بردگی مدرن
زمانی برده داران، افراد جسم افراد را اسیر و شاید از وطن و خانواده خود دور میکردند. فرد از حقوق و آزادی فردی خود محروم میشد و هر آنچه داشت به ملکیت مالک او در می آمد. این نظام برده داری علیرغم همه فراز و نشیبهای خویش، سرانجام در قرن 19 ممنوع اعلام گردید.
هرچند برده داری به ظاهر به پایان رسید، ولی خوی سلطه و طمع گرگهای انسان نما همچنان باقی ماند. منافع این گروه در گرو خدمت و سرسپردگی دیگر افراد به آنان بود. پس باید همان حالت سابق را به نحوی دیگر به وجود می آوردند. اما این بار جسم و جان افراد به بردگی گرفته نمیشود. این ذهن فرد است که اسیر خواسته های خود میگردد. خواسته ایی که در راستای منافع «آنان» است.
القای فقر کاذب و تهییج افراد جهت رسیدن به سود بیشتر با آموزشهای روانی(مثل قانون جذب و تخیل وجود خدای کائناتی)، در واقع فرد را در یک زندان فکری قرار میدهد و او را مجبور میکند که کورکورانه در جهتی حرکت کند که دیگران از قبل برای او مقرر کرده اند. با این حساب فرد همه جهان را با عینکی دیگر میبیند و با اهداف و آمال واهی، به خیال پیشرفت و سعادت، خود را در وادی تباهی می اندازد.
در برده داری مدرن، دیگر جسم انسان به سارت در نمی آید. این فکر انسان است که به اسارت درآمده و گمان میکند که آزاد است!