از دستشون. خلاصه طرف شروع کرد به لفاظی و صحبت که ال کردم و بل کردم و فلان و داستان ، تا این که گفت اگه تو بیای تو این کار من بهت قول میدم سال دیگه این موقع ماهی ۲۰ میلیون درآمد خواهی داشت. منم گفتم چجوری تضمین میکنید که ۲۰ تومن در ماه درامدم میشه ، دیگه طرف هم جوگیر شد و گفت خیلی باهوشی و من بهت امضا میدم که سال دیگه به این درآمد برسی، منم گفتم خب شما که ۱۰۰ درصد مطمینی من سال دیگه ۲۰ تومن درمیارم بیا یه کاری کنیم. بیا شما از همین الان منو استخدام کن ماهی ۲.۵ بهم بده ، منم هر چی درآوردم مال خودت. یعنی با حساب خودش سال دیگه ماهی باید ۱۷.۵ میرفت تو جیبش از فروش من ولی قبول نکرد. اصلا انتظار نداشت اینجوری بکوبم به پروبالش . خلاصه دیگه اصرار نکرد و منم دیگه نرفتم اونجا ، ازشون درآمد ثابت بخواید بعد بگید بقیه درآمد مال خودت ببینید قبول میکنن یا نه ؟
دوستم بعد سالها سراغ منو و گرفت و با فریب که یه کار خوب برات پیدا کردم منو به جلسه شرکت بیز برد. و تو یه موقعیت از پیش تعیین نشده قرار داد...تا قبلش هرچی ازش میپرسیدم جواب درست و حسابی نمیداد..به خاطرش چند ساعت وقتو و تحمل کردم و گفتم بی خیال تموم میشه..غافل از اینکه تازه بازیشون شروع شد و هربار با اصرار با من تماس میگرفت و هم خودش و لیدرا رو مخم بودن..حتی برای تحت تاثیر قرار دادن از اسم امام زمون و شهدا هم استفاده میکردن ..تنها راه خلاص شدن از این کنه ها روی نه ی خود قاطع و محکم وایسادنه..والا دست از سرت برنمیدارن
بازاریابی شبکهای؛ غدهای سرطانی
در حال حاضر، در ایران، بازاریابی شبکهای به نظر من هم بَزَک کرده شبکههای هرمی است. خود و عزیزانتان را از این غده سرطانی خطرناک، باتلاق مانند، سراب مانند، اغفال کننده و تطمیع کننده به دور نگهدارید.
خود من هم با اغفال و فریب یک فرد وارد شرکت کثیف بیز شدم ولی خدا رو شکر بعد از حدود 1 ماه از این کار بیرون اومدم.
اگه از من میشنوید حتی از نتورکرها فاصله بگیرید چون شاید به تدریج شما را با شگردهایی که دارند فریب بدهند.
پس از اینکه از این کار بیرون آمدم بیش از یک روز دائماً تماس میگرفتند و من جواب ندادم؛ فکر کنم دیگه دمشان را روی کولشان گذاشتهاند.
این مطلب را برای این نوشتم تا شاید افرادی مثل من فریب نخورند.
در زیر برخی از منابعی که به افشاگری پرداختهاند آورده شده است:
http://bizbbiz.webnashr.com/2016/12/16/قربانییان-بیز/
http://on-networkers.ir/page/experiments
http://modir.tv/network-marketing/
با سلام و خسته نباشید لطفا هر چه زودتر وضعیت مردم نسبت به این شرکتها را مشخص کنید که از بلاتکلیفی بیرون بیان واقعا گناه دارن ممنون از زحمات فراوان شما
به نام خدا
در تاریخ 7 شهریور96 مطلبی مبتنی بر تأیید حرفهای سایرین در باب بازاریابی شبکه ای به عنوان حرفه ای که اساسش دروغ است و نحوه ورود خودم به شبکه بادران و علت خروجم را برای مدیر محترم این سایت شرح دادم و کماکان تحت عنوان «ذات نت ورک» قابل مشاهده است. اما امروز که ماههاست از این سیستم منفور خارج شدم؛ فقط و فقط برای اینکه کمکی به خواهران و برادران تازه گرفتار در این دام داشته باشم این مطالب را نوشتم. بالاخص در مواجهه با درخواست یکی از دوستان که خواستار علت منطقی برای رد بازاریابی شبکه ای بودند؛ برآن شدم تا چند خطی از ماهیت نت ورک بنویسم تا به این «چرایی» پاسخ داده شود؛ گرچه اینگونه مباحث اهل فن را می طلبد، که این داستانِ به ظاهر ساده اما پُر از آفت را برای مردم بشکافند و به تمام چراها پاسخ دهند که علت اینکه 1 تا 3 درصد به درآمد می رسند و مابقی افراد فقط پادویی بیش نیستند چیست! منتها باید کارد به استخوان برسد تا حرکت و صدایی شنیده شود!
در هرحال شاید مطالب این حقیر مؤثر در تصمیمات دوستان افتد؛ کما اینکه من معتقدم اکثر مردم در ناخودآگاهشان یک چیزهایی را باور نمیکنند هرچند که ظاهرش منطقی باشد، فقط قدرت بیان و مقابله با آن را ندارند و این یکی از حربه هایی است که بشدت بازاریابی شبکه ای از آن بهره برده است. (اشاره ای داشته باشم به مراحل پرزنت و فالو و جلسات که به صورت رگباری انجام می شود و تعقل صحیح انسان را شدیدا تحت فشار قرار می دهد.)
سوال اول: چرا در بازاریابی شبکه ای 1درصد و در خوشبینانه ترین حالت 3درصد به درآمد های بالا میرسند و مابقی مالباخته و زمانشان هدر رفته است؟
قبل از اینکه جواب این سوال را بدهم بطور کوتاه عرض کنم لیدرها مدعی هستند هیچ کس مالباخته نیست چون جنس خریده اند؛ اما من میگویم مالباخته هستند چون حتی یک نفر هم برای این جنسهای بنجل وارد سیستم نمیشود و وسوسه های درآمد پنجاه میلیون به بالاست که افراد را خام می کند تا کارتن کارتن شامپو و ... را بخرند و انبار کنند. باور نمیکنید امتحانش مجانی است یک نفر را پرزنتِ بدون درآمد کنید و بگویید ماهی یک میلیون از شرکت ما خرید کن. جوابش اگر فحش نباشد کاملا مشخص است.
جواب سوال اول: موقع پرزنت و طی یک پلن کاملا منطقی (البته روی کاغذ) به شما گفته شده است که اگر میخواهید به درآمد مثلا50 میلیون تومان در ماه برسید نیاز به تشکیل چنین مجموعه ای را دارید. بطور کل بازاریابی شبکه ای بدون ساخت شبکه ای که از طول و عرض رشد نکند آن درآمد ها را نخواهد داشت. از طرفی مدعی است تنها شغلی است که تمام افراد می توانند به آن وارد شوند و سن و سال و ویژگی خاصی نمیخواهد.
توجه کنید نکته مهم همینجاست(دروغ بزرگ) کسی که قرار است حداقل 10000نفر مجموعه داشته باشد تا لیدر یا رهبر خطابش کنیم هیچ ویژگی خاصی نمیخواهد؟! حال که به اینجا رسیدیم قسمت اصلی ماجرا تحت عنوان «کاریزما» مطرح می شود. افرادی که نت ورک کار کرده اند حتما شاهد صحنه هایی بوده اند که افرادی حتی بعد از دو یا سه ماه هم نمی توانند یک زیر مجموعه بگیرند اما شخص دیگری در یک هفته حداقل 30 نفر را جذب می کند! (البته همان هم دلیل بر اینکه سازمانش ریزش نداشته باشد نیست) چگونه ممکن است؟
کاریزما یا افرادِکاریزماتیک در ارتباط با دیگران و در تعامل های عادی روزمره و چه به عنوان یک فرد الگو و الهام بخش در لایه های عمیق احساسی بر روی دیگران تأثیر میگذارند. این افراد با جذابیت و زیرکی به دیگران جهت می دهند بدین رو افراد این چنینی بسیار موفق در نت ورک هستند. حال حساب کنید از پیرمردها و پیرزن ها و بعضا افراد بی سواد، قشر زیادی از زنان خانه دار، جوانان جویای کار و حتی نوجوانان به این سیستم پر از حیله و نیرنگ ورود پیدا می کنند. حال فکر کنید واقعا امکانش هست تمامی این ورودی ها یک روزی رهبران تیم های بالای 20 هزار نفر شوند ؟ قطعا خیر(این قسمت کوچکی از ماجرا بود و عوامل دیگری هم مؤثر هستند که مجال گفتن نیست)
سوال دوم: پس چرا بازاریابی شبکه ای اصرار براین دارد هرکه را دیدید ورودی کنید در صورتی که خود شرکت هم خوب می داند که تمام افراد توانایی نت ورکر شدن را ندارند؟
1- به این جهت که امکان دسترسی به افراد مختلف آسان شود مثلا من از طریق دوستم می توانم کم کم به اقوامش دسترسی پیدا کنم، شاید فرد زیرکی از این بین پیدا شد که طعمه های بیشتری را جذب کند.
2-این افراد خام شده که قطعا نت ورکر نمی شوند اما فاکتور می زنند و درآمد شرکت از این طریق حاصل می شود.
ببینید در حقیقت این شرکت ها به هر دو گروه یعنی هم 1 درصد ها و هم 99 درصد ها نیازمندند گروه اول رهبران هستند و پول اصلی به جیب آن ها و شرکت می رود و واقعا اگر 99 درصد دیگر نباشند و پادویی شرکت را نکنند که درآمدی حاصل نمی شود.
خلاصه کلام: بازاریابی شبکه ای را دالانی با دو دَر در نظر بگیرید که انبوه انسان ها از دری وارد شده و بعد چند ماه از دَر دیگر خارج میشوند و فقط آن معدود افراد زیرک صاحب مجموعه شده و می مانند، البته مجموعه آن ها هم دائما در حال ریزش است یعنی اینطوری بگویم همان هایی که خارج می شوند روزی زیرمجموعه همین ها بوده اند حال که رفته اند افراد جدیدی باید مرتبا جایگزین شوند و این روند ادامه دارد... پس درآمد شرکت هم برقرار است. این کلاهبرداری بزرگ با مصرف گرایی و یا دست فروشی اجناس مزخرف توسط زنان و جوانان و القاء خیال خام که نت ورکر شده اند ادامه دارد...
یا حق
به نام خدا
دوستان گلم سلام تو این دوره زمونه آب هم خواستید بخورید تحقیق کنید😲!!!
چه برسه به کار و کاسبی و بخصوص کارهای ظاهرا نو ظهور و مدرن با ظاهر شیک و دلربا و...😗مانند نتورک یاهمون بازاریابی شبکه ای😨
شخصا و از همه ی جهت ها،به ظواهر نسبتا قانونی و مجوزها دل خوش نکنید قبل از اینکه خودتون را گول بزنید مطمئن باشید پرزنتور و لیدر بزرگ نقشه برای گول زدن شما کشیدن😂خیلی قشنگ و به ظاهر منطقی حرف میزنن اما همش دروغه مثلا ما حمایتت میکنیم نترس من هم مثل تو بودم و میترسیدم اما ببین حالا یه ساله تو این کارم واقعا راضی هستم عالیه..ما میخواهیم تو پیشرفت کنی و به آرزوهات برسی اما اینو به کسی نگو البته فعلا چون بقیه حسودن و منفی مزنن اما بعد آموزشهات میتونی به همه بگی که داری پولدار میشی و خیلی حرفای خوشگل دیگه مثلا اینکه اصلا تو مال این کاری تو چشمات موفقیت میبینم و....اما همش دروغه همه ی شرکتها همه ی گروهها همه دروغ گو هستن لیدر ها ی بزرگ تاپ لیدر های عزیز تاپ ارنرهای قدرتمند همه و همه یجورن دروغگو و توهم زا بازاریابی شبکه ای یا همون نتورک سالم و خوب جایی نیست انرژی که میخوای تو این کار صرف کنی هر جا دیگه مصرف کنی هم به درآمد میرسی هم به شخصیت،وهم افتخار آشناهات میشی یک کلام گول نخورررررر
سلام، من خودم هم تو یه شرکت نتورکینگ رفتم ماجراش از اینجا شروع شد که یکی از همکلاسی های دانشگام پای صحبتای من نشست و متوجه شد که من دنبال کارم، برای همین یه روز میخواس منو دعوت کنه جلسه هفتگی و یه جلسه تفریحی که به اصطلاح بهش میگن پاتلاک که من نتونستم برم بعدش بهم زنگ زد گفت یه روز بیا شرکت راجب کاره و حضوری بیا و این حرفا، وقتی هم رفتم اونجا محیطش شبیه دانشگاه بود تا یه شرکت کلی هم منت سر من که اره سر ساعت بیا مشاورش وقت نداره و اینا، خلاصه مشاور اومد با تعریف از ظاهرم
به نام خدا
نکته ای که این روزها نت ورکرها شدیدا روی اون مانور دارن اینه که شرکت با شرکت فرق داره و در ابعاد کوچکتر تیم با تیم متفاوته. ممکنه شما دوست عزیز، مثل من به تیمی ورود پیدا کنین که از جانب پرزنتور با جملاتی شبیه این ها فالو بشید:
من از فلان خانواده هستم،
نیاز مالی ندارم،
دارای مدرک فلان و فلان هستم و ... اما نت ورک رو به عنوان بهترین شغل انتخاب کردم!
من نزدیک به یک سال عضو شرکت بادران بودم و در تیمی بااصطلاح (سطح بالا) کار کردم و واقعا هم خیلی از بچه ها تحصیلات خوبی داشتن یا از فلان خانواده بودن اما اینو می خوام بگم ذات نت وُرک همون چیزی هست که دوستان قبل من گفتن؛ فاکتور کشی، تلقین، مثبت اندیشی کاذب(مخرب)، ایجاد هیجان مفرط و از همه بیشتر دروغ؛ حالا می خواد این تیم توسط یک کارشناس ارشد اداره بشه یا یک فردی با مدرک زیر دیپلم. تنها تفاوتی که وجود داره اینه که افراد سریعتر گول می خورن چون این فکر پیش میاد؛ وقتی این ها با این تحصیلات و امکانات دارن کار می کنن چرا من وارد نت ورک نشم! اما اصل داستان یکیست فقط خائنانه تر. در تیم های این چنینی افراد سریع جذب میشن اما بعد از چند ماه کار و یا بیشتر اون روی سکه رو می بینن و از سیستم میان بیرون؛ منظورم از اون روی سکه این نیست که نمیشه از نت ورک پول درآورد بلکه ذات پلید این حرفه است که رخ نشون میده و همه نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا به قولی پارادایم شیفت بزنن و در حالیکه چند تا فاکتور زدن ولو اینکه فقط یک میلیون باشه (اینها بقول لیدرها کارگران نت ورک هستن) از شبکه خارج میشن.
یکی از مهمترین مشکلاتی که من با بازاریابی شبکه ای داشتم و باعث شد کار رو با حدود 100 نفر مجموعه و فروش خوب رها کنم همین مسئلهِ ارتباط برقرار نکردن با دروغ گویی های بی حد و حساب بود که البته در غالب انرژی مثبت و متد کار عرضه می شد، ذات نت ورک با دروغ عجین شده چون در همون استارت کار برای ورودی گرفتن و تنظیم قرار پرزنت باید متوصل به هر شیوه ای شد تا طرف مقابل بویی از نت ورک نبره چون اگر غیر از این باشه 95 درصد قرار رو کنسل می کنن. بالاسری های من متن پرزنت رو اینقدر ساده و دوست داشتنی نوشته بودند که به جرات میگم کمتر کسی ورودی نمی شد و یا اگر قبول نمی کرد از پرزنت تیم ما بدش هم نمی یومد در صورتیکه اصلا چنین چیزی نیست. یا مثلا از اولین دروغ هایی که باید به خودت و بعد به دیگران منتقل کنی همین ارادت خاص به محصولات مزخرف شرکت هست و این رو توی جلسات آموزش میدادن که علاوه بر استفاده محصولات باید غیرت روی این ها داشته باشید و با شوق بفروشید. خیلی خنده داره نه!
چرت ترین قیاس هایی رو که ممکنه برای بازاریابی شبکه ای مثال زده بشه در جلسه ای بنام (جلسه ورودی های جدید) شنیدم که متاسفانه همراه با موزیک و دست زدن تأثیر عجیبی روی ذهن خیلی ها داشت مثلا :
همونطور که همه یک روزی مجبور شدن از عابربانک، من کارت اتوبوس و ... استفاده کنن یک روزی هم مجبورن عضو این شرکت ها بشن، یا روی تخته یکی از لیدرها استیج می کشید که شما اگر سالی یک نفر هم ورودی بگیرین بعد 40 سال به فلان درآمد می رسین.
فکرشو بکنید چقدر مردم رو احمق حساب می کردن آخه مگه اون یک نفر ها قول شرف دادن که بمونن حتما! با تمام این اوصاف من هم سعی بر هماهنگ کردن روحیات خودم با نت ورک بودم با این توجیه که سختی این کار هم همینه و با فالو های بالاسری هام قانع می شدم و ازین خبر داشتم که با فنون زیرپوستی از مردم فاکتور می کشن (خصوصا وقتی که بادران پلن فروشنده برتر داشت، چه 5 میلیون تومن هایی که در جایگاه ها نشست) بماند. اما اولین باری که بطور عمومی گفتن هرکی می خواد به جلسه فلان لیدر برسه باید یک میلیون فاکتور بزنه واقعا متنفر شدم و اعتراض کردم حتی به بازرسی بادران این خبر از جانب خیلی ها منتقل شد و قرار بود جلوی این کا رو بگیره؛ غافل ازین که خود شرکت با این برنامه ها همدسته و مصداقش ماه بعد بود که برای ورود به جلسه فلان لیدر فاکتور700 تومنی کشیدن. به هر حال شیوه هرمی و با افکار این چنینی در حال ادامه است اما چیزی از ماهیت کثیفش کم نمیکنه. مواردی رو که گفتم از علت های اصلی خروج من از این حرفه منحوس بود و باقی دردها بماند، نیاز به گفتن نیست.
حرف آخرم اینجاست، اگر در حال حاضر دولت کاری برای جلوگیری ازین افتضاح و کلاهبرداری نمیکنه مردم خودشون از آبرو و مالشون حفاظت کنن و وارد نشن. تأکید می کنم حتی پای میز نرید چون با این خیال که اتفاقی نمیفته می بینید 8 ماهه وارد نت ورک شدید! دوست عزیز مشکلات مادی و بیکاری، ضعف های روحی و بی هدفی و غیره و غیره در راهی بنام بازاریابی شبکه ای درمان نمیشه یا لااقل برای اکثریت بی فایده است کما اینکه مخرب هم هست.
نت ورکرها دوتا جمله معروف دارن یکی اینکه: همه و همه باید ورودی بشن حتی افراد مسن و دومی اینکه نت ورک برای همه است اما همه برای نت ورک نیستن. اگر فقط 10 دقیقه عمیقا به این دوجمله فکر کنین جواب خیلی از مسائل رو پیدا می کنین.
تشکر . یا حق
نامه فرستاده شده یه نتورکر سابق به بالاسری اش L
میدوونی چه بلایی سر روح و روان شون میاد بعد از اینکه از نت ورک میرن بیرون !ایا تابحال فکر کردی به اینها؟
برات اصلا مهم بوده .ادما به اندازه کمبود هاشون دیگران رو ازار میدن .ایا پاسخی داشتی برای ادمایی که اومدن و رفتن حدود 160-170 نفر .گفتی نتورک مال همه ولی همه مال تنورک نیستن.هرکی این حرف سرزبون ها انداخته تاثیر دعا و نفرین و فحش توزندگی نمیدونه .بیاریم بزور احساسات خرید بزنن بعد برن بیرون از سیستم و بعد به بهانه اینکه نتورک برای همه نیست .یادته چقدر قشنگ از تصاعد تو تیمت حرف میزدی ؟چرا امروز که خودت هم پس از دوسال خوردی غیرفعال شدی هیچ پاسخی نمیدهی .غیر از این است که خودت هم نمیدونی چکار کردی و فقط یک قربانی بودی مثل من که تا بودی ازت بهره کشیدن .امثال من .کردی .********* ..خیلی جالب هسته که اصلا دیگر به رو خودتم نمیاری !کجایند کسانی که از شب تا خود صبح میرفتند کمپ کنار لیدرها مینشستن و پرمیشدین از حرف هاشون بعد که فردا میامدین از کمپ میگفتید میخاییم بریم مرکز اصلی شهر .کرمان .اگر وجدانی برات مونده باشه حرف های منو درک می کنید .کجاین لیدرایی که میامدن میگفتن شما لیدرهای اینده این شهرید .ولی خودشون فقط لیدر نما بودن .الان که غیرفعال شدی و من هم خروجی دیگه حتی احوال هم نمیگیرن .بالا سریا تون جیب های شما را خالی میکردن بوسیله خرید اجباری و هدف و رسیدن به کمپ ها و سمینار ها ،شما هم جیب های مجموعه تو .یادته زنگ میزدین بیاییم خونتون خرید بزنیم ،؟اگر کسی هم نداشت بزنه چطور رفتار تون باهاش عوض میشد اون موقع و چطور اخم و تخم میکردین واسش .یادته با ****اون شب امدیم خونتون شب اخر ماه ؟بالاسری گول خورده تم بود .و توهم اون شب با اوردن میوه ،خرما،و چایی حسابی مارو انداختی تو رو دربایستی تا خرید نزده نریم از خونتون ؟یادته وعده میدادی شو محصول میزاریم واست تا محصولاتت بفروشی ؟فقط برای اینکه اون شب یه حرفی زده باشی !و تو شو محصول هم نتونستی هیچی فروش کنی !!یادته تو مسیر ******از هدف هامون بهم میگفتی و منم ذوق میکردم ؟یادته خانم *******خونه *********میلیون زد تا برسه به کمپ با چه شوقی !
ولی چمد وقت بعد چطور باهاش رفتار کردین که لغو جایگاه بزنه تا بتونید تیمش رو حمایت کنید ؟
یادته از تیم بزرگت میگفتی و چقدر خوشحال بودین ؟(چقدر بازی خورده اومد و رفت)یادته میگفتی شما دوتا ***و ****ایدرهای بزرگ ما هستید ؟(در حالی که ما هنوز به این رده نرسیده بودیم )ما چقدر از حرف تون ذوق مرگ میشدیم .خلاصه زندگی ادامه داره .ولی این اتفاق (ورود به نتورک)برای من گرون تموم شد .منی که تو سیستم همش بودم %95 جلسات بودم .
و بعد اینکه رفتم از تیمت دیگه احوالی حتی نگرفتی وقتی مطمئن شدی دیگه تو سیستمت بدرت نمیخورم .واقعا چه روابط گسستنی و ناپایداری !!این بودسیستمی که روابط افراد قوی میکرد ؟
سلام.
یک سال پیش بار اولی که به این سایت اومدم مدت کوتاهی بود تو شرکت بیز توسط دوست صمیمیم پرزنت شده بودم و استارت کار رو زده بودم. از خوندن مطالبتون به شدت عصبانی شدم و اینجا رو مسخره کردم! گفتم طوری میگن انگار نتورکرا اختاپوسن و شرف و احساس ندارن. ما هم از کله سحر تا نصف شب کار میکنیم و....
اون موقع تازه از ارشد فارغ التحصیل شده بودم و ته
جیبم هیچی نبود . میخاستم تهران بمونم و دنبال کار میگشتم. از طرفی هم دوست صمیمیم
که از همه لحاظ قبولش داشتم به شدت پیگیرم بود که بیا شرکت...
اینقدر از کارهای بیرون
بد گفتن که حس میکردم اگر جایی استخدام بشم افتادم تو منجلاب بدبختی .
واسه اینکه بتونم هم به
کلاسای بیز برسم و هم پول داشته باشم صبحا 3 ماه تراکت پخش کردم اونم تو
گرمای تابستون و پولشو با فاکتور 1 میلیونی تقدیم میکردم به جیب شرکت. در حالی که
دلم نمیومد 1000 تومن واسه خودم خرج کنم.
تازه این 1 میلیون چیزی بود
که نقدا میدادی... کرایه رفت و آمد و دعوت دوستان به کافه و هزینه آژانس برای خرید
و... هم اضافه کنید.
داستان فروش وسیله ها
خودش افتضاحی بود ... لیست کذایی که تو باید به هر کسی رو میزدی تا ازت شامپو و
چایی بخره ... یکی از استادای دانشگاهمون ( دانشگاه دولتی و معتبر تهران) که به
نظرم میتونستم بهش بفروشم . وقتی وسایلو
براش بردم گفت به جای این کارا میتونی بیای و هفته ای دو روز نیم ساعت واسه من کار
کنی!!
وقتی اینارو به بالا سریا
میگفتم . جوابشون این بود که موفقیت ساده به دست نمیاد تو باید محکم باشی وبه این
حرفا توجه نکنی ...
برای فروش به همه رو
میزدم و از اعتبار خودم مابه میذاشتم. اما بازار اصلی یک نتورکر خونواده بدبختشه
که بخاطر بچشون خرید میکنن از اونجایی که نصیحتای خونوادم روی من اثر نداشت تنها
کاری که میکردن به خیال اینکه اگه بخرن پولش برای خودمه جنسامو میخریدن .هر ماه یک
چمدون پر وسیله با بدبختی میبردم شهرستان و از خونوادم پول خرید بعدی رو در
میاوردم.
تیمم خیلی اتفاقی نزدیک به 15 نفر شده بود و من باید هفته ای یک بار به غرب کشور میرفتم اونم با هزینه خودم . حالا تو این مدت بیشترین پولی که درآورده بودم هفتاد هزارتومن بود...
من و بقیه بچه ها ی دورو برم هرگز نیت بدی نداشتیم
. جوونایی بودن که دوسال بود صبح تا شب
کار میکردن و هنوز نود هزارتومن هم نمیگرفتن.. اونجا چنان شست و شوی مغزی میدن که
خودت نمیفهمی.. جلسات احساسی با دادو فریاد و گریه برای تحریک احساسات بچه ها ....خونوادتو
عزیزانت رو به عنوان یه ابزار استفاده میکنن تا هر کاری به نفعه نتورکه انجام بدی.
توجیه اینه که تو بخاطر عزیزانت داری این کارو میکنی...
جنسا رو دستم مونده بود و همچنان فشار می آوردن که قرض کن و خرید بزن قرض کن...
یادمه آخرین باری که رفتم شرکت تو شهرستان یک خانوم اومده بود که من پرزنتش کنم از
زندگیش گفت که شوهرش از کارخونه اخراج شده و به خاطر فشار عصبی الان تیمارستانه و
زنه با بچه ها به سختی زندگی میکنه ..
لیدره میگفت اینو باید نجات بدی وظیفه ما نجات دادنه این زنه .... بعد آخر سر گفت بهش بگو
باید 300 خرید بزنی ولی من نتونستم بهش یگم خرید بزن...
بعد از اون روز تصمیمم برای انصراف قطعی شد و دیگه نرفتم. بماند که علاوه بر ضرر
مادی دوست صمیمی م رو از دست دادم و ازم
دلخوره ... اما میدونم اونم الان جوگیره ... امیدوارم به زودی این بساط فرقه ایی جمع بشه
با عرض سلام خدمت همه ی دوستان.
تفاوت این شرکت ها با شرکت های هرمی گذشته
اینه که اینا با صداقت و آروم آروم سر آدم کلاه میذارن. روی هرچی وقت بذاری و شست
و شوی مغزی بدی،نتیجه ی بهتری گرفته میشه.
2 روز پیش دوستم منو برد شرکت بادران
گستران،بعد اینکه یه کارشناس خانم توضیحاتی داد یه خانم دیگه اومد و اولین سوالی
که پرسید گفت 500 میتونی خرید بزنی!
بعدش پرسید که 3 نفرو چقد طول می کشه
بیاری شرکت.
شرکت فقط واسه خرید تو و دیگران یه
پاداشی بهت میده،به قول معروف دس خوش میده تا تشویق بشی.
خلاصه کسی دلش واسه شما نمیسوزه که فکر
پیشرفت و درآمدتون باشه.
خدانگهدارتان
10 چراغقرمز بازاریابی شبکهای
1. شما مشتری شرکت هستید نه بازاریاب
شرکتهای معمولی حتی اگر یک کارمند اضافه استخدام کنند به اندازه حقوق آن کارمند متضرر خواهند شد ولی اگر یک شرکت بازاریابی شبکهای نتواند "بازاریاب" جدید بیابد ورشکسته خواهد شد. این به این دلیل است که شما مشتری و منبع درآمد شرکت هستید نه بازاریاب شرکت. شرکتهای بازاریابی شبکهای برای ادامه حیات خود وابسته به موج بازاریابان جدیدی هستند که هر ماه به شرکت پیوسته و پس از متضرر شدن شرکت را ترک میکنند.
2. فضای شرکتهای شبکهای مشابه فضای یک فرقه است
در شرکتهای بازاریابی شبکهای به بازاریابان (بخوانید مشتریان) گفته میشود درآمد شبکه منطقی نیست و به شیوههای گوناگون منطق و اندیشه انتقادی مشتریان تضعیف میشود. در این شرکتها افراد رأس هرم بهنوعی پرستیده میشوند و صفات فرا انسانی به آنها نسبت داده میشود.
3. تعداد بسیار کمی از بازاریابان شرکت درآمد ثابت دارند
شرکتهای بازاریابی شبکهای متشکل از لشکری بازنده و تعداد معدودی افراد با درآمد کافی هستند. آموزشدهندگان شرکت درآمد این افراد را به نحوی اغراقآمیز برجسته میکنند ولی چیزی از اکثریت متضرر نمیگویند.
4. شرکتهای بازاریابی شبکهای طرح اقتصادی خود را «کامل» و در صورت شکست، فرد را متهم میکنند
در شرکتهای بازاریابی شبکهای طرح اقتصادی کامل جلوه داده میشود و به بازاریابان گفته میشود تنها دلیل شکست در شبکه تلاش نکردن است. این ترفندی است که برای فرافکنی، رفع مسئولیت و القای عذاب وجدان به فرد استفاده میشود. بازاریابانی که فریفته این ترفند میشوند، شکست در بازاریابی شبکهای را نتیجه کاستیهای خود میدانند و به صورت افرادی سرخورده و ناامید به جامعه بازمیگردند. با این حال، مسئله این شرکتها در طرح اقتصادی آنها است که طراحیشده است تا عدهای معدود از زیان عدهای کثیر سود ببرند.
5. سو استفاده از روابط عاطفی
شرکتهای بازاریابی شبکهای از روابط عاطفی افراد برای منفعت خود سوءاستفاده میکنند. از بازاریابان جدید خواسته میشود تا به نزدیکترین افراد زندگی خود بیندیشند و مشتریان و شاخههای خود را از میان آنها انتخاب کنند. این منجر به انتقال حس نارضایتی از کالا به رابطه عاطفی و فاصله گرفتن خانواده و دوستان از بازاریاب میشود که اکنون به عنوان یک فروشنده نگریسته میشود که از هر فرصتی برای فروش کالای خود استفاده میکند. علاوه بر این، تمرکز بازاریاب بر "بازار گرم"( اعضای خانواده و دوستان)
که کالاهای بازاریاب را بیشتر به خاطر رابطهای که با او دارند میخرند تا نیاز واقعی به کالا، باعث میشود تا بازاریاب خیلی کم با چالش فروش در دنیای واقعی آشنا شود و درنتیجه مهارتهای پایه بازاریابی را نیاموزد.
6. فروش تلقینی
معمولاً فرد زمانی اقدام به خرید کالا میکند که شخصاً به آن احساس نیاز کند. در این هنگام او به ارائهدهنده کالا مراجعه کرده و کالا را خریداری میکند. اما در بازاریابی شبکهای کالا از راه تلقین نیاز و یا حتی تحقیر مشتری با برجسته کردن کاستیهای او فروخته میشود. این مسئله ریشه در ماهیت فروش مستقیم، انبار شدن کالا نزد بازاریاب دارد و عدم تعهد شرکت به بازاریاب در صورت ناتوانی در فروش کالا دارد.
7. درآمد خالص منفی
برخی از بازاریابان شرکتهای شبکهای میاندیشند از این راه درآمدی داشتهاند چون درآمد ناخالص خود را میبینند و فراموش میکنند درآمد خالص آنها پس از کسر همه هزینهها از درآمد ناخالص محاسبه میشود. شرکتهای بازاریابی شبکهای کالا را با تخفیفی اندک به بازاریابان میفروشند و برخی بازاریابان هم فراموش میکنند برای محاسبه درآمد خالص خود باید هزینه زمان، کرایه، حمل، انبارداری و... را از سود ناخالص خود کسر کنند. اگر منظور از درآمد، درآمد خالص باشد، درآمد خالص بسیاری از بازاریابان منفی است که به معنی متضرر شدن اکثر بازاریابان است. حتی اگر بازاریاب بتواند همه کالاهای خرید شده از شرکت را بفروشد و سرمایه اولیه به او بازگردد، باز هم زیان کرده است چون سودی که از فروش کالاها به دست آورده است خیلی کمتر از هزینه صرف شده برای فروش کالاهاست. البته در واقعیت بسیاری از بازاریابان نمیتوانند بخش عمده کالاهای خریداریشده را بفروشند که به معنی عدم بازگشت سرمایه اولیه و زیان بسیار بیشتر بازاریاب است.
8. فروش اجباری
در شرکتهای بازاریابی شبکهای افراد به شیوههای مختلف مجبور به خرید کالا از شرکت میشوند. با اینکه خود شرکت معمولاً وانمود میکند مخالف فروش اجباری است، ولی این طرح اقتصادی شرکت است که افراد را وادار به فشار به زیرشاخهها برای خرید میکند چون سود خرید کالا توسط فرد، میان اعضای بالاتر از او تقسیم میشود و تا خریدی انجام نشود هیچ سودی به اعضای بالاتر نخواهد رسید.
9. کالا پوششی برای ساختار هرمی شرکت است
بسیاری از بازاریابان شرکتهای شبکهای اقرار میکنند که علاقهای به فروش ندارند و امیدوارند روزی بتوانند از شاخهها (افرادی که جذب میکنند) درآمد کسب کنند. ازآنجاکه افراد جدید نیز به این امید به بازاریابی شبکهای کشیده میشوند و کالاهای شرکت نیز توسط دیگر شرکتها تولید میشوند، کالا تنها یک پوشش برای پنهان کردن ساختار هرمی شرکت است.
10. حضور گسترده اعضای سابق شرکتهای هرمی
بسیاری از سرشاخه های شرکتهای بازاریابی شبکهای، یعنی معدود کسانی که از این را سود میبرند، اعضای سابق دسیسههای هرمی هستند. تاریخچه این دسیسهها نشان میدهد پس از هر بار رسوایی و غیرقانونی شدن، اعضای سابق، دسیسه مشابهی را با نام و ظاهری متفاوت راهاندازی میکنند.
سلام
خیلی ممنون از راهنماییتون .
واقعا از این لحاظ توجه نکرده بودم ، عین حقیقته که بازاریابان شبکه ایی دنبال حقیقت نیستن که متقاعد بشن بلکه میخان به هر قیمتی شده متقاعدت کنن...
اکثرا کسانی رو جذب این شبکه ها میکنن که سن کمی دارن 16، 17، 18 ساله .چون نوجوونا زودتر پذیرای حرفای رویایی این شبکه ها میشن و این بی انصافیه که با روحیه نوجوونا بازی میکنن،و سرنوشت سازترین زمان عمرشون رو تو این راه کورکورانه میذارن...
از شما و از همه کسانی که بی طرفانه و بدون هیچ دشمنی خاصی و فقط به خاطر خدا به فکر نجات مردم هستین ، خیلی ممنون...
سایتای مختلفی وجود داره ولی این سایت با دلیل و منطق و با ذکر منبع باعث شد تا من دوسال پیش این راه و نرم ولی نتونسم دوسم و منصرف کنم از این بابت خیلی ناراحت شدم الان دوسم میگه من چون تا الان تمرکز نداشتم نشد اونطور که باید و شاید پیش برم ولی از این به بعد فقط میخام تمرکز کنم .قبلا میگفتن دوسال ، حالا میگن حداقل 5 سال زمان میخاد تا میلیونر بشی...
دلم برا حال و احوال دوسم قبل وارد شدن به نتورک خیلی تنگ شده ،اما به خاطر کارش که کل زندگیشو گرفته از هم دور شدیم حتی وقتایی که میبینمش ذهنش درگیر نتورک.. ای کاش زودتر برگرده به دنیای بیرون از نتورک...
خواهش میکنم سایتو هیچ وقت غیر فعالش نکنید حتی اگه یک نفر با خوندن این مطالب راه درست رو انتخاب کنه کلی می ارزه....
و اینکه از کسانی که وارد نتورک میخان بشن ، خواهش میکنم به خاطر خودتون کمی عاقلانه فکر کنید نه رویایی..
تو شبکه قرآن تو برنامه ی به وقت خانواده دوتا جمله خیلی خوب گفت اینکه:آرزو یک حقیقتِ که اگه تلاش کنید بهش نزدیک میشید ، اما رویا یک آرزوی شیرین دست نیافتنیِ که باعث غرق شدن تون میشه ...
مراقب خودتون باشید نذارید داشته هاتون رو تو نظرتون کوچیک کنن و شما رو با رویاهای خیالی فریب بدن ،محکم جلوشون وایستین ..
نذارین نتورکیا شما رو به اسارت ذهنی ببرن....و "اکل مال بالباطل" رو جدی بگیرید...
خیلی ممنون
حرفایی که تو نتورک زده میشه با هم تناقض داره ...
مثلا میگن درس ارزش نداره بخونی ، بعدش برمیگرده میگه از فرصت استفاده کن الان خیلی راحت نتورک شما رو قبول میکنه، چند سال دیگه فیلترای زیادی برای ورود به نتورک خواهیم داشت از جمله تحصیلات در سطح بالا!!!!
و میگن به هیچ وجه کارمون حرام نیس و از شیر مادر حلالتره، فقط یه سوال برام پیش میاد. اینکه آدمای زیادی اومدن و یه مدت خرید کردن و از طریق اونا پورسانت بالاییا زیاد شده ولی بعد ازمدتی ، از شرکت انصراف دادن ،پس میشه گفت از ریزش خیلی از افرادی که اومدن و رفتن سود بالا سریا زیاد شده .آیا به شبهه ناک بودن درآمد این نتورکیا تاثیر نداره؟
یا اینکه میگن عدالت داریم .در صورتی که از اونور میگن بعضیا کل زندگیشونو اونجا گذروندن ولی کمتر از زحمتشون میگیرن و خیلیام بدون زحمت کمتر همون مبلغ و میگیرن و خیلیا هم با پیشرفت ما در آینده راحتتر از این خواهند گرفت....
* **** ***** ****** ****** ****** ****** ** *** *** ** ***** ** ****** *****تازه داشتم از دستشون راحت میشدم ، از وقتی که مجوز دادن بازم به سمتم هجوم آوردن..
***** *** ** *** *** ***** ****** * *** *** **** *** *** ******* ************
**** **** **** ** **** **** ***** ***** **** ** ******* * ***** ****** *****
ممنون
با سلام
دوستان عزیزم و کسانی که از نتورک کنار کشیدین بهتون تبریک میگم ، چون بهترین و درست ترین کار و انجام دادین.
دوسال پیش دوسم رفت نتورک و من نرفتم و نتونسم کاری کنم تا منصرفش کنم چون واقعا مغزشون و شستشو دادن .
همیشه بهم میگف یه بار بیا جلسه هفتگیمون ولی من با بهانه های مختلف که خودشم میدونست از سر باز میکردم . ولی دیگه ایندفعه گفتم باشه و این جمعه رفتم .
حرفاشون همون حرفای قبل هیچی عوض نشده بود دوسم میگه من تا حالا تمرکز نداشتم از این به بعد فقط میخام با تمرکز کارم و ادامه بدم.
فقط ام این مجوز شورای نگهبان که نمیدونم اصلش چیه اینقدر مطمئنشون میکنه .ولی کارشون دیوونه بار اشتباهه.
فقط من نمیدونم اینا کار بزرگ که میخان انجام بدن ،چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این که بعد از چند ماه بیای و تو جلسات از رویاهات حرف بزنی!!!!!
اول میگفتن بعد از دوسال موفق میشی حالا میگن بعد از 5 سال!!!!!!!!!!!!!
سلام و خسته نباشید
واقعاااااا متشکرم لذت بردم از مطلبتون
دقیقا همینطوره...من توسط یه نفر دعوت به این کار شدم و حدود سه ماه فعالیت داشتم ولی فهمیدم همش الکیه رهاش کردم...بعدش مطالب سایت شمارو خوندم و واقعا خدارو شکر کردم که زود فهمیدم...واقعا تو این سه ماه آبروم همه جا رفت...انسان بطور طبیعی عزت نفس و غرور داره ولی این کار عزت نفس شمارو له میکنه ...در این کار از شما خواسته میشه ده بار به یکی زنگ بزنید و اگر جواب نداد باز زنک بزنید.آموزش داده میشه که آویزون بقیه بشید بزرگ نمایی کنید و دروغ بگید...چاپلوسی کنید...اصراررر پشت اصرار کنید تا یکی از محصولتون بخره یا همکارتون بشه...و این میشه که شما واقعا آبروتون میره و به عنوان فردی اویزون شناخته میشید که همه ازتون فرار میکنن و جواب تلفناتونو نمیدن
بله همانطور که شما گفتید بدجوری دارن جوونارو فریب میدن و طوری روی ذهنشون کار میکنن که طرف فکر میکنه الان ریاست یکی از بزرگترین شرکتهای بین المللی جهان رو داره و فقط به امید رویاهاش زندگی میکنه و دست از همه زندگیش میشوره...اون فردی که منو دعوت به کار کرد با اینکه دو سه سال میشه دیپلمشو گرفته ولی فقققط و فقط مشغول اینکاره و نه درسی نه دانشگاهی نه کاری هیچی فقط پنبه ریز ...جالب اینکه با اینکه بعد این دوسال به هیچ جا نرسیده باز هم نمیخواد قبول کنه این کار فقط کلاهبرداریه و اون فقط یه ابزاره...درضمن این آدم جزو فعالتریناشونه ینی باورتون نمیشه چقققدر فعاله و خستگی ناپذیره...به خدا خیلی دلم براش میسوزه اگه وقت و انرژی و انگیزه ای که رو این کار احمقانه میزاره و هر شب جزوه هاشو چند بازر مرور میکنه روی درس و دانشگاه گذاشته بود حتتتما رتبه تک رقمی کنکور میاورد و به جایی میرسید...یه جور امید کاذب و احمقانه ای در این کار وجود داره که تمام فکر و ذهن این افرادو تحت تأثیر قرار میده و هرچی دلیل و مدرک منطقی براشون بیاری اونا جای فکر کردن و استفاده از عقلشون به این فکر میکنن که بعدا به درآمد چند صد میلیونی میرسن و شمارو مسخره میکنن...چون تو مخشون فرو کردن که هرکی بخواد شمارو در راه رسیدن به این هدف والا!!! سرد کنه چیزی نمیفهمه و شما بعدا بهش میفهمونین چه فرصتی رو از دست داده
این کار شخصیت انسان رو خورد میکنه و عملا چیزی از شخصیتتون باقی نمیزاره...در این شرکتها شما تبدیل به افرادی چاپلوس و بدون ذره ای عرت نفس میشید به طوری که دیگران شمارو فردی آزار دهنده و آویزون میشناسن و حتی جواب تلفناتونم نمیدن ولی شما باز هم احمقانه به کارتون ادامه می دید.
واقعا کار آزار دهنده ای هست و احتمال موفقیت در اون شاید زیر یک درصد باشه...البته اول کار که بهتون معرفیش میکنن طوری میگن که شما فکر میکنید ساده س و مشتاق میشید ولی بعد میفهمید این کار یه کار وحشتناکه و از اینها بعنوان سختی طبیعی کار که بزودی تموم میشه نام میبرن
واقعا دلم به حال جوونایی که عمرشونو پای این کار تلف میکنن و در اخر حتی نمیتونن بگن اشتباه کردیم و این کار اونی نبود که فکر میکردیم میسوزه
من چند ماهه که در یکی از شرکت ها مشغولم و در اکثر جلسات شرکت کرده ام در هر ماه جلساتی برگذار می شود جدا از جلسات هفتگی که در جلسات هفتگی می گویند برای اینکه به جلسه مثلا فلان خانم که لیدر ارشد شرکت هست برسید باید مبلغ مثلا یک میلیون خرید بزنید تا در جلسات حاضر شوید و در غیر اینصورت نمی توانید در این جلسه شرکت کنید .
این یک روش کاملا آرام برای اجبار به خرید عضو برای شرکت در جلسات است که در اثر این خرید ها و فروخته نشدن محصول خانه شخص به یک انبار نگهداری از محصولات تبدیل می شود و تا این محصولات را بین ادوستان و اقوام بفروشد تا سرمایه ای که صرف خرید کرده به او باز گردد جدا از هزینه هایی که بابت رفت و آمد به جلسات تماسها و هماهنگی برای عضو گیری . در جلسات می گوند که کار بازاریابی شبکه ای یا نتورک افراد خاص نمی خواهد فقط آدم با خاصیت می خواهد . شدیدا با این صحبت ها که می گویند در پست های قبل که خوانده ام موافقم که شغل ها را به شغل های صنتی خطاب می کنند وشدیدا آنها را تخریب می کنن و شعارشان این است که عصر عصر ارتباطات و تکنولوژی است و با یک سری حرف های روانشناسانه فرد را ترغیب به همکاری و ادامه فعالیت در این شرکت ها می کنند .
حال راهنمایی ام کنید چه کار باید بکنم ؟ ادامه دهم یا انصراف ؟؟
با سلام
این جانب مدتی است که با این شرکتها اشنا شده ام ومشکلات ومعظلاتی که این شرکنا با ان در گیر هستند اول محصولاتی است که ارایه میکنند وبه نسبت بازار بر خلاف ادعای مسئولین شرکتها ولیدر های این شرکتها کیفیت پایین وقیمت گرانتری دارند وفردی که پا به این عرصه میگذارد باید حتما دروغهای جور و واجور بگوید تا بتونه مشتری ومجموعه جذب کند وبه درامد برسد یعنی اصل صداقت که سر لوحه اصلی این حرفه است بکلی فراموش شده است ودر ثانی هیچ نظارتی بر قیمت گذاری و کیفیت کالا ها نیست ومسئله اصلی اینکه محصولات ارائه شده نیاز مبرم و روز مره جامعه نیست و نیازهای ضروری جامعه در این سیستم فروش عرضه نمیشود من سوالم از مسولین امر این است که چرا واقعا تجربه کشورهای پیشرفته رو بررسی واجرا نمیکنند و ازمون وخطا میکنند وسومین مسئله اینه که هنوز پس از گذشت 4 سال خود نهادهایی که مسئول نظارت بر این شرکتها هستند هنوز این شرکتها ونحوه درامد زایی اون رو تایید نمیکنند وانرا هرمی میدانند ومردم را سر گردان دارند واز لحاظ شرعی هم هیچ مرجع تقلیدی انرا بطور شفاف تایید نکرده است
خواهشمند است مسئولین امر بصورت شفاف قوانین رو بازنگری کنند و تاییدیه انرا از مراجع محترم تقلید با توضیح کامل نحوه درامد زایی بگیرند واگر واقعا این درامد مشروع نیست این شرکتها را تعطیل کنند تا تکلیف مردم روشن شود چون مسئولیت سنگین این وظیفه خطیر برعهده دولت ومجلس وشورای محترم نگهبان است وباید پاسخگو باشند در پایان خواهشمندم این نظرات رو حتما درج کنید وبرای مسئولین امر هم ارسال فرمایید تا متوجه قضایا باشند باتشکر
چرا اکثر اجناس ارایه شده در سایت شرکت بیز ارائه شده در سایت موجودی ندارند؟)
می تونیم یک پاسخ جامع رو بدیم اونم اینه که اونایی که تو این شرکت کار می کنند بخوبی اینو می دونند که اکثر بازاریابا زیر نظر تیم های مختلف از جمله تیم هخامنش و.... کار می کنند که این تیم ها استراتژی فروش خودشون دارن برای مثال باید در ابتدای ورود یک میلیون پانصد و بعد از اون ماهی 500هزار تومن خرید کنید جالبه وقتی بهشون میگین که این کار خلاف قوانینی هست که برای این کار تعیین شده میگن این کار برای اینه که شما زودتر رشد کنید و به سطح درامدی دلخواه برسید و می تونید این کار رو نکنید واگه احیانا این کار روو انجام نذین و کمتر خرید کنید دیگه شامل حمایتهای تیم نمی شید حالا بگذریم ازین من به شخصه کل حدود 250 قلم جنسی که در قسمت منسوجات سایت هست رو بررسی کردم و جالبه بدونید فقط 4 قلمش موجود بود و بقیه نتنها موجود نزده بود بلکه هیچ اطلاعاتی در مورد موجود یا نبودن موجودی بهتون نمی داد وقتی هم اینو باهاشون مطرح می کنید میگن این مهم نیست شما هر جنسی می خواین به ما بگید ما اونا رو براتون تهیه می کنیم خب وقتی نشه از تو خود سایت اونا رو خرید از کجا قراره تهیه بشه مگه تنها راه خرید از طریق سایت نیست اگه جواب منفیه پس کلا کار شرکت و ... و تجارت الکترونیکی که ازش دم می زنید میره زیره سوال اما نکته اساسی اینه که از حدود به گفته بازاریابای خود شرکت 1200قلم کالایی که توسایتشون هست فقز یکسری اقلامی موجوده که تو تیم ها بازاریابا تشویق به خریدش میشن و معمولا برند نیستن و مشخصه که بی کیفتن و همین باعث میشه سوده خوبی با توجه به قیمتشون برای شرکت داشته باشه بنظرم چیزی که تو شرکت بیز در حال اتفاق هست یک نوع اجبار به خرید خاموش هست و به دلیل ظاهر سازی مسولان مربوطه هیچ نظارتی و حتی اگاهی ازین مورد ندارند
آقا و خانم عزیزی که قبل از مشورت با اینجور کارها دعوت میکنند جهت پول در اوردن می خواهم بپرسم کجای دنیا کاری هست که بدون رنج وزحمت پول بدهند مگر مردم عقلشان را از دست داده اند از صبح تا شب کار کنند و نان حلال به خانواده اش بیاورند فلذا این کارها حقه بازی و کلک زدن به مردم جز چیز دیگری نیست بنده نزدیک به یک سال کار کردم به قرآن کریم نتیجه نگرفتم همه اش دروغ و وقت گذرانی هست جوانان عزیز مواظب پولهایتان باشید به حرف بزرگترها و کسانی که قبلا کار کرده اند گوش کنید.