- ۱ نظر
- ۰۸ آبان ۹۳ ، ۱۶:۰۶
بر اساس قانون مجازات اخلال در نظام اقتصادی کشور، شرکت هرمی شرکتی است که تأسیس و فعالیت آن از طریق افزایش اعضاء صورت میگیرد و هر عضو جدید باید برای کسب منفعت، افراد دیگری را بهعنوان زیرگروه خود جذب و معرفی کند؛ بدین صورت فعالیت شرکت از طریق توسعهی زنجیرهایِ شبکهی انسانی تداوم مییابد.
بنیانگذار شرکتهای هرمی در جهان یک ایتالیایی به نام «کارلو پونزی» بود که توانست برای اولین بار در سال 1919 میلادی، از این طریق کلاهبرداری نماید؛ وی با شگرد فریبکارانهی خود، سرمایهی هنگفتی به جیب زده و به یک میلیونر مبدل شد. پس از افشای این کلاهبرداری، افرادی که پساندازهای خود را در اختیار وی گذاشته بودند، هرگز نتوانستند پول خود را باز پس بگیرند و پونزی برای مدتی طولانی زندانی شد. از آن پس نام «شرکتهای پونزی» بر سر زبانها افتاد؛شرکتهای پونزی (Ponzi Schemes) شرکتهایی هستند که نه محصولی دارند و نه در ازای جذب افراد جدید پولی میپردازند؛ ولی در عوض پولهای مردم را تحت عنوان سرمایهگذاری جمع میکنند و قول میدهند که با درصد بسیار بالایی پول آنها را برگردانند. در این شرکتها هیچگونه سرمایهگذاری اتفاق نمیافتد؛ فقط پول افراد جدید را به قدیمیترها میدهند.
اما رکوددار این نوع کلاهبرداری، «برنارد مادوف» آمریکایی است که توانست میلیاردها دلار از طریق شرکتهای هرمی به دست آورد و البته او نیز به جرم کلاهبرداریهایش به زندان محکوم شد.
برگرفته از سایت ناجا.
قابل ذکر است که برخی از شرکتهای بازاریابی شبکه ای نیز، تنها نام خود را تغییر داده اند و ماهیت هرمی دارند.
وقتی وارد کار میشی، کم کم سوالاتی برات پیش میاد. دوستانت سعی میکنن واقعیات رو بهت گوشزد کنن.
ولی معمولاً این طور بهت گفته میشه:
پس چه کسی میفهمه؟
اصلاً چشم و گوش بسته بودن یعنی چی؟
آره؛ میگن چند نفر میفهمن:
عجب داستان تلخی...
سایت پاسخگو در پاسخ به سوال زیر مینویسد:
سوال:
می خواستم نظر مراجع رو درباره بازاریابی شبکه ای بدونم .
لطفا به این نکته توجه کنید که بازاریابی شبکه ای با فعالیت شرکت های هرمی کاملا متفات است.
با تشکر
پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
بازاریابی شبکه ای به نظر آیت الله سیستانی(1) و هم چنین به نظر تمام مراجع جایز نیست.(2)
بازا ریابی شبکه ای شبیه کار شرکت گلدکوئیست و شرکت های مشابه با آن است که به صورت هرمی و زیر شاخه دار فعالیت می کنند . هرنوع همکاری، سرمایه گذاری و فعالیت در این نوع شرکت ها به فتوای مراجع حرام و گرفتن پورسانت جایز نیست.
سلام
خوش آمدید
اگر مایل به دانستن حکم شرعی بازاریابی شبکه ای میباشید، اینجا کلیک کنید.
اگر تجربه دیگران در این زمینه برای شما اهمیت دارد اینجا کلیک کنید.
اگر مایل به مطالعه مقالات مرتبط با بازاریابی شبکه ای هستید، اینجا کلیک کنید.
اگر مایل به آشنایی با ماهیت برخی از آموزشهای این شرکتها میباشید، اینجا کلیک کنید.
اگر اخبار و مستندات برای شما اهمیت دارد، اینجا کلیک کنید.
جهت ثبت گزارش تخلف این شرکتها اینجا کلیک کنید.
جهت پیوستن به کمپین و امضای شکوائیه علیه شرکتهای بازاریابی شبکه ای اینجا کلیک کنید.
و جهت مشاهده عناوین مطالب، اینجا کلیک کنید.
همچنین میتوانید کلمات مورد نظر خود را از قسمت «جستجو...»، در ستون سمت چپ جستجو فرمائید.
لینک عضویت در کانال تلگرام:
@onnetworkers
نکته: این پست به اول صفحه چسبیده شده؛ مطالب از پست دوم بروز میشود!
با ما در ارتباط باشید
در شرکتهای هرمی و کلیه سیستمهای شبیه به آن(اعم از بازاریابی شبکه ای که به شکل هرمی کار میکند)، تنها 10% از افراد به سود و درآمد مورد نظر میرسند و در عمل 90% از افراد متضرر میگردند. گذشته از این که این ضررها به چه اشکال و انواعی میتوانند باشند، نکته درخور توجه این است که سود آن 10% مذکور، کاملاً مبتنی بر فعالیت 90% ناکام این سیستم میباشد. درواقع این شرکتها مانند یک هرم 10 طبقه هستند که تنها ساکنین طبقه دهم به سود و درآمد مورد نظر میرسند. ولی برای این که آنان در طبقه دهم این هرم، جا خوش کنند، باید تمامی جایگاه های طبقات اول تا نهم پر شده باشد.
افراد در حالت عادی معمولاً پس از گذت مدت زمان اندکی متوجه ریسک بسیار بالا و احتمال اندک ورود به جمع خوش نشینان طبقه دهم هرم میشوند. اما از طرف مقابل، سردمداران این جریان به خوبی متوجه این خطر بزرگ(یعنی آگاهی افراد) شده اند و با استفاده از روانشناسی هیجان و القای هیجان کاذب، مانع از آگاهی و واقع بینی فرد شده و در صورت آگاهی او، تلاش میکنند حتی الامکان، خروج او از سیستم را به تعویق اندازند.
این هیجانات موجب بسته شدن چشم فرد در قبال واقعیت شده و سرازیری او در وادی هلاک را از یاد و خاطر او پاک میکنند. او مانند یک قماریاز محکوم به شکست، هر روز به امید رسیدن به آرزوهایش، متحمل باخت بیشتری میگردد. این آرزو ها با تکنیکهای روانی به شدت بزرگ نمایی میشوند. ایجاد یک فضای احساسی به راحتی فرد را در گردابی از هیجانات، جادبه ها و دافعه ها فرو میبرد و چشم و گوش او را نسبت به هر سخن خلاف شرکت کر و کور میکند.
در موارد زیادی، فضای جلسات هفتگی این شرکتها چنان مشوب به احساسات پوچ و هیجانات کاذب است که افراد بطور دسته جمعی گریه میکنند! از طرف دیگر این احساسات و تلاش فرد در راه پول و ثروت، به نحو مغالطه آمیزی با اعتقادات او گره زده میشود و این سرگردانی و کوری او را تشدید مینماید.
این معضل، یکی از خطرناک ترین جنبه های چنین شرکتهایی میباشد.
یکی از آموزشهای شرکتهای بازاریابی شبکه ای، فالو(follow) کردن میباشد.
این کلمه در لغت به معنای پیروی یا پیگیری کردن و در اصطلاح به معنای متقاعد کردن فرد مقابل در برابر پیشنهاد مطرح شده میباشد. این کار روشهای مختلفی دارد و با توجه به روشهای آن، دارای اسم های مختلف نیز میباشد.
نکته ای که در اینجا قابل تأمل است، تأثیر چنین عملکردی بر نفس فرد میباشد. این کار، خواه با هر نامی از آن یاد شود، نوعی مکر و حیله میباشد. یعنی فرد میکوشد به شیوه ای که از واقع نمایی بسیار دور است، طرف مقابل خود را اغوا کرده و او را وادار به پذیرش پیشنهاد یا ... کند. برای مثال فرد خود را بی نیاز از طرف مقابل نشان میدهد، در حالی که به شدت به حضور و کار او نیازمند است. یا این که او را تعمداً و با الفاظ ناروا تحقیر مینماید، در حالی که این کار نه از شدت عصبانیت و از دست دادن کنترل خود است، بلکه یک نقشه از پیش تعیین شده برای فریفتن یا متقاعد کردن طرف مقابل میباشد.
تکرار این عمل موجب ایجاد «عادت» به این کار در نفس خود فرد میگردد. و پس از آن تکرار این عادت، موجب پیدایش یک عادت راسخ در نفس میشود که آن را «ملکه» مینامند. به عبارت دیگر، در فلسفه اسلامی عمل انسان دارای سه مرتبه میباشد: 1) عمل: که مثلا یک بار یا چند بار فرد آن را تکرار کرده است. 2) عادت: که فرد بر اثر تکرار آن عمل، بدون تفکر و تأمل میتواند آن عمل را انجام دهد. 3)مَلَکه: که فرد آن قدر آن عادت را تکرار کرده است که نفس او به انجام آن گرایش دارد. یعنی تکرار عمل باعث ایجاد یک حالت نفسانی شده است که به آن عمل میل و رغبت دارد و انجام ندادن آن برای او مشقّت آور میگردد. این حالت دقیقاً برعکس حالت اول است؛ چون در آن حالت، فرد برای اولین بار یا اولین بارها بود که میخواست به آن عمل مبادرت کند و برای همین انجام دادن آن عمل برایش مشقت آور بود. حال آنکه در این حالت به علت آن ملکه نفسانی، انجام ندادن آن کار برای او مشقت آور شده است!
اما باید اضافه کرد که آنچه سازنده «طینت» انسان میباشد، ملکات او در زندگی دنیوی است. برای درک بهتر مطلب میتوان چنین تشبیه کرد که انسان مانند کوزه گری است که در این دنیا باید کوزه ای را بسازد. شکل این کوزه را ملکات او تشکیل میدهد و سعادت یا شقاوت اخروی او به «طینت» او بستگی دارد.
به اعتبار طینت های مختلف، انسان ها در آخرت به انواعی تقسیم میشوند: 1)مَلَک(فرشته) 2)بهیمه(حیوان بی عقل) 3)سَبُع(حیوان درنده) 4)شیطان
و این طینت شیطانی، از وجود ملکه «مکر» در انسان میگردد!! به عبارت دیگر، آموزشهای برخی از این شرکتها، انسان را به شیطنت و شقاوت اخروی میکشاند.
این مطلب، گزارشی تطبیقی از فلسفه اسلامی میباشد(نک: الاسفارالاربعة و شرح المنظومة).
یکی از نکاتی که بنظر میرسد از دید بسیاری از افراد غائب میماند، نسبت بین قانون و فقه است.
هر فرد، به عنوان یک شهروند، وظیفه ای نسبت به قانون و به عنوان مسلمان، وظیفه ای نسبت به احکام شرعی دارد. این دو وظیفه نسبت به یکدیگر، نسبت همپوشانی جزئی(عموم و خصوص مِن وجه) دارند. یعنی گاهی با یکدیگر مطابقت دارند و گاهی یک طرف اجازه میدهد و طرف دیگر آن را ممنوع اعلام میکند. برای مثال، سرقت، شرعاً و قانوناً ممنوع است. در مقابل اباحه دم مرتد را شرع، مجاز و قانون، بنا به مصالح عمومی جامعه، ممنوع میداند. و در مواردی هم قانون مئله ای را مجاز و شرع، حرام لحاظ میکند. مثال این مورد بازاریابی شبکه ای است.
این که چطور در کشور اسلامی ممکن است قوانین و احکام شرعی، چنین نسبتی با یکدیگر داشته باشند، مستلزم بحثی مجزا در باب احکام ثانویه و خلاءهای قانونی میباشد. اما نکته ای که قابل توجه است، آن است که ما به عنوان شهرونی مسلمان، تنها مجاز به انجام کارهایی هستیم که هم از لحاظ شرعی و هم از جنبه قانونی، جایز و مجاز باشد. در غیر این صورت، یعنی اگر قانون یا شرع، عملی را غیر مجاز اعلام کنند، فرد نمیتواند به آن عمل مبادرت نماید.
زمانی برده داران، افراد جسم افراد را اسیر و شاید از وطن و خانواده خود دور میکردند. فرد از حقوق و آزادی فردی خود محروم میشد و هر آنچه داشت به ملکیت مالک او در می آمد. این نظام برده داری علیرغم همه فراز و نشیبهای خویش، سرانجام در قرن 19 ممنوع اعلام گردید.
هرچند برده داری به ظاهر به پایان رسید، ولی خوی سلطه و طمع گرگهای انسان نما همچنان باقی ماند. منافع این گروه در گرو خدمت و سرسپردگی دیگر افراد به آنان بود. پس باید همان حالت سابق را به نحوی دیگر به وجود می آوردند. اما این بار جسم و جان افراد به بردگی گرفته نمیشود. این ذهن فرد است که اسیر خواسته های خود میگردد. خواسته ایی که در راستای منافع «آنان» است.
القای فقر کاذب و تهییج افراد جهت رسیدن به سود بیشتر با آموزشهای روانی(مثل قانون جذب و تخیل وجود خدای کائناتی)، در واقع فرد را در یک زندان فکری قرار میدهد و او را مجبور میکند که کورکورانه در جهتی حرکت کند که دیگران از قبل برای او مقرر کرده اند. با این حساب فرد همه جهان را با عینکی دیگر میبیند و با اهداف و آمال واهی، به خیال پیشرفت و سعادت، خود را در وادی تباهی می اندازد.
در برده داری مدرن، دیگر جسم انسان به سارت در نمی آید. این فکر انسان است که به اسارت درآمده و گمان میکند که آزاد است!
در آموزشهای شرکتهای بازاریابی شبکه ای، فرد حریص میگردد. هدف افراد رسیدن به در آمد ماهیانه 100 میلیون تومان میباشد. فرد باید بزرگترین آرزوهای خود را مرتباً مرور کند، به آنها بیاندیشد، حتی عکس آنها را در اتاق خواب و محل کار خود نصب کند و در باره آنها صحبت کند. این حال و هوا به خصوص در جلسات هفتگی شرکت تشدید می گردد.
بد نیست نظر اسلام را در اینباره بدانیم:
توصیه میشود جهت آشنایی با سبک زندگی اسلامی، کتاب «مفاتیح الحیاة» مطالعه گردد.
یکی از آموزشهای این شرکت، ایجاد فقر کاذب در فرد است. یعنی زندگی حاضر فرد به نحوی برای او تصویر میشود که جز فقر و نیاز چیزی نمیبیند. این احساس باعث میشود که فرد با تمام قوا به دنبال رسیدن به اهداف و آرزوهای خود باشد. رسیدن به این آرزوها نیز تنها از طریق شرکت ممکن است. فرد باید با تمسک به قانون جذب و هدف گذاری (vision) و دادن اطلاعات دقیق و صحیح از زندگی و اهدافش به فرد بالاتر از خود، به این اهداف برسد.
دیدگاه اسلام درباره آرزوهای دور و دراز: