با سلام به هیچ وجه وارد بازاریابی شبکه ای یا همون نتورک نشید جزدروغ وکلاه برداری حس طمع رو در وجودتون بیدار میکنن شما ازهمه جا بی خبر رو وعده میلیاردر شدن تو ۶ماه فلان خونه فلان ماشین خرید ازمجموعه معرفی کردن افراد به پرزنت ....طرف چند تاکتاب موفقیت خونده بالباس شیک کت وشلوار میاد یه جوری حرف میزنه میگه حقوقت چقده میدونی من چقد میگیرم وازاین دسته خزعبلات با هزارقسم پیر وپغمبر که ایکار جواب میده قانونی هست هدفات روبنویس گول این شیاد های کلاه برداررانخورید وارن بافت یکی ثروت مند ترین افراد جهان میگه اگر کسی راه ثرومند شدن تو زمان کوتاه بهت وعده داد سریعا از اون محل فرار کن
بدون شک در حرف های دوستان نتورک مغالطه وجود داره بنده خودم یک سال نتورک بادران کار کردم و از نزدیک با دوستان نتورکر ارتباط داشتم خب نحوه ورودم رو نمیگم چون طولانی میشه ولی بازاریابی شبکه ای حتی پول هم داشته باشه که خودم پورسانت گرفتم البته ولی هرچی باشه به جرات میتونم بگم ۷۰ تا ۹۰ درصد پیش بردن کار برپایه مغالطه و یا پنهان کاری و یا دروغ هست
چرا اول کار میگن پاره وقت ولی تا ثبت و خرید میزنی از زندگی نیافتی
چرا میگن خرید اجباری نیست ولی بعد ثبت نام و خرید با کلک ها و ترفندهای مختلف آدم رو مجبور به خرید اجباری اونم میلیونی میکنن
خودم از برج فروردین ۹۹ تا برج ۱۲ ۹۹ کار کردم و میدونم داخل این شرکت ها چی میگزره
اگه نظر مراجع مثبت هست چرا لیدر های مجموعه به مراجع علنا توهین میکنن
کلام آخرم اینه نتورک = مغالطه و دورویی
آقا و خانم عزیزی که قبل از مشورت با اینجور کارها دعوت میکنند جهت پول در اوردن می خواهم بپرسم کجای دنیا کاری هست که بدون رنج وزحمت پول بدهند مگر مردم عقلشان را از دست داده اند از صبح تا شب کار کنند و نان حلال به خانواده اش بیاورند فلذا این کارها حقه بازی و کلک زدن به مردم جز چیز دیگری نیست بنده نزدیک به یک سال کار کردم به قرآن کریم نتیجه نگرفتم همه اش دروغ و وقت گذرانی هست جوانان عزیز مواظب پولهایتان باشید به حرف بزرگترها و کسانی که قبلا کار کرده اند گوش کنید.
سلام دوستان عزیز ببینید من 2بار گرفتار دام نتورک شدم ابرتجارت کهکشان و جدیدن بیز . تجربیات همه دوستان خاندم همه گرفتار این دسیدسه مدرن شدن .سوال من اینجاست ک این همه دوستان و عزیزان گرفتار این حقه شدن واکثرا تجربیات گذشته نتورک در اینجا تو این سایت ک ب بالا وصل هستش .ایا کسی نیست ک جلو فعالیت این ها رو بگیرد .این همه گرفتاری الافی برا مردم درست میکنن کسی نیست جلو اینهارو بگیره رو هوا مجوز و تائیدیه ب اینها میدن ک مردم رو گرفتار تر کنن.من منکر نتورک نیستم .نتورک تو جهان هست اما ن ب این روش اجبار و زور اینها ک محصول بخر پرزنت بزار و این نتورک از ریشه تو این مملکت غلطه اشتباهه لطفا رسیدگی کنید ...
سلام تور به خدا خودتونو تو دام این شرکتهای هرمی که اسم جدیدش بازاریابی شبکهی ه نندازید. تو هدف داری ویژن داری غیرت بالاسری وتیم ت لتو عرضه وغیرت نداشتی حرف ولشون کن گول نخورید اینا شگرد شونه به جز اینکه پول وقت بره که به درک ابروت دیگه برنمیگرده. اگه همه سقف بزن به نظرتون میشه اره تو هر شرکتی بالاسری ها ومدیر عامل اون شرکت پولشو میخورن. به قران زندگی تون تباه میشه. ما رفتیم یه سال . هیچی به هیچی از ساعت 7 صبح تا 12شب. اینا باید یا مثل خودشون مثل گوسفند باشی بری که یه سرابی به نام سقف درامدی نشونت میدن. که به جز لیست هدف ویژن که بالای کاغذ مینوبسی به جز سرابی خشک نیست. ** ** **** *** ******************* **** ** ***** ****** ****** ** ** **** ***** ***** **** ******* **** *** ** ***** ***** **** **** ** ** ******* ** *** ** *** ******* ********** ** **** ***** ************************************* *** ** *** ******** ***** **** **** * **** ** **** *** **** ** *** ** ******* ** ***** ** *** **** *** ** *** ***** *****
تا میتونید از این شرکتا و آدمایی که تو بازاریابی شبکه ای هستند دوری کنید
جالبی این شرکتا اینه که موقع ناهار رو چمنای پارک میشینن ساقه طلایی میخورن برا مردم از بنز و ماشینای چند میلیاردی میگن 😂
سلام خدمت دوستان گرامی
همه شبکه های بازایابی که با چند تا شون آشنا شدم و خودم هم در پنبه ریز بودم در ابتدا از حسنات شبکه و پولهای و درامد های بدون سقف و .... بعد جزوه و کلیپ و ... رو بهت نشون میدن هر چه بیشتر بمونین سخت تر می تونین خارج بشین چون در سطوح بالا تر مثل مافیا می مونن حتی ممکنه تهدید هم بشی اگه بخوای انصراف بدی میان در خونت میان محل کارت سر راهت میان پیام میدن و ........ اگه جای دیگه درآمد دارین یا کار میکنین اصلا اصلا سروقتش نرین و اگه هم رفتین قبل از زیر شاخه پیدا کردن خارج بشین فقط اگر خیلی بیکارین یا پی بعضی چیزها رو به تنتون میمالین برین باید راه بیوفتی از صبح تا شب خیابونها کوچه ها و ..... رو بگریدن و پرسه بزنین تا این محصولات بسیار گران رو در کشورمون که اکثرا دنبال ارزان ترین هستند بفروشین که نمی فروشین
به نظر شخصی من چون دست فروشی هم کردم اون بهتره چون دیگه کسی رو مخت نیست که چرا اله چرا بله موفق باشید
سلام بارها و بارها از طریق دوستان صمیمی به این شرکت ها دعوت شدم.بیز بادران و پنبه ریز....سر کلاس های انگیزشی این شرکت ها رفتم و پای صحبت هاشون نشستم...آخر سر هم با ی نه محکم اومدم بیرون و خلاص...روابطمم با همین دوستام خوبه و هنوزم باهاشون در ارتباطم.حقیقتش در شان خودم ندیدم این کار رو...از تمام دوستام که توی این کار بودن فقط یکی دو نفر همچنان تو کار نتورک هستن.خواستم بگم اگه خوشتون نیومد راحت نه بگید تمام.اگه ناراحت شدن اصلا مهم نیس
سلام دوستان من هم مثل شما تجربیات خودمو نوشتم اما تا زمانی که همه مردم مطلع نشوند تر این شرکت کلاهبردار با اون محصولات تقلبی و مضرش و البته اسیب های که این شرکت ها به افراد و جامعه میزنند هیچ فایده ای ندارد و قدمی برای اعتراض و جلوگیری از این معضل اجتماعی نداریم.پس بیایید یک کاری بکنیم که عمل کردن خیلی بهتر از حرف زدنه.تا میتوانید در گروه های تلگرامی و انیستا گرام و سایر شبکه های اجتماعی دست این شرکت منقلب رو برای مردم رو کنید با نوشتن متن و انتشار آن در فضای مجازی.ممنون از همه تون طور خدا با هم همکاری کنیم تا مردم بیچاره گول نخورن.
سلام من تازه وارد این سایت شدم اشنا شدم میخام از تجربه خودم که ۲ سال تو شرکت پنبه ریز دارم رو بگم
این متن رو بخونین حتما تا اخر تورووووخدا بخونین اگاه باشین حتی اگه ی نفرم نجات بدم مطمعنم ثواب کردم من چندروزی هست ک از شرکت پنبه ریز بیرون اومدم ای کاش زودتر اشنا میشدم با این سایت ای کاش قبل رفتنم به اون شرکت اگاه میشدم هرچند انقد مخم شستشو داده بودن ک اگه این متنارو میدیدم ب ریش این ادما میخندیدمو حرص میخوردم که چرا اینجوری میگه شرکت ما هرمی نیس یا لیدراهای ما اسطورن و فرشته ان و شرکت ما جهانیه و...
من اکثرا پیامارو خوندم ولی هیشکی اندازه من ضرر نکرده اینجا من وقتی وارد این شرکت لعنتی شدم ی دختر ۳ماهه داشتم وقتی پرزنت شدم نقطه ضعفمو پیدا کردن و دائم دخترمو میکشیدن جلوچشم که بهار ویژنته باید براش بجنگی اینده داره خودت اینده نداشتی اینو اینده دار کن خوشبخت کن یکی از نقطه ضعف های که دسشون گرفته بودن پسر نداشتن بابام بود میگفتن تو پسر نداشته پدرتی باید براش یه کاری کنی ۲ سااااال عمر منو با این مزخرفات هدر کردن با یه بچه کوچیک مسیر ۲ ساعته که رفت و برگشت میشد ۶ ساعت رفتمو اومدم توی گرما وسرمااا هیچی منو نمیسوزونه نه نداشتن پورسانت تو این دوسال نه کرایه های بی زبان که هرروز به ۳۰ تومنم میرسید نه عمرم که طلف شد نه فرصت های کاری که از دست دادم نه بی ابروییم جلوی خانوادمو فامیل نه مسخره شدنم جلوی همه نه سرکوفت هاو تهمت هایی شوهرم به من هیچکدوم اینا منو نمیسوزونه الی ۲ چیز یکی بچه طفل معصومم که بی گناه تو این راه تو و تواین سال سختی کشید و چه زجه ها که نمیزد موقع ای ک میرفتم یکیو پرزنت کنم دراصل گول بزنم چه گریه ها نمیکرد که وقتی ولش میکردم ب امون خدا و بین ادمهای که نمیشناختم فقط درحد همکار که برم به اموزشام برسم شاید بگین چرا پیش کسی نمیزاشتم یا چقد مادر بی رحمی بودم نه کسیو دارشتم تو شهر غریب نه بی رحم بودم من فقط قول خوردم قول یه عده ادم سنگ دل و بی رحم که جز خودشون که جز خودشون هیشکیو نمیدیدن فقط به فکر پول و درامد خودشون بودن که خدارو شکر داشتن دست و پا میزدن که بهش برسن ولی نمیتونستن خدا ازشون نگذره که چه ادمایی جلو چشم ندیدم که این لعنتیا داشتن زندگیشونو خزاب میکردن چه ادمایی رو ندیدم که ب حرف اینا قول میخوردن و خرید ۵ .۶ میلیونی نمیکردن از زیر سنگ جورش میکردن که قول خورده باشن کاش ادمین اجازه میداد اسم این بی شرفا رو میبردم تا هیشکی نره سمتشون اگه رفتن بدونن اینا کی ان و چه ذات پلیدی دارن تو رو خدا مردم نرین خودتونو بدبخت نکنین تو این شرکت جز دروغ و دغل هیچی نیست فقط پولتو و عمرتونو زندگیتون میره رو هوا اینا عده ادم بی سوادن که خودشون باسواد و روانشناس جلوه میدن اینا چه سوتی هایی ک ندادن چه کارایی نکردن که به پول برسن خودم با چشام دیدم ولی انقد منو قول میزدن بقول خودشون فالو میکردن و از ویژنام میگفتن که بخاطرشون وایمیستادمو ادامه میدادم اما تو این چند وقت که درگیر این ویرووس کرونا شدیم همسرم منو تو خونه حبس کرد و نزاشت برم گفت که ب اندازه کافی این بچه رو بردی و اوردی و بلا سرش اومده ولی نمیزارم از بین ببریش راستم میگفت این ویروس انقد جدیه که بچه هارو هم از پا درمیاره خدایی مکرده اتفاقی براش بیوفته من دیگه برا چی باید زندگی کنم نرفتم دیگه نسشتم خونه و اول روزام خیلی ناراحت شدم نگران تیممو نگران اینکه نکنه بخان کاری کنن چون تا حالا چندبار شاهد بودم کسایی که استیج میزنن یا تیم بزرگ میکنن رو یه جوری نسخشو میپیچن بالا سری های من ۴ نفربودن که هرکدومو به هر بهانه ای نزاشتن بیان که تیم بچسبه به اینا و استیج اینا کامل شه خدا شاهده خودم دیدم تیم بالاسریامو مثل گوشت قربونی تقسیم کردن بین خودشون که استیجشون کامل شه کثیف تر ازاینا من تو عمرم ندیدم الانم تیم منو ازم گرفتن وبهشون گفتن دیگه با من در ارتباط نباشن ادمایی که جونشونو برام میدادن الان منو میبینن روشونو اونور میکنن بدبختی من اینه که چندنفرشون همسایه هامونم ادمایی که چقد براشون وقت گذاشتم چقد دخترمو گذاشتم گریه کرد تا اینارو ب درک برسونم چقد دخترم اذیت شد و گشنگی و تشنگی کشید تو این مسیر خدا ازشون نگذره ببخشید طولانی شد اگه بخام از ذات پلیدشون بگم زیاده باید تونار بنویسم ولی تا این حد بگم قول این لعنتیا رو نخورین طوری مختو شستشو میدن که تو بخاطر ویژنات حتی ویژناتم نمیبینی طوری قولت میزنن فالو حرفه ای میزنن که هیشکی جز پول برات مهم نمیشه اخرشم میکشه ب افسردگی و حال خرابی چون به تو انقد تصویر سازی میکنن از اون خونه و ماشین و اینده ای که هیچ وقت نمیخاد بیاد که تو غرق اونا میشی و وقتی میای بیرون از اون کار دیگه نمیتونی تا یه مدت زندگی ارومی داشته باشی تو روخدا مردم نرین تو این کار نرین
سلام دوستان میخام راجع به تجربهای که توی شرکت نیوشا داشتم رو بگم:
اول از همه بگم که محصولات به شدت گرون و بیشتر از حدی که ارزشش هستش قیمت داره و واقعا سیاستش فروش دمنوش و اون گیاه درمانی نیستش بیشتر میخاد چای هاش رو بصورت خلاقانه(و البته شیادانه) به فروش برسونه. چون مگه میشه توی تیبگ مثلا دو گرمیش که نود درصدش چاییه و شاید ده درصدش اون گیاه باشه خاصیت درمانی داشته باشه، جالب اینجاست واسه کم خوابی دمنوش ترکیب شده با چای سیاد میدن که کم خوابی میاره. و واقعا محصولات نتیجه نمیده و حتی ضرر هم میرسونه. دلیل بیرون اومدن من از کار این بود که اغلب که با کسایی که شمارهشون رو واسه مشاوره گرفته بودم تماس مبگرفتم مبگفتن استفاده کردن نتیجه نگرفتن یا مثلا یبوست یا پشکل معده و اینا پیدا کردن و آخربن تماسی که گرفتم و باعث شد کلا از کار بیرون بیام یه تماس بود که با یه خانوم گرفتم و ایشون هم نمیدونستن من نیوشا میفروشم ازشون پرسیدم واسه لاغریشون چکارا کردن که گفان یه مدت دمنوش نیوشا استفاده میکردم ولی خواهرم اومد و همشون رو ریخت آشغالی!! منم کنجکاو شدم و پرسیدم چرا ایشون گفتن خواهر من نزدیک صد روز استفاده کرد درسته که کاهش وزن داشت ولی بدنش جوش های بزرگ میزد در قسمت کمرش و دکتر رفته بودن و تشخیص دادن که مسمومیت کبدی پیدا کردن جالب بود خانومه میگفتش که دکتر تا دیده گفته حتما از نبوشا استفاده کرده و خواهرش گفته بود آره گفته بود الآن تعداد این بیمار زیاد شده و واقعا نیوشا داره سلامتی مردم رو به خطر میندازه و ما پزشکها قصد داریم صورت جلسه کنیم
میگفت خواهرش یک ساله تحت درمانه و هنوز کامل درکان نشده من گفتم لابد قبلا مشکل کبد داشته میگفت اتفاقا قبل شروع دمنوشا آزمایش چک آپ داده بود و مشکلی نداشت و میگفت که خیلیا رو بیمار کرده.
و من راسیتش خودمم استفاده کردم برای مشکلم که آسم بود و منو بد تر کرد و حملهی آسمی با یک پیاده روی بهم دست میده
من بلافاصله بعد از اون تماس از کار بیرون اومدم
جون آدما چیزی نیست که بشه باهاش شوخی کرد
سلام دوستان، من هم میخوام راجع به تجربه تقریبا چهار ماهه خودم از حضور در شرکت نیوشا بگم.اما قبلش بد نیست راجع به یکی از نزدیکترین دوستام که تجربه نتو رک داشته هم بگم، راستش من قبل از ورودم به نیوشا بازاریابی میدونستم که بازاریابی شبکهای چی هستش و یکی از نزدیکترین دوستانم در شرکت اول بیز و بعد باورس سابقه داشت و من خودم شاهد شستوشوی مغزی دوستم بودم و میدیدم چطور هرروز از نظر شخصیتی زوال پیدا میکرد و چطور چیزهایی براش ارزش حساب میشد که هیچ ارزشی نداشت در همین حد بگم که من قبلا از این دوستم دروغ و حسودی ندیده بودم حتی یک درصد و من عاشق صداقتش بودم ولی به محض ورودش به این شرکت همه چیز برگشت و دروغگو شد و چند شخصیتی چون چیزایی که میگفتن بهش با ذات پاکش سنخیت نداشت و دچار دوگانگی شده بود. من میدیدم که چطور داشت ضرر میزد به مالش و چون دانشجو هم بودیم پول رو از خانواده میگرفت و خرج میکرد، تبدیل شده بود به یک مصرف کننده و مصرف گرای شدید پر از خونه دانشجوییش شده بود انواع کنسرو و مایع دسشویی گرون قیمت و میگفت واقعا مصرفیه درحالی که قبلا مصرف نمیکرد و غذای دانشگاه رو با هزینه کمتر مصرف میکرد. خلاصه حدود دوسال توی اینکار بود و من دعوتش رو قبول نکردم هربار که پیشنهاد کرد نرفتم و بیخیال شد، بعد از دوسال بخاطر بدقولی شرکت باورس که دومین شرکتی بود که رفته بود و یه سری وعده و وعیدهای الکی و شیفت تیمشون از کار بیرون اومد و واقعا داغون شده بود، چرا؟! چونکه اعتبارش رو در خونواده از دست داده بود و دیگه بهعنوان یه سادهلوح بهش نگاه میکردن که بهشون ضرر رسونده و از طرفی از همهی کسانی که دعوتشون کرده بود به کار یه خجالتی میکشید و همچنین اعتبارشو از دست داده بود چون بهش میگفتن اون اینکاری بود که همش میگفتی میتونه خوشیختمون کنه؟؟!! چرا همچین پیشنهادی به ما دادی و کمکم این دوست من یه خوی افسرده پیدا کرده بود و چون احتیاج به تایید شدن داشت مدام صحبتهای تکراری و اعصاب خورد کن میکرد که واقعا همه ازش فراری بودن و براش ارزشی قائل نبودن، من چون دوست صمیمیم بود نمیتونستم ازش بگذرم باهاش بارها صحبت کردم و پای درد و دلاش نشستم اون بخاطر این تفکر و ذهنیت دلالی که نتورک بهش داده بود نمیتونست دیگه به هرکاری فکر کنه و از رشته خودمون که مهندسی بود زده شده بود، خودش میگفت خیلی ولخرج شدم، میگفت هرکاری میخام شروع کنم نمیتونم چون پولای بزرگ فقط تو ذهنمه در حالی که هیچ شغلی هم با این شرایط نیست بخاطر همین کلا منفعل شدم. چون زخمی زود باوریش شده بود همش میگفت باید تو این دنیا گرگ باشی و احساس رو کنار بزاری و فقط به خودت نگاه کنی و پا بزاری رو همه(!!!) و واقعا من بارها بخاطر عقایدش باهاش بحثم شد و هم اونو ناراحت کردم هم خودم ناراحت شدم. خلاصهتر بگم نتورک آیندهای رو براش متصور شد و گفت چشماتو ببند حالا واردش شو، وقتی واردش شد چشماشو وا کرد دید که همهش توهمه و سقوط کرد بدون اینکه کسی کمکش کنه.
حالا برم سر قضیه خودم و نیوشا. دوترم مونده بود که دانشگام تموم شه، آخرای شهریور بود که یکی از همکلاسی های دوران راهنمایی توی تلگرام باهام سرصحبت رو واکرد و احوالپرسی و گفت بیا میخام ببینمت منم قبول کردم(اینو بگم که این دوست من این زمان هنوز وازد نیوشا نشده بود) رفتیم و یه دیدار تازه کردیم در همین حد و چون کلا قبلا هم باهم صمیمی نبودیم در همون حد یک ساعت با هم حرف زدن نبود و خداحافظ و دیگه نه پیامی و نه هیچی تا اینکه من رفتم شهری که دانشگام بود، حدود سه ماهی از آخرین ملاقاتمون میگذشت که دیدم توی تلگرام یه گروه راجع به دمنوشای نیوشا زده و منم دعوت کرده و میگفت تو هم فعالیت کن و من اونجا یه ترسی توی دلم رفت وای این برگردم شهرمون میخاد با یه ترفندی منو وارد کار کنه، آقا پررو بود شدیدددد میگفت خونواده و فامیل و همه رو وارد گروه کن بی اجازشون من اونقتا با یه دختر هم در ارتباط بودم که پزشکی میخوند میگفت اونم اد کن و بیاد تو گروه که اعتبار ببخشه و صحبت کنه!!! فکرشو بکنید بیاد رایگان هر شب صحبت کنه برا دوست "نه صمیمی"دوستش که آقا بهتر مردمو گول بزنه و بفروشه، من هر جوری بود دست به سر میکردمش. تا اینکه برای امتحانای بین دوترم اومدم خونه یهو زنگ زد فرا صبح بیا میخام ببینمت، منم پیش خودم گفتم فوقش بهش میگم من درس و دانشگام مونده و نمیام توی کار. آقا من فرداش رفتم و همینکه سوار ماشینش شدم دیدم داره حرکت میکنه گفتم کجا میری که گفت سورپرایزه تا اینکه سر از یه کافه درآوردیم که اونجا دختر و پسرا دور هم نشسته بودن و چند تا از دوستا قدیمیم هم بودن اونوقت متوجه شدم که آورده که منو تحت تاثیر شرایط قرار بده و ببینم چقدر دختر و پسر باهم خوش میگذرونن و میگن و میخندن و بازی و اینا، که به اون جلسهشون پاتلاک میگفتن. راسیتش خوب بود جو ولی من دلم با این شغل صاف نمیشد، اونجا بهم میگفتن ین یه ترم رو ول کن بابا میخای چیکار آخه و من فقط میخندیدم. آقا همینکه تعطیلات تموم شد رفتم دانشگاه و خدارشکر میکردم از دستشون خلاص شدم ولی اونا هنوزم برای من دندون تیز کرده بودن. امتحانای ترم آخرم بود که یه روز به من سه بار زنگ زد و من متوجه نشده بودم و چون میدونستم میخاد چی بگه زنک نزدم بهش توی تلگرام احوالپرسی کرد میگفت کی میای و من دوست نداشتم تاریخ بدم میگفتم دقیق نمیدونم چون باید پروژه تحویل بذم و واقعیتم همین بود آقا یه ماه آخر این سه روز یبار زنگ میزد و من هربار جواب نمیدادم تا اینکه یبار توی تلگرام با هم حرف زدیم میگفت دیوونه نیوشا عالیه من تونستم ماشینمو عوض کنم بیا و من دقیقا این جمله رو گفتم" شابد خوب باشه ولی من از این کار متنفرم و حالم ازش بهم میخوره" و اون با چندتا ایموجی خنده خواست جو آروم کنه و گفت منم مثل تو بودم ولی الآن میدونم که اشتباه میکردم و از این خزعبلات( که بعدا متوجه شدم این تکنیک که خودتو مث طرف بدونی و همذات پنداری بهش بدی یه نوع فالوآپ هستش). آقا به هرحال من این حرف رو زدم و با اینکه حرف تندی بود و به شغلش توهین کردم گفتم دیگه بیخیالم میشه و واقعا دیگه زنگ نزد. من ترم آخرم هم تموم و شد و اومدم خونه و چند روز گذشته بود که من تو خونه علاف میچرخیدم و بیکار و دوست داشتم یه کاری انجام بدم که دوستم زنگ زد و من نمیتونستم بپیچونمش چون ممکن بود منو داخل شهرمون ببینه و جوابشو دادم و اونم گفت بیا میخام ببینمت آقا منم قبول کردم یه عصر تا غروبی کنار هم بودیم خیلی خوش گذشت جای خوش آب و هوا و با خوردنی و اینا و دوستم اصلا راجع به کار صحبت نکرد فقط برگشتنی توی راه بهم میگفت اگه کار رو دوست هم نداری حداقل بیا معرفی بشه بهت شاید خوشت اومد و این چیزا، راسیتش شرایط اون لحظهم باعث شد قبول کنم چون بیکار بودم، نمک گیر پذیراییش شدم، و کفتم یه معرفی کار که چیزی رو ازم کم نمیکنه. و رسیدیم به روز معرفی کار که دوستم و بالاسریش که اونم باز همکلاسم قدیمیم بود برگذار شد توی معرفی کار هیچ حرفی از شبکهسازی نبود فقط فروش و من چون با بحث شبکه سازیش مشکل داشتم و دیدم اینجا زیاد به شبکهسازی اهمیت نمیدن(البته توی معرفی کار) جذب شدم و از طرفی توی فضای مجازی کار میکردن و این برام جذاب بود بیشتر حذب شدن و از طرفی دوتا بالاسریم که دوست خودم بود و سال بود توی این کار یه ماشین خریده بود و میدیم وضع خوبه و چندتا از دوستای صمیمی دوران دانشگام میگفتن واسه تجربه هم که شده برو خوبه بنظرمون. و این شد من وارد کار شدم ولی قبلش شرط گذاشتم باهاشون که یک: زورگویی توی کار نباشه و اینکه اجبار کنید کاری انجام بدم و دو از من نخواید که شبکه بسازم چون هرگز نمیسازم و به قول خودتون با فروش صرف هم میشه پول درآورد و سه: هر وقت خواستم از کار بیرون میام و نباید شما اصرار کنید و مانع بشید. اونام قبول کردن
این شد آغاز کارم توی اوایل کار دوستم اصرار میکرد که تو باید انبار محصولات بزنی که واجبه و من هربار میگفتم نه ولی اون همش داستان میبافت تا اینکه یه دروغ به من گفت. اولش پرسید از چی میترسی؟ گفتم من یه میلیون دارم که اونم کنار گذاشتم برای تسویه وام و اینجور چیزای داشنگاه که واسه دوماه دیگه میخامش و اون دروغش این بود که بابا من قول یهت میدم تا دوماه دیگه با درآمدت میتونی این پولو جور کنی و اصلا اگه لازم شد خودم جنسهات رو برات میفروشم و منم قبول کردم چون گفته بود فوقش خودم یه روزه یک میلیون رو میفروشم. آقا قبول کردم و بهونه بعدی این بود که تو باید محصولات رو خودت استفاده کنی و نتیجه بگیری مه بتونی به دیگران هم توصیه کنی منم میگفتم آخه من ندارم بخرم میگفت از انبار بردار ولی قبول نکردم چون اون انبار قرار بود پول بشه برام که برم تسویه کنم. یه روز گفت میخام بابات رو ببینم و محصول بهش معرفی کنن و منم قبول کردم بابام اومد و این بابام رو جوری توی رو انداخت که مجبور شد جلوی اون از من خرید کنه و دویست هزار از بابام گرفت به من داد . بهم میگفت محصولات عالیه خیلی خوب جواب میدن من واسه عمو و خاله و ... دادم همه نتیجه گرفتن و واسه همشون یه داستانی ساخته بود، چرا دروغ بگم باورم شد و باعث شد به خواهرم هم بفروشم و همچنین به عمه و دوست خواهرم. اینجوری شد فروشای اول من که من هم زمان شروع کردم به فعالیت توی فضای مجازی و شماره میگرفتم و تماس. تا ازم بخرن از مشکلاتش بگم که باید حدود چهل تومن میدادی یه پیج برا تبلیغات و چقدر باید وقت میزاشتی که پیج درست حسابی پیدا کنی و چقدر سر و کله بزنی تا شماره بگیری و چقدر حرف بزنی تا راضی بشن بخرند که نمیشد تازه اگه یه پک چهل روزه میتونستی بفروشی بازهم پول تبلیغ رو در نمیاورد. همه اعتراض میکردن هزینه دمنوشا زیاد و واقعا هم اصلا عاقلانه نبود قیمتا، من بهونه قیمتا رو گرفتم و ایقدر دلیلای مختلف آورد که قانع نشدم در واقع خسته شدم و بیخیال شدم آقا یه مدت گذشت دیدم هیچکدوم از نزدیکانم با محصولات نتیجه نگرفتن و حتی بیماریشون بدتر هم شده بود و از کسایی هم که باهاشون تماس گرفته بودم هم شنیده بودم که نتیجه نمیده و جدی میخاستم بیرون بیام از کار ولی روم نمیشد بگم متاسفانه من نمک گیر شده بودم چون دوستم بارها منو مهمون کرده بود خداییش خیلی خرج میکرد و اون بیچاره خودش هم قربانیه ولی نمیدونه اینو ، چون نمیتونستم مستقیم بگم بهوونه میاوردم و میگفتم نتیجه نمیدن و گرونن و اینا.... میگفتم خونوادم استفاده کردن بدتر شده اونا عذر بدتر از گناه مباوردن که احتمالا به یکیشون حساسیت داره و میگفتم خب حالا خسارتش چی این خونوادمه میدونم این شکلیه یه بیچاره دیگه که از شهر دیگه بهش فروختم اون چی و همش حرفای تکراری و بیخود میزد و من هربار بیشتر شرایط برام سختتر میشد ولی باز ادامه میدادم. من اول کار بهشون گفته بودم نمیخام تیم بسازم ولی اونا همش حرف از تیم من میزدم و من اعصابم خورد میشد که میدیدم برای شرط های من ارزش قائل نیستن و بارها بحثم شد و حتی بالاسریم اینقدر عصبانی میشد گاهی که وحشت میکردم و باعث میشد کوتاه بیام چون شروع میکرد به تحقیر و توهین. من آدمی نبودم که این همه چیز رو تحمل کنم ولی اونا با سیاست نمک گیر کردن من با حساب کردن توی کافه و رستوران دهن منو بسته بودن و منم آدم به شده خجالتی واحساساتی بودم که دوست نداشتم بینمون دلخوری ایجاد بشه. من تفکرهای نفرت انگیزی بینشون میدیدم که باعث میشد متنفر بشم از این کار، ماشین های که میخریدن همشون شرایطی بودن با قسط های وحشتناک که اونا فقط بخاطر جلب توجه این فشار رو به روی خودشون میاوردن و با چک کشیدن و اینا خودشون رو توی دردسر مینداختن. اونا میخواستن که از همه دنیا ببریم و فقط به اونا گوش بدیم و مثل یه رباط باشی و همه چی رو بپذیری، خودشونم محصولاتشون رو قبول نداشتن چون اغلب مشکل اضافه وزن یا لاغری یا پوست داشتن اگه خوب بود خودشون استفاده میکردن خب. تظاهر به پولداری میکردن ولی من خودم میدیدم چطور اول ماه حسابشون هیچی نداشت. بیشتر برای این کار خرج میکردن تا اینکه کار به اونا پول بده و من بالاخره بعد از دو هفته بد عنقی کردن و از قصد تبلیغ میزاشتم و نمیفروختم و بداخلاقی میکردم تا بالاخره راضی شدن برم و چقدر برام سخت بود چون هم اونا خیلی گیر بودن و هم من خجالتی بودم و نمک گیر شده و خدا میدونه چه عذابی کشیدم، خداروشکر بیرون اومدم از کار و حتی یک نفر رو هم به کار دعوت نکردم ولی افسوس از ضرری که نزدیک به یک و نیم میلیون بود به خونواده زدم و همچنین بدتر شدن مشکل تنفسی خواهر و پدرم و همچنین اعتبار از دست رفتم. ولی بازهم شکر شکر شکر خدایی که نجاتم داد که توی باتلاق گیر نیفتم
سلام به همه دوستان
من هم جزو یکی از کسانی هستم که در کمپانی کلاهبردار پنبه ریز فعالیت کردم و الان درگیر فسخ قرارداد هستم. این شرکت به معنای واقعی کلمه افراد رو شستشوی مغزی می کنه به طوری که اگر حتی عزیزترین کستون بره توی این کار بعد از چند ماه اونو نخواهید شناخت. آدم ها رو به سمت بی سوادی بی احساسی غرور کاذب خیالات واهی و خود بزرگ بینی می کنه. طوری توی مغزشون حرفارو فرو می کنه که بعد از یه مدت فکر می کنن جز اونا هیچکس نمی فهمه هیچکس جز اونا موفق نیست هیچکس به جز این طریق نمی تونه پولدار بشه و از همه مهمتر آدمهای بی احساس و خودخواهی رو به اجتماع تحویل میده که دیگه حس دلسوزی بین مردم وجود نداشته باشه. محصولات خیلی معمولی خودشونو با حرفهاشون اینقدر بزرگ می کنن که طرف فکر میکنه تو اروپا هم همچین محصولی پیدا نمی کنه. من قطره ضدریزش مو شامپوهای هلث نوشن را متاسفانه ازشون خریداری کردم و به دوستان نزدیکم پیشنهاد کردم و با کمال تاسف با استفاده آنها از این محصولات به دلیل ریزش موی وحشتناک در حد کچلی و خشکی و آسیب زدن به موها تا مدتها درگیر درمان بودند و وقتی این موضوع را به شرکت منتقل کردم در ابتدا به هیچ عنوان قبول نکردند و با پیگیری های مداوم در آخر گفتن بی خیال محصولات اینها فقط بهونست که تو به پول برسی... پول پول پول برای اینها هیچ کس و هیچ چیز به جز پول اهمیت نداره به هر قیمتی می خوان به پول برسن نه من و نه هیچکس دیگه مهم نیست فقط مهم اینه که اونا بتونن پول دربیارن حتی به قیمت سلامتی آدمها اینها کلاهبردارهایی هستند که اینقدر مغزشون شستشو داده شده که تو این فکر غرق شدن بهترین و روشنفکرترین و موفق ترین آدمهای روی زمین هستند و بقیه ی آدمها نفهمن و جاهل. من الان درگیر فسخ قراردادی هستم که حاضر نیستن محصولات خراب و بی کیفیتشونو از من پس بگیرن و ضرر و چند میلیونی به من زدن. لطفا خیلی مواظب لفاظی ها و سفسطه گری های این شرکت ها باشید
باسلام خدمت دوستان من با خانواده ام ۱۲ماه تمام در شرکت بازاریابی شبکه ای کارآفرینان پیشرو باورس کار کردیم و بعدا فهمیدیم یه سری جنساش تقلبیه و بقیه جنساشو هم داره خیلی گرون تر از بازار بهمون قالب میکنه و هیچ نظارتی هم به بازاریاباش نداره که باعث شد حدود ۱۶۰ میلیون تومان جنس رو دستم بمونه
با سلام من خیلی از مطالب و نظرات رو خوندم همه تجربیاتشون رو از بازاریابی شبکه ای عنوان کردند و من در این مورد نظری ندارم چون تجربه ای ندارم اما نسبت به محصولاتی که استفاده کردم از فوراور و پنبه ریز باید بگم که خیلی راضی بودم و این قسمت از صحبت دوستان رو در مورد بی کیفیت بودن محصولات اصلا قبول ندارم
سلام. تجربه من در دمنوش لاغری نیوشا اینه که اولا فقط به فکر فروش محصول هستند و در بیشتر موارد نه تنها جواب نمیده بلکه گاهی اوقات سلامت فرد رو به خطر میندازه. محصول فقط برای برخی افراد به ندرت و شانسی جواب میده. دوم اینکه همش تو گروه تلگرام باید دروغ بگی، مثلا با یک اکانت فیک باید بگی من لاغر شدم، با اکانت فیک دیگه فیش واریزی بزاری در واقع تمام این کارها رو باید خودت انجام بدی تا دیگران ترغیب بشن به خرید و در دام بیافتند. عکس اکانتهای فیک هم از اکانت افراد واقعی میزارن که اگه اون افراد متوجه بشن پات به دادگاه باز میشه. خلاصه بگم کلاهبرداری عجیب و غریبه و بالاسری ها فقط مغز شویی میکنند تا تو کار کنی و اونها به درآمد برسن
سلام خدمت دوستانم. خواستم تجربه شرکت هرمی دمنوش نیوشانیک رو براتون بگم. من ۳ ماه فعالیت کردم ولی نتایج مشتریام رو که دیدم بشدت از شرکت کلاهبردار ناراحت شدم. اول اینکه هر کس وارد شرکت نیوشا بشه براحتی و بدون دوره خاصی مشاور و متخصص لاغری میشه. دوم اینکه از طریق فضا مجازی که محصول فروش میره همش توسط چندتا اکانت فیک جهت تحریک افراد برای خرید سناریو اجرا میشه، با یک اکانت میگیم من لاغر شدم و خیلی راضی هستم، اکانت فیک دیگه فیش واریزی جعلی و تقلبی جهت تحریک افراد و خرید گذاشته میشه، خلاصه همش نقش بازی میکنند تا محصول خریداری بشه. بعد انقدر توسط اعضای بالاتر تیم شستشوی مغزی میشودیم که حد نداره. آینده روشن و درخشان و درآمد بسیار بالا رو برامون توضیح میدادند در صورتی که دارن به ما خیانت میکنند تا خودشون به درآمد برسن
دوستان من،خواهرا و برادرای هم وطنم سلام.من مهرماه سال گذشته بعد از کلی مقاومت در برابر چرندیاتی که داداشم از این دزدا تحویل گرفته بود تسلیم شدم و استارت بیزو زدم.بخوام مفصل بگم یه مقاله جامع میشه!!از شاخی که تو جیبت و هندونه ای که زیربغلت میذارن و میگن تو می ترکونی،باهات انقلاب می کنم،تو شاخ لیدری و اصطلاحات لاتی و چندش آور براتون میگم،از فشارای عصبی که بهت وارد می کنن که پرزنت بذار،مینتین بزن،آخرماهه تعادل بالاسریتو تحت هر شرایطی بزن و...براتون میگم،از دروغایی که مثل خوردن آب تحویلت میدن که آپشن مالیت میکنن به این صورت که مجبورت میکنن دست گدایی جلو این و اون دراز کنی و پول قرض بگیری بعد وعده 2ماه دیگه رو بدی فقط واسه خرید از بیز دزد،واسه خرید جنسایی که بعضی شو به10برابر قیمت!!!!بهم انداختن به اسم کیفیت!!!بوگیر کفشو مامانم خریده3500تومن درحالی که به اسم نانو از این دزدا خریدم35هزار تومن!!!داداش بدبختم ماشین داشت،کار داشت،بیمه و سابقه بیمه داشت،پس انداز داشت،حالا هرچی داشت فروخت حتی گوشیش رو....الان ماشینشو فروخت که مثلا پراید بخره که با پولش اونم نمی تونه بخره....دوستان از صد فرسخی این شرکتا رد نشید،من ضربه خوردم اعتبار و آبرومو ازدست دادم خرد و حقیر شدم،پول و انرژی مو از دست دادم درعوض هیچی به دست نیاوردم!!بندتون که قرمز بشه میگن تحت هرشرایطی و حتی اگه کاری ام نداری باید تو دفتر بمونی!!!باید دائم گوشی دستت باشه و حتی مراقب آب خوردن سازمانت باشی!!!حتما حتما باید1ام تا5ام هرماه خرید بزنی(آدمو میکنن تو اتاق و مجبورش میکنن شده قرض کنه و خرید بزنه)خلاصه فقط سختی الکی بهت هموار میکنن.بالاسری من یه دروغگو به اسم عادل باقری بود که هم داداشم هم من و خواهرمو با خزعبلات و دروغاش به این مسیر کشوند که از خدا میخوام به بدترین وضع مجازاتش کنه.می دونم اوضاع جالبی نداره دوست دارم ازاین بدتر بشه چون درواقع بهم ظلم کرد ولی از دیدخودش قضیه معکوسه!!!خلاصه سمت این مثلا شغل ها نروید چون مثل من هرروز هرروز خودتونو سرزنش می کنید و عذاب وجدان بابت فریب خوردن دوستاتون توسط شما،ولتون نمی کنه
درود
میخواستم بگم یک شرکتی هست به نام آینوتی که بقول خودشون داره نت ورک کار میکنه و بازاریاب استخدام میکنه برای ارائه خدمات پیامکی . اولا این خدمات اصلن بدرد نمیخوره و من طبق تحقیقی که کردم اکثرن اونو بیفایده دونستن و اما افراد لیدر و سرشاخه ها از طریق اعلان بکار و استخدام بازاریاب خیلیا رو با ۲۵۰۰۰۰ تومان استخدام می کنن البته حدود یکسال هست که دفاترش داره در تمام شهرهای بزرگ و کوچیک عاملیت میگیره و البته پشت اون چیزی نیست بجز همون ساختار هرمی که بخاطر بیکاری داره از بقیه سواستفاده میکنه. وگرنه در جلسات آموزشیشون همون خزعبلات روانشناسی که در اکثر شرکتهای هرمی استفاده میشه بخورد ملت میدن و متاسفانه چون دانش بنیان هم شده از این عنوان استفاده میکنند. دوستان لطفا مراقب باشید گول نخورید.
باسلام خدمت تمامی دوستان عزیز بنده از طرف دوستم معرفی به کار شدم شرکت بیز بع طور کامل این افراد با کلمات بازی میکنند مخ مخاطب را شستوشو میدهند سر جلسه پرزنت بودم کاملا موافق با کار بودم سر کار با خوانواده دعواهای زیادی کردم چون بسیار شیفته این کار بودم ولی پولی نداشتم بخاطر همین بمن راه های قرض کردن رو بم گفتن رسما بع منگفتن موتوره زیر پاتو بفروش ویه سری بحث ها راضی شدم که قرض کنم صبح ساعت ۸ صبح یکی از فامیلامون گفت به این سایت سر بزنم و نظراتو بخونم وتا خوندم متوجه این کار کثیف شدم وخوشحال شدم که وارد نشدم وثبت نام نکردم خدایا شکرت خواهشمندم که وارد این کارهای کثیف نشوید این افراد اطلاعات های زیادی از کتاب های روانشناسی دارند وبه راحتی فرد را گول میزنند علاوه بر اون توهم هم میزنند که صاحب بهترین ماشین ها وبهترین خانه ها میشوید خواهشا گول نخورید
سلام
راستش من هم یک هفته ای میشه که وارد پنبه ریز شدم البته داره کلاساش انجام میشه.اما منم برای وارد شدن به این شرکت نیاز به اطلاعاتی داشتم که واقعا تا الان 72 ساعت وقت گذاشتم برای اینکه برای خودم ثابت کنم که این شرکت نیز مثل شرکتهای دیگه هرمی هست یا خیر!(البته ممنون از پیام های شما هستم که واقعا تفکر من رو تونست نسبت به اینکار عوض کنه).
تجربه ی من این هست که قبل شروع هرکاری حتما اطلاعاتتون راجب اون کار رو ببرید بالا و بعد تصمیم بگیرید.اصلا حرف لیدر یا دوستانی که شمارو با هربهانه ی میکشن اونجا گوش نکنید.
من خودم با ترفند ها و حرفعای روانشناسی آشنا هستم و وقتی که اولین بار رفتم سر کلاس فهمیدم که طرف چقد آموزش دیده که مغز تورو شستشو بده و با تعریف جمله ای مثل پوادار شدن و مثال هایی که راجبش میزنه شمارو وادار میکنه که روحتون از خوشحالی پرواز که!
خیلی از دوستان نوشتن که از بین این همه ادم فقط 1 درصد میتونه به اون بالاها برسه و در آمد قابل توجهی داشته باشه.اما شما هم میتونید با کمی کلک و فریب جزو اون 1 درصد باشید اما به چه قیمت؟به قیمت بدبخت کردن زیر دستاتون که چقدر سرمایه خرج کار میکنن و به زور میفروشن اخرشم از یجایی به بعد کاری از دستشون برنمیاد و اونا شکست میخورن ولی سودشون برا شماست چقد از ادما خونوادشون و زندگیشونو از دست میدن.لطفا به ته کار فکر کنید.
ما ایرانیا هرچیم باشیم ولی وجدان داریم!اینکه ادمهایی فدای شما بشن تا شما برید بالا انصاف نیست و از مردونگی دوره!(البته اگه هم بزارند برید بالا!چون اونقد فساد قاطیه کاره که از یجایی اگه بهشون بها ندی و بقول خودمون پول زور ندی یا مثل خودشون یا از خودشون نباشی راحت کنارت میزنن)
امیدوارم روزی برسه ک هیچ ایرانی سر هم نوع خودش کلاه نزاره
عزت زیاد
سلام دوستان من مدتی از این دم نوش های این شرکت کلاه بردار استفاده کردم واقعا مزخرف بود من مشکل ضعف جنسی داشتم به پیشنهاد یکی از همین اقایان نتورک که خیلی مدعی هستن و به خودشون افتخار میکنن بی خبر از اینکه مردم میدونن خودشون بفالی بیش نیستن شروع به مصرف دم نوش جیسنگ کردمتا دوماه اما دریغ از نتیجه .وجدانا مصرف نکنید .تاثیر نداره که هیچ بعضی وقتا به قول دوستان تاثیر عکسم میزاره از ما گفتن بود.یاعلی.
دوستان عزیز تنها راهش اینه چشم چشم نگین به افرادی سودجو که هیچ گونه درک و شعور رفتاری ندارن به عنوان لیدررر!!!😕و فقط و فقط بزرگی و قدرت و اعتمادبه نفس کاذب خودشون رو بخاطر یک سری عقده ها و کمبودها به رخ میکشن...حتی توهین های لفظی و کلامی...به هیچ عنوان به چنین افراد پوچ و دروعگواعتمادنکنید...خودشون هم قبول ندارن حرفهای خودشونو فقط حرص پول بیشتر دارن
سلام دوستان عزیز ،
تجربیاتشما دوستان در مورد کار تو این شرکت های نتورک خیلی برام جالب بود و واقعا میخکوب شدم پای کامنت های شما ، دیدم بد نیست منم تجربه خودم رو بگم شاید بدرد کسی بخوره.
حدود ۱.۵ سال پیش بود که یکی از دوستان دوران دانشگاه به صورت رگباری شروع کرده بود زنگ زدن و پیام فرستادن که میخوام ببینمت و این حرفا . البته من اصلا فکر نمیکردم بحث نتورک رو بخواد مطرح کنه ولی انقد سرم شلوغ بود که وقت نداشتم که برم ببینمش بعد چند وقت که دیدم خیلی اصرار میکنه یه بعدازظهر وقت گذاشتم رفتم ببینمش ، بعد مستقیم منو برد توی شرکت بیز البته شرکت که چه عرض کنم بیشتر شبیه طویله بود ، یه آپارتمان قدیمی نه پذیرایی نه صندلی نه حتی یه لیوان آب خنک و کلی هم آدم ریخته بود اونجا ، تو راهرو هم پر بود از دختر پسرایی که همش با هم حرف میزدن. بعد کم کم دوزاریم افتاد که این دوستمون میخواد منو زیرمجموعه خودش کنه. منم چیزی به خودش نگفتم ولی هرچی این پرزنتور میگفت یه بهونه جور میکردم واسش و خلاصه اصلا راه نیومدم باهاشون. بعد تقریبا ۱ ساعت و خورده ای طرف زنگ زد به بالاسریش که طبق گفته خودش پورشه جی تی ۹۱۱ داشت ، اونم با ماشین اومد و رفتیم پشت بوم، چون ظاهراً جای خلوت اونجا بود . ۵ - ۶ نفر آدم هم دورمون رو گرفته بودن انگار میترسیدن در برم از دستشون. خلاصه طرف شروع کرد به لفاظی و صحبت که ال کردم و بل کردم و فلان و داستان ، تا این که گفت اگه تو بیای تو این کار من بهت قول میدم سال دیگه این موقع ماهی ۲۰ میلیون درآمد خواهی داشت. منم گفتم چجوری تضمین میکنید که ۲۰ تومن در ماه درامدم میشه ، دیگه طرف هم جوگیر شد و گفت خیلی باهوشی و من بهت امضا میدم که سال دیگه به این درآمد برسی، منم گفتم خب شما که ۱۰۰ درصد مطمینی من سال دیگه ۲۰ تومن درمیارم بیا یه کاری کنیم. بیا شما از همین الان منو استخدام کن ماهی ۲.۵ بهم بده ، منم هر چی درآوردم مال خودت. یعنی با حساب خودش سال دیگه ماهی باید ۱۷.۵ میرفت تو جیبش از فروش من ولی قبول نکرد. اصلا انتظار نداشت اینجوری بکوبم به پروبالش . خلاصه دیگه اصرار نکرد و منم دیگه نرفتم اونجا ، ازشون درآمد ثابت بخواید بعد بگید بقیه درآمد مال خودت ببینید قبول میکنن یا نه ؟
دوستم بعد سالها سراغ منو و گرفت و با فریب که یه کار خوب برات پیدا کردم منو به جلسه شرکت بیز برد. و تو یه موقعیت از پیش تعیین نشده قرار داد...تا قبلش هرچی ازش میپرسیدم جواب درست و حسابی نمیداد..به خاطرش چند ساعت وقتو و تحمل کردم و گفتم بی خیال تموم میشه..غافل از اینکه تازه بازیشون شروع شد و هربار با اصرار با من تماس میگرفت و هم خودش و لیدرا رو مخم بودن..حتی برای تحت تاثیر قرار دادن از اسم امام زمون و شهدا هم استفاده میکردن ..تنها راه خلاص شدن از این کنه ها روی نه ی خود قاطع و محکم وایسادنه..والا دست از سرت برنمیدارن
بازاریابی شبکهای؛ غدهای سرطانی
در حال حاضر، در ایران، بازاریابی شبکهای به نظر من هم بَزَک کرده شبکههای هرمی است. خود و عزیزانتان را از این غده سرطانی خطرناک، باتلاق مانند، سراب مانند، اغفال کننده و تطمیع کننده به دور نگهدارید.
خود من هم با اغفال و فریب یک فرد وارد شرکت کثیف بیز شدم ولی خدا رو شکر بعد از حدود 1 ماه از این کار بیرون اومدم.
اگه از من میشنوید حتی از نتورکرها فاصله بگیرید چون شاید به تدریج شما را با شگردهایی که دارند فریب بدهند.
پس از اینکه از این کار بیرون آمدم بیش از یک روز دائماً تماس میگرفتند و من جواب ندادم؛ فکر کنم دیگه دمشان را روی کولشان گذاشتهاند.
این مطلب را برای این نوشتم تا شاید افرادی مثل من فریب نخورند.
در زیر برخی از منابعی که به افشاگری پرداختهاند آورده شده است:
http://bizbbiz.webnashr.com/2016/12/16/قربانییان-بیز/
http://on-networkers.ir/page/experiments
http://modir.tv/network-marketing/
با سلام و خسته نباشید لطفا هر چه زودتر وضعیت مردم نسبت به این شرکتها را مشخص کنید که از بلاتکلیفی بیرون بیان واقعا گناه دارن ممنون از زحمات فراوان شما
به نام خدا
در تاریخ 7 شهریور96 مطلبی مبتنی بر تأیید حرفهای سایرین در باب بازاریابی شبکه ای به عنوان حرفه ای که اساسش دروغ است و نحوه ورود خودم به شبکه بادران و علت خروجم را برای مدیر محترم این سایت شرح دادم و کماکان تحت عنوان «ذات نت ورک» قابل مشاهده است. اما امروز که ماههاست از این سیستم منفور خارج شدم؛ فقط و فقط برای اینکه کمکی به خواهران و برادران تازه گرفتار در این دام داشته باشم این مطالب را نوشتم. بالاخص در مواجهه با درخواست یکی از دوستان که خواستار علت منطقی برای رد بازاریابی شبکه ای بودند؛ برآن شدم تا چند خطی از ماهیت نت ورک بنویسم تا به این «چرایی» پاسخ داده شود؛ گرچه اینگونه مباحث اهل فن را می طلبد، که این داستانِ به ظاهر ساده اما پُر از آفت را برای مردم بشکافند و به تمام چراها پاسخ دهند که علت اینکه 1 تا 3 درصد به درآمد می رسند و مابقی افراد فقط پادویی بیش نیستند چیست! منتها باید کارد به استخوان برسد تا حرکت و صدایی شنیده شود!
در هرحال شاید مطالب این حقیر مؤثر در تصمیمات دوستان افتد؛ کما اینکه من معتقدم اکثر مردم در ناخودآگاهشان یک چیزهایی را باور نمیکنند هرچند که ظاهرش منطقی باشد، فقط قدرت بیان و مقابله با آن را ندارند و این یکی از حربه هایی است که بشدت بازاریابی شبکه ای از آن بهره برده است. (اشاره ای داشته باشم به مراحل پرزنت و فالو و جلسات که به صورت رگباری انجام می شود و تعقل صحیح انسان را شدیدا تحت فشار قرار می دهد.)
سوال اول: چرا در بازاریابی شبکه ای 1درصد و در خوشبینانه ترین حالت 3درصد به درآمد های بالا میرسند و مابقی مالباخته و زمانشان هدر رفته است؟
قبل از اینکه جواب این سوال را بدهم بطور کوتاه عرض کنم لیدرها مدعی هستند هیچ کس مالباخته نیست چون جنس خریده اند؛ اما من میگویم مالباخته هستند چون حتی یک نفر هم برای این جنسهای بنجل وارد سیستم نمیشود و وسوسه های درآمد پنجاه میلیون به بالاست که افراد را خام می کند تا کارتن کارتن شامپو و ... را بخرند و انبار کنند. باور نمیکنید امتحانش مجانی است یک نفر را پرزنتِ بدون درآمد کنید و بگویید ماهی یک میلیون از شرکت ما خرید کن. جوابش اگر فحش نباشد کاملا مشخص است.
جواب سوال اول: موقع پرزنت و طی یک پلن کاملا منطقی (البته روی کاغذ) به شما گفته شده است که اگر میخواهید به درآمد مثلا50 میلیون تومان در ماه برسید نیاز به تشکیل چنین مجموعه ای را دارید. بطور کل بازاریابی شبکه ای بدون ساخت شبکه ای که از طول و عرض رشد نکند آن درآمد ها را نخواهد داشت. از طرفی مدعی است تنها شغلی است که تمام افراد می توانند به آن وارد شوند و سن و سال و ویژگی خاصی نمیخواهد.
توجه کنید نکته مهم همینجاست(دروغ بزرگ) کسی که قرار است حداقل 10000نفر مجموعه داشته باشد تا لیدر یا رهبر خطابش کنیم هیچ ویژگی خاصی نمیخواهد؟! حال که به اینجا رسیدیم قسمت اصلی ماجرا تحت عنوان «کاریزما» مطرح می شود. افرادی که نت ورک کار کرده اند حتما شاهد صحنه هایی بوده اند که افرادی حتی بعد از دو یا سه ماه هم نمی توانند یک زیر مجموعه بگیرند اما شخص دیگری در یک هفته حداقل 30 نفر را جذب می کند! (البته همان هم دلیل بر اینکه سازمانش ریزش نداشته باشد نیست) چگونه ممکن است؟
کاریزما یا افرادِکاریزماتیک در ارتباط با دیگران و در تعامل های عادی روزمره و چه به عنوان یک فرد الگو و الهام بخش در لایه های عمیق احساسی بر روی دیگران تأثیر میگذارند. این افراد با جذابیت و زیرکی به دیگران جهت می دهند بدین رو افراد این چنینی بسیار موفق در نت ورک هستند. حال حساب کنید از پیرمردها و پیرزن ها و بعضا افراد بی سواد، قشر زیادی از زنان خانه دار، جوانان جویای کار و حتی نوجوانان به این سیستم پر از حیله و نیرنگ ورود پیدا می کنند. حال فکر کنید واقعا امکانش هست تمامی این ورودی ها یک روزی رهبران تیم های بالای 20 هزار نفر شوند ؟ قطعا خیر(این قسمت کوچکی از ماجرا بود و عوامل دیگری هم مؤثر هستند که مجال گفتن نیست)
سوال دوم: پس چرا بازاریابی شبکه ای اصرار براین دارد هرکه را دیدید ورودی کنید در صورتی که خود شرکت هم خوب می داند که تمام افراد توانایی نت ورکر شدن را ندارند؟
1- به این جهت که امکان دسترسی به افراد مختلف آسان شود مثلا من از طریق دوستم می توانم کم کم به اقوامش دسترسی پیدا کنم، شاید فرد زیرکی از این بین پیدا شد که طعمه های بیشتری را جذب کند.
2-این افراد خام شده که قطعا نت ورکر نمی شوند اما فاکتور می زنند و درآمد شرکت از این طریق حاصل می شود.
ببینید در حقیقت این شرکت ها به هر دو گروه یعنی هم 1 درصد ها و هم 99 درصد ها نیازمندند گروه اول رهبران هستند و پول اصلی به جیب آن ها و شرکت می رود و واقعا اگر 99 درصد دیگر نباشند و پادویی شرکت را نکنند که درآمدی حاصل نمی شود.
خلاصه کلام: بازاریابی شبکه ای را دالانی با دو دَر در نظر بگیرید که انبوه انسان ها از دری وارد شده و بعد چند ماه از دَر دیگر خارج میشوند و فقط آن معدود افراد زیرک صاحب مجموعه شده و می مانند، البته مجموعه آن ها هم دائما در حال ریزش است یعنی اینطوری بگویم همان هایی که خارج می شوند روزی زیرمجموعه همین ها بوده اند حال که رفته اند افراد جدیدی باید مرتبا جایگزین شوند و این روند ادامه دارد... پس درآمد شرکت هم برقرار است. این کلاهبرداری بزرگ با مصرف گرایی و یا دست فروشی اجناس مزخرف توسط زنان و جوانان و القاء خیال خام که نت ورکر شده اند ادامه دارد...
یا حق
به نام خدا
دوستان گلم سلام تو این دوره زمونه آب هم خواستید بخورید تحقیق کنید😲!!!
چه برسه به کار و کاسبی و بخصوص کارهای ظاهرا نو ظهور و مدرن با ظاهر شیک و دلربا و...😗مانند نتورک یاهمون بازاریابی شبکه ای😨
شخصا و از همه ی جهت ها،به ظواهر نسبتا قانونی و مجوزها دل خوش نکنید قبل از اینکه خودتون را گول بزنید مطمئن باشید پرزنتور و لیدر بزرگ نقشه برای گول زدن شما کشیدن😂خیلی قشنگ و به ظاهر منطقی حرف میزنن اما همش دروغه مثلا ما حمایتت میکنیم نترس من هم مثل تو بودم و میترسیدم اما ببین حالا یه ساله تو این کارم واقعا راضی هستم عالیه..ما میخواهیم تو پیشرفت کنی و به آرزوهات برسی اما اینو به کسی نگو البته فعلا چون بقیه حسودن و منفی مزنن اما بعد آموزشهات میتونی به همه بگی که داری پولدار میشی و خیلی حرفای خوشگل دیگه مثلا اینکه اصلا تو مال این کاری تو چشمات موفقیت میبینم و....اما همش دروغه همه ی شرکتها همه ی گروهها همه دروغ گو هستن لیدر ها ی بزرگ تاپ لیدر های عزیز تاپ ارنرهای قدرتمند همه و همه یجورن دروغگو و توهم زا بازاریابی شبکه ای یا همون نتورک سالم و خوب جایی نیست انرژی که میخوای تو این کار صرف کنی هر جا دیگه مصرف کنی هم به درآمد میرسی هم به شخصیت،وهم افتخار آشناهات میشی یک کلام گول نخورررررر
سلام، من خودم هم تو یه شرکت نتورکینگ رفتم ماجراش از اینجا شروع شد که یکی از همکلاسی های دانشگام پای صحبتای من نشست و متوجه شد که من دنبال کارم، برای همین یه روز میخواس منو دعوت کنه جلسه هفتگی و یه جلسه تفریحی که به اصطلاح بهش میگن پاتلاک که من نتونستم برم بعدش بهم زنگ زد گفت یه روز بیا شرکت راجب کاره و حضوری بیا و این حرفا، وقتی هم رفتم اونجا محیطش شبیه دانشگاه بود تا یه شرکت کلی هم منت سر من که اره سر ساعت بیا مشاورش وقت نداره و اینا، خلاصه مشاور اومد با تعریف از ظاهرم
به نام خدا
نکته ای که این روزها نت ورکرها شدیدا روی اون مانور دارن اینه که شرکت با شرکت فرق داره و در ابعاد کوچکتر تیم با تیم متفاوته. ممکنه شما دوست عزیز، مثل من به تیمی ورود پیدا کنین که از جانب پرزنتور با جملاتی شبیه این ها فالو بشید:
من از فلان خانواده هستم،
نیاز مالی ندارم،
دارای مدرک فلان و فلان هستم و ... اما نت ورک رو به عنوان بهترین شغل انتخاب کردم!
من نزدیک به یک سال عضو شرکت بادران بودم و در تیمی بااصطلاح (سطح بالا) کار کردم و واقعا هم خیلی از بچه ها تحصیلات خوبی داشتن یا از فلان خانواده بودن اما اینو می خوام بگم ذات نت وُرک همون چیزی هست که دوستان قبل من گفتن؛ فاکتور کشی، تلقین، مثبت اندیشی کاذب(مخرب)، ایجاد هیجان مفرط و از همه بیشتر دروغ؛ حالا می خواد این تیم توسط یک کارشناس ارشد اداره بشه یا یک فردی با مدرک زیر دیپلم. تنها تفاوتی که وجود داره اینه که افراد سریعتر گول می خورن چون این فکر پیش میاد؛ وقتی این ها با این تحصیلات و امکانات دارن کار می کنن چرا من وارد نت ورک نشم! اما اصل داستان یکیست فقط خائنانه تر. در تیم های این چنینی افراد سریع جذب میشن اما بعد از چند ماه کار و یا بیشتر اون روی سکه رو می بینن و از سیستم میان بیرون؛ منظورم از اون روی سکه این نیست که نمیشه از نت ورک پول درآورد بلکه ذات پلید این حرفه است که رخ نشون میده و همه نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا به قولی پارادایم شیفت بزنن و در حالیکه چند تا فاکتور زدن ولو اینکه فقط یک میلیون باشه (اینها بقول لیدرها کارگران نت ورک هستن) از شبکه خارج میشن.
یکی از مهمترین مشکلاتی که من با بازاریابی شبکه ای داشتم و باعث شد کار رو با حدود 100 نفر مجموعه و فروش خوب رها کنم همین مسئلهِ ارتباط برقرار نکردن با دروغ گویی های بی حد و حساب بود که البته در غالب انرژی مثبت و متد کار عرضه می شد، ذات نت ورک با دروغ عجین شده چون در همون استارت کار برای ورودی گرفتن و تنظیم قرار پرزنت باید متوصل به هر شیوه ای شد تا طرف مقابل بویی از نت ورک نبره چون اگر غیر از این باشه 95 درصد قرار رو کنسل می کنن. بالاسری های من متن پرزنت رو اینقدر ساده و دوست داشتنی نوشته بودند که به جرات میگم کمتر کسی ورودی نمی شد و یا اگر قبول نمی کرد از پرزنت تیم ما بدش هم نمی یومد در صورتیکه اصلا چنین چیزی نیست. یا مثلا از اولین دروغ هایی که باید به خودت و بعد به دیگران منتقل کنی همین ارادت خاص به محصولات مزخرف شرکت هست و این رو توی جلسات آموزش میدادن که علاوه بر استفاده محصولات باید غیرت روی این ها داشته باشید و با شوق بفروشید. خیلی خنده داره نه!
چرت ترین قیاس هایی رو که ممکنه برای بازاریابی شبکه ای مثال زده بشه در جلسه ای بنام (جلسه ورودی های جدید) شنیدم که متاسفانه همراه با موزیک و دست زدن تأثیر عجیبی روی ذهن خیلی ها داشت مثلا :
همونطور که همه یک روزی مجبور شدن از عابربانک، من کارت اتوبوس و ... استفاده کنن یک روزی هم مجبورن عضو این شرکت ها بشن، یا روی تخته یکی از لیدرها استیج می کشید که شما اگر سالی یک نفر هم ورودی بگیرین بعد 40 سال به فلان درآمد می رسین.
فکرشو بکنید چقدر مردم رو احمق حساب می کردن آخه مگه اون یک نفر ها قول شرف دادن که بمونن حتما! با تمام این اوصاف من هم سعی بر هماهنگ کردن روحیات خودم با نت ورک بودم با این توجیه که سختی این کار هم همینه و با فالو های بالاسری هام قانع می شدم و ازین خبر داشتم که با فنون زیرپوستی از مردم فاکتور می کشن (خصوصا وقتی که بادران پلن فروشنده برتر داشت، چه 5 میلیون تومن هایی که در جایگاه ها نشست) بماند. اما اولین باری که بطور عمومی گفتن هرکی می خواد به جلسه فلان لیدر برسه باید یک میلیون فاکتور بزنه واقعا متنفر شدم و اعتراض کردم حتی به بازرسی بادران این خبر از جانب خیلی ها منتقل شد و قرار بود جلوی این کا رو بگیره؛ غافل ازین که خود شرکت با این برنامه ها همدسته و مصداقش ماه بعد بود که برای ورود به جلسه فلان لیدر فاکتور700 تومنی کشیدن. به هر حال شیوه هرمی و با افکار این چنینی در حال ادامه است اما چیزی از ماهیت کثیفش کم نمیکنه. مواردی رو که گفتم از علت های اصلی خروج من از این حرفه منحوس بود و باقی دردها بماند، نیاز به گفتن نیست.
حرف آخرم اینجاست، اگر در حال حاضر دولت کاری برای جلوگیری ازین افتضاح و کلاهبرداری نمیکنه مردم خودشون از آبرو و مالشون حفاظت کنن و وارد نشن. تأکید می کنم حتی پای میز نرید چون با این خیال که اتفاقی نمیفته می بینید 8 ماهه وارد نت ورک شدید! دوست عزیز مشکلات مادی و بیکاری، ضعف های روحی و بی هدفی و غیره و غیره در راهی بنام بازاریابی شبکه ای درمان نمیشه یا لااقل برای اکثریت بی فایده است کما اینکه مخرب هم هست.
نت ورکرها دوتا جمله معروف دارن یکی اینکه: همه و همه باید ورودی بشن حتی افراد مسن و دومی اینکه نت ورک برای همه است اما همه برای نت ورک نیستن. اگر فقط 10 دقیقه عمیقا به این دوجمله فکر کنین جواب خیلی از مسائل رو پیدا می کنین.
تشکر . یا حق
نامه فرستاده شده یه نتورکر سابق به بالاسری اش L
میدوونی چه بلایی سر روح و روان شون میاد بعد از اینکه از نت ورک میرن بیرون !ایا تابحال فکر کردی به اینها؟
برات اصلا مهم بوده .ادما به اندازه کمبود هاشون دیگران رو ازار میدن .ایا پاسخی داشتی برای ادمایی که اومدن و رفتن حدود 160-170 نفر .گفتی نتورک مال همه ولی همه مال تنورک نیستن.هرکی این حرف سرزبون ها انداخته تاثیر دعا و نفرین و فحش توزندگی نمیدونه .بیاریم بزور احساسات خرید بزنن بعد برن بیرون از سیستم و بعد به بهانه اینکه نتورک برای همه نیست .یادته چقدر قشنگ از تصاعد تو تیمت حرف میزدی ؟چرا امروز که خودت هم پس از دوسال خوردی غیرفعال شدی هیچ پاسخی نمیدهی .غیر از این است که خودت هم نمیدونی چکار کردی و فقط یک قربانی بودی مثل من که تا بودی ازت بهره کشیدن .امثال من .کردی .********* ..خیلی جالب هسته که اصلا دیگر به رو خودتم نمیاری !کجایند کسانی که از شب تا خود صبح میرفتند کمپ کنار لیدرها مینشستن و پرمیشدین از حرف هاشون بعد که فردا میامدین از کمپ میگفتید میخاییم بریم مرکز اصلی شهر .کرمان .اگر وجدانی برات مونده باشه حرف های منو درک می کنید .کجاین لیدرایی که میامدن میگفتن شما لیدرهای اینده این شهرید .ولی خودشون فقط لیدر نما بودن .الان که غیرفعال شدی و من هم خروجی دیگه حتی احوال هم نمیگیرن .بالا سریا تون جیب های شما را خالی میکردن بوسیله خرید اجباری و هدف و رسیدن به کمپ ها و سمینار ها ،شما هم جیب های مجموعه تو .یادته زنگ میزدین بیاییم خونتون خرید بزنیم ،؟اگر کسی هم نداشت بزنه چطور رفتار تون باهاش عوض میشد اون موقع و چطور اخم و تخم میکردین واسش .یادته با ****اون شب امدیم خونتون شب اخر ماه ؟بالاسری گول خورده تم بود .و توهم اون شب با اوردن میوه ،خرما،و چایی حسابی مارو انداختی تو رو دربایستی تا خرید نزده نریم از خونتون ؟یادته وعده میدادی شو محصول میزاریم واست تا محصولاتت بفروشی ؟فقط برای اینکه اون شب یه حرفی زده باشی !و تو شو محصول هم نتونستی هیچی فروش کنی !!یادته تو مسیر ******از هدف هامون بهم میگفتی و منم ذوق میکردم ؟یادته خانم *******خونه *********میلیون زد تا برسه به کمپ با چه شوقی !
ولی چمد وقت بعد چطور باهاش رفتار کردین که لغو جایگاه بزنه تا بتونید تیمش رو حمایت کنید ؟
یادته از تیم بزرگت میگفتی و چقدر خوشحال بودین ؟(چقدر بازی خورده اومد و رفت)یادته میگفتی شما دوتا ***و ****ایدرهای بزرگ ما هستید ؟(در حالی که ما هنوز به این رده نرسیده بودیم )ما چقدر از حرف تون ذوق مرگ میشدیم .خلاصه زندگی ادامه داره .ولی این اتفاق (ورود به نتورک)برای من گرون تموم شد .منی که تو سیستم همش بودم %95 جلسات بودم .
و بعد اینکه رفتم از تیمت دیگه احوالی حتی نگرفتی وقتی مطمئن شدی دیگه تو سیستمت بدرت نمیخورم .واقعا چه روابط گسستنی و ناپایداری !!این بودسیستمی که روابط افراد قوی میکرد ؟
سلام.
یک سال پیش بار اولی که به این سایت اومدم مدت کوتاهی بود تو شرکت بیز توسط دوست صمیمیم پرزنت شده بودم و استارت کار رو زده بودم. از خوندن مطالبتون به شدت عصبانی شدم و اینجا رو مسخره کردم! گفتم طوری میگن انگار نتورکرا اختاپوسن و شرف و احساس ندارن. ما هم از کله سحر تا نصف شب کار میکنیم و....
اون موقع تازه از ارشد فارغ التحصیل شده بودم و ته
جیبم هیچی نبود . میخاستم تهران بمونم و دنبال کار میگشتم. از طرفی هم دوست صمیمیم
که از همه لحاظ قبولش داشتم به شدت پیگیرم بود که بیا شرکت...
اینقدر از کارهای بیرون
بد گفتن که حس میکردم اگر جایی استخدام بشم افتادم تو منجلاب بدبختی .
واسه اینکه بتونم هم به
کلاسای بیز برسم و هم پول داشته باشم صبحا 3 ماه تراکت پخش کردم اونم تو
گرمای تابستون و پولشو با فاکتور 1 میلیونی تقدیم میکردم به جیب شرکت. در حالی که
دلم نمیومد 1000 تومن واسه خودم خرج کنم.
تازه این 1 میلیون چیزی بود
که نقدا میدادی... کرایه رفت و آمد و دعوت دوستان به کافه و هزینه آژانس برای خرید
و... هم اضافه کنید.
داستان فروش وسیله ها
خودش افتضاحی بود ... لیست کذایی که تو باید به هر کسی رو میزدی تا ازت شامپو و
چایی بخره ... یکی از استادای دانشگاهمون ( دانشگاه دولتی و معتبر تهران) که به
نظرم میتونستم بهش بفروشم . وقتی وسایلو
براش بردم گفت به جای این کارا میتونی بیای و هفته ای دو روز نیم ساعت واسه من کار
کنی!!
وقتی اینارو به بالا سریا
میگفتم . جوابشون این بود که موفقیت ساده به دست نمیاد تو باید محکم باشی وبه این
حرفا توجه نکنی ...
برای فروش به همه رو
میزدم و از اعتبار خودم مابه میذاشتم. اما بازار اصلی یک نتورکر خونواده بدبختشه
که بخاطر بچشون خرید میکنن از اونجایی که نصیحتای خونوادم روی من اثر نداشت تنها
کاری که میکردن به خیال اینکه اگه بخرن پولش برای خودمه جنسامو میخریدن .هر ماه یک
چمدون پر وسیله با بدبختی میبردم شهرستان و از خونوادم پول خرید بعدی رو در
میاوردم.
تیمم خیلی اتفاقی نزدیک به 15 نفر شده بود و من باید هفته ای یک بار به غرب کشور میرفتم اونم با هزینه خودم . حالا تو این مدت بیشترین پولی که درآورده بودم هفتاد هزارتومن بود...
من و بقیه بچه ها ی دورو برم هرگز نیت بدی نداشتیم
. جوونایی بودن که دوسال بود صبح تا شب
کار میکردن و هنوز نود هزارتومن هم نمیگرفتن.. اونجا چنان شست و شوی مغزی میدن که
خودت نمیفهمی.. جلسات احساسی با دادو فریاد و گریه برای تحریک احساسات بچه ها ....خونوادتو
عزیزانت رو به عنوان یه ابزار استفاده میکنن تا هر کاری به نفعه نتورکه انجام بدی.
توجیه اینه که تو بخاطر عزیزانت داری این کارو میکنی...
جنسا رو دستم مونده بود و همچنان فشار می آوردن که قرض کن و خرید بزن قرض کن...
یادمه آخرین باری که رفتم شرکت تو شهرستان یک خانوم اومده بود که من پرزنتش کنم از
زندگیش گفت که شوهرش از کارخونه اخراج شده و به خاطر فشار عصبی الان تیمارستانه و
زنه با بچه ها به سختی زندگی میکنه ..
لیدره میگفت اینو باید نجات بدی وظیفه ما نجات دادنه این زنه .... بعد آخر سر گفت بهش بگو
باید 300 خرید بزنی ولی من نتونستم بهش یگم خرید بزن...
بعد از اون روز تصمیمم برای انصراف قطعی شد و دیگه نرفتم. بماند که علاوه بر ضرر
مادی دوست صمیمی م رو از دست دادم و ازم
دلخوره ... اما میدونم اونم الان جوگیره ... امیدوارم به زودی این بساط فرقه ایی جمع بشه
با عرض سلام خدمت همه ی دوستان.
تفاوت این شرکت ها با شرکت های هرمی گذشته
اینه که اینا با صداقت و آروم آروم سر آدم کلاه میذارن. روی هرچی وقت بذاری و شست
و شوی مغزی بدی،نتیجه ی بهتری گرفته میشه.
2 روز پیش دوستم منو برد شرکت بادران
گستران،بعد اینکه یه کارشناس خانم توضیحاتی داد یه خانم دیگه اومد و اولین سوالی
که پرسید گفت 500 میتونی خرید بزنی!
بعدش پرسید که 3 نفرو چقد طول می کشه
بیاری شرکت.
شرکت فقط واسه خرید تو و دیگران یه
پاداشی بهت میده،به قول معروف دس خوش میده تا تشویق بشی.
خلاصه کسی دلش واسه شما نمیسوزه که فکر
پیشرفت و درآمدتون باشه.
خدانگهدارتان
10 چراغقرمز بازاریابی شبکهای
1. شما مشتری شرکت هستید نه بازاریاب
شرکتهای معمولی حتی اگر یک کارمند اضافه استخدام کنند به اندازه حقوق آن کارمند متضرر خواهند شد ولی اگر یک شرکت بازاریابی شبکهای نتواند "بازاریاب" جدید بیابد ورشکسته خواهد شد. این به این دلیل است که شما مشتری و منبع درآمد شرکت هستید نه بازاریاب شرکت. شرکتهای بازاریابی شبکهای برای ادامه حیات خود وابسته به موج بازاریابان جدیدی هستند که هر ماه به شرکت پیوسته و پس از متضرر شدن شرکت را ترک میکنند.
2. فضای شرکتهای شبکهای مشابه فضای یک فرقه است
در شرکتهای بازاریابی شبکهای به بازاریابان (بخوانید مشتریان) گفته میشود درآمد شبکه منطقی نیست و به شیوههای گوناگون منطق و اندیشه انتقادی مشتریان تضعیف میشود. در این شرکتها افراد رأس هرم بهنوعی پرستیده میشوند و صفات فرا انسانی به آنها نسبت داده میشود.
3. تعداد بسیار کمی از بازاریابان شرکت درآمد ثابت دارند
شرکتهای بازاریابی شبکهای متشکل از لشکری بازنده و تعداد معدودی افراد با درآمد کافی هستند. آموزشدهندگان شرکت درآمد این افراد را به نحوی اغراقآمیز برجسته میکنند ولی چیزی از اکثریت متضرر نمیگویند.
4. شرکتهای بازاریابی شبکهای طرح اقتصادی خود را «کامل» و در صورت شکست، فرد را متهم میکنند
در شرکتهای بازاریابی شبکهای طرح اقتصادی کامل جلوه داده میشود و به بازاریابان گفته میشود تنها دلیل شکست در شبکه تلاش نکردن است. این ترفندی است که برای فرافکنی، رفع مسئولیت و القای عذاب وجدان به فرد استفاده میشود. بازاریابانی که فریفته این ترفند میشوند، شکست در بازاریابی شبکهای را نتیجه کاستیهای خود میدانند و به صورت افرادی سرخورده و ناامید به جامعه بازمیگردند. با این حال، مسئله این شرکتها در طرح اقتصادی آنها است که طراحیشده است تا عدهای معدود از زیان عدهای کثیر سود ببرند.
5. سو استفاده از روابط عاطفی
شرکتهای بازاریابی شبکهای از روابط عاطفی افراد برای منفعت خود سوءاستفاده میکنند. از بازاریابان جدید خواسته میشود تا به نزدیکترین افراد زندگی خود بیندیشند و مشتریان و شاخههای خود را از میان آنها انتخاب کنند. این منجر به انتقال حس نارضایتی از کالا به رابطه عاطفی و فاصله گرفتن خانواده و دوستان از بازاریاب میشود که اکنون به عنوان یک فروشنده نگریسته میشود که از هر فرصتی برای فروش کالای خود استفاده میکند. علاوه بر این، تمرکز بازاریاب بر "بازار گرم"( اعضای خانواده و دوستان)
که کالاهای بازاریاب را بیشتر به خاطر رابطهای که با او دارند میخرند تا نیاز واقعی به کالا، باعث میشود تا بازاریاب خیلی کم با چالش فروش در دنیای واقعی آشنا شود و درنتیجه مهارتهای پایه بازاریابی را نیاموزد.
6. فروش تلقینی
معمولاً فرد زمانی اقدام به خرید کالا میکند که شخصاً به آن احساس نیاز کند. در این هنگام او به ارائهدهنده کالا مراجعه کرده و کالا را خریداری میکند. اما در بازاریابی شبکهای کالا از راه تلقین نیاز و یا حتی تحقیر مشتری با برجسته کردن کاستیهای او فروخته میشود. این مسئله ریشه در ماهیت فروش مستقیم، انبار شدن کالا نزد بازاریاب دارد و عدم تعهد شرکت به بازاریاب در صورت ناتوانی در فروش کالا دارد.
7. درآمد خالص منفی
برخی از بازاریابان شرکتهای شبکهای میاندیشند از این راه درآمدی داشتهاند چون درآمد ناخالص خود را میبینند و فراموش میکنند درآمد خالص آنها پس از کسر همه هزینهها از درآمد ناخالص محاسبه میشود. شرکتهای بازاریابی شبکهای کالا را با تخفیفی اندک به بازاریابان میفروشند و برخی بازاریابان هم فراموش میکنند برای محاسبه درآمد خالص خود باید هزینه زمان، کرایه، حمل، انبارداری و... را از سود ناخالص خود کسر کنند. اگر منظور از درآمد، درآمد خالص باشد، درآمد خالص بسیاری از بازاریابان منفی است که به معنی متضرر شدن اکثر بازاریابان است. حتی اگر بازاریاب بتواند همه کالاهای خرید شده از شرکت را بفروشد و سرمایه اولیه به او بازگردد، باز هم زیان کرده است چون سودی که از فروش کالاها به دست آورده است خیلی کمتر از هزینه صرف شده برای فروش کالاهاست. البته در واقعیت بسیاری از بازاریابان نمیتوانند بخش عمده کالاهای خریداریشده را بفروشند که به معنی عدم بازگشت سرمایه اولیه و زیان بسیار بیشتر بازاریاب است.
8. فروش اجباری
در شرکتهای بازاریابی شبکهای افراد به شیوههای مختلف مجبور به خرید کالا از شرکت میشوند. با اینکه خود شرکت معمولاً وانمود میکند مخالف فروش اجباری است، ولی این طرح اقتصادی شرکت است که افراد را وادار به فشار به زیرشاخهها برای خرید میکند چون سود خرید کالا توسط فرد، میان اعضای بالاتر از او تقسیم میشود و تا خریدی انجام نشود هیچ سودی به اعضای بالاتر نخواهد رسید.
9. کالا پوششی برای ساختار هرمی شرکت است
بسیاری از بازاریابان شرکتهای شبکهای اقرار میکنند که علاقهای به فروش ندارند و امیدوارند روزی بتوانند از شاخهها (افرادی که جذب میکنند) درآمد کسب کنند. ازآنجاکه افراد جدید نیز به این امید به بازاریابی شبکهای کشیده میشوند و کالاهای شرکت نیز توسط دیگر شرکتها تولید میشوند، کالا تنها یک پوشش برای پنهان کردن ساختار هرمی شرکت است.
10. حضور گسترده اعضای سابق شرکتهای هرمی
بسیاری از سرشاخه های شرکتهای بازاریابی شبکهای، یعنی معدود کسانی که از این را سود میبرند، اعضای سابق دسیسههای هرمی هستند. تاریخچه این دسیسهها نشان میدهد پس از هر بار رسوایی و غیرقانونی شدن، اعضای سابق، دسیسه مشابهی را با نام و ظاهری متفاوت راهاندازی میکنند.
سلام
خیلی ممنون از راهنماییتون .
واقعا از این لحاظ توجه نکرده بودم ، عین حقیقته که بازاریابان شبکه ایی دنبال حقیقت نیستن که متقاعد بشن بلکه میخان به هر قیمتی شده متقاعدت کنن...
اکثرا کسانی رو جذب این شبکه ها میکنن که سن کمی دارن 16، 17، 18 ساله .چون نوجوونا زودتر پذیرای حرفای رویایی این شبکه ها میشن و این بی انصافیه که با روحیه نوجوونا بازی میکنن،و سرنوشت سازترین زمان عمرشون رو تو این راه کورکورانه میذارن...
از شما و از همه کسانی که بی طرفانه و بدون هیچ دشمنی خاصی و فقط به خاطر خدا به فکر نجات مردم هستین ، خیلی ممنون...
سایتای مختلفی وجود داره ولی این سایت با دلیل و منطق و با ذکر منبع باعث شد تا من دوسال پیش این راه و نرم ولی نتونسم دوسم و منصرف کنم از این بابت خیلی ناراحت شدم الان دوسم میگه من چون تا الان تمرکز نداشتم نشد اونطور که باید و شاید پیش برم ولی از این به بعد فقط میخام تمرکز کنم .قبلا میگفتن دوسال ، حالا میگن حداقل 5 سال زمان میخاد تا میلیونر بشی...
دلم برا حال و احوال دوسم قبل وارد شدن به نتورک خیلی تنگ شده ،اما به خاطر کارش که کل زندگیشو گرفته از هم دور شدیم حتی وقتایی که میبینمش ذهنش درگیر نتورک.. ای کاش زودتر برگرده به دنیای بیرون از نتورک...
خواهش میکنم سایتو هیچ وقت غیر فعالش نکنید حتی اگه یک نفر با خوندن این مطالب راه درست رو انتخاب کنه کلی می ارزه....
و اینکه از کسانی که وارد نتورک میخان بشن ، خواهش میکنم به خاطر خودتون کمی عاقلانه فکر کنید نه رویایی..
تو شبکه قرآن تو برنامه ی به وقت خانواده دوتا جمله خیلی خوب گفت اینکه:آرزو یک حقیقتِ که اگه تلاش کنید بهش نزدیک میشید ، اما رویا یک آرزوی شیرین دست نیافتنیِ که باعث غرق شدن تون میشه ...
مراقب خودتون باشید نذارید داشته هاتون رو تو نظرتون کوچیک کنن و شما رو با رویاهای خیالی فریب بدن ،محکم جلوشون وایستین ..
نذارین نتورکیا شما رو به اسارت ذهنی ببرن....و "اکل مال بالباطل" رو جدی بگیرید...
خیلی ممنون
حرفایی که تو نتورک زده میشه با هم تناقض داره ...
مثلا میگن درس ارزش نداره بخونی ، بعدش برمیگرده میگه از فرصت استفاده کن الان خیلی راحت نتورک شما رو قبول میکنه، چند سال دیگه فیلترای زیادی برای ورود به نتورک خواهیم داشت از جمله تحصیلات در سطح بالا!!!!
و میگن به هیچ وجه کارمون حرام نیس و از شیر مادر حلالتره، فقط یه سوال برام پیش میاد. اینکه آدمای زیادی اومدن و یه مدت خرید کردن و از طریق اونا پورسانت بالاییا زیاد شده ولی بعد ازمدتی ، از شرکت انصراف دادن ،پس میشه گفت از ریزش خیلی از افرادی که اومدن و رفتن سود بالا سریا زیاد شده .آیا به شبهه ناک بودن درآمد این نتورکیا تاثیر نداره؟
یا اینکه میگن عدالت داریم .در صورتی که از اونور میگن بعضیا کل زندگیشونو اونجا گذروندن ولی کمتر از زحمتشون میگیرن و خیلیام بدون زحمت کمتر همون مبلغ و میگیرن و خیلیا هم با پیشرفت ما در آینده راحتتر از این خواهند گرفت....
* **** ***** ****** ****** ****** ****** ** *** *** ** ***** ** ****** *****تازه داشتم از دستشون راحت میشدم ، از وقتی که مجوز دادن بازم به سمتم هجوم آوردن..
***** *** ** *** *** ***** ****** * *** *** **** *** *** ******* ************
**** **** **** ** **** **** ***** ***** **** ** ******* * ***** ****** *****
ممنون
با سلام
دوستان عزیزم و کسانی که از نتورک کنار کشیدین بهتون تبریک میگم ، چون بهترین و درست ترین کار و انجام دادین.
دوسال پیش دوسم رفت نتورک و من نرفتم و نتونسم کاری کنم تا منصرفش کنم چون واقعا مغزشون و شستشو دادن .
همیشه بهم میگف یه بار بیا جلسه هفتگیمون ولی من با بهانه های مختلف که خودشم میدونست از سر باز میکردم . ولی دیگه ایندفعه گفتم باشه و این جمعه رفتم .
حرفاشون همون حرفای قبل هیچی عوض نشده بود دوسم میگه من تا حالا تمرکز نداشتم از این به بعد فقط میخام با تمرکز کارم و ادامه بدم.
فقط ام این مجوز شورای نگهبان که نمیدونم اصلش چیه اینقدر مطمئنشون میکنه .ولی کارشون دیوونه بار اشتباهه.
فقط من نمیدونم اینا کار بزرگ که میخان انجام بدن ،چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این که بعد از چند ماه بیای و تو جلسات از رویاهات حرف بزنی!!!!!
اول میگفتن بعد از دوسال موفق میشی حالا میگن بعد از 5 سال!!!!!!!!!!!!!
سلام و خسته نباشید
واقعاااااا متشکرم لذت بردم از مطلبتون
دقیقا همینطوره...من توسط یه نفر دعوت به این کار شدم و حدود سه ماه فعالیت داشتم ولی فهمیدم همش الکیه رهاش کردم...بعدش مطالب سایت شمارو خوندم و واقعا خدارو شکر کردم که زود فهمیدم...واقعا تو این سه ماه آبروم همه جا رفت...انسان بطور طبیعی عزت نفس و غرور داره ولی این کار عزت نفس شمارو له میکنه ...در این کار از شما خواسته میشه ده بار به یکی زنگ بزنید و اگر جواب نداد باز زنک بزنید.آموزش داده میشه که آویزون بقیه بشید بزرگ نمایی کنید و دروغ بگید...چاپلوسی کنید...اصراررر پشت اصرار کنید تا یکی از محصولتون بخره یا همکارتون بشه...و این میشه که شما واقعا آبروتون میره و به عنوان فردی اویزون شناخته میشید که همه ازتون فرار میکنن و جواب تلفناتونو نمیدن
بله همانطور که شما گفتید بدجوری دارن جوونارو فریب میدن و طوری روی ذهنشون کار میکنن که طرف فکر میکنه الان ریاست یکی از بزرگترین شرکتهای بین المللی جهان رو داره و فقط به امید رویاهاش زندگی میکنه و دست از همه زندگیش میشوره...اون فردی که منو دعوت به کار کرد با اینکه دو سه سال میشه دیپلمشو گرفته ولی فقققط و فقط مشغول اینکاره و نه درسی نه دانشگاهی نه کاری هیچی فقط پنبه ریز ...جالب اینکه با اینکه بعد این دوسال به هیچ جا نرسیده باز هم نمیخواد قبول کنه این کار فقط کلاهبرداریه و اون فقط یه ابزاره...درضمن این آدم جزو فعالتریناشونه ینی باورتون نمیشه چقققدر فعاله و خستگی ناپذیره...به خدا خیلی دلم براش میسوزه اگه وقت و انرژی و انگیزه ای که رو این کار احمقانه میزاره و هر شب جزوه هاشو چند بازر مرور میکنه روی درس و دانشگاه گذاشته بود حتتتما رتبه تک رقمی کنکور میاورد و به جایی میرسید...یه جور امید کاذب و احمقانه ای در این کار وجود داره که تمام فکر و ذهن این افرادو تحت تأثیر قرار میده و هرچی دلیل و مدرک منطقی براشون بیاری اونا جای فکر کردن و استفاده از عقلشون به این فکر میکنن که بعدا به درآمد چند صد میلیونی میرسن و شمارو مسخره میکنن...چون تو مخشون فرو کردن که هرکی بخواد شمارو در راه رسیدن به این هدف والا!!! سرد کنه چیزی نمیفهمه و شما بعدا بهش میفهمونین چه فرصتی رو از دست داده
این کار شخصیت انسان رو خورد میکنه و عملا چیزی از شخصیتتون باقی نمیزاره...در این شرکتها شما تبدیل به افرادی چاپلوس و بدون ذره ای عرت نفس میشید به طوری که دیگران شمارو فردی آزار دهنده و آویزون میشناسن و حتی جواب تلفناتونم نمیدن ولی شما باز هم احمقانه به کارتون ادامه می دید.
واقعا کار آزار دهنده ای هست و احتمال موفقیت در اون شاید زیر یک درصد باشه...البته اول کار که بهتون معرفیش میکنن طوری میگن که شما فکر میکنید ساده س و مشتاق میشید ولی بعد میفهمید این کار یه کار وحشتناکه و از اینها بعنوان سختی طبیعی کار که بزودی تموم میشه نام میبرن
واقعا دلم به حال جوونایی که عمرشونو پای این کار تلف میکنن و در اخر حتی نمیتونن بگن اشتباه کردیم و این کار اونی نبود که فکر میکردیم میسوزه
من چند ماهه که در یکی از شرکت ها مشغولم و در اکثر جلسات شرکت کرده ام در هر ماه جلساتی برگذار می شود جدا از جلسات هفتگی که در جلسات هفتگی می گویند برای اینکه به جلسه مثلا فلان خانم که لیدر ارشد شرکت هست برسید باید مبلغ مثلا یک میلیون خرید بزنید تا در جلسات حاضر شوید و در غیر اینصورت نمی توانید در این جلسه شرکت کنید .
این یک روش کاملا آرام برای اجبار به خرید عضو برای شرکت در جلسات است که در اثر این خرید ها و فروخته نشدن محصول خانه شخص به یک انبار نگهداری از محصولات تبدیل می شود و تا این محصولات را بین ادوستان و اقوام بفروشد تا سرمایه ای که صرف خرید کرده به او باز گردد جدا از هزینه هایی که بابت رفت و آمد به جلسات تماسها و هماهنگی برای عضو گیری . در جلسات می گوند که کار بازاریابی شبکه ای یا نتورک افراد خاص نمی خواهد فقط آدم با خاصیت می خواهد . شدیدا با این صحبت ها که می گویند در پست های قبل که خوانده ام موافقم که شغل ها را به شغل های صنتی خطاب می کنند وشدیدا آنها را تخریب می کنن و شعارشان این است که عصر عصر ارتباطات و تکنولوژی است و با یک سری حرف های روانشناسانه فرد را ترغیب به همکاری و ادامه فعالیت در این شرکت ها می کنند .
حال راهنمایی ام کنید چه کار باید بکنم ؟ ادامه دهم یا انصراف ؟؟
با سلام
این جانب مدتی است که با این شرکتها اشنا شده ام ومشکلات ومعظلاتی که این شرکنا با ان در گیر هستند اول محصولاتی است که ارایه میکنند وبه نسبت بازار بر خلاف ادعای مسئولین شرکتها ولیدر های این شرکتها کیفیت پایین وقیمت گرانتری دارند وفردی که پا به این عرصه میگذارد باید حتما دروغهای جور و واجور بگوید تا بتونه مشتری ومجموعه جذب کند وبه درامد برسد یعنی اصل صداقت که سر لوحه اصلی این حرفه است بکلی فراموش شده است ودر ثانی هیچ نظارتی بر قیمت گذاری و کیفیت کالا ها نیست ومسئله اصلی اینکه محصولات ارائه شده نیاز مبرم و روز مره جامعه نیست و نیازهای ضروری جامعه در این سیستم فروش عرضه نمیشود من سوالم از مسولین امر این است که چرا واقعا تجربه کشورهای پیشرفته رو بررسی واجرا نمیکنند و ازمون وخطا میکنند وسومین مسئله اینه که هنوز پس از گذشت 4 سال خود نهادهایی که مسئول نظارت بر این شرکتها هستند هنوز این شرکتها ونحوه درامد زایی اون رو تایید نمیکنند وانرا هرمی میدانند ومردم را سر گردان دارند واز لحاظ شرعی هم هیچ مرجع تقلیدی انرا بطور شفاف تایید نکرده است
خواهشمند است مسئولین امر بصورت شفاف قوانین رو بازنگری کنند و تاییدیه انرا از مراجع محترم تقلید با توضیح کامل نحوه درامد زایی بگیرند واگر واقعا این درامد مشروع نیست این شرکتها را تعطیل کنند تا تکلیف مردم روشن شود چون مسئولیت سنگین این وظیفه خطیر برعهده دولت ومجلس وشورای محترم نگهبان است وباید پاسخگو باشند در پایان خواهشمندم این نظرات رو حتما درج کنید وبرای مسئولین امر هم ارسال فرمایید تا متوجه قضایا باشند باتشکر
چرا اکثر اجناس ارایه شده در سایت شرکت بیز ارائه شده در سایت موجودی ندارند؟)
می تونیم یک پاسخ جامع رو بدیم اونم اینه که اونایی که تو این شرکت کار می کنند بخوبی اینو می دونند که اکثر بازاریابا زیر نظر تیم های مختلف از جمله تیم هخامنش و.... کار می کنند که این تیم ها استراتژی فروش خودشون دارن برای مثال باید در ابتدای ورود یک میلیون پانصد و بعد از اون ماهی 500هزار تومن خرید کنید جالبه وقتی بهشون میگین که این کار خلاف قوانینی هست که برای این کار تعیین شده میگن این کار برای اینه که شما زودتر رشد کنید و به سطح درامدی دلخواه برسید و می تونید این کار رو نکنید واگه احیانا این کار روو انجام نذین و کمتر خرید کنید دیگه شامل حمایتهای تیم نمی شید حالا بگذریم ازین من به شخصه کل حدود 250 قلم جنسی که در قسمت منسوجات سایت هست رو بررسی کردم و جالبه بدونید فقط 4 قلمش موجود بود و بقیه نتنها موجود نزده بود بلکه هیچ اطلاعاتی در مورد موجود یا نبودن موجودی بهتون نمی داد وقتی هم اینو باهاشون مطرح می کنید میگن این مهم نیست شما هر جنسی می خواین به ما بگید ما اونا رو براتون تهیه می کنیم خب وقتی نشه از تو خود سایت اونا رو خرید از کجا قراره تهیه بشه مگه تنها راه خرید از طریق سایت نیست اگه جواب منفیه پس کلا کار شرکت و ... و تجارت الکترونیکی که ازش دم می زنید میره زیره سوال اما نکته اساسی اینه که از حدود به گفته بازاریابای خود شرکت 1200قلم کالایی که توسایتشون هست فقز یکسری اقلامی موجوده که تو تیم ها بازاریابا تشویق به خریدش میشن و معمولا برند نیستن و مشخصه که بی کیفتن و همین باعث میشه سوده خوبی با توجه به قیمتشون برای شرکت داشته باشه بنظرم چیزی که تو شرکت بیز در حال اتفاق هست یک نوع اجبار به خرید خاموش هست و به دلیل ظاهر سازی مسولان مربوطه هیچ نظارتی و حتی اگاهی ازین مورد ندارند
ساده ترین دلیل شکست نت ورک اینه که اگه درست پیش برن کل مردم دنیا باید تو 10 سال نت ورکی باشن و چون اینطوری نشده پس درست پیش نمیرن اخیر بعضی نت مارکتینگ های غیر رسمی از کشورهای خارجی وارد ایران شدن که تازه مالیات هم نمیدهند و غیر قانونی هستن دوستان حواسشون باشه گیر دام این افراد نیافتن مثل qnet و .....
فقط یکبار رفتم
اما حالم بهم خورد
دست از سرم بر نمیدارن
سلام
منم متاسفانه یه ماهی درگیرش شدم.ولی از زمانی که لغوو زدم یه آرامشی خاصی بهم دست داده.بعضی ها هستن که با خواندن مطالب ما،که ما را به چشم عقب مانده،ترسو و... میدونن.ولی خوشا به راهی به پایانش خدا باشد.حرام=نابودی
سلام
من ۶ ماه در این یکی از این شرکت ها فعالیت داشتم تمام ذهنم رو مشغولش کردم . خیلی از دوستام رو به این کار دعوت کردم . کلی از محصولاتش رو خودم تست کردم و استفاده کردم . خیلی براش برنامه ریزی کردم . اهداف و آرزوهامو نوشتم.
اما بعد از یه مدتی دیدم لیدر ها که این قدر از خدا و معنویات و ایمان و باور می گویند خودشان آن قدر ها اعتقاد راسخ ندارد و به طور کلی به فکر خودشان هستند . حرف هاشون با عملشون یکی نبود. از قرآن تفسیر سوره عصر و برخی ایات دیگر برای کار خودشان استفاده می کردند.
خیلی روی من اثر گداشت .بعد از ۶ ماه نت ورک رو رها کردم و به یه افسردگی دچار شدم . خیلی افسردگی بدی بود. چون یه مدت مدام به اهداف و آرزوهام فکر می کردم . بعد هیچی به هیچی. با احساساتم بازی شد.
اصلا همون اول نباید وارد همچین حلقه ای می شدم. اعتماد به نفسم پایین آمد. بالاخره تمام دوستانی که دعوتشان کرده بودم می امدند از من می پرسیدند در آمدت چه طور شد؟ و ....
دوستان بهتون بگم این کار ها کار نیست . نبوغ داشته باشید و خودتون با قدرت انجام ریسک کاری حلال و متناسب با علایق خودتان را آغاز نمایید.
سلام
یه سوالی داشتم .
شرکت ابر تجارت کهکشان و بستن و افراد شیفت زدن اومدن سیمرغ .پس چطوری افرادی که اونجا کار میکردن الان آزادانه دارن تو یه شرکت دیگه فعالیت میکنن؟این چه جوریاس؟
چرا به اون افراد اجازه فعالیت میدن؟
ممنون میشم اطلاعاتی در موردش بهم بدین...
سلام.اصلا نمیدونم که باید از کجا شروع کنم.زندگی من درگیر این کار شده و استرس اینو دارم که زندگیمو از دست بدم .
همسره من حدودا دوماهه که توسط خواهرش به این کار مشغول شده.من اولش خیلی مخالفت کردم.خیلی باهم بحث و دعوا داشتیم.اون خواهرش رو خیلی قبول داره.شوهرش سرهنگه.اون که دیگه اشتباه نمیکنه.اون چرا اومده توی این کار...
بعد از مدتی دیدم اگه وضع همین باشه دیگه باید قید زندگیمو بزنم.کم کم رابطمون بهتر شد.ازش خواستم چیزایی که بلده بهم یاد بده.از کلاساش گفت.از حرفای اونا از جزوهایی که مینویسن.از اینکه به کسی نگم چون من هنوز اطلاعاتی ندارم....
من مدتیه کنارشم حداقل نذارم زندگیم بهم بخوره.اینقدر محو حرفاشون شده که نمیتونم کاری بکنم.مگه بتونم اینجوری با درکنارش قرار گرفتن بتونم از کار منصرفش کنم.من از اول حسه خوبی به این کار نداشتم الانم ندارم.هرچی تحقیق کردم نتیجه نگرفتم.توی پاتلاگهاشون هم شرکت کردم.توی چند جلسه کلاساشون رفتم.فقط اعتماد به نفس کاذبه.هیچکس با این کار به سود و نتیجه نمیرسه.این کار فقط از دست دادن ایمان و شرفمون هست.کاری که قراره با استفاده از دیگران باشه میخوام نباشه.اونا ضرر کنن که من به سودی برسم؟
فقط کمکم کنید و دعا کنید زندگیم بهم نخوره....
به کمکتون احتیاج دارم.
(تا الان نتوستیه کسیو جذب کنه.فقط 500 تومن چیزی خریدیم.که رو دستم مونده)
شرکت بیز.
سلام و خسته نباشید برای مدیر محترم
من خیلی وقت پیش یعنی از تابستون امسال به این شبکه و افرادش برخورد کردم اما با دلدل کردن برای وارد شدن این شبکه باعث شدش که به طور ناخاسته این سایتو ببینم
من خانمی از قم هستم این شبکه با افراد کاری کرده بود که با وعده وعید های خیالی و باطل به افراد, پتانسیل برای من تازه وارد رو بالا برده بود اما متاسفانه این افراد برای جذب بالا در جلسه اول پرزنت میگفتند رهبر فقط این شبکه و چندتا از این شبکه را تایید کرده است که این حرف برای من مشکوک شدش اما این افراد یا بهتر بگم نمایندگان شبکه پنبه ریز در قم افرادی خیلی مثبت و حزبلاهی یودند اما مثل اینکه بالاسری هاشون بهشون گفته بودند از نظر رهبری موردی نداشته انها هم پیگیر نشده و با اکتفا به این حرف وارد این کار شدند
خواهش میکنم ازتون که حداقل اینقدر اطلاع رسانی کنید توی رسانه و... تا مردم اطلاع داشته باشند شبکه بازاریابی رو رهبر تایید نکرده اونا برای رسیدن به مقاصد شوم خودشون دروغ هم میگند خب مسلاما توی قم خیلی افراد رهبری هستند و رهبرو قبول دارند.
بازم از سایتتون ممنونم که راهرو از بی راهه تشخیص میده و در اختیار مردم قرار میده.
اممم حتما جمله هایی از این دست به گوش خیلی از شما آشناست و تنها دلیلش اینه که ما کارمون رو خوب بلدیم!کسانی که به این شیوه با شما صحبت می کنند و شما رو دعوت به کار می کنند در واقع مو به مو آموزش هایی رو که بهشون دادیم اجرا می کنند،آموزش هایی که حاصل سال ها تجربیات کاریه منه(!) شاید بخواید بدونید ما کی ایم؟!یا من کی ام؟!درواقع اگه بخوام دقیق تر بگم مایی وجود نداره،اسم من هم زیاد مهم نیست،این وسط فقط یه چیزه که اهمیت داره و اون عشق منه!عشقی که به من بهترین خونه،آخرین مدل ماشین،کشتی و…رو با سخاوتمندی تمام اعطا می کنه!و اون چیزی نیست جز یه تیکه کاغذ که بهش میگن پول!می دونید در واقع پول فقط به شما خونه و ماشین و امکانات بهتر نمیده بلکه کمک می کنه آدم بهتری باشید و سخاوتمندانه به مردم کمک کنید!!ًمن آدم پول داریم و خیلی هم از زندگیم راضیم اما سؤالی که این وسط پیش میاد اینه که چطوری تونستم انقدر پول دار بشم؟!خب فقط کافیه یه ذهن خلاق عوضی داشته باشید که تشنه پوله اون وقته که میتونید راه پول در آوردن واقعی رو کشف کنید!راهی که من انتخاب کردم بازاریابی شبکه ای بود.میشه این طوری گفت که من نه مؤسس یه شرکت بازاریابیم نه یه بازاریاب من فقط یه عوضی ام!و هرکاری که بخوام تو این سیستم انجام می دم!در واقع کل این سیستم روی انگشتای من می چرخه!شرکت های بازاریابی زیادی توی ایران وجود دارن اما شرکت من بهترینه چون همون طور که گفتم روی انگشتای من می چرخه و فقط منم که خوب می دونم چطور راه پول در آوردن رو کشف کنم!
توضیح کار من یه مقدار مشکله و اگه می خواید خوب از کار من سر در بیارید بهتره بیاید تا یه جلسه پرزنتتون کنم!اما خلاصه چیزی که ما به کسانی که میخوان بهمون بپیوندند می گیم اینه:
((یه سیستم قدیمی توزیع کالا رو در نظر بگیرید
تولید کننده-انبارداری-حمل و نقل-خریدار عمده-عمده فروش-مغازه دار-خریدار
می بینید شما به عنوان یه خریدار باید پول همه این انگل ها رو بدید!حالا فکر کنید این واسطه ها وجود نداشت اون وقت سیستم به چه شکل می شد؟بله!کالا مستقیم از تولید کننده به مصرف کننده می رسید و پول زیادی صرفه جویی می شد و بخشی از این پول صرفه جویی شده تو جیب شما می رفت!(البته بین خودمون بمونه هزینه های انبار داری و دو واسطه که یکی شرکت بازاریابی شبکه ای باشه و یکی بازاریاب سرجاشون هستن !)
مکانیزم کار به این صورته که شما به سایت اینترنتی ما مراجعه می کنید کالای مورد نظرتون رو می خرید و بعد به هرکسی که دوست داشتید می فروشید.تا اینجا کلمه بازاریابی معنی شد اما وقتی شبکه شدن تحقق پیدا می کنه که شما زیر مجموعه بگیرید و زیر مجموعه های شما هم زیر مجموعه بگیرن و به این ترتیب یه شبکه بزرگ انسانی تشکیل میشه و هر چه قدر فروش زیر مجموعه شما بیشتر باشه شرکت از سود حاصل از فروش به شما پورسانت پرداخت می کنه.هنوز تموم نشده چیزی که ما رو از همه شرکت ها متمایز می کنه پاداش های ماست که هروقت شما به میزان خاصی از فروش برسید درصدی از کل فروش شرکت به عنوان پاداش از طرف شرکت به شما پرداخت میشه.و بالاترین درصد پاداشی که میدیم چیزیه که ما بهش میگیم دریا!))
میبینید!همه چیز عالیه!اون ها هیچ دلیل قانع کننده ای نخواهند داشت که بطرف این کار نیان!اما همه این ها روی کاغذه و دقیقا نکته همین جاست!
باید احمق باشید که بخواید تو این سیستم شرافتمندانه کار کنید و به اقتصاد کشور کمک کنید(!)چون خودتون رو از یه دریای پول محروم می کنید.
همه چیز از خط تولید شروع میشه(!)ما معمولا سراغ محصولاتی که توی بازار وجود دارن نمی ریم علتش هم اینه که نمیشه قیمت این محصولات رو دستکاری کرد،واسه همین سودی رو که می خوایم بهمون نمیده.خب ما معمولا برای به دست آوردن حداکثر سود از این قسمت به چند روش عمل می کنیم روش اول اینه که یه تولید کننده نو پا رو پیدا می کنیم و با بخشندگی تمام از اون حمایت می کنیم(!) و محصولاتش رو وارد بازار عظیممون می کنیم و ازش میخوایم که محصولاتش رو فقط به ما بفروشه.خب در واقع اگر هم بخواد نمی تونه محصولاتش رو وارد بازار کنه(چرا؟!)سادست!اون به خاطر خواست ما قیمت تمام شده و درج شده روی محصولاتش رو بالا می بره و البته از اونجایی که ما خیلی سخاوتمندیم(!) شاید درصدی از این افزایش قیمت رو هم گذاشتیم تو جیب خودش و با یه سود خوب این محصول رو به بازاریابامون می فروشیم و اون ها هم شبیه این کارو با مشتریانشون خواهند کرد؛نکته اینجاست که این محصول فقط تو شرکت بازاریابی ما به فروش می رسه و در خارج از این شرکت اصلا و جود خارجی و توانایی رقابت از نظر قیمت نخواهد داشت.
کار بعدی که ما انجام میدیم راه انداختن تولیدی های خودمون و با برند خودمون هست خوبی این کار اینه که دیگه نیازی به چانه زنی با تولید کننده های خرده پا وجود نداره و دیگه اون درصد سخاوت هم تو جیب خودمون میمونه و کار ظریف دستکاری قیمت ها هم خیلی راحت تر انجام میشهJ
گزینه بعدی تولیدات خارجی هستند و باز هم تولیداتی که در بازار وجود ندارند این ها علاوه بر تأمین نیاز مالی کلاس کاری ما رو بالا میبره و باعث میشه محصولاتی داشته باشیم که در دنیا معروف هستند و فقط ما در ایران داریمشون!توجیه گرانی این محصولات از همه راحت تره!
می دونید اینکه زیر نظر قانون کار می کنیم همه چی رو حل می کنه و باعث میشه مردم به همه فعالیت هامون اعتماد کنند.اما کار هایی که ما اینجا می کنیم قانونیه؟!فکرش رو هم نکنید!
حالا می رسیم به تکنیک های ما در برخورد با بازاریابانمون؛همون طور که دیدید ما اون ها رو به خوبی آموزش میدیم که حرف هایی رو که بهشون دیکته می کنیم به خورد کسانی بدن که قراره زیر مجموعشون بشن و خودشون هم مو به مو به این حرف ها عمل کنند؛ما بازاریاب های جدید رو به شیوه های مختلفی جذب می کنیم مثلا دختر های جوان رو میشه با تحریک حس حسادت و پسر های عشق ماشین رو میشه با نشون دادن ماشین های نتورکر های اون ور آب نسبت به این کار تشنه کرد!خب بذارید با همین مثال پیش بریم حالا اتفاقی که میافته اینه که این پسر یا دختر جوان بعد از طی کردن چندین مرحله شست و شوی ذهنی به این کار اعتقاد قلبی پیدا می کنه؛خب حدس بزنید اولین کاری که انجام میده چیه؟شروع می کنه به خرید محصولات شرکت بازاریابی ما و بعد سراغ خانوادش و نزدیکانش میره و محصولات ما رو به اون ها می فروشه اون خودش و خانوادش رو به بهترین مشتریان ما تبدیل می کنه و اولین مشکلی که باهاش رو به رو میشه اینه که با این سؤال مواجه میشه که پس چرا حالا که تو از طریق حذف واسطه ها داری این محصول رو به ما می فروشی انقدر قیمت محصولاتت گرونه؟!و اون در جواب همون اراجیفی که ما به خوردش دادیم تحویل خانوادش خواهد داد که ببینید آخه محصولات بیرون آشغالن!مثلا دستمال کاغذی های بیرون سرطان زا هستند فقط این محصولاتن که خوبن!
بعد از یه مدت خرده فروشی اون ها شروع به تیم سازی می کنند و این مهم ترین مرحله کارشون خواهد بود ما از اون ها واسه خودمون ابزار می سازیم و اون ها هم فکر می کنند(البته فکر میکنند که فکر می کنند!) که باید واسه خودشون ابزار بسازند پس شروع می کنند به تیم سازی و زیر مجموعه گیری با همون شیوه ای که ما بهشون آموزش میدیم اما واقعیت اینه که تو این سیستم هیچ پایداری واسه اون ها وجود نداره ابزار هایی که میسازن و حتی خودشون یک بار مصرفند.تنها چیزی که این وسط پایداره من و دوستانم هستیم!یکم پیچیدست آره؟!به زودی متوجه میشید!
همون طور که گفتم اون ها طبق آموزش های ما شروع می کنند به تیم سازی و این یعنی دقیقا و مو به مو کارهایی رو که ما ازشون میخوایم انجام میدن!در نتیجه باید کارشون رو با هیجان انجام بدن پس اونها شروع می کنند به تعریف از این کار و از اینکه به زودی پولدار خواهند شد و با یه پورشه ۹۱۱ از کنار شما رد میشن و براتون دست تکون میدن و به ریش شمایی که داری در برابر ورود به این کار مقاومت می کنی خواهند خندید!بعضیاتون بهانه هایی میارید مثلا میگید من نمیخوام درسم لطمه بخوره طبق آموزش اون ها به شما خواهند گفت: ((نگران نباش فقط کافیه روزی ۴ ساعت این کار رو انجام بدی میتونی به اون در آمدی که دلت میخواد برسی!))بعد با این کلک شما رو وارد سیستم می کنند و کم کم وقتی این کار شما رو درگیر خودش کرد شروع می کنند به گفتن جمله هایی مثل اینکه((من هم مثل تو رشتم رو دوست دارم ولی دوست ندارم توی دانشگاه های آشغال اینور درس بخونم پولدار میشم میرم اون ور و…))می دونید چرا چون این کار تمام ۲۴ ساعت وقتتون رو ازتون میگیره و شما رو درون خودش می بلعه!
ما به اون ها می قبولونیم که باید تو این سیستم بها بدن تا پیشرفت کنند بنابراین اون ها از همه زندگیشون می گذرن دانشگاهشون رو کنار می ذارن و بعد از اینکه همه پل های پشت سرشون رو خراب کردند مثل یک برده در اختیار ما خواهند بود.ما شعار هایی داریم مثل این”برای به دست آوردن چیزی که تا حالا نداشتی آدمی باش که تا حالا نبودی”و همین کافیه تا اون ها شروع کنند به مثل پولدار ها رفتار کردن!کت و شلوار می پوشن آیفون و لپ تاپ قسطی میخرن و به همه دوستاشون میگن ببینید ما داریم تجارت می کنیم و پولدار شدیم شما هم می تونید به ما بپیوندید تا پولدار بشید!!
و یا این”ما توی این کار رئیس نداریم”یا این”ما اینجا امنیت شغلی شما رو تأمین میکنیم چون کسی نمیتونه شما رو اخراج کنه”اما از طرف دیگه میگیم خیلی خوب شما رئیس ندارید اما باید هر چی که بالاسریتون(کسی که شما رو به کار دعوت کرده)گفت بگید چشم!ما اینجا یه سری خط قرمز داریم که اگر اون ها رو رد کنید از تیم ما اخراج میشید ولی میتونید با تیم های دیگه کار کنید!خب می بینید ما که اخراجشون نکردیم دروغ میگم؟!
در واقع ما اینجا هرکاری که بخوایم با بازاریاب ها می کنیم و به اون ها میگیم((ببینید این ها سختی های طبیعیه کاره شرکت ما نو پاست اما به آینده نگاه کنید و خودتون رو سوار پورشه های شیکتون ببینید تمام تلاشتون رو بکنید که به پاداش دریا برسید و به حواشی توجه نکنید؛خیلی ها سعی دارن شما رو گول بزنن و از این کار بیرون بکشن شما گول نخورید،شما پرچم داران تجارت قرن بیست و یک هستید!))نکته ای که کار ما رو راحت میکنه اینه که اون ها همین جملات رو برای زیر مجموعه هاشون تکرار می کنند و زیر مجموعه ها برای زیرمجموعه های خودشون و این کار هم باعث میشه به صورت نا خودآگاه اعتقادشون نسبت به شرکت ما بالا بره هم این که برای حفظ آبروشون جلوی زیر مجموعه هایی که با هزاران وعده اون ها رو جذب کردن هم که شده دلشون نمیخواد هیچ وقت به نقاط تاریک ما توجه کنند.می دونید ما با اون ها یه مدت بازی می کنیم و اون ها شروع می کنند به پول در آوردن برای ما،برای ما ابزار می سازند ممکنه در این بین اندکی هم پول دست خودشون رو بگیره اما اون ها دوباره همین پول رو برمیدارن و در کار ما سرمایه گذاری می کنند چون ما تونستیم اون ها رو معتاد این کار کنیم. همون طور که گفتم هیچ کس به جز کسانی که ما میخوایم در اینجا پایدار نیست.ما با آدم ها بازی میکنیم یه مدت ازشون کار میکشیم و بعد میندازیمشون دور.شاید فکر کنید با این سیستم که تا ابد نمیشه ادامه داد!اما خیالتون راحت ما فکر همه جاشو کردیم!
در واقع کاری که ما می کنیم اینه که طوری چینش مراحل رو تنظیم می کنیم که بازاریاب ها احساس می کنند قدم به قدم به پاداش های بهتر می رسند و پول بیشتری در میارن البته ما اجازه میدیم بعضی از کسانی که میخوایم در این سیستم به نون و نوایی برسن خب صرفا جهت نمونه لازمه!اما بقیه بازاریاب های بخت برگشته فقط ابزارند ما کاری می کنیم که اون ها مدتی با رویاهاشون زندگی کنند و خودشون هم باور کنند که پول دارند!اما هرگز نمیذاریم که رویاهاشون رو زندگی کنند(چرا؟!)چون هزینه رویا پردازی اون ها رو ما باید بدیم!من باید به اون ها پاداش و پورسانت بدم و وقتی که اون ها به پاداش می رسند این به نفع منه که افراد جدیدی رو جایگزین کنم که محصولاتمون رو بفروشند و احتیاج نباشه بهشون پاداش بدم!نحوه انجام کار به این صورته که کم کم اونا رو نا امید می کنیم مثلا ما روز اول به اون ها میگیم چون کار بازاریابی شبکه ای تعریفش اینه که به دور از مکان تجاری خاصی انجام میشه پس شما دیگه قرار نیست اجاره های یه مغازه رو بدید اما یه دفتر داریم که همه بازاریابامون اونجا کاراشون انجام میدن و به اسم شارژ اینترنت چندین برابر پول دفتر رو ازشون می کشیم و این پول به نسبت پیشرفتشون سنگین تر میشه!هر از گاهی هم یه بهانه ساده میدیم دست قانون یا الکی تعلیق میشیم و…که در دفترمون یه مدت بسته بشه یا مثلا سایتمون یه مدت می بندیم تا بازاریاب ها پوست بندازن!
بازاریاب هایی که مدت ها زندگی خودشون رو صرف این کار کردند و مدت ها هر کسی رو که نمی خواست به اون ها بپیونده مسخره می کردند و از ماشین و خونه ای که در آینده مالک اون خواهند شد براشون تعریف می کردند وقتی از کار بازاریابی شبکه ای نا امید می شوند طبیعیه که نخوان تقصیر رو گردن شرکتی بندازن که مدت ها با اشتیاق تمام از اون برای دوستاشون تعریف می کردند و فقط یک جمله خواهند گفت:خودم نخواستم!
بهتره من رو سرزنش نکنید چون این کار دردی رو از شما دوا نمی کنه بذارید من یه عوضی باشم البته از دید خیلی از مردم من یه خیّرم چون همون طور که گفتم پول کمک می کنه شما آدم بهتری باشید هرچند اصلا برام مهم نیست مهم اینه که روز به روز پولدار تر میشم و هیچ کس نمی تونه جلوی من رو بگیره!حتی قانون!
ارادتمند شما!
یه عوضی
سلام.من شوهرم7 ماخه که رفته تهران فقط جمعه ها بهم زنگ میزنه .همش میگه من میخام با فلان ماشین برگردم و....توروخدا کمکم کنید چجوری راضیش کنم که برگرده
سلام
صحبتم شاید خیلی طولانی باشه ولی مطمعنم به درد خیلی از دوستانی که
تازه با کار آشنا شدن و دارن دربارش تحقیق میکنن میخوره...
اواخر شهریور بود که دوستم تماس گرفت ( دوستی که دو سه سالی بود ازش
خبری نبود و چندباریم که من قبلا بهش زنگ زده بودم ، جوابمو نمیداد...) و گفت
کجایی چیکار میکنی منم گفتم بیکارم چطور ؟ گفت یه کاری برات سراغ دارم با درامد
عالی خودمم تازه شروعش کردم پرسیدم ازش که کار چیه گفت نمیتونم توضیح بدم اگر
میخوام درباره کار بدونم باید برام وقت بگیره و برم شرکت، گفتم من که بیکارم باشه
وقت بگیر بریم خلاصه رفتم رسیدم به آدرسی که داده بود و دیدم اسم شرکت بازاریابان
....... گفتم من از بازاریابی خوشم نمیاد گفت این کار با بازاریابی فرق داره حالا
بیا برات توضیح میدن خلاصه رفتیم نشستیم تا آقایان یکی یکی اومدن و توضیحاتشونو دادن.
یکیشون که خیلی بچه های شرکت روش حساب میکردن ( بعدا فهمیدم) اومد برا فالو خیلی
خوب حرف میزد خیلی اما خوب حرف زدن با حرف خوب زدن خیلی فرق داره... اگه ادم ساده
و زود باوری باشی زود حرفاشو باور میکردی اما شکر خدا من اطلاعاتم خیلی خوب بود و
درست و غلط حرفاشو خوب تشخیص میدادم
برگشتم خونه دربارش با پدرم صحبت کردم و از قانونی بودن کار براش
گفتم و گفتم که این شرکت با شرکت های هرمی فرق داره شکر خدا پدرم ادم منطقی هست و
گفت که من چیز زیادی درباره این شرکت ها نمیدونم اما حس خوبی نسبت به این جور
فعالیت ها ندارم گفتم حالا بیشتر تحقیق میکنم تا ببینم چی میشه
اصلا دلم نبود همچین شرکتی کار کنم ، حس بدی نسبت به این
کار داشتم...
اون روزا برام داشت یه استخدامی جور میشد و خیلی امیدوار بودم بهش
چون براش خیلی زحمت کشیده بودم و میدونستم که حتما قبولم. خلاصه فرداش اومدن پیگیری که ببینن چیکار کردم و
منم گفتم حس خوبی ندارم و از کار خوشم نمیاد خب متاسفانه جوری ادمو فالو میکنن و
عملیات روانی رو ادم انجام میدن که نمیتونی نه بیاری. قبول کردم که یه جلسه هفتگی
که جمعه صبح داشتن برم و وقتی که رفتم ی سری حرفایی که روش حسابی کار شده بود و
شدیدا میرفت تو ذهن و اثرشو میزاشت گفته میشد مثل: حقتو باید از زندگی بگیری، تو
اشرف مخلوقاتی باید بهترین زندگی رو داشته باشی، پدر مادرت تا کی باید کار کنن، تو
فقر هیچ شرافتی نیست، خدا ادمای پولدارو به خانه خودش دعوت میکنه و با ادمای فقیر
بیچاره کاری نداره و کلی از این حرفا .................
تحت تاثیر قرار گرفتم و گفتم که باشه اما پول ندارم که خرید بزنم
گفتن برات درستش میکنیم ( فکر میکردم انقدر معرفت دارن که میخوان قرض بدن) گفتم
چطوری؟ قرض میدی؟ گفت نه روابط مالی بین افراد شرکت ممنوعه، بهت راهکار میدیم خودت
از اطرافیانت قرض کنی......... یه نمونشو گفت که دیدم با این کار فقط آبروی خودمو
میبرم و شدیدا مخالفت کردم و گفتم سعی میکنم جور کنم و خبر میدم خلاصه اومدم خونه
و یه سرچی تو نت کردم و دیدم بلهههه همه مراجع کار رو حرام میدونن و بعضی هاشونم
گفتن که باید شورای نگهبان و مجلس تایید کنه و بازم گشتم دیدم هیچکدوم تایید نکردن
پس حرامه ، فرداش
دوستم زنگ زد ک چیکار کردی گفتم اقا من نیستم حرامه کلی حرف زد که نه حرام نیست و
اگه حرام بود مجوزنمیدادن و .... گفت یه بار دیگه بیا شرکت با کلی اصرار قبول کردم
و رفتم و یکی از افرادشون که تو مشکلات شرعی تخصص داشت اومد برام صحبت کرد و یه
سری کلیات و جزعیات رو برام باز کرد و طبق گفته هاش در این شرایط کار حلاله و
مراجع درباره کار نمیدونن و فکر میکنن که مثل شرکتای هرمیه و به این خاطر حرامش
کردن.
واقعا نمیدونستم چیکار کنم و درست و غلط رو تشخیص بدم ، به پدرم گفتم
برام استخاره بگیره ( استخاره هاشو خیلی قبول دارم) و خوشبختانه خیلی بد اومد و رک
گفتم به دوستم که استخاره کردم بد اومده و به هیچ وجه نمیام لطفا دیگه اصرار نکن ...
از دستش راحت شده بودم و دنبال کارای استخدامیم بودم و متاسفانه بعد
از یکی دوماه که از روال کار میگذشت گفتن به خاطر فلان مشکلی که هست رد میشی...
خیلی ناراحت و افسرده بودم چون اون مشکل واقعا مشکلی نبود که باعث
قبول نشدنم بشه و دوما من برا اون کار خیلی زحمت و تلاش کرده بودم و حقم بود که
توی ازمون دومی و اصلیش شرکت کنم و ثابت کنم که میتونم قبول شم خلاصه هرکاری کردم
نشد که نشد.... تو اون روزا از طریق یکی از دوستام به کاری دعوت شدم وقتی رفتم
دیدم بله بازم همون شرکت اما خب اینبار یه تیم دیگه منم کل قضیه رو براش تعریف
کردم و گفت که مراجع حلال کردن و شورای نگهبان هم تایید کرده گفتم که مدرک میخوام
، برام چندتا عکس از استفتاء مراجع فرستاد و یه سایتی که نشون میداد شورای نگهبان
تایید کرده ( بعدا فهمیدم اون سایت مربوط به یه چیز دیگه بوده) خلاصه قبول کردم و
رفتم که آموزشام شروع بشه اما هنوز ثبت نزده بودم تا اینکه دوستمو تو شرکت دیدم که
بار اول دعوتم کرده بود و بهم گفت چون من اول دعوتت کردم باید بیای با من کار کنی
منم به دوست دومیم گفتم و اون هم پسر با معرفتی بود و قبول کرد...
خلاصه گوشیمو فروختم و ثبت فاکتورمو زدم وآموزشامو شروع کردم، توی
آموزشا چیزایی میبینین و بهتون میگن که با عقل جور در نمیاد مثلا: احمقانه مثبت
باش، این کار غیر منطقیه و توی این کار باید غیر منطقی باشی، خیلیا مخالف این کارن
بیرون و تو نباید به حرفشون گوش بدی در گذشته هر وقت چیز جدید میومد تو جامعه مردم
مخالفت میکردن و مراجع حرام میکردن چون نمیفهمن و کلی ازاین حرفها که خیلی از
دوستان میدونن....
خلاصه اموزشا یه هفته ای طول کشید و جنس ما هنوز نرسیده بود و به من
گفتن که دعوتی بزار ، گفتم مگه نگفتین که باید خودت اول مصرف کننده باشی و جنسای
شرکت رو تایید کنی و ببینی کیفیتشون خوبه بعد به کسای دیگه معرفی کنی ؟
گفتن که ما توی پرزنت اینطوری میگیم اما خیالت راحت کیفیت محصولات
خوبه خلاصه ما هم قبول کردیم و شروع کردیم به دعوتی گذاشتن. میگفتن که از عزیزات
دعوت به کار کن ( بعدا فهمیدم که میخوان هرکسی عزیزاشو بیاره تو کار که اگه بعدا
مثل الانه من منفی شد و دیگه نخواست کار کنه نتونه همچین کاریو کنه چون خیلی براش
بد میشد.....) من فقط از دوستام دعوت به کار میکردم و از خانواده و فامیل اصلا
دعوت نکردم ( آدم زرنگی نیستم اما دستشونو خونده بودم و میدونستم که اگه فامیل و
خانواده دعوت کنم بعدا برام بد میشه...) 6 7 تایی دعوتی گذاشتم و هیچکدوم قبول
نکردن ، بعد از 17 روز سفارشم اومد و چایی بود ، ظاهرش خیلی خوب و شیک بود اما
وقتی دم کردم دیدم انقدر که از کیفیتش تعریف میکردن واقعا اینطور نیست خلاصه رفتم
آبجکشن محصول زدم که کیفیت پایینه و محصولات دیر رسیده ، یکیشون که قبلا کوئست کار
کرده بود گفت اینجا سنگ هم باشه من میفروشم چون میخام به پول برسم به قول لیدرمون
فلانی تنها آبجکشن توی نتوورک بی عرضگیه و تو باید هرچی که بود بتونی بفروشی که
پولدار بشی و ... آقا دوباره ما رو فالو کردن. یکی از دعوتیام با پی گیری زیاد
قبول کرد و شروع به کار کرد و من تونستم یه ورودی بگیرم
دعوتی هشتمم یکی از دوستان مذهبی و متدین بود و بعد از
پرزنت گفت که کار حرامه ولی من گفتم نه تایید شده و اون عکسا رو بهش نشون دادم و
گفت عکسا رو ول کن برو از سایت خود مراجع نگا کن منم چیزی نمیتونستم بگم و وقتی چک
کردم سایتاشونو دیدم بلهههه اصن هیچکدوم تایید نکردن و چه کلاهی سرم رفته خلاصه
خیلی ناراحت بودم و نمیدونستم چیکار کنم ( چون
در شرایط سختی بودم ، بیکار بودم توی شهر ما هیج کاری پپیدا نمیشد حتی شاگردی و
کارگری.... اوضاع کار بدجور به هم ریخته بود و منم دیدم تو اون شرایط تنها راهی که
میتونم درامد داشته باشم نتوورکه... خلاصه چند هفته ای با اون شرایط کار میکردم
اما کلی عذاب وجدان داشتم وخودمو گول میزدم تا اینکه یه شب خیلی دلم گرفته بود و
از وضعیت ناراحت بودم با خدا شروع کردم درد و دل و گفتم خدایا به بزرگیت قسم تو یه
کاری برام جور کن که بتونم باهاش زندگیمو درست کنم و امنیت شغلی داشته باشم منم
قول میدم که نتوورک رو بزارم کنار! خلاصه
این شد حرف دل ما به خدا... به بزرگی خود خدا قسم فردای اون روز از طرف اون ارگانی
که میخواستم استخدام بشم زنگ زدن و گفتن هفته بعد آزمونه و آماده باش منم که باورم
نمیشد گفتم مگه نگفتین که فلان مشکلو داری ؟ گفتن که مشکلت زیاد جدی نبود و تایید
شدی............................
آقا نمیدونی چه حالی داشتم! قربونت برم خدا 24 ساعتم از اون حرفم
نگذشته بود که خدا برام کار درست کرد....
خلاصه هفته بعد ازمونو دادم و سه هفته بعد جوابش اومد و من طی این سه
هفته نتوورک کار میکردم اخه میترسیدم نکنه قبول نشم ( ایمانم ضعیف بود دیگه...) آقا
دوباره به پدرم گفتم استخاره بگیر برا این کار ( میخواستم از حرام بودن کار مطمعن
بشم) بازم بد اومد... دیگه نمیدونم خدا چطوری باید بهم میفهموند از این کار بیا
بیرون!!!!
و الان که ازمون رو قبول شدم و خیالم از این بابت راحته دارم این نظر
رو مینویسم و لغو جایگاهمو بزنم و خلاص... ولی
متاسفانه فاکتور بهمن که زدم هنوز بعد از 25 روز دستم نرسیده و کلی پیگیری کردم و
هیچکس جوابگو نیست! ایمیل زدم به شرکت که اگه تا چند روز دیگه نرسه میرم پپلیس فتا
ازتون شکایت میکنم!
دوستان عزیز به خدا توکل کنین و از خودش کمک بخواین... من به حرام بودن و کلاهبرداری بودن مرموز این کار مطمعنم از هر لحاظ که شما بخاین ثابت میکنم که این کار مشکل داره
من ثابت میکنم کمتر از 10 درصد افراد در این کار به درامد بالا میرسن و بقیه یا درامدی ندارن و یا درامدشون به اندازه زحمتی که براش کشیدن نیست و درواقع ابزاری میشن برای رسیدن به درامد زیاد اون 10 درصد...
تواین کار ادعا میکنن که کل کارشون با تصاعده و جالبه ادعا میکنن این کار هیچ وقت هم اشباع نمیشه و من در جواب میگم که تصاعد 3 رو تا سطح 21 باز کنین.... اگر چیزی که ادعا میکنن تنها رمز موفقیت درنتوورک ماندگاریه پس اگه فرض رو بر این بگیریم که همه کسایی که میان تو کار تا تهش میمونن تا سطح 21 جمعیتی بیش از جمعیت کره زمین نتوورکر خواهند بود.... و دیگه کسی نیست که بخواد بیاد، پس مجموعه از کف ریزش میکنه و خب کسی هم نیست که جنسا رو بهش بفروشی..... اما اگر فرض رو بر این بگیریم که بیشتر افرادی که میان تو کار بعد یه مدت واقعیت رو میفهمن و از کار سرد میشن و میرن بیرون پس این وضعیت تا جایی ادامه دار میشه که نتوورک به همه یشنهاد شده قبلا و دیگه کمتر کسی میاد تو این کار و کسایی که کف مجموعه هستن ضرر میکنن( تعدادشون خیلی زیاده اینو از تصاعد میشه فهمید) و فقط افراد بالا دستی سود میبرن ( شاید بگن که کسی ضرری نمیکنه چون هرچقدر که پول بدی همونقدر جنس میگیری اما ضرر که تنها مالی نمیشه، ضرر یعنی عمرتو تلف کنی ، ضرر یعنی کلی امیدوار بشی تو این سیستم که پول دربیاری اما نمیدونی فقط ابزاری هستی برای رسیدن به خوشبختی لیدرها... و درامد آنچنانی نمیتونی در این سیستم کسب کنی ....) بدترین ضرر هرکس تو زندگی از دست دادن زمانه...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ سوگند به عصر [قسم به زمان] (۱)
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ که واقعا انسان دستخوش زیان است (۲)
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾ مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند (۳)
و اما معایب نتوورک بعد از کلی مطالعه و تحقیق:
1- فقط 10 درصد افراد در نتوورک به درامد بالا میرسن
2- بالا بودن قیمت کالا با توجه به کیفیت پایینش
3- وجود افراد ناسالم و افراد کوئستی به عنوان لیدرهای بزرگ شرکت...
4- رابطه بین خانم و آقا بسیار عادی و راحته
5- با ورود به کار انسان رو تشویق به حرص و طمع زیاد میکنن و قناعت رو بد جلوه میدن و آرزوهای دور و دراز در ذهن ایجاد میکنن و انسان رو از معنویات و اعتقادات دور میکنن
6- بیشتر کسانی که جنس میخرن نمیتونن بفروشن و بازاریابی کنن و میمونه رو دستشون
7- آسیب زدن به اقتصاد چون بیشتر کالاها برند خارجی هست و اونایی که به اسم خود شرکت هست سفارش شرکت های بی کیفیت خارجیه که به اسم شرکت تولید میشه
8- با ورود دانشجوها به این سیستم و بی اهمیت شدن درس و علم و هدف شدن ثروت سطح سواد کشور میاد پایین و جوانان به جای رشد علمی و خدمت و پیشرفت کشور عمرشون رو در همچین سیستمی هدر میدن و تبعات بسیار بدی در آینده داره از جمله نا امیدی به زندگی که من با چندتا از این افراد صحبت کردم وشاهد این قضیه بودم...
کلی معایب دیگه داره که واقعا بعد این همه تایپ ذهنم نمیکشه چون فکرم درگیره اون فاکتوریه که زدم و فکر نمیکنم به این راحتی پولمو بتونم بگیرم ازشون...
لطفا از تجربیات حقیر و بقیه دوستان بزرگوار استفاده کنین و عمرتون رو در همچین شرکت هایی حرام نکنین و اگر اسمتون تو هر شرکتی ثبت شده سریعا لغو جایگاه بزنین تا بعدا براتون دردسر نشه
در یکی از نظرها دو تا لینک هست در مورد ده دروغ بزرگ در بازاریابی شبکه ای اونا رو حتما مطالعه کنین
ممنون که وقت گذاشتین برا خوندن این متن موفق و سربلند باشید
باسلام
همسر بنده حدود دو ماه هست به عضویت بیز در اومده، کلی مطالب سایت شما و ... رو بهش نشون دادم و گفتم که دقت کنه، متاسفانه کاملا مسخ شده تا جایی که وقتی بهش میگم من یا اینکار ، میگه من میخوام پولدار بشم و دست نمیکشم. حقیقتا زندگی من در حال خراب شدن هست. لطفا مدارک مستند یا راهکار بیان بفرمایید تا بتونم همسرمو متوجه اشتباهش بکنم. به وزارت صنعت هم زنگ زدم میگن قانونیه. واقعا نمیدونم چکار کنم.
سلام به دوستان.
من حدود هشت ماه از وقت عزیزم رو تو یکی از این شرکتهای بی در و پیکر بودم و قسم میخورم که حداقل بیش از 80 درصد مطالب گفته شده در بالا درسته.اکثر افرادی که توی بازاریابی شبکه ای کار میکنند به دنبال درآمد سریع هستند ,درآمدی که قراره از فروش محصولات گران و گاها بی کیفیت و با استفاده از دروغ و فریبکاری که اصطلاحا به اون اطلاعات محصولی میگن به دوست و آشنا فروخته شه و از اعتماد آشنایان و دوستان سو استفاده شه..در صورتی که این اطلاعات محصولی اکثرا دروغه و اگر هم راست باشه قیمت از کیفیت خیلی بالاتره.به همه شدیدا توصیه میکنم که فریب این شرکت های بازاریابی رو نخورید.اجازه بدین چند نمونه از فریبکاری ها روبگم و تصمیم گیری نهایی با خودتون..
1.متاسفانه در جلسات ترینینگ یا آموزش به دلیل نداشتن سی دی ها و مطالب و آموزش های جدید از مطالب و سی دی هایی بسیار تکراری استفاده میشه و اگر کارآموز اعتراض کنه با گفتن مضخرفاتی همچون فنجونت پر شده یا اینکه هر مطلبی با تکرار زیاد تو ضمیر نا خودآگاهت فرو میره اونو راضی میکنند در صورتی که مسیر یادگیری باید همیشه با مطالب جدید همراه باشه.2.این بالاسریا (لیدرها)تبدیل به بت شدن که باید بی چون وچرا راه اونا رو چه درست و چه غلط باشه رفت.3.حداقل نصف این شرکت ها قادر نیستند محصولو به موقع به دست خریدار برسونن که این خودش باعث از بین رفتن قدرت فروش و بی اعتمادی خریداران میشه4 .بارها و بارها و بارها من دیدم که خیلی از مشاغل جامعه رو به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در نظر کار آموزان بدر نخور جلوه میدن که میتونه یواش یواش باعث بی هویت و بی ارزش شدن مشاغل و حتی افراد دیگه شه و انگیزه و تمایل افراد رو برای مشاغل سالم از بین می برد که عواقب خطرناکی در پی داره.5.دروغ های بزرگی مثل اصل تکثیر و همانند سازی.مثلا میگن هر چی الان خرید کنین فردی رو که در آینده به عنوان زیر مجموعه در گروهت قرار میگیره همون مقدار خرید میکنه چون بازاریابی شبکه ای روح داره یا اینکه هر فکر یا کاری حتی تو خلوت خودت هم انجام بدی زیر مجموعت هم انجام میده و به این وسیلست که متاسفانه مغز خیلی از افراد رو شستشو دادن. که حتی به معایب این در اصطلاح شغل هم فکر نکنند6.لیدرها میگن برای فروش بعضی محصولات باید حس نیاز رو تو مشتری به وجو بیاوریم.(ترویج اسراف و تجمل گرایی)7.ازبین بردن واقعیات و واقع بینی افراد و آمیختن مطالب درست و غلط با هم و گرفتن یک نتیجه غلط از دو مفدمه صحیح یا نیمه صحیح که در منطق بهش مغلطه و فریبکاری میگن.مثلا با گفتن یه سخن از امامان یا بزرگان تاریخ و تعمیم ماهرانه و غلط این سخن به اهداف خودشون ذهن افراد که اکثرا هم مثل من جوون هستند منحرف میکنند.کالای گران قیمت وسواستفاه و چندین عیب دیگه که وقت گفتنش نیست. در کل انحرافات و ضعف هایی که دراین شرکت ها وجود داره زیاده که همشون در زیر یک ظاهر شیک و منصف پوشانده شده.
حیف از عمر و وقت گرانبها.حیف...جوونا به خودتون بیاین و با عقل و حس واقعی خودتون تحقیق کامل انجام بدین وتصمیم بگیرین و عمرتونو تلف نکنین.قضاوت وتحقیق با خودتون.
متاسفانه کسایی که جذب شدن در واقع کاملا مسخ شدن. کر وکور شدن. دوستم و نامزدش الان هشت ماهه که اونجان و منو صدبار به ترفندهای مختلف بردن اونجا. وقتی بهش میگم به چقدر درامد رسیدی میگه خوبه. درحالیکه میدونم هیچ خبری نیست و دروغ میگه. من کارم سخته و واقعا خیلی زحمت میکشم. شاید هیچ خانومی خودش رو اینقدر نندازه توی زحمت ولی خداروشکر توی این مدت با همسرم ماشین خریدیم. بس انداز کردیم. خرج خونه و عروسی و شروع زندگی رو هم کاملا مستقل جور کردیم. ولی دیشب که بازم دوستم منو به بهونه ی ناهار خوردن کشوند به اون شرکت همون لیدرها دوره م کردن و وقتی جواب منطقی بهشون میدادم مسخره م میکردن و میگفتن که تو توی هیچ کاری موفق نمیشی. فقط دلم به حال دوستم میسوزه که هردوشون جوونی شون رو گذاشتن اونجا و آخرش......
- رازآلود بودن یک نقطه ضعف برای این فعالیتهاست چون صحه ای بر فعالیت هرمی این شرکتهاست. در این شرکتها برای اینکه فرد تازه معرفی شده بدون هیچ مطالعه ای وارد شده و احتمال تحت تاثیر قرار گرفتن او با سخنان مشاوران و نه الزاما خود معرف (که احتمالا دوست و آشنای شماست) افزایش یابد، اکیدا توصیه میشود که جز اصول کار این است که راجع به کار صحبتی نکنید.
- اصرار اعضا بر اصولی و اخلاقی بودن سود کلانی که از فعالیت و فروش اجناس توسط اعضای سطوح پایین نصیب آنها میشود بسیار سطحی و برخاسته از ساده اندیشی اعضاست. خصوصا با جملاتی نظیر اینکه این حاصل تلاشهای ما در تربیت تیم فعال است و حتی تا جایی پیش می روند که موضوع را با کار معلمین و اساتید مقایسه میکنند. در این خصوص یک پاسخ ساده وجود دارد. یک استاد دروسی محدود را تدریس کرده و در ازای این شغل و مهارت درآمدی کسب میکند ولی هرگز در درآمد دانشجویان خود که پس از اتمام تحصیل وارد بازار کار در همان رشته تخصصی میشوند پورسانت دریافت نمیکند. یا هیچ شرکتی بخاطر اینکه یک نیروی کار ماهر و موثر قبلا توسط استادی تربیت شده به استاد پولی نمی دهد.
- تکلیف سایر مشاغل که به وضوح توسط مبلغان بازاریابی شبکه ای به سنتی بودن یا برای مبالغ کم کار زیاد انجام دادن متهم میشنود تا نشان داده شود که شبکه تنها راه درآمد بالاست و حتی افرادی با درآمد بسیار بالاتر از بالاترین درآمد کارمندی و کارگری کار خود را رها کرده و با جدیت به دنبال این نوع تجارت هستند، چه میشود؟ اکثر آحاد مردم خصوصا در عصر حاضر به دنبال درآمد بیشتر و کار کمتر هستند. این یعنی اگر یک جوان 18 ساله که هنوز وارد بازار کار واقعی نشده می تواند به راحتی درآمدی چشمگیر از طریق بازاریابی شبکه ای داشته باشد قطعا یک خبرنگار، یک بازاریاب سنتی، یک پزشک (مخصوصا متخصص پوست و مشاور تغذیه)، یک دانشجوی نیازمند به پول، یک آرایشگر و... هم میتواند توانایی خود را در این زمینه بیازماید. و اگر این شغل کاملا اصول کارشناسی شده دارد و حتی در کمترین سطح به سود حاصل از خرید شخصی به همراه رضایت از مصرف کالای خریداری شده می انجامد، پس با پلن رشد تصاعدی بازاریابان طولی نمیکشد که بسیاری از نیروهای کار در مشاغل مختلف شغل خود را رها کرده و فقط به کسب درآمد و گسترش زیر مجموعه خود می اندیشند. آینده مشاغل دیگر چه میشود؟ آیا جامعه ما فقط به بازاریاب و شبکه ساز نیاز دارد؟ آیا ارضای حس مهم بودن در جامعه صرفا با جیب پر پول ولی با تلاش برای فروش کرم مرطوب کننده و قهوه سبز به آشنایان ممکن است؟ اگر اینطور بود فرزندان بسیاری از سرمایه داران هم اکنون در بهترین دانشگاهها تحصیل نمیکردند. و اینکه این محصولات را نهایتا نیروی انسانی باید باشد که تولید کند. این درحالیست که به اعتقاد مشاوران و طرفداران بازاریابی شبکه ای هر کاری جز بازاریابی شبکه ای به درآمد کم و بازنشستگی با اندک مزایا در کهنسالی میانجامد. پس بر اساس آموزه های این شرکتها هر کاری بیهوده کاریست و با افتخار به مواردی اشاره می کنند که حرفه اصلی خود را رها کرده و به این شرکتها پیوسته اند. این یعنی به نحوی از اصول بازاریابی شبکه ای کار شروع می شود ولی در نهایت به سمت هرمی شدن پیش میرود چه آگاهانه و چه ناآگاهانه!
این مطلب رو واسه این نوشتم چون بعد از چندین سال طی یک ماه گذشته به چهار جلسه پرزنت بازاریابی شبکه ای با ظاهری قانونی دعوت شدم و بوی نامطبوع کلاهبرداری به مشامم خورد طی بررسی هایی که انجام دادم، دیدم که حدود 14 شرکت فعال با نامهای
آویژه سگال، ابرتجارت کهکشان (لغو مجوز شده)، شبکه بادران گستر، کارآفرینان پیشرو باورس، تلاشکاران سرمایه وزین (تکسو)، بازاریابان ایرانیان زمین (Biz)، مروارید پنبه ریز، زندگی سبز دماوند (Green Life)، سیمرغ عصر تجارت، میراث نفیس دستها، پارس نیوشا نیک، شبکه تلاش آفرینان تجارت، جانسون تجارت، بازاریابی شبکه ای راه سوم پارسیان، نیک پوشان رادین
هستند.
این شرکتها برخلاف اهداف مقدسی (که برای فریب اذهان عمومی ایجاد شده) که در سایتشون نوشته شده و بازاریابها شون به شدت روی این موارد تکیه می کنند:
مثل
حذف واسطه ها
حمایت از تولید ملی
اشتغال زایی برای جوانان
. . .
که در ذیل به بررسی این اهداف می پردازیم.
نگاهی به تاریخچه این شرکتها:
بازاریابی شبکه ای، به گفته دکتر فریدون قاسم زاده استاد دانشگاه شریف, در ایران ظرف چند سال گذشته مطرح شده در حالی که در دنیا قریب ۷۰ سال سابقه دارد. از حوالی سال ۱۹۳۰ مفهومی به نام بازاریابی شبکه ای از کشور آمریکا آغاز شد، این مفهوم در برخی از موارد معادل بازاریابی مستقیم (Direct Marketing) استفاده می شد. در این روش تولیدکننده به جای اینکه کالاهای خود را از طریق عوامل پخش با درصد کمیسیون بالا به فروش برساند, از طریق خود مردم و مشتریان این کار را انجام می دهد. بدین طریق شبکه ای از مشتریانی که تمایل دارند در کار فروش به تولیدکننده کمک کرده و منفعتی نیز برای خود کسب نمایند, امر بازاریابی و فروش کالا را بر عهده می گیرند. در برخی از موارد در ادبیات، از بازاریابی شبکه ای به عنوان بازاریابی چند لایه ای (Multi Level Marketing-MLM) نیز نام برده می شود که هر دو عنوان ناظر به یک مفهوم هستند.
حال با نگاهی به تاریخچه و تعریف سبک واقعی بازاریابی شبکه ای به اهداف این شرکتهای به ظاهر قانونی نگاهی می اندازیم:
1*- چنانچه هدف شرکتها حذف واسطه هست پس وجود خود این شرکتها نقض کننده این هدف می باشد . چون خود این شرکتها یک واسطه محسوب می شوند و هیچکدام تولید کننده محصول خاصی نیستند البته برخی از آنها کالاهایی به نام خود شرکت دارند که عملاً برند (نام تجاری که روی یک کالا نوشته می شود) آن شاید متعلق به این شرکتها باشد و این دلیل بر تولید آن کالا توسط آن شرکت نیست.
2*- بحث حمایت از تولید داخلی رو مطرح می کنند که عملاً 80 تا 90 درصد از اجناسی که این شرکتها ارائه می دهند کالاهای خارجی است
یک سوال اینجا مطرح است و آن اینکه چرا از اجناس خارجی یا اجناس داخلی بی نام و نشان و عجیب و غریب استفاده شده؟
پاسخ به این سوال خیلی ساده است. چون اجناس خارجی قیمت مصرف کننده ندارند و این شرکتها این اجناس را با قیمتهای بسیار پایین (به علت کیفیت پایین این محصولات) خریداری کرده و با قیمتهای بسیار بالا به فروش می رسانند تا اول سود خود را تضمین کنند بعد با ارقام بالا و درصد سود های عجیب و غریب سر من و شما را کلاه بگذارند که می توانی در شرکت آنها تا 40 % یا بیشتر هم سود ببری.
یک سوال مهم لطفاً به یک کارخانه تولیدی معروف بروید و از مدیر فروش کارخانه بپرسید که نمایندگان شما در سطح استان و کشور چند درصد سود می برند و آنها پاسخ خواهند داد در صورت خرید بالا و در بهترین شرایط حداکثر 15 تا 20 درصد پس چگونه است که این شرکتها که تولید کننده هم نیستند می توانند این سود ها را در صورت خرید جزء به شما بدهند؟ آیا غیر از این است که یک جنس با کیفیت پایین و با قیمت پایین می خرند و با قیمت بالا به مردم ارائه می کنند؟
نکته مهم: بدلیل ضعف در کیفیت مشتریان شاید فقط یکبار حاضر به خرید آن محصول باشند و نهایتاً متضرر اصلی نیروهای انسانی بی مزد داخل شرکت هستند که عمرشان را روی یک محصول بی کیفیت (شاید با ظاهر و بسته بندی آراسته) می گذارند.
3*- مسئله اشتغالزایی مطرح شده که چنانچه قرارداد مربوط به این شرکتها را مطالعه کنید متوجه می شوید که کاملاً یک طرفه بوده و از نیروی بازاریاب کلیه تعهدات گرفته شده ولی هیچ تضمینی برای کار و آینده نیرو در نظر گرفته نشده؟
مثال1: اگر جوانی عمر و جوانی خود را برای این شرکت بگذارد و با چوب خوری ابتدای کار کنار بیاید و با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد تا به یک پورسانت برسد، حال اگر پس از گذشت یک مدت زمان، این کار به هر دلیل برای این شرکت مقرون به صرفه نبود و خواست کارش را جمع کند (همانطور که می دانید مجوز کار این شرکتها از 6 ماه تا 2 سال است) یا اعلام ورشکستگی کند، چه کسی جوابگوی عمر و زندگی تباه شده این جوان است؟
مثال 2: بیاییم خدمات یک شرکت را که مانند این شرکتها در سطح کشور کار می کند و بر خلاف این شرکتها خدمات حقیقی ارائه می دهد را با این شرکتها مقایسه کنیم
شرکت بیمه یکی از رایجترین سولات که از طرف خریدارن خدمات مختلف بیمه ای مطرح می شود اینست که اگر شرکت بیمه ای X ورشکست شد و ما از آن شرکت بیمه نامه تهیه کرده باشیم چه کسی پاسخگوی ما خواهد بود؟
پاسخ تمامی شرکتهای بیمه ای یک پشتیبان به نام شرکت بیمه مرکزی دارند که کلیه نقل و انتقالات مالی شرکتهای بیمه را زیر نظر دارد و چنانچه شرکت بیمه ای بخواهد خارج از عرف مشخص شده عمل کند به سرعت جلوی کار آن شرکت گرفته می شود و چنانچه این شرکت به ورشکستگی برسد بیمه مرکزی پاسخگوی تمامی تعهدات این شرکت می باشد.
در صورتی که این شرکتهای بازاریابی شبکه ای هیچ تعهدی نه به شما دارند نه به هیچ ارگانی که در صورت ورشکستگی پاسخگوی شما یا زیر مجموعه هایی که ایجاد کرده اید باشد.
سلام
من حدود یک سال پیش از شرکت دزد و کلاهبردار بادران گستران یک ساعت خریدم که هیچ وقت هم نه پولش را به من پس دادند و نه من جنسی دیدم اولش از طریق سایت شرکت اقدام کردم اما جوابی نگرفتم بعد چندین مرتبه با انها تماس گرفتم همه گفتند این پول به حساب ما واریز نشده پیگری کن ببین چی شده من هم به بانک ملت و سامانه خریدهای اینترنتی رفتم و همه انها تائید کردند که پول به حساب شرت بادران رفته و با بازرسی اصناف تماس گرفتم و مدارک خودم را به انها تحویل دادم اما انها هم هیچ جواب قانع کننده ای برای من نداشتند و گفتند که باید بروی شماره حساب کاملی را که به ان پول واریز شده پیدا کنی و به ما ارائه کنی اخه می خوام بدونم مگه نه این که بازرسی اصناف ادعا می کنه که همه حسابهای شرکت را بررسی می کنه چطور نمی تونه که از طریق پیرینت بانکی و انطباق ان با پیرنت حساب مشتری ببینه که پول به حساب انها واریز شده و این کار هم از وظایف انها است پس اگر که این شرکتها با بازرسی اصناف هم کاسه نیستند بازرسی اصناف فقط با گفتن این که ما نمی توانیم حساب بانکی انها را چک کنیم شما بروید و از سمت دادگاه شکایت کنید از دادان جواب به شاکیان طفره می روند
همه فک میکنن چون قانونیه اشکالی نداره
خب کارخانه دخانیات هم مجوز قانونی داره مگه سیگار و دخانیات ضرر نداره
من ضرر نتورک رو بین دوستام و آشنایام و حتی خودم دیدم نتورک مارکتینک بخاطر آموزشاش داره با اعتقاداتت بازی میکنه چن نفر طلبه رو دیدم موقع نماز جلسه آموزشی که اختیاری بود ترجیح دادن من باهاشون بودم گفتم حاج آقا بهتر نیست بریم نماز بخونیم بعد بیایم گفتن حالا اشکالی نداره بعدن میخونیم.... حاج آقایی ک پیشنماز بود....
حالا این بماند همه نتورکرها یاد میگیرن به چه صورت کسایی رو ک نتورک کار نمیکنن..تحقیر و توهین کنن...بالاسری من موقع حرف زدنش همیشه بقیه رو مسخره میکرد اونم با آب و تاپ ..طوری که فک کنی داره حرف حق میزنه .... وقتی میگفتم ان شاء الله جلسه فردارو میام... میگفت هیچوقت یک نتورکر ان شاءالله نمیگه..کسایی که تلوزیون میبینن تو نتورک احمق فرض میشن..
نویسنده هایی ک درمورد رمز موفقیت کتاب منتشر میکنن مثل برایان تریسی..اون کتابهارو تو آموزشها بکار میگیرن.. ک این نویسنده در مکاتب مختلف آمریکایی فعالیت میکنن.. این مکاتب ادعا دارن ک میتونن انسان رو ب رشد معنوی و کمال برسونن..در صورتی که میبینم هیچ مکتبی تا الان موفق نبوده در این زمینه....چون گفته های اونها و نویسنده ها در این مکاتب خالی از روحیه معنوی است.. بنابراین دارن یه جور عرفان یهود رو خیلی نرم ترویج میکنن...من نمیگم نتورک بده اما مشکلات ناجوری مث این موارد داره..ک چه بخای چه نخای غیر مسقیم تاثیر منفی بجا میزاره.. من پسرخالم ک باهاش دوست صمیمی بودیم بالاسریم بود من که انصراف دادم رابطشو قطع کرد... اون میگفت ما تو نتورک قصدمون کمک کردنه اما چرا وقتی من انصراف دادم.. هیچ رابطه ای با من نداره اگه کار خیر انجام میدن پس قهر کردنش چیه
حتما نمیخاد وقتشو تلف کنه پس چرا باهم صمیمی بودیم..الکیه ک میگن قصد کمک کردن دارن....چون نیاز دارن به بقیه...ب این دلیل ک ساختار نتورک شبکه سازیه ....
سلام.خدا قوت
من آدم مذهبی هستم اما متاسفانه حدود یه ماهه که تو این شرکتم خدا رو صد هزار مرتبه شکر نا حالا هیچ پورسانتی نگرفتم.خدا خیر بهتون بده.فردا میرم بهشون میگم که دیگه نمیرم...
توجه واسه اونایی که مثل من هستند:من نمی خوام مثل مردم کوفه بشم خود امام حسین فرمودند واسه این حرف حق رو مردم کوفه نمیفهمند که شکم هاشون از مال حرام پر شده .....
وقتی مرجع تقلید میگن حرامه خب حرامه والسلام
اما عقل هم میگه دفع خطر احتمالی واجبه .من پولی رو که توش شبهه باشه نمی خوام .می خوام حرف های امام زمانم رو بفهمم..............
از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ” ابرهای تار“
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش بین رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
سلام به همه دوستان
منو هم یکی از دوستان دانشگاهیم می خواست ببره داخل این کار همون شرکت پنبه ریز که زیر مجموعه بشم ولی بعد از پرسش و پاسخ گفتم خوب من می خرم ازت مغازه میزنم داخل مغازه می فروشم ، دقیقا رفیقم گفت نمیشه چون نیروی انتظامی بفهمه گذارش بدن جریمه و مغازت پلم میشه،این یعنی قانونی هم نیست ، بهشم گفتم گشنگی کشیدن و با عزت مردن بهتر از حروم کردن مال هست ، چرا عاقل کند کاری ...
خعلی راه برا پول در اوردن هست فقط باس وجود داشته باشی
یا علی
سلام وخسته نباشید خدمت مدیریت محترم
منم مدتی پیش توسط یکی از دوستام پرزنت شدم
بازاریابی لوازم بهداشتی آرایشی وخوراکی و ..
گفتم فقط درصورتی عضو میشم که قیمت اجناس قیمت واقعی باشه نه گرونتر خلاصه رفتیم سراغ بررسی قیمت اجناس
شامپو سر گفتند 10 الی 12 هزار تومن250 میلی لیتری رفتیم سراغ بهترین برند های داخلی باسابقه ترین وخوشنام ترینشون
صدر صحت 3الی 4هزار تومن . ave 5 هزار و پانصد تازه 450 میلیلیتریش
یه جفت جوراب ک تو بازار دقیقا با همون جنس حداکثر حداکثر 5 هزار تومنه اینجا میدن 8 تومن و به همین روال بقیه جنساشون
میگن اینا گیاهی و طبیعیه ولی باور نکنید دقیقا همون روال کار گلدکوئسته فقط جنسش عوض شده تازه اونجا یه بار جیبتو خالی میکردن ولی اینجا دائم باید خرید کنی
با سلام
خدمت مدیریت محترم سایت..
منم مثل بعضی از دوستان از طریق یکی از آشنایان با
این شرکت بازاریابی شبکه ای آشنا شدم.. حدود 5 جلسه در کلاسای مختلفش شرکت کردم..
در جریان جلسه دوم بود که منصرف شدم و انصراف خودمو اعلام کردم..ولی به اصرار بالا
دستی ها و خود نماینده شرکت در استانمون دوباره منو ترغیب به انجام کار کردن..و
گفتن ثبت نام کن و یه خرید بزن که حذف نشی(در صورتیکه قانون بازاریابی شبکه ای
اینه که اجباری برای خرید نباشه...ولی اونا عملا تورو مجبور به خرید میکردن).ثبت
نام کردم ولی خرید نزدم..من احتیاج به فرصت داشتم..برای اینکه کاملا تو دو راهی
قرار داشتم... (تازه اونموقع اصلا نمیدونستم این کار مشکل شرعی داره...طبق توجیهات
خودشون تو جلسات گفتن مراجع اعلام کردن مشکل نداره و سرهنگ رادان تایید کرده و اون
کلیپ های برنامه تابش رو نشون دادن و گفتن مجوز از تمام!!! مراجع قانونی
دارن)...با سه جلسه دیگه تصمیم گرفتم که شروع به کار کنم...بسم الله...
رفتم تو سایت که خرید بزنم دیدم کل اجناسی که هست
دستمال کاغذی، 6 نوع شامپو و دهانشویه، 5 تا دونه رنگ مو که اصلا فروش نداره، چای
ایرانی، مام و اسپری به صورت ناقص، اجناس چرم گرون و چندتا لباس زیر!!!
این اجناس مورد مصرف خودم نبود که برای شخصی خرید
بزنم..باید برای فروش خرید میزدم...
چند قلم از اجناس رو زدم به صفحه خرید...دیدم
بله..اولا که کالاها امتیاز خرید دارن!!! یعنی یه جنسی مثل دستمال کاغذی امتیاز
خریدش 0.8 بود فکر کنم..و کل فاکتور من شده بود 290000...ولی در صورتیکه با اون
امتیازها انگار 190000 خرید بود!!!
این کلاه برداری اول...
دوما 9% مالیات بر ارزش افزوده رو از شخص میگرفت..
یعنی در واقع پورسانتی که قرار بود 10% پرداخت بشه 9% رو خود شخص میداد...چون
مالیات بر ارزش افزوده رو قبلا رو خرید حساب شده بود...اینم کلاهبرداری دوم!!!!
و از طرفی برای هر بار خرید 5000 هزینه حمل و نقل
رو باید پرداخت میکردی!
اجناس هم که در مقایسه با سایر کالاهای مشابه
گرونتر بودند، بماند...
در همون لحظه که صفحه ام باز بود گفتم یه سرچی راجع
به شرکت های مشابه داشته باشم ببینم اوضاع اجناس اونها چطوره..در سیر همون سرچ با
این سایت مواجه شدم..شاید حدود 6 ساعت نشستم و تموم فیلدها و نظرات کاربران چه
موافق و مخالف رو خوندم..اگه با دیدن استفتاء رهبری دیگه جایی برای شک نموند..
تو گروه تلگرامی که لیدر برای هماهنگی بچه ها و
اطلاع رسونی کالاهای شارژ شده چند تا سوال پرسیدم.. لیدر فقط یه شکلک خنده گذاشت و
گفت خانم فلانی پیشنهاد میکنم جزوه رو چند بار دیگه بخونی...!!! الان هم بهتره
دیگه ادامه ندی!!!!!
گفتم ولی بچه ها حق دارن در جریانات کار قرار بگیرن!
خداروشکر میکنم که راه درست رو در لحظه ای که قصد
داشتم از اون فاصله بگیرم رو نشونم داد..
الانم اگه اون آشنامون ادامه بده و به پورسانت بالا
برسه حداقل عذاب وجدان اینو ندارم که من هم می تونستم جایگاهشو داشته باشم...
درامد من به قیمت بازی با احساسات هزاران نفر...
اجرکم عندالله..
سلام .
یکی از رفیقام که 6 سال ازش خبری نداشتم یک ماه پیش بهم من زنگ زد که برم تو شرکت پنبه ریز .یه روز با هم حرف زدیم من نزدیک یک ماه تلفنشو جواب نمیدادم بعر از یک ماه مقاومت خر جواب دادم باهاش رفتم جلسه اول آموزش امروز ترغیب شدم که دیگه 100% برم وارد اینکار شم ولی حس ششم من میگفت اینگاره درستی نیست امشب که الان دارم این پست رو میزیرم بعد 6 ساعت گشت و گذار تو نت ب ینجا آشنا شدم واقعا همه ی نظرت رو خوندم و تصمیم گرفتم نتورک رو بزارم کنار و امیدوارم که بعد از چند سال پشیمون نشم که چرا چند سال پیش نرفتم نتورک به امید خدا
تشکر
آقا برای مبارزه با این سیستم اهریمنی باید بایکوتشون کرد نه تنها بازاریابشون نشد بلکه هیچی هم از شون نخرید هیچی نابود میشن من دوستم بازار یابه بیزه کشت خودشو که لامصب یه چایی یا عسل بخر گفتم نچ از فروشگاه محل میخرم ارزانتر از اینا نمیخرم تازه بیشتر خریدام کارتنی و عمده است اما یک ریال از اینا نخریدم بایکوتشون کنید خلاص
سلام من تو این شرکتا کار نکردم فقط یک ماه کلاساشو رفتم و کمی در موردش تحقیق کردم و بعد دیگه ادامه ندادم .
اولین مشکل من با این شرکت این بود که باید دروغ میگفتم .شاید به نظر بعضیا مشکلی نداشته باشه ولی برای من خیلی مهمه مخصوصا که این دروغ گفتن به نزدیک ترن دوستان و اقوام باشه و هر قدر هم که از محصولات راضی باشند باعث بی اعتماد شدن شون میشه همون طور که خودم هم به دوستم بی اعتماد شدم .
مشکل دوم من این بود که محصولات گرون بود ولی دلیلش مشخص نبود که واقعا به خاطر کیفیتشون هست یا دلیل دیگه ای داره .چون محصولات تو بازار نیست که بشه قیمتش رو با عرضه مستقیم مقایسه کرد.
مشکل سومم این بود که خیلی از کسایی که محصولات رو استفاده کرده بودن و راضی بودن هیچ وقت محصول مشابه ای رو با یه مارک دیگه استفاده نکرده بودن و خوب کسی که تا حالا سرم مو یا دئودورانت استفاده نکرده از هر مارک دیگه هم استفاده کنه ممکنه راضی باشه ولی اینقد به فروشنده اعتماد داره که باور میکنه قیمتش کاملا واقعیه و تازه میفهمه که چه محصولات جدیدی اختراع شده و اون خبر نداشته و باز هم ازش خرید میکنه من خودم وقتی محصول رو به کسانی فروختم که قبلا مشابه خارجی یا حتی ایرانیشو استفاده کرده بودن میگفتن گرونه یا کیفیتش فرقی نداره یا میگفتن راضی نیستن .
دلیل چهارمم اینه که باید محصولاتی رو که خودم استفاده نکرده بودم رو تبلیغ میکردم این کار توی بازاریابی عادیه ولی تو این کار مشتری ها دوستان نزدیک و اقوام نزدیک هستند که خیلی بهت اعتماد دارند اگر بگی من خودم استفاده نکردم که میگه پس چرا میگی خوبه اگر هم دروغ بگی تعریف کنی اگه بره استفاده کنه راضی نباشه چی ؟ حالا میگیم پولشو پس میدم ولی آیا بازم به من اعتماد میکنه ؟ آیا ارزششو داره؟
مثلا خواهرم یه کرم دور چشم خرید که اصلا راضی نبود البته به خاطر این که قبلا هم از کرم دور چشم مارک دیگه استفاده کرده بود و متوجه تفاوت قیمت و کیفیتش شد.
دلیل پنجم اینه که درآمدشون رو نمیگفتن تازه اینقد دروغ شنیده بودم که اگر هم میگفتن بارو نمیکردم . چیزی که درباره درآمد های میلیونی میگن و همچنین بازنشستگی بعد از چند سال به نظرم منطقی نبود.
و مهم ترین دلیلم این بود که فهمیدم هدفم توی زندگی فقط پول نیست . و حاضر نیستم به خاطر پول رابطمو بادوستانم خراب کنم و همینطور همسرم و فرزندمو رها کنم که میخواد با این کارتو ایران انقلاب بشه قراره همه پولدار بشیم.
البته دو تا از دوستای من دارن توی **** **** *** کار میکنن و به نظر میاد راضین واقعا امید وارم درست باشه و روی اینکار نظارت بیشتری بشه تا خدای نکرده مشکلی براشون پیش نیاد.
دوسم بهم میگه خیلی پشیمون میشی خدا اون دنیا ازت بازخوا ست میکنه میگه چرا اینجوری زندگی کردی مگه ما راه و بهت نشون ندادیم اونم چندبار و تو انگار اصلا ندیدی....مثل حرفای لیدر بالایی اش و اعصاب منو به هم میزنه...
بهش گفتم نه خدا از من بازخواست نمیکنه چون خدا فقط تو دین و ایمان که بازخواست میکنه مگه شما دارید دین جدیدی رو تبلیغ میکنید یا نکنه استغفرالله پیامبر جدیدی اومده و ما خبر نداریم نکنه بازاریابی شبکه یه پیغمبر جدیده استغفرالله.....
وای خدا دارن کار خودشون و رسالت معرفی میکنن یکیشون اتخاره باز کرده تو استخاره اش اومده که آیه ایی در مورد رسالت اومده و اینطور برداشت کرده که من رسالت بزرگی بر عهده دارم و میتونم دست خیلی از مردمای ذیگه رو بگیرم و جالب اینه که بعد آموزشا دوسم میگه استخاره چیه ماها خودمون یه جاهایی کم میاریم میریم سراغ استخاره ما خودمون باید مشکلمون و حل کنیم و اگه من استخاره کنم و بد بیاد و بعد نرم سر کار بعد یه عمر پشیمون میشم که چرا نرفتم. میبینید بین حرفاشون تناقض هست....
فقط خدا خودش دانش و علم و حق بینی رو به همه مون عطا کنه .....
خدایا خودت کمک کن تا من ودوستم هردوتامون راه حق وبریم .....
سلام
بعد از چند ماه دوباره دوسم اومده سراغم میگه تو برنامه پایش همه چی در مورد بازاریابی شبکه ایی حل شد.برنامه رو که دیدم اصلا معلوم نبود چی به چیه.. وقتی آزمون سلامت رو نشون دادند که وفتی به همه سوالاتش جواب میدادی منفی میشد یعنی بازاریابی اکنون سالم نیست..
فقط این و برداشت کردم که مجریان برنامه هدفشون این بود که اطلاع رسانی کنن که بازاریابی شبکه ایی که در حال حاضر هست مثل هرمی سابقه و سالم نیس..
اون دونفری ام که به عنوان نماینده های مجوز دهنده بودند هیچ دلیل قانع کنند ه ایی نیوردند .
ما مردم شدیم موش آزمایشگاهی مجوز دادن اما خودشون فهمیدن چه اشتباه بزرگی کردن حالا م دارن فک میکنن ببینن چطوری پول مردم و به جیب بزنن و فرار کنن.
و این همه جوون و نابود کنن معلومه داره از خارج پشتیبانی میشه میخان یه جورایی جوونای ایران و نابودشون کنن ....
دوسم و که دیدم ، وای شده بود عین لیدرای بالا سریش حتی لحن حرف زدنش و مثل اونا تو هر کلمه اش بخدا میگف اینقد کفری ام میکرد و به زیر مجموعه هاش میگف تو باید باید باید این کار و بکنی از برنامه های دیگه زندگیت بزن و فقط به خودسازی ات فک کن.....
به من میگه حتی رفتم تا ته اش متوجه شدم که حلال ......
فقط بهش گفتم ولم کن بی خیال من شو ....خدا کنه دست از سرم برداره خیلی اذیت میشم ،اما اینقد صمیمی بودیم که میدونم میخاد منم مثل خودش وارد بشم تا هردومون موفق بشیم ..ولی من هیچ موفقیتی اونجا نمیبینم حداقل برا خودم چون رفتار و حرفاشونه که اذیتم میکنه.......
اما فکرامون خیلی فرق میکرده انگاری تو این 20 سال که با هم بودیم همدیگه رو نشناختیم ...
بهم میگه اگه نرسم میمیرم چندبار هم میمیرم........
فقط اونجا رو راه خوشبختی میدونه ای کاش متوجه شه....
خدا کنه بفهمه راه اشتباه و میره....
با سلام خدمت جوانهای عزیز ( مخصوصا دانشجویان و دانش آموزان)
باید واقعیت هایی از بازاریابی شبکه ای را بدانید و بعد تصمیم به عضو شدن در چنین شرکت هایی بکنید. اطلاعات لازم به کمک چند عضو فعال شرکت بادران (به قول خودشان جزء سرشاخه ها هستند) بدست آمده است:
1. هدف اصلی از ورود به بازاریابی شبکه ای، پاداش گرفتن است و پورسانت در این شرکت ها از تجارت معمولی در بازار بسیار کمتر است. پس موفقیت در این گونه شرکتها به معنی رسیدن به پاداش است.
2. با توجه به سابقه ی شرکت و گفته های اعضای آن، تا این تاریخ(24آذر94) متوسط لایه ها باید 20 باشد.
3. با فرض این که هر کسی که وارد این شرکت ها میشه، با هدف موفقیت (رسیدن به پاداش، بند 1 را ببینید) وارد شده، پس هر عضو باید بتواند 3 عضو جدید (بطور میانگین) معرفی کند.
4. با توجه به بند 2 و 3 ، تعداد اعضای فضای نمونه باید 3^20=3,486,748,401 باشد. (این جمعیت کجاست ؟؟؟؟؟ )
5. طبق اطلاعات خود اعضا در حال حاضر در شرکت بادران، فقط دویست هزار نفر عضوند که 12درصد آنها فعالند (!! که به نظر واقعی نیست).
6. بدون در نظر گرفتن شرط های اعمال شده برای پاداش و در خوشبینانه ترین حالت: از درس ریاضی راهنمایی: شانس موفقیت برابر است با تعداد اعضای پیشامد تقسیم بر تعداد اعضای فضای نمونه:
200,000/3,486,748,401)=0.000057) = شانس موفقیت . که بسیار کم است. ( تقریبا 0.0057 درصد) .
7. پس برای موفقیت تلاش و وقت بسیار زیادی لازم است و باید بهای بسیار سنگینی داد تا شاید موفق شد، در حالی که با تلاش بسیار کمتر و بدون این که بهایی بدهید در جاهای دیگر می توانید به هدف معقول برسید.
لازم به توضیح است که در چنین شرکت هایی، اکثر اعضاء (بالای 98 درصد) باید مصرف کننده باشند(هدف واقعی) در حالیکه با تبلیغ نادرست ( مخصوصا بالاسری ها)، اکثرا جوانهای دانشجو و دانش آموز که مصرف کننده نیستند و به دنبال پاداش (بند1: موفقیت) هستند، عضو شده اند. پس باید بدانید که در خوشبینانه ترین حالت باید حداقل ده هزار نفر موفق نشوند( به پاداش نرسند) تا شاید یک نفر موفق شود(به پاداش برسد).
درست میگن دوستان
صد در صد بالاسری ها در این شرکت همون گلد کوعستی ها هستن که عقده هاشون رو دارن اینطوری رو قشر دانشجو و خام خالی میکنن
و تنها سود و درامد موجود برای بالاسری ها و شرکته و لا غیر
اصلا به فکر نتورک نباشید
سلام
دوست عزیز خدا خیرتون بده با دیدن سایتتون از عضویت در یکی از شرکت های بازاریابی شبکه ای دست کشیدم.
ممنون اجرتون با خدا
سلام دوستان خدا خیرتون بده که به جوونا کمک میکنید من هم توی یک شرکت هرمی به نام سیمرغ بودم که همش از امید به اینده برام حرف میزدن و به جایی رسیده بودم که دیگه میخواستم از سر کارم در بیام بعدها متوجه شدم تا این سیستم ایراد داره و هیچی جز کلاهبرداری و دروغ نیست
سلام.من عضو شرکت پنبه ریزم.مشکلی هست؟
سلام
من تو چندتا جلسات که بودم همه حرفاشون به قانون جذب بر میگشت و
اینکه هیچ وقت انشالله نگید به جاش بگید به امید خدا .چون انشالله یعنی اگه خدا بخاد، اما ما حرفمون اینه خدا راهای زیادی پیش پات گذاشته این تویی که باید انتخاب کنی و اگه تو یه لحظه نگرش تو ذهنت بزنی همون اتفاق مطمئن باش میفته.
یه چیزی که من و خیلی اذیت کرد همین قانون جذب بود که خیلی حالمو بد کرد ،اینکه دیگه میترسیدم نکنه الان یه چیزی تو ذهنم بگذره و همون اتفاق بیفته ،راسش یه جورایی فکر میکردم دارم فقط خودم زندگی میکنم و من خدای کائناتم.
حتی به دوسم که اونجا کار میکنه و خیلی پرانرژی و شور و حالش وصف نشدنیه و وقتی بهش گفتم میترسم بیام و اونجا از خدا دور شم .بهم گفت اینجا جایی که من به خدا نزدیک تر شدم حالا اگه تو بیای مطمئنا به خدا نزدیکتر میشی.
ولی من همین اولش این رو برداشت کردم که خدا رو دیگه مثل قبل نمیبینم وای که چقد حالم بد بود ،انگار به دیواری رسیده بودم که یا باید نتورک و انتخاب میکردم یا باید میمردم .داغونم کردن بدون اینکه خودشون بدون.
شاید اشتباه برداشت کردم ،نه اشتباه نبود درسته درست بود .ا
امام علی علیه السلام میفرمایند:اگه توی راهی که انتخاب کردی آن چیزی رو که دوست داری فراهم نشد و آسودگی فکر و اندیشه نداری ،بدان که راهی را که ایمن نیستی می پیمایی و در تاریکی ره میسپاری ،زیرا طالب دین نه اشتباه میکند و نه در تردید و سرگردانی است ،که در چنین حالتی خودداری بهتر است.
چند روزه که فهمیدم نتورک اشتباه ترین راه آموزشی رو پیش گرفته که خیلیا نابود میشن.
الانم خیلی حالم بده چون دوسم و نمیتونم راضی کنم از اشتباهات آموزشهاش بخام بگم که هیچ وقت قبول نمیکنه چون خودش آموزش دهنده شده .
و اینقدر پر غرور شده که فقط خودشو قبول داره و هیچ مخالفتی رو نمیپذیره اصن به مخالفتش فکر نمیکنه.
اما خجالت میکشم بهش بگم امام علی (ع)گفته خود بزرگ بینی و غرور ،مخالف راستی و آفت عقل است.
از این کار به قدری استرس و فشار رو حی اومد سراغم که الان یه هفته میشه مریض شدم و دکتر گفت علتش یا ترسه یا استرس شدید. منی که الان نزدیک 5 ساله حتی یه مریضی کوچیکم نداشتم ببینید چیکا با هم کرد که مقصرم خودمم که بدون اطلاعات رفتم سراغشون .
چون خودشون از همه میخان که کسی رو که وارد میکنید بهش چیزی نگید و این یعنی کاسه ایی زیر نیم کاسه اس ،که از خودشون میترسن.
واقعا این آموزشها اشتباهه .دارن همفکر خودشون میکننت ،دارن از خدا دورت میکنن.
من هم اینو در نظر گرفتم که این کار خیلی درسته و رفتم، با دیدمخالفم هم نرفتم اما ب از اونجا بایه ذهنیتی بیرون اومدم که خودم فرمانده همه چیزم .
اما یه لحظه ام فکر کردم که شاید اشتباه باشه و د همه چی کنار هم گذاشتم مثل یه پازل ،دیدم کسی که وارد این کار میشه بهش یاد میدن فقط خودشو ببینه و این انسانیت نیست و بهش میگن تو باید بخای تو باید نگرش بزنی تا همه کائنات دست به دست هم بدن و اون اتفاقی که تو ذهنته بیفته.و این یعنی از خدا دور شدن .پس بهترین راه رو انتخاب میکنم.
یه چیزی ام که میگفتن این بود که خدا از روحش در تو دمیده و تو جانشین خدا در زمین ، در نتیجه هر کاری تو بخای همون میشه .واین یعنی اینکه من خدای کائناتم .
و این اصل آموزش اونایس.
واین حرفاشون من و صد در صد از نتورک دورم کرد.
نتورک مارکتینگ رو در زندگی ام حذفش کردم.
از حرفایی که اونجا به هر کسی که تازه وارده میگن ، اینه که :
(میگفتن اگه نیای حسرت میخوریا که ای کاش میمودم ،هیچ وقت فرصتی که در خونه اتو میزنه از دست نده شاید خیلیا آرزوی این فرصتو میکنن.)
خب حالا اگه بیاد و سرمایه اشم بذاره و اون چیزی نباشه که میگین اونوقت هم ایمانش از بین رفته هم سرمایه اش هم وقتش هم دیگه اون حال سابقو نداره ،اعتمادش به همه چی از بین میره حتی به خودش.
این حرفو خیلیاشون میزدن در حالی که چند ماه اونجا کار میکنن و هیچی هنوز به دست نیاوردن اما نمیدونم چطوری اینقد با ایمان کامل میگن .
یا (بهت میگن هر کی اینجا میاد یه روزی یا آرزوی بزرگی داشته یا کار بزرگی انجام داده. )اینجوری دارن به طرف میگن یعنی تو خیلی آدم خوبی هستی درجا با احساست بازی میکنن.
(ما اینجا کار نمیکنیم شاهکار میکنیم.) راس ام میگه شاهکاره خوب دیگه بهتر از این میتونن سر مردم و گول بزنن کاملا -روباهی که تو شکل یه فرشته -ظاهر شده باشن.
(برا خودت بهانه تراشی نکن). راس ام میگن من وقتی نخام یه کاری رو انجام بدم هزارتا بهانه میارم اما- به خدا حلال و حرام بودن- این کار بهانه نیست جنگ با خداست .
(اول باید فکر پولدار شدن بیاد تو مغزت بعدش بتونی پولدار شی)....(خب آره اینجاها میگن ما میخایم تو آزاد باشی برا خود خودت کار کنی هیچکی بهت زور نمیگه ) دروغ میگن ، دارن فکر آدما رو عین فکر خودشون میکنن این یعنی کاملا برده اونها شدن همه مجبورن که برده ی بالایی باشن و به خاطر همین مجبورن زیر مجموعه های پایینو برده خودشون کنن پس اینجا از هر کار دیگه ای مجبور به انجام برده کردن دیگران هستی. برده کردن بدترین کار دنیاس.
وخیلی چیزای دیگه میگفتن همین که وارد میشی یکی میاد خودش معرفی میکنه یادتم نمیمونه که چی میگن چون هر کی از یه طرف یه چیزی میگه احساس میکنم همه شون مریض شدن آدم خسته میکنن از حرفاشون خوبه خوبه حرفاشون عالیه ولی آخه به چه درد کار میخوره آخه...
به خدا خیلی زرنگ ان ، وقتی باهاشون مخالفت میکنی سریع حرفتو میگیرن یادشون نگه میدارن که با بالایی مشورت کنن که حالا بیا یه جور دیگه بگیم که بد برداشت نکنن اینا از مخالفاشون درس میگیرن .
مثلا میگفتن قانع نباشید راضی باشین اما قانع نباشین من پرسیدم یعنی قانع بودن مانع رسیدن به خواسته هاس ،گفتن آره.فقط تعجب کردم همش ام این تو ذهنم بود که چرا تو حدیثا میگن قانع باشیم در حالی که اینا میگن اینطوری نیس .
جلسه بعد هم همین جمله رو گفتن اما به یه شکل دیگه ،چون مطمئنم که خیلیا در برابر این حرف جبهه گرفتن. ایندفعه گفتن نمیگیم قانع نباشین ،باشین اما ما حرفمون اینه که اگه دوتا ماشین یکی پرادو یکی پراید داشتی قانع باشی و سوار پراید بشی ....
آخه اصلا یکی نیست بگه شما از کجا میدونی قانع بودن رو ما بد معنی کردیم هر کسی تو زندگیش خودش به اندازه درک خودش دریافت میکنه مثلا منی که مثل شماها بزرگ فک نمیکنم .قانع بودن رو مانع رسیدن به خواسته هام نمیدونم بلکه اینطوری معنی اش میکنم که هر چیزی در زندگیم به اندازه ی توان ام به دست میاد و من باید قانع باشم که راضی بشم چون راضی بودن من منوط به قانع بودن منه و اگه قانع باشم اون وقت دیگه میگفتم همون کلاس اول ابتدایی برام کافیه ولی انسان هیچ وقت سیر نمیشه وقتی علمش زیاد میشه بازم میخاد که علم بیشتری به دست بیاره .خدا در کنار حرص و طمع انسان یه چیزی به نام قانع بودن رو گذاشته تا یه وقتایی از خطای قرمز رد نشیم.
سلام
ممنون از شما و ازهمه کسانی که تجربیاتشونو در اختیار دیگران گذاشتن.
من هنوز وارد شرکت نشدم و تحقیق میکنم تا کاملا با اطلاعات کافی برم که بتونم دفاع کنم .وبهترین دوسم و هم شهریای عزیزم رو آگاهشون کنم ،الان این شرکت چند ماه که به شهر ما اومده .
این نوآوری به شهر ما تازه رسیده ،میخام همه رو بیدارشون کنم ولی خیلی سخته چون اصن نمیخام اون امیدی که پیدا کردن اون ایمان و باوری که دارن و ازشون بگیرم چون مطمئنم ضربه ی روحی شدیدی میخورن .
اولش خیلی دوس داشتم برم چون دوسم اونجا کار میکنه و من و دوسم عین دوتا خواهریم ،قبل اینکه بره سر اینکار اومد بهم گفت یه جایی دعوت به کار شدم خیلی تشویقش کردم بره نمیدونسم که کار اینه فهمیدم که دوسش بهش گفته بود شرکت ابر تجارت کهکشان که زیر نظر وزارت صنعت ومعدن ولی خیلی پیگیرش نشدم ولی دوسم خیلی باهاشون مخالفت میکرد منم به دوسم ایمان داشتم میدونسم راهی که انتخاب میکنه خیلی تجزیه و تحلیلش میکنه تا بره اما یادم رفته بود که ماها سنمون خیلی کم خودشم دختریم و پر از احساس به دوسم گفتم که برو ببین چی میگن دوسم یه چن جلسه رفت واومد حتی یه کم از حرفاشون نه بطور کامل که زیاد متوجه نمیشدم میمود وبهم میگف بعد یه هفته گف نمیرم دوباره دوسشو و لیدرا دست از سرش برنداشتن اومده بودن دنبالش که قانع اش کنن ،وقتی شنیدم اصن شاخ در اوردم این چه کاریه که ازت دست برنمیدارن نمیدونم بالاخره دوسم با همه سوالایی که داشت قانع اش کردن و بردن .
یه دفتری اجاره کرده بودن بعد اون ،خیال دوسم راحت شد چون میگفت وزارت صنعت و معدن گفته حتما باید یه دفتری داشته باشه..
راسش بعد اینکه رفت شیراز و برگشت خیلی تغییرکرد چون اونجا میگفتن موفقیتشون با چشم دیدنی ، واقعا عالیه ،من که نرفتم ولی میدونم خیلی عالی بود که دوسم ک همه هم شهریام از این رو به این رو شدن ،خیلی تغییر کرد.
دیگه یه فاصله ایی بینمون افتاد نه حرف میزد از اونجا نه چیزی میگف فقط گف من اینجا انسان میشم و میخام زندگی کسانی که برام ارزش دارن وتغییر بدم و اولین نفرم خودتی که خیلی مدیونتم . فقط ای کاش به حرف لیدرام گوش میکردم و از اول بهت نمیگفتم که کار چیه ....نمیفهمیدم چرا اینجوری شده راسش میترسیدم چون حتی یه بار گف اگه از اینجا جواب نگیرم نابود میشم ،دیگه موندم چی بگم ..
بالاخره منم رفتم جلسه اول خوب بود یه چیزی گف که من فک کردم چون واسطه ها حذف میشه محصولات به قیمتی ارزانتر به دسم میرسه به خاطر همین دیگه این سوالو ازش نپرسیدم بعد وقتی رفتم سایتش دیدم مثل قیمت مغازه اس شوکه شدم،حالا من این اجناس و خودم به قیمت مغازه بخرم. چطوری اونو بفروشم مگه کسی میخرید؟ مردم عقل دارن نمیخرن که میرن از همون مغازه میخرن .میگفتن که کیفیت محصول خوبه ،خب اصن خوب باشه کیفیت محصولات تو مغازه ام خوبه.
بالاخره بعد جلسه دوم که تایید شدم گفتن بیا حالا ثبت بزن و خودشم به نفع خودته که بالای 300000هزار بزنی . چون اینجوری وارد فروشندگان برتر میشدی ،
هرچند دوس نداشتم برم ولی دلم میخاس ببینم اینجا کجاس ،حتی وقتی لیدری که دوسم میگف عالیه وقتی دیدمش فقط گفتم آره ولی اونجوری که روی دوسم تاثیر گذاشته بود برا من خنثی بود ولی هیچکدوم از حرفاش و باور نداشتم اما مخالفتی ام باهاشون نکردم چیزی نگفت م ولی اومدم تا همینطور که خودشون با برنامه دقیق پیش اومدن برم ومثل خودشون رفتار کنم ،مثل همون حرف لیدره که میگف با هر کس متناسب با خصوصیاتش رفتار کنید و اونجا فهمیدم که احساسی بودن دوسم نقطه ایی برای همه اونا بود یا بهتر بگم دوسم دنبال یه چیز با ارزش خودشناسی میگشت که اونجا پیداش کرده بود .
به دوسم گفتم دوست ندارم پسرودختر مختلط باشن هر چن خدایی اش هیچکدوم با نگاه بد اونجا کار نمیکردن ولی خب خوب نبود آدم راحت نمیشد که دوسم بهم گفت نگران نباش قراره چند ماه بعد خانم ها و آقایون کاملا جدا بشن و یه ساختمان چند طبقه برا راحتی کار میگیرن و الان دارن دنبال جاش میگردن ،برا فروش ام نگران نباش همه شون روش داره مهم اینه که فقط و فقط رو آموزش کار کنیم.
حتی میگفتن سرهنگ شهرمونم داره میاد اینجا کار کنه...
به دوسم گفتم که نمیخام بیام فقط ام دلیش خودمم چون ایمان نداشتم نمیخاسم اینو به دوسم بگم چون از یه طرفم میترسیدم باعث شم دوسم از این راه که شاید براش بهترین راه باشه ،برگرده ..
تقریبا یه هفته نرفتم بعد یه هفته ، یه جلسه روز جمعه برگزار کرده بودن و دوسم گفت فردا رو حتما بیا گفتم باشه میام .تو جلسه کسی ،کسی رو گول نمیزد همه از تغییراتی که کرده بودن حرف میزدن از حرفاشون بوی امید و باور به رویاهامون میمود . برام این دغدغه شده بود که اگه اینا روزی سرشون به سنگ بخوره چیکا میکنن، دلم نمیخاد اون روز و ببینم اون روز ایمانشون دزدیده میشه واین بدترین دزدی در حق جوونایی که میخان بهتر زندگی کنن.
به خدا جوونای شهر ما خیلی ساده ان همه شون ام به خاطر بیکاری میرن چون واقعا تو شهر ما کار نیست.خب چیکا کنن اینجا دارن دنبال آرزو هاشون میگردن.
از یه طرف دیگه ام میگفتم شایدم موفق شن از کجا معلوم اون وقت من باید بشینم و حسرت بخورم که چرا نرفتم .!!!!!!!!حالا اون موقع بود که اونا باید به من میخندیدن..
بعد اینکه جلسه تموم شد دوسم رفت کلاس برا آموزش منم میخاسم بیام خونه که -لیدر همه لیدرا -اومد و باهام حرف بزنه که چیکارای خانم... چی شده گفتم خب مشکلم خونوادم من از طرفی خونوادم راضی نمیشدن گفت تو نمیتونی خونواده اتو راضی کنی ما چن بار بهت گفتیم خونواده ات بیار، خودت هیچ کاری نمیکنی که بیارشون چون تو خودت اطلاعات کافی نداری ، که راضی اشون کنی ،ته دلم گفتم خب دلم نمیخاد که بیارمشون دیگه !وگرنه کاری نداره که بیارمشون، چون خودم به کارشون ایمان نداشتم و خودمم دقیقا مثل خونوادم بودم و مطمئن بودم که ته دلشون چیه و مطمئن بودم که اگه بیان دیگه ایندفعه اصلا اصلا نمیذارن که برم وارد همچین شرکتایی بشم ، در حالی که لیدرا فک میکردن میتونن خونوادم و قانع کنن با اون حرفای رویاییشون ولی کور خونده بودن .
چون قبل اینکه بیام برا تاییدیه وقتی به مامانم گفتم ، مامانم با این که سواد نداره ولی فقط یه کلمه که گفتم دوسم معرفی کرده ،نذاشت حرفم تموم شه ،گفتش به نونی که سر سفره اس قسم اینا فقط دارن گولتون میزنن مثل همون هرمی اس پولش حرامه ..گفتم مامان چرا قسم میخوری عزیز دلم ، دوسم تحقیق کرده حلاله،در حالی که خودم ام ته دلم شک داشتم. اما نمیدونم چرا دوس داشتم برم فقط میخاسم ببینم اینجا چه جور جاییه که اینقدرحال دوسم خوبه.
نمیدونم حال من که خوب نشد شاید چون به حرفاشون ایمان ندارم اینجوری شدم .
شاید اگه عاقلانه حرف میزدن آدم باور میکرد خب چه نیازی برای اینکه بیای و بخای زیر مجموعه بیاری با مغز آدما بازی میکنی و اولش میگی پول کم ارزش ترین چیزه در حالی که لیست آرزوهات این پوله که در راس همه این آرزوهات باید باشه تا بتونی به همه شون برسی و حالا اگه به این آرزو ها نرسی دیوونه میشی چون فکر تو باز کردن پس اگه انسانی ، صادقانه همون اولش بگو تا طرف بدونه داره کجا وارد میشه بگو مثل آدم اصن نمیخاد انسان باشی همین مثل آدم بگو ما فقط زیر مجموعه میخایم که بیاد و پول بیاره اون وقت آدم اینقد حرص نمیخوره. که !!!
لیدره یه چیزی بهم گفت که خیلی ناراحتم کردم گفتش دوست ازت خجالت میکشه نمیتونه بهت بگه ولی من میگم اون نمیتونه منتطر تو بمونه اون میخاد کار خودشو ادامه بده تو اگه نیای دیگه کم کم اسمت از لیسش داره حذف میشه .
بعد گفتم خب خونوادم راضی نیس گفت تا کی میخایم برای دیگران زندگی کنیم بذار الان مامانت ازت ناراحت باشه ولی دوسال بعد حق و میده به تو.بهش گفتم حالا سوای از راضی بودن مامانم میگه پول نداریم چطوری میخای وارد شی هر چن (اگه مامانم میدونس این کار برای من نفع داره خودشو به آب و آتیش میزد تا پولو جور کنه مثل دانشگام که از خودش زد تا من کم نداشته باشم حالا من چطو میتونم برای خودم زندگی کنم همه تو این دنیا برا همدیگه داریم زندگی میکنیم اگه اینجوری نباشه که از تنهایی دق میکنیم هر چن هر چه قدر هم پول داشته باشیم.)
هر چند اگه به قول خودش میخاسم پولو جور میکردم میخاسم ببینم عملکردش چیه...
بهش گفتم واقعا من پول ندارم که بیام هر چی داشتم صرف درسم کردم الانم بیکارم و کاری ندارم باید برم حداقل یه کار نیمه وقت پیدا کنم بعد بتونم بیام اینجا هر چند حرص خودم در میومد که از اینور کار کنم بعد از اون ور ببرم بریزم تو کیسه شرکت..بهم گفت نه اصلا این اشتباه نکن تو باید اینجا وقت بذاری که یه دفعه اینقد سرش شلوغ شد اصن نفهمیدم چی شد .
رفتم خونه و از اینکه درکم نکردن که پول ندارم و بهم فشار مغزی و رو حی وحرفی میاوردن که زود تصمیم بگیر تو به خودت ایمان داری یا نه؟ .
قبل جلسه اون همه از غیرت و انسان بودن حرف میزدن و اما وقتی حرف از ثبت خرید میزنن میگن برو جور کن هر طوری شده خودت به در و دیوار بزن قرض بگیر اگه یه چیز با ارزش داری بفروش چون مطمئن باش چند برابرشو به دست میاری .
واقعا توی عمل هیچی از انسانیت نبردن خب اگه راس میگفت بهم میگفت آره برو حالا هر موقع تونسی بیا یا حالا فعلا بیا جلسات بعدا هر موقع که تونسی خرید میزنی ،اما به جاش بر میگرده جمله ایی میگه که فک میکنه من با اون جمله اش میخام تحریک بشم که دوست خجالت میکشه بهت بگه اما اگه نیای دوست منتظرت نمیمونه ها یا اسمت از لیست حذف میشه ها ، خب حذف بشه به جهنم میخام چیکا کارتونو ..کار هم نه بلکه به قول خودتون شاهکارتونه. با این حرفش فک کرد دیگه من از اینجا دست نمیکشم اما اشتبا کرد چون همین حرفش من و مطمئن ترم کرد که هر چی میگن دروغه.
هر چند میدونم اونم فریب خورده بالایی اس و همون حرفایی رو تحویل من میده که یه روزی به خودش یا بالایی به یه کسای دیگه گفتن و اینا جزوه به دست فقط یاداشت کردن.
ای کاش اینجوری که اینا رو تو دفتراشون ثبت میکنن و فقط و فقط کتاب میخونن فقط یه کتاب میخوندن اونم قرآن میخوندن با همین حال و ذوق وشوق چی میشد که عالی میشد..
من فقط میخاسم بدونم اگه یکی پول نداشته باشه حالا به فرض اولی رو قرض گرفت بعد ماههای دیگه که مجبوری خرید بزنی چیکا باید بکنی ، اون موقع ام انسانیتتونو با حرفای نیش دارتون به رخ مردم میکشین...یا بازم فقط حرف میزنید ومردم و میفرستین جلو و خودتون تماشا میکنین ...فقط حرفای خوب میزنن که یه بچه ام میتونه این حرفا رو بزنه ..هیچی در عملکردشون نیست.
جمعه که اومدم خدا به سر شاهد انگار دنیا برام تموم شده بود نه میتونسم به کسی توضیح بدم انگار دنیا برام تموم شده بود گفتم خداجون فقط یه نشونه از خودت میخام که بدونم چی درسته چی غلطه.دلم شکست ه بود ا از لیدره حتی به دوسم هم نگفتم ولی دوسم میدونست که حالم بده. از این که نگاهمو گرفته بودن از اینکه به داشته هام توجه نمیکردم از اینکه انگاری رو هوا بودم خیلی ازشون دلگیر شدم فقط از گریه کردم اونقدری که دیگه نای گریه کردن نداشتم .
تا اینکه شب شد میخاسم وارد سایتای مختلف بشم تا به همه شون مخصوصا به اون لیدره که زندگی خیلیا رو دگرگون کرده بود اثبات کنم که دروغه.
اتفاقی وارد این سایت شدم وقتی دیدم حلال و حرام بودنشو بحث میکنه اصلا یکه خوردم ، گفتم خدا ممنونم که جوابمو دادی . مامانم گفت حرامه اما من چرا فراموش کردم چرا جدی نگرفتم چرا حرف اونا رو سریع قبول میکنم اما حرف مامانم و که همه چی زندگیمو مدیونشم جدی نگرفتمو و بهش فک نکردم انگاری یه پرده ایی جلوی چشمامو گرفته بود شاید چون اوایل دلم میخاس برم و نمیدونسم اینقدر که میگن پول بی ارزشه ولی دروغ میگن و واقعا براشون باارزشه،از خودم خجالت کشیدم از اینکه اصن به این موضوع فک نکرده بودم وقتی فهمیدم حرامه همینجا قطع اش کردم دیگه دنبال هیچ چیزش نیسم و ازشون که دورم راحتترم.
فک میکردم دوسم مطمئن از حلال بودنش چون دغدغه اش همین بود اما وقتی فهمیدم حرام و به دوسم که گفتم ،گفت به مرجع تقلیدمون ایمیل زدم تو جواب گفت که سر اینکار نروید و ننوشته بود که حلاله یا حرامه چون خودش اطلاعات کافی نداشت .گفتم خب چرا بهم نگفتی من فک کردم حلاله. بهم برگشته میگه اون اطلاع کافی نداره . و مطمئنم که اون لیدر بالایی اون حرف و بهش زده بود .
بهش گفتم یه وبلاگی هست واقعا علمی بحث اش میکنه گفت نه اصلا اعتماد نکن به این وبلاگا و برو سایتای معتبر و از اونجا تحقیق اش کن و مطمئن که شدی بهم بگو و مطمئنه که من دست از پا درازتر برمیگردم ،حالا دارم تحقیق میکنم تا دوسم و قانع اش کنم .
ر ممنون میشم اهنماییم کنید تا بتونم راهنماییشون کنم.
این شرکتی که بچه ها کار میکنن شرکت سیمرغ عصر تجارت که میگن در بین همه شون بهترین نه عالی ترینه نه شاهکارترینه ....
در مودش تونستین اطلاعاتی در اختیارم بذارین ممنون میشم
آن روی سکه بازاریابی شبکه ای در ایران
بازاریابی شبکه ای!!! صنعتی با سابقه قریب به نیم قرن در دنیا و پدیده ای نو ظهور در ایران. پس از فعالیت شرکتهای هرمی غیرقانونی در دهه گذشته و عاقبت تلخ بسیاری از افراد و برچیده شدن طومار آن از کشور مدتی است شرکنهایی تحت عنوان بازاریابی شبکه ای با مجوز قانونی از وزارت صنعت و معدن در فضای اقتصادی کشور تنفس می کنند و توانسته اند افراد زیادی را بعنوان بازاریابان شرکت، جذب و سازماندهی کنند.
آنچه در این مقال می آید نگاهی به هر دو روی سکه تازه ضرب بازاریابی شبکه ای درایران است و قضاوت درباره هر نوع فعالیت اینچنینی را بر عهده خواننده می گذارد.
بدون شک بازاریابی شبکه ای انقلابی در نحوه توزیع کالا در دنیا ایجاد کرده و هزینه های ناشی از سیستم سنتی توزیع را فروکاسته است. واسطه ها را حذف و با اتخاذ سیاستهای تشویقی جایگاه مناسبی را در تجارت دنیا کسب کرده است. اما باید به خاطر داشت که تمامی این موفقیتها، مرهون قوانین اصولی و در بستر زیرساختهای مناسب اقتصادی اتفاق افتاده است. بازاریابی شبکه ای در ایران در دوران طفولیت خود قرار دارد و باید مسیر رشد و تکامل آن را با اتخاذ سیاستها و قوانین جامع، فراهم کرد.
اما همگان می دانیم زیرساختهای اقتصادی ایران دچار مشکلات اساسی است. فقدان نظام مالیاتی قدرتمند، نبود بانک اطلاعات فعالان اقتصادی و میزان درآمد واقعی مردم در هر کسب و کار، عدم وجود قوانین شفاف اقتصادی، وجود مراکز مختلف تصمیم گیری درامور اقتصادی و ... ، همگی باعث می شود فعالیت در امر بازاریابی شبکه ای بعنوان پدیده ای نوظهور با ریسک مواجه شود.
فعالان این صنعت در ایران کوشیده اند نقاط ضعف شرکتهای هرمی را در ساختار خود اصلاح کنند. موارد ذیل از موارد تفاوت شرکتهای هرمی و شرکتهای بازاریابی شبکه ای است:
1- در بازاریابی شبکه ای کالایی با قیمت حقیقی و نه بالاتر از قیمت بازار در معرض فروش قرار دارد و شما میتوانید برای مصرف خود و اطرافیان کالا را خریداری و از تخفیف برخوردار شوید. اما در شرکتهای هرمی سابق عملا کالایی وجود نداشت و یا در صورت وجود کالا، بهایی بسیار بالاتر از ارزش واقعی آن پرداخت می شد.
2- در شبکه های هرمی اگر تعادل در یک شاخه حفظ نشود کل شاخه متضرر می شود. بدین خاطر اعضاء شاخه مجبورند، دقت بفرمایید ، مجبورند به هر شیوه ای متوسل شده تا عضو تازه ای را جذب نمایند. اما در بازاریابی شبکه ای افراد مختارند برای خود زیر مجموعه بیاورند.
3- در شرکت های هرمی پرداخت حق عضویت اجباری است اما در بازاریابی شبکه ای عضویت رایگان است. یعنی فرد ابتدا مالباخته می شود و سپس برای جبران مال از دست رفته به تکاپو می افتد اما در بازاریابی شبکه ای در قبال پول پرداختی، جنس حقیقی دریافت می کند.
4- در شرکتهای هرمی فرد در راس هرم از سود تمام نسلهای مجموعه خود منتفع می شود اما در بازاریابی شبکه ای به گفته طراحان پلن درآمدی این موضوع در 5 یا 6 نسل محدود می شود.
موارد فوق بخشی از تصحیح صورت گرفته در ساختار هرمی است که مبنای کار بازاریابی شبکه ای قرار دارد. مفاهیم دیگری مانند ایجاد اشتغال، رونق تولید داخلی، ثروت آفرینی، حذف واسطه ها و هزینه های اضافه ناشی از نگهداری کالا، حمل و نقل و ... از جمله اهداف ترویج بازاریابی شبکه ای محسوب می شود.
همانگونه که قبلا بیان شد تمام مولفه های فوق میتواند به قدرتمند شدن اقتصاد منجر شود به شرطی که در چارچوب قوانین شفاف و بستر مناسب اقتصادی قرار گیرد. اما وقتی وارد بازاریابی شبکه ای می شویم و فضا را لمس، گفتمان ها را رصد و بازاریابان را مشاهده می کنیم با حقایقی تلخ مواجه می شویم.
برخی از اتفاقاتی که در روند جذب بازاریاب صورت می گیرد :
1- هیچ اطلاعاتی به فردی که برای کار دعوت می کنید ندهید. زیرا ممکن است بدلیل عدم اشرافیت شما به نحوه کار و توضیحات بد شما و نیز سابقه شکست شرکتهای غیرقانونی هرمی ، از قبول کار سر باز زند.
2- در هنگام برگزاری جلسه توجیهی اولیه در کنار پرزنتور و روبروی دوستی که برای کار دعوت کرده اید بنشینید و در تمام طول مدت شما هیچ حرفی نزنید. جلسه توجیهی میتواند طی دو جلسه برگزار شود، فقط به دوستتان بگویید هر سوالی داری بپرس. کارشناس به شما پاسخ میدهد.
3- محاسبات تصاعدی ناشی از فروش و سوددهی برای نیروی جدید بر روی کاغذ صورت می گیرد.
4- آینده ای درخشان و سرشار از درآمد در افق ذهنی فرد ترسیم می شود.
5- موفقیتهای اعضای با سابقه گروه بازگو و بر اساس قانون علت و معلول در جزوه آموزشی فرد محکوم به موفقیت است اگر تمام آنچه را فرد موفق انجام داده ، انجام دهد و ... .
اما در این میان آنچه غیر اخلاقی به نظر میرسد اینست که با ندادن اطلاعات به بهانه عدم اشراف بر موضوع فرد را به دفتر کار کشانده و او را با خود همراه سازند. این اتفاق به سادگی با استفاده از اصول روانشناسی اتفاق می افتد. بعنوان مثال در جلسه توجیهی فرد معرف و عضو جدید در مقابل هم می نشینند. این امر ناخودآگاه نوعی رودربایستی برای شخص تازه وارد ایجاد می کند. همچنین فرد با هر نوع پاسخ منفی مانند نمیشود، نمیتوانم، وقت ندارم، علاقه ندارم و ... با جملاتی روانشناسانه مانند خود را دست کم نگیر، کسی را قضاوت نکن، تردید باعث خیانت است، آرزوها براحتی در دسترس است و ... خلع سلاح شده و ناچار به تایید گفته های صحیح اما کلیِ روانشاسانه است. دقت کنید طبق اصول شرکت عضویت در این شبکه اختیاری است اما در حین پرزنت نمودن با سعی در تغییر نگرش فرد بخشی از اختیار وی را سلب می نمایند.
بر فرض پذیرش کار توسط فرد، موضوع در همینجا خاتمه پیدا نمی کند. اگر خود شخص علاقه مند به معرفی افراد باشد اینکار صورت خواهد گرفت اما اگر به هر دلیلی تمایلی برای معرفی زیر مجموعه نداشت با اصرار و فشار اعضاء بالاسری در منگنه معرفی فرد قرار می گیرد. طبق اصول شرکت این مسئله نیز اختیاری است و فرد میتواند تنها برای خود خرید انجام دهد.
در هنگام اولین سفارش خرید در دفتر کار افراد تیم با فرد تازه وارد در خرید همراهی کرده و او را با انگیزه دریافت پورسانت بیشتر به خرید حداکثری تشویق می کنند. حتی در صورت کمبود نقدینگی شرکت امکانی را فراهم می آورد تا حداکثر خرید را با استقراض از شرکت انجام دهد. باز هم عدم رعایت اخلاق مشاهده می شود زیرا بر اساس اصول شرکت میزان خرید اختیاری است و باید بر اساس توان فرد در بازاریابی و فروش انجام گیرد اما عملا حداکثر خرید صورت می گیرد و از وی سلب اختیار می شود.
اما همه این تشویق و ترغیب ها ، فشار و اصرارها و استفاده از لطایف الحیل روانشناسانه برای چیست؟؟ تولید ملی؟ اشتغالزایی؟ یا کسب سود؟؟ درست است شاید بگویید کسب سود از طریق این پلن درآمدی منجر به اشتغالزایی و تقویت تولید ملی می شود اما وقتی هدف صرفا کسب سود قرار گرفت و پول به عنوان ارزش شناخته شد و روحیه حرص، طمع، ثروت اندوزی و ... تحریک و تقویت شد داستان به جایی می رسد که عاقبت خوشی ندارد و همه این فشارها و اصرارها می شود نتیجه کسب سود. و کاش کسب سود تنها درد بود. اکنون ادامه داستان را بخوانید. ابتدا گفته می شود که فرد تنها از مجموع فروش 6 نسل کسب سود می کنید و وقتی شما در نسل 7 فردی قرار گرفتید، او سودی از قِبَل فعالیت شما کسب نمی کند و وقتی را که برای آموزش شما هزینه می کند برای موفقیت شما در این تجارت است و نه بیشتر. این بخشی از حقیقت است و نه تمام آن. عدم کسب سود از فعالیت نسل 7 حرف صحیحی است اما با ادامه فعالیت شما و گسترش زیرمجموعه تان به تعداد نسلهای سرشاخه شما افزوده و به عددی می رسد که طبق پلن درآمدی از مجموع فروش تمام نسلها منتفع میشود. پس وقت گذاشتن و آموزش دادن از سر خیرخواهی نیست بلکه از سر کسب منفعت است.
شاید بگویید بازی برد- برد است و موفقیت هر کس در گرو موفقیت دیگری است. انسان موجودی حریص است و اگر کسب سود بعنوان ارزش تلقی گردد بر اساس کسب سود بیشتر گام برخواهد داشت که آفت زیر را ممکن است در پی داشته باشد :
یکی از شرطهای استفاده از پورسانت فروش نسلهای شما، خرید حداقل صدهزارتومان در ماه است. بر اساس اصل حداکثرسازی سود، وقتی زیرمجموعه شما گسترش پیدا کرد دیگر بازاریابی و فروش جنس که از ابتدا برای آن وارد مجموعه شده بودید ملاک فعالیتتان نخواهد بود بلکه کسب سود بیشتر میزان شما می شود و قاعدتا با خرید حداقلی ( یعنی همان صدهزارتومان ) به استقبال سود ناشی از فعالیت زیرمجموعه خود خواهد رفت. زیرا اگر مبلغ زیادی را بابت خرید اختصاص دهید ، باید در فکر فروش جنس خریداری شده باشید که این امر منطقی بنظر نمی رسد زیرا با همان خرید کم شما در دور باقی می مانید و سود هنگفتی شاملتان می شود. و آن وقت است که فروش جنسی را که خریده اید برایتان بی اهمیت می شود. یعنی بازاریابی نمی کنید و فقط خرید می کنید. شاید محصولتان را نصف قیمتی که خریده اید و شاید هم رایگان در اختیار دیگران بگذارید و شاید در خانه انبار کنید و یا حتی دور بریزید. و اینجاست که اسراف اتفاق می افتد و عرضه و تقاضا مختل میشود. دقت کنید هدف و ماهیت کسب و کارتان تغییر کرده است.
و اما قسمت تاسف بار این قصه جایی است که دانشجوی رشته مهندسی صنایع از درس و دانشگاهش میکاهد و بر حضور در دفاتر شرکت می افزاید. دانشجویی که کشور برای او میلیونها هزینه کرده است تا شاید قدمی برای صنعت این مملکت بردارد از بی نیازی نسبت به مدرکش سخن می گوید. دانشجوی کشاورزی که می بایست در فکر حل اوضاع نابسامان کشاورزی این مرز و بوم باشد اکنون بعنوان سرگروه یکی از شاخه های بازاریابی شبکه ای مشغول می شود و شاید دانشجوی رشته پزشکی که باید در راستای خدمت به سلامت جامعه و کشورش تلاش کند در اندیشه گسترش تیم فروش محصولات آرایشی و بهداشتی فلان شرکت شبکه ای مجاهدت کند!!
بدون شک می بایست قوانین جامعی در این زمینه طراحی گردد تا از هر جایگاهی و با هر منصبی امکان ورود به اینگونه شبکه ها نباشد زیرا مسلما باعث هدر رفت بخشی از نیروی علمی و انسانی کشور می شود و در سطح کلان موجب ضربه به اقتصاد و فرهنگ کشور خواهد شد.
ما در فرهنگ خود ارزشهایی داریم که برایمان مقدس است. باید فرهنگ کار ترویج شود اما در این مدل کسب و کار ، پول هدف است و کار با درآمد کمتر کم ارزش تلقی می شود. به راحتی از زبان افراد شاغل در این مجموعه جملاتی را می شنویم مانند: پدرت چند سال است زحمت می کشد؟؟ الان در زندگی چه دارد؟؟ در شغلی که هستی چند سال زحمت کشیده ای؟؟ به چه رسیده ای؟؟ غافل از آنکه نفس کار ارزش است . اهداف برای شما مادی ترسیم می شود و انسان موفق انسانی معرفی می شود که اتومبیل آخرین سیستم و خانه ویلایی با تجهیزات کامل و .... دارد. افراد قانع کوچک شمرده می شوند و آنها را متهم به ناتوان بودن می کنند. من هم قبول دارم انسان موفق و ناموفق وجود دارد اما حوزه کاری فرد هم دارای اهمیت بالایی است. انسان می تواند مدیر موفق و یا ناموفقی باشد. می تواند مغازه دار موفق و یا ناموفقی باشد. می تواند کارگر موفق و یا ناموفقی باشد و میتواند در تجارت و بازاریابی موفق و یا ناموفق باشد. در هر کاری میتوان موفق بود ولی ممکن است هر کاری پتانسیل ثروت آفرینی یا بهتر است بگویم پول آفرینی خاصی داشته باشد. ثروت آدمی جایگاه و مقام و اتومبیل نیست ثروت او در افکار و اندیشه های والایش است. از این منظر ممکن است انسان ثروتمند باشد ولی کوچک باشد و میتواند پول هنگفت نداشته باشد ولی بزرگ باشد.
والسلامسلام
دوست عزیز؛ از طریق همین وبلاگ با من در ارتباط باشید
موفق باشید
سلام؛میخواستم بگم حقه بازی و کلاهبرداریه گول این شرکتا رو نخورین. چند سال پیش 3تومن سرم کلاه گذاشتن .داستانش طولانیه. یکی از همکارای محل کارم بهم پیشنهاد کار پاره وقت داد و اصلا نگفت چیه گفت با هم میریم بعدش میفهمی. با هاش رفتم و بالادستیش باهام صحبت کرد و اینقدر گفت که عضو شو خرید بزن منم ادم خجالتی بودم و رودربایستی داشتم و اون همکار عوضیم هم میدونست 3 تومن بیشتر تو کارتم نبود که همون 3 تومن رو جنسای اشغال و گرونشون رو خرید زدمو بعدش که گفتم من پولم رو میخوام و جنساتون باشه مال خودتون. رییسشون با پررویی تمام گفت هیچکار نمیتونی بکنی از نظرقانونی وخودت خرید زدی ما که شماره کارتت رو نداشتیم.خیلی بیشرف هستن تو کلاساشون فقط یه سری حرفای تکراری رو میگن و اینجوری شستشو مغزی میدن مثلا .سوال منطقی ازشون بپرسی جوابی براش ندارن تو کلاساشون حقه بازی و کلاهبرداری یاد مردم میدن.همش هم قسم دروغ میخورن و کلاس چیزایی که ندارن میذارن.اکثرا هم نوجوونها گولشون رو میخورن البته ادم جوان و در حد سی و خوردی و چهل سال هم بود ولی کمتر. امیدوارم حرفام کمک کنه کسانی که اطلاعی ندارن اگاه بشنو گول این کلاهبردارا رو نخورن. با این همه کلاهبرداری چرا قوه قضاییه جلوشون رو نمیگیره؟