بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

بسم الله الرحمن الرحیم
شرکتهای بازاریابی شبکه ای، دارای ابعاد مختلفی میباشند که باید با رویکردی سیستمی مورد بررسی قرار گیرند. از جمله این ابعاد میتوان به مواردی چون ابعاد فقهی، قانونی، روانشناختی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی و... اشاره کرد.
بی شک، بررسی بازاریابی شبکه ای بدون لحاظ ابعاد مختلف آن، عقیم و ناکارآمد خواهد بود.
این پایگاه در صدد بررسی ابعاد این مسئله با رویکرد انتقادی میباشد.

لینک کانال تلگرام:
t.me/onnetworkers

onnetworkers@

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد بازاریابی چند سطحی» ثبت شده است

* منبع: روزنامه فرهیختگان (5 آذر 1396 شماره 2373)


اگر خدای ناکرده یکی از دوستان دوران دبیرستان‌تان بعد از چند سال بی‌خبری و به صورت ناگهانی با شما تماس گرفت و پیشنهاد یک کار پاره‌وقت و پرسود را داد، به نفع خودتان است که همان ابتدا ضمن تشکر فراوان تماس را قطع کنید، زیرا شما سوژه جدید او هستید و قرار است به اصطلاح برای بازاریابی شبکه‌ای پرزنت شوید. فروش شبکه‌ای از کجا شروع شد؟ قطعا نام گولد کوئست را شنیده‌اید؛ شرکتی که در اواسط دهه 70 و در سکوت و بی‌توجهی رسانه‌ها و مسئولان در ایران شروع به فعالیت کرد. در ابتدا تنها اخباری که از آن شنیده می‌شد، زمزمه‌هایی بود که بین اعضای اولیه این شرکت‌ها وجود داشت. سرشاخه‌هایی که حالا این سوغات به یادگارمانده از دبی را به خوبی گسترش می‌دادند. هر سرشاخه وظیفه داشت دو زیرمجموعه را به گروه اضافه کند. هر زیرمجموعه نیز بعد از عضویت در شرکت یا به اصطلاح «پرزنت» شدن، وظیفه‌ای مشابه پیدا می‌کرد. قضیه اما به همین‌جا ختم نمی‌شد. این افراد حالا تشکیل یک شبکه (network) را می‌دادند. دیگر قضیه فقط به دفتر مرکزی شرکت در میدان مادر تهران مربوط نبود و افراد بسیاری نیز از شهرستان‌ها برای پیوستن به این سیستم شبکه‌ای فعال شده بودند؛ فعالیتی که با ژست و ظاهری کاملا قانونی و با دریافت مبلغی به‌عنوان سرمایه‌گذاری از اعضا و زیرمجموعه‌ها، ماهانه مبالغ بسیار زیادی ارز را از کشور خارج می‌کرد. اقدامات و آموزش‌های حساب‌شده سر شاخه‌ها، جای هیچ شک و شبهه‌ای را برای افراد به جا نمی‌گذاشت. حال اعضا به این سیستم شبکه‌ای ایمان آورده بودند و از جان و دل برای رشد آن تلاش می‌کردند. همزمان، شرکت گلدکوئست برای ایجاد حس اعتماد بیشتر در جامعه، اقدام به ایجاد شرکتی تحت عنوان شرکت سرپرستی و با نام «کوئست اینترنشتال» در خارج از ایران کرد. دیگر گلدکوئست تنها نبود و کوئست اینترنشنال نزدیک به 10 شرکت دیگر مانند آن را در زیرشاخه داشت. مردم فریب‌خورده نیز به آرزوی میلیونر شدن و طی کردن یک‌شبه راه صدساله، حتی به فرش زیر پای خود نیز رحم نمی‌کردند. دیگر بیشتر تمرکز سرشاخه‌ها در شهرستان‌ها و مناطق محروم بود. وعده‌هایی که به افراد این مناطق می‌دادند، چنان وسوسه‌کننده و اطمینان‌بخش بود که گاهی از آنها درخواست می‌شد با تمام سرمایه نقدی خود به همراه یک پتو راهی تهران شوند تا در یک چشم به‌هم زدن به ثروتی افسانه‌ای دست پیدا کنند (این طرح به طرح پول- پتو معروف بود)؛ ثروتی افسانه‌ای که البته وجود خارجی نیز داشت، اما تنها برای سرشاخه‌های اصلی در خارج از کشور. کم‌کم و با برملا شدن حقایق پشت پرده، دیگر مردم و رسانه‌ها هوشیارتر شده بودند. اما گلدکوئستی‌ها چشم طمع خود را از بازار پرسود ایران برنمی‌داشتند و به‌رغم غیرقانونی اعلام شدن فعالیت این شرکت‌ها، به صورت زیرزمینی به کار خود ادامه می‌دادند. نهایتا در سال 88 وظیفه کنترل و جمع‌آوری این شرکت‌ها توسط شورای عالی امنیت ملی به عهده وزارت اطلاعات گذاشته شده و طی یک طرح ضربتی، طومار گلدکوئست و رویای یک‌شبه میلیونر شدن درهم پیچیده شد. بازاریابی شبکه‌ای؛ شرکت‌های هرمی در قالبی جدید  پس از برچیده شدن گلدکوئست، دولت تصمیم گرفت سازوکاری قانونی برای استفاده از ظرفیت کار شبکه‌ای ایجاد کند. بسیاری از شرکت‌هایی که در بحبوحه سال‌های 87 تا 90 تعطیل شده بودند، دوباره برای شروع به کار و البته دریافت مجوز فعالیت مجددا اعلام حضور کردند. بسیاری نیز اقدام به تاسیس شرکت و شروع به فعالیت کردند. وزارت بازرگانی نیز برای جلوگیری از تکرار اقدامات خرابکارانه و سودجویانه شرکت‌های هرمی، قوانین خاصی برای صدور مجوز فعالیت این شرکت‌ها وضع کرد. تا اینجای کار همه چیز به خوبی پیش می‌رفت، اما مانند بسیاری از فعالیت‌ها و کسب‌وکار‌های نوین، به دلیل نبود آگاهی‌های کافی در سطح جامعه، در این مورد نیز مشکلات فراوانی به وجود آمد. رشد قارچ‌گونه شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در ایران و جذب شدن تعداد زیادی از جمعیت جوان و نیروی کار کشور در این شرکت‌ها، بازار کار و گردش سرمایه در کشور را دچار اختلال کرده بود. به مرور زمان این شرکت‌ها برای رقابت با هم و جذب مشتری، دست به اقداماتی زدند که خاطرات اقدامات گلدکوئست را تداعی می‌کرد.

رویای میلیونر شدن با روی کار آمدن سرشاخه‌های قدرتمند و مسلط به علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی، روزبه‌روز بر تعداد اعضای این شرکت‌ها افزوده می‌شد. این بار اما در مقابل ادعاهای مخالفان، این شرکت‌ها مجوز و احکام گوناگون خود را به رخ می‌کشیدند. همین کار افراد را برای رسیدن به رویای واهی میلیونر شدن حریص‌تر می‌کرد و روزی نبود که اعضا در تلاش برای تماس‌ با دوستان و آشنایان برای جذب آنها در زیرشاخه خود نباشند.

آشفته بازاری به نام Network Marketing در ابتدای کار، فعالیت این شرکت‌ها به فروش و عرضه محصولات در دو بازار گرم (فروش مستقیم به مشتریان) و بازار سرد (ارائه محصولات به فروشگاه‌ها) محدود می‌شد؛ محصولاتی که البته حتی شرکت و کشور تولید‌کننده آن نیز مشخص نبود. در بسیاری از موارد نیز گزارش‌هایی دریافت می‌شد مبنی‌بر بسته‌بندی مواد بی‌کیفیت و فله وارداتی و قاچاق در ایران و ارائه به‌عنوان محصول تولید داخل.  طبعا در میان این بازار آشفته، اقداماتی مانند پولشویی و فرار مالیاتی راحت‌تر از آب خوردن اتفاق می‌افتاد. اما هرگاه مودیان نظارتی برای بررسی این موارد مراجعه می‌کردند، با شبکه‌ای پیچیده و درهم‌تنیده مواجه می‌شدند؛ شبکه‌ای که میزان و نوع ورودی و خروجی مالی آن کاملا نامشخص بود. کم‌کم و با داغ‌تر شدن بازار رقابت در بین این شرکت‌ها، هسته‌های مرکزی و اتاق فکر آنها، دست به اقدامی در ظاهر نوآورانه زدند؛ طراحی پلن‌های درآمدی. این پلن‌ها همان‌طور که از اسم شان پیداست، روش‌های مختلفی برای کسب سود و درآمد بودند.  فارغ از ایرادهای فراوان و حتی ابتدایی وارد به این پلن‌ها مانند ایرادها و کلک‌های ساده در محاسبات ریاضی، مشکل اصلی اینجا بود که در حقیقت پول و سرمایه‌ای برای رشد وجود نداشت و همه‌چیز برحسب اعتبار‌ها محاسبه می‌شد. برای درک بهتر این قضیه به این مثال ساده توجه کنید. فرض کنید بانک الف دارای هزار تومان سرمایه در گردش برای اعطای وام است. سه نفر همزمان به این بانک مراجعه کرده و هرکدام درخواست 500 تومان وام را دارند. بانک الف به دلیل سودی که از ارائه وام دریافت می‌کند و همچنین از دست ندادن مشتری، با درخواست وام هر سه مشتری موافقت می‌کند، اما تکلیف 500 تومان کسری موجودی چه می‌شود؟ واضح است که درخواست‌کنندگان پول نقدی دریافت نمی‌کنند، بلکه اعتباری برای دریافت پول از شعب بانک به آنها اعطا می‌شود و اصل آن هزار تومان در بانک می‌ماند. براساس قوانین احتمال، بانک فرض را بر این می‌گذارد که هر سه مشتری همزمان برای دریافت پول نقد مراجعه نکرده و در عین حال در همین بازه زمانی نیز برای بازپرداخت اقساط وام خود اقدام می‌کنند. بدین صورت هیچ‌گاه خزانه بانک خالی نشده و دریافت‌ها و پرداخت‌ها روی مبالغ اعتباری صورت می‌پذیرد. با وجود این شرایط اما قوانین بسیار ضعیفی که صرفا برای قانونی کردن اقدامات این شرکت‌ها نوشته شده بود، امکان مقابله با اقدامات و فعاالیت‌های آنها را از بین برده بود. حال همه تمرکز شرکت‌ها روی جذب زیرشاخه‌های جدید بوده و دیگر خبر چندانی از فروش محصولات در بازار سرد و گرم نبود. شرکت هزاران عضو داشت و آنها را تشویق به خرید مایحتاج شخصی خود از محصولات شرکت می‌کرد و وعده سودهای کلانی را از میزان فروش زیرمجموعه‌ها می‌داد؛ زیرمجموعه‌هایی که البته خود آنها نیز تنها به خرید مصرف شخصی خود از این محصولات و جذب زیرشاخه‌های بیشتر دعوت می‌شدند. حال دیگر اصلا سودی وجود نداشت که تقسیم شود و چرخه تسلسل‌واری ایجاد شده بود. در این میان اما شرکت روزانه میلیارد‌ها تومان سود خالص به جیب می‌زد. سودی که از محصولات خریده‌شده توسط خود اعضای شرکت به دست می‌آمد و هیچ مبلغی از آن در اختیار اعضا قرار نمی‌گرفت. حال دیگر تنها هدف اعضا رشد حریص‌وار در سلسله مراتب چارت درختی شرکت بوده و امید به سودی داشتند که تا به امروز هیچ‌کس حتی ریالی از آن را به صورت پول نقد دریافت نکرده است. اتفاقی که در حال وقوع است، داستان ملانصرالدین و خر مرده است. پس از پرداخت هزینه شرکت در قرعه‌کشی خرید خر، نهایتا تنها کسی که نسبت به مرده بودن خر اعتراض می‌کند، برنده قرعه‌کشی است، که با پس گرفتن پول پرداختی خود، راضی شده و دیگر اعتراضی نمی‌کرد.

چه کسی مسئول است؟ پشت‌پرده این شرکت‌ها هرچه باشد، نتیجه آن چیزی جز آسیب دیدن تولید و بازار‌های فروش داخلی و از بین رفتن نیروی کار جوان نخواهد بود؛ آسیب‌های شدیدی که حتی اعتراض شدید برخی از مراجع تقلید را نیز به همراه داشت. همچنین به نظر می‌رسد دولت که مالیات ثابتی از این شرکت‌ها دریافت می‌کند (به صرف تشکیل و وجود شرکت و فارغ از در نظر گرفتن فروش و سود هنگفت این شرکت‌ها)، اهتمامی برای مقابله و بررسی فعالیت‌های این شرکت‌ها نداشته و حاشیه امن درآمدی برای خود ایجاد کرده است. اما دیگر وقت آن است یک بار برای همیشه به این مطالبه عمومی پاسخی صحیح داده شود. ثروت‌های فراوانی که این شرکت‌ها با استفاده از ضعف اطلاع‌رسانی در جامعه به دست آورده‌اند، به جای خرید تیم فوتبال یا سرمایه‌گذاری‌های شخصی در خارج از کشور، باید به جیب مالباختگان و بیت‌المال بازگشته و ضمن اصلاح قوانین مربوط به فعالیت این شرکت‌ها، خاطیان امر نیز (چه دولتی و چه غیردولتی) تحت شدید‌ترین برخورد‌های قانونی قرار بگیرند تا دیگر شاهد چنین اتفاقاتی در کشور نباشیم.

  • محمد

یه استدلال بی پایه و اساس دیگه برای موجه جلوه دادن نتورک مارکتینگ و توجیه سودآوری برای تنها درصد بسیار کمی از نتورکرها، گفتن این جمله ست که: خود نتورک مارکتینگ مشکلی نداره مشکل اون نتورکریه که یا تلاش کافی نکرده و حالا اشکال رو از خود سیستم میبینه یا اینکه اصولی(هر نتورکری که هزار بار این کلمه رو به زبون نیاره اصلا نتورکر نیست! :))) ) کار نکرده و موفق نشده! خب این حرف اولا یعنی همه یا اکثر نتورکرهای کهنه کار(که مدت زیادیه به این کار مشغولن) که جز تعریف و تمجید چیزی نمیشنویم ازشون(تا وقتی که توی کارن) یا تلاش کافی و اصولی میکنن که اگه اینطوره پس کو اون ثروتهای کلان حسادت برانگیزشون؟!!! یا اینکه نمیکنن و سوالی که بعدش پیش میاد اینه که پس دقیقا این همه سال چرا تو این کار مشغولن؟! و چرا اکثرا این کار رو که حتی خودشون هم بعد از چندین سال نمیتونن اصولی بهش پایبند باشن تبلیغ و به دیگران توصیه میکنن؟!!(احیانا بخاطر خودخواهی و سودجویی خودشون و درواقع نوعی کلاهبرداری نیست؟!!) ما چیزی که میبینیم تعریف و تمجید از تقریبا تمام نتورکرهای فعاله!(یکبار ندیدیم ناراضی باشن!) دوما اگه این سیستم خودش مشکلی نداره چطور آموزشهای قوی ای که ازش دم میزنن به داد اکثر نتورکرها نمیرسه و اونها رو به موفقیت نمیرسونه؟! اگر سیستمی بی عیب باشه و از اونجایی که هیچ کس هم بدش نمیاد پولدار شه(!) چطور آشنایی باهاش، بازده بسیار کمی رو در پی داره؟! و اما اگه آموزشها مشکل دارن باز سوال اینجاست که چرا باید وارد حوزه ای شد که با وجود جامعه ی بزرگی از نتورکرها آموزشهای بسیار ضعیفی داره؟! معمولا وجود آموزشهای فراوان و قوی رابطه ی مستقیمی با جامعه (community) یک کار و فعالیت داره و هرچقدر این جامعه بزگتر باشه آموزشهای قویتر و پویاتر و پربازده تری هم باید توش پیدا شه، نه برعکس! و اینکه اساسا بدون آموزش درست تو چه کاری میشه موفق شد که حالا برای ورود و فعالیت در نتورک مارکتینگ بخوایم مشتاق باشیم؟(اشتیاقی که اکثر نتورکرهای فعال در ظاهر از خودشون نشون میدن!) و چه دلیلی میتونه با وجود حجم عظیمی از آموزشهای غلط، ورود به اون رو منطقی و عقلانی کنه؟ (هرچند درواقع این آموزشها و پایبند نبودن به اونها نیستن که مشکل دارن!)

این سیستم اگه جواب بده باید در مدت کوتاهی(نه بلندمدت و طولانی) جواب بده و شبکه ی بزرگی رو جذب نتورکر تازه وارد بکنه و اگه همینطور با موفقیت پیش بره باید درنهایت به اشباع و فروپاشی و ریزش حتمی منتهی بشه (چون با تصاعد هندسی خیلی سریع میشه به جمعیت بسیار بالایی رسید و هر اتفاقی که تهش قرار باشه بیفته باید سریع خودش رو نشون بده) و اینکه بقول بعضیها اشباع بازاریابها اتفاق نمیفته دلیل محکمی بر این حقیقته که این سیستم اصلا بهیچ وجه طبق فرمول ساده و مهیجی که معرفی میکنه جلو نمیره(و نمیتونه بره، بدلایل متعدد) و اگه این فرمول ناکارآمد باشه و شبکه سازی طبق روالی که باید اتفاق بیفته نیفته آیا اساسا سوددهی و درآمدزایی در اون برای اعضای جدید و پایینی هرم ممکنه؟(با وجود این حقیقت که درآمدزایی در نتورک مارکتینگ تنها منوط به داشتن شبکه ی بزرگی از نتورکرهای فعاله) و با چه منطقی میشه فعالیت در اون رو توجیه کرد؟!!

بذارید یه مثال ساده بزنم. اگه فرض کنیم که شبکه ای چهارتاچهارتا بخواد رشد کنه یعنی هر فرد چهارتا(که واقعا زیاد نیست!) فقط زیرمجموعه بگیره در لایه ی دهم به جمعیت 1,048,576 نفر میرسیم! (اگه رشد تصاعدی عملا اتفاق بیفته انتظار میره خیلی سریع به این جمعیت برسیم!) حالا تو لایه نهم این شبکه جمعیتش چقدر میشه؟ میشه 262,144 نفر! یعنی بین لایه دهم و کل شبکه ی بالاسرش 782,432 نفر اختلاف جمعیت وجود داره! یعنی فقط لایه ی دهم به تنهایی جمعیتش سه برابر کل جمعیت شبکه ی هرمی بالاسرشه! بین لایه نهم و هرم بالاسر هم باز همین نسبت برقراره. و تا نوک هرم تقریبا همین نسبت برقراره! یعنی ما همیشه با اکثریت بی پول و بدون درآمدی مواجهیم که تنها کاربردشون خرید و هدایت سودهای هنگفت و تصاعدی به لایه های بالایی و اولیه ی هرمه! (حتی اگه چهارتا چهارتا نباشه روند تصاعدی) برای همین این افراد با انگیزه دهی های صرف و گفتن اینکه پولدار شدن تو این کار نیازمند صبر و تلاش چندین ماهه و حتی چندین ساله هست (بدون توضیح چراییش! که البته طبق معمول به مقایسه با کارهای دیگه بسنده میشه) اقدام به جذب و حفظ طولانی مدت لایه های پایینی میکنن. درواقع شبکه سازی واقعی و سودآور فقط برای لایه های اولیه اتفاق میفته بقیه همه ول معطلن! و به امید روزای بهتر خودشون رو که درواقع منبع درآمد لایه های اولیه هستن، تا مدتی طولانی برای اونها حفظ میکنن!(حداقل تا مدتی که جایگزینی هم براشون پیدا شه بعد از خروجشون!) و لاغیر! این تزریق انگیزه و امیدواری(امیدواری که چه عرض کنم بیشتر حرف از ایمان و یقین به موفقیت حتمی زده میشه!) سودش فقط میره تو جیب اون بالایی ها نه اون نتورکر بخت برگشته لایه های پایینی و پرجمعیت!

متاسفانه بیکاری و شرایط اقتصادی بد و فرهنگ خرافه گرایی و زودباوری و عدم شک گرایی و پرسشگری و تشویق به ایمان و یقین و اعتقاد و خوشبینی صرف(توی هر نوع باور و ایدئولوژی و سیستم فکری موجود در جهان) و خلا عاطفی و پذیرفته شدن و ترس از عدم مخالفت با یک گروه(بدلایلی که از کودکی محیط و جامعه در افراد ایجاد میکنه و البته گروه های نتورک مارکتینگ هم اون رو تشدید میکنن) و متعاقبا تقلید و پیروی و دشواری رهایی از اون، دست به دست هم داده تا این شرکتهای سودجو و کلاهبردار هم تو چنین بستری بیان اینطور مثل یک غده ی سرطانی پا بگیرن و رشد کنن. واقعا چقدر بعضیها خائن میتونن باشن که با وجود این شرایط فاجعه بار اقتصادی هم دست از بازی با زندگی مردم(خصوصا جوانها که قشر آسیب پذیر و شکننده ی جامعه ن با این اوضاع اقتصادی) و بهره کشی از اونها نکشن.


* این مطلب توسط یکی از مخاطبین ارسال شده است.

  • محمد

بعضیها میگن اگه وابسته بودن به افراد دیگه توی یه کاری بده پس مثلا شرکتهایی که کارمند دارن هم باید کارشونو تعطیل کنن چون یه شرکت بدون کارمند عملا نمیتونه وجود داشته باشه یا به حیات خودش ادامه بده، پس شرکتها هم به کارمندان وابسته هستن و این وابسته بودن اشکالی نداره و طبیعیه. پس توی نتورک مارکتینگ هم وابسته بودن درآمد یک فرد به شبکه و زیرمجموعه ش اشکالی نداره! اشکالی که این حرف (و حرفهای امثال این) داره اینه که برای توجیه نتورک مارکتینگ دست روی شباهت های جزئی این نوع فعالیت با حوزه های دیگه میذاره و بدون توجه به تفاوتهای اساسی شون نتیجه ی یکسانی رو میگیره و هر دو رو یجور تفسیر و تعبیر میکنه. درسته که شرکتها هم برای حیاتشون به کارمندها وابسته ان اما ساختار و سیستم کاملا متفاوتی با نتورک مارکتینگ دارن. توی شرکتها یه سیستم پایدار و با ثبات و قابل اجرا حاکمه و کارمندها حقوق ثابتی رو ماهیانه دریافت میکنن و به همون هم راضی ان و با هدف و توقع رشد تصاعدی درآمد وارد اون شرکت نشدن و چنین وعده ی غیرممکنی هم بهشون داده نشده. هم صاحب یه شرکت از حفظ کارمندانش به واسطه ی حقوقی که بهشون میده خاطرش آسودس و هم کارمندها خیالشون راحته که به درآمدشون میرسند بی اینکه به کس یا کسان دیگه ای وابسته باشن. درحالیکه توی نتورک مارکتینگ برای اینکه کسی درآمد داشته باشه (برخلاف کارمندها) باید حتما شبکه ی بزرگی از افراد رو داشته باشه (که اونها هم باید شبکه ای از افراد رو داشته باشن یا امیدوار باشن که بدست بیارن!) که خرید کنن و این افراد هم جز با دروغها و وعده هایی که بهشون گفته میشه قدم توی همچین کاری نمیذارن. دوما تعداد افراد موجود در یک شرکت در بزرگترین و ایده آل ترین حالت ممکن هم محدود و بسیار کمتر از نتورکرهاست و شرکت از پس مخارج و حقوق هر کارمند میتونه بربیاد. اما با یه حساب سرانگشتی میفهمیم چند صد هزار (یا شاید هم میلیون) نتورکری که فقط در ایران وجود دارن نمیتونن حتی یه درآمد کم داشته باشن و بیشتر از پولی که بهشون میرسه (و اکثرا هم اسم همون رو میذارن سود!) هزینه باید بکنن. اگه یه شرکت ده هزار نتورکر داشته باشه و فقط یک میلیون تومن به هر کدوم ماهیانه درآمدی (سود) برسه میشه ده میلیارد تومن سود مجموع نتورکرها در ماه! برای سودده بودن (بطور واقعی و نزدیک به وعده های رویایی این سازمانها) همچین سیستمی (که ساختار هرمی داره) برای عده ای، عده ی بسیار زیاد دیگه ای باید برای مدتی طولانی ضرر بدن و فقط هزینه کنن و خرید بزنن و دنبال زیرمجموعه بیفتن! (تحمل این شرایط و بیگاری کشیدن مفت برا بقیه رو هم اسمش رو میذارن صبر و تلاش!). حالا بماند که همین بیگاری کشیدن و مجانی (اگه نگیم زیان ده) کار کردنهای طولانی مدت بعد از ورود جدی به این کار، در تضاد کامل با حرفها و وعده هایی هست که در پرزنتهای اولیه به آدم میدن! از همون ابتدای کارشون هم مشخصه که با چه سیستم کثیفی روبروییم که اثری از صداقت و روراستی و اعتماد و حتی آسایش روانی داخلش نیست! کاملا روشنه که همچین چیزی به کجا ختم میشه آخرش. و برخلاف نظر نتورکرهای متعصب و تهی از استدلال نیازی به فعالیت چند ساله برای شناخت این پدیده نیست! مثل اینه که بگیم برای شناخت داعش و نظر دادن در موردش باید چند سال عضو داعش بود! قرار نیست هر چیزی رو آدم با آزمون و خطا و تجربه ی طولانی مدت و صرف عمر هزینه ش بشناسه. واقعا چقدر سادن اونایی که جرئت شک به خودشون نمیدن (تحت تاثیر شستشوی مغزی که تحت عنوان آموزش و جلسات هفتگی و دورهمی ها داده میشن!) و پرسشگری و شک رو موانع ذهنی پیشرفت قلمداد میکنن و ازش حتی واهمه هم دارن! مطرح کردنش رو هم که اصلا حرفش رو نزنیم! که همه چپ چپ نگات میکنن و بعدش هم با اکراه و بی میلی یکسری جملات و حرفهای انگیزشی بی ربط به سوال رو تکرار میکنن! بعدش هم با مصادره به مطلوب ازت میخوان این حرفها رو به عنوان جواب سوالت و دلیل ادامه ی کارت بپذیری!


* این مطلب توسط یکی از مخاطبین ارسال شده است.

  • محمد

نگارنده بر آن است که در بازاریابی شبکه ای از یازده جهت شستشوی مغزی صورت می گیرد.

* این مطلب از این منبع اخذ شده است.


شستشوی اول: در بازاریابی شبکه ای واسطه ای نداریم.

چنانچه هدف شرکتها حذف واسطه هست پس وجود خود این شرکتها نقض کننده این هدف می باشد . چون خود این شرکتها یک واسطه محسوب می شوند و هیچکدام تولید کننده محصول خاصی نیستند .

البته  برخی از آنها کالاهایی به نام خود شرکت دارند که عملاً برند (نام تجاری که روی یک کالا نوشته می شود) آن شاید متعلق به این شرکتها باشد و این دلیل بر تولید آن کالا توسط آن شرکت نیست.


شستشوی دوم: حمایت از تولید داخلی

عملاً 80 تا 90 درصد از اجناسی که این شرکتها ارائه می دهند کالاهای خارجی است.

🔍چرا از اجناس خارجی یا اجناس داخلی بی نام و نشان و عجیب و غریب استفاده شده؟

چون اجناس خارجی قیمت مصرف کننده ندارند و این شرکتها این اجناس را با قیمتهای بسیار پایین (به علت کیفیت پایین این محصولات) خریداری کرده و با قیمتهای بسیار بالا به فروش می رسانند تا اول سود خود را تضمین کنند بعد با ارقام بالا و درصد سود های عجیب و غریب سر من و شما را کلاه بگذارند که می توانی در شرکت آنها تا 40 % یا بیشتر هم سود ببری.

به یک کارخانه تولیدی معروف بروید و از مدیر فروش کارخانه بپرسید که نمایندگان شما در سطح استان و کشور چند درصد سود می برند و آنها پاسخ خواهند داد در صورت خرید بالا و در بهترین شرایط حداکثر 15 تا 20 درصد پس چگونه است که این شرکتها که تولید کننده هم نیستند می توانند این سود ها را در صورت خرید جزء به شما بدهند؟ آیا غیر از این است که یک جنس با کیفیت پایین و با قیمت پایین می خرند و با قیمت بالا به مردم ارائه می کنند؟

نکته مهم: بدلیل ضعف در کیفیت مشتریان شاید فقط یکبار حاضر به خرید آن محصول باشند و نهایتاً متضرر اصلی نیروهای انسانی بی مزد داخل شرکت هستند که عمرشان را روی یک محصول بی کیفیت (شاید با ظاهر و بسته بندی آراسته) می گذارند.


شستشوی سوم: مسئله اشتغال زایی

  • محمد
غده سرطانی به نام نتورک و بازاریابی شبکه‌ای

مجله‌مهر: ماجرای بازاریابی شبکه‌ای در ایران به شرکت‌های هرمی یا به اصطلاح «گولد کوئست» بر می‌گردد. شرکت های بی‌نام و نشانی که از مردم دعوت می‌کردند تا با خرید چند کاغذ بی‌اعتبار وارد شبکه شوند و دیگران نیز به این کار تشویق کنند. بعدها پای کالاهای لوکس نیز به این برنامه‌ها باز شد تا اینکه بعد از مدتی غیر شرعی و غیرقانونی بودن این شرکت‌های بی‌نام و نشان بر سر زبان‌ها افتاد و چیزی نگذشت که اعضا بعد از مدتی پی به کلاهی که سرشان رفت بردند؛ ولی خیلی دیر شده بود. اما شیوه بازاریابی شبکه‌ای در ایران تمام نشد بلکه بهانه‌ای شد تا هربار یک سری شرکت قدم علم کنند و این بار خودشان در وهله اول ضد «گلد کوئست» حرف بزنند و دوباره جذب عضو کنند. یکی از ایراداتی که به شرکت‌های هرمی و گلدکوئستی وارد بود رسیدن سرشاخه های آن ها به خارج از کشور و فروش اقلام لوکس و غیرقابل استفاده بود. در چندسال اخیر دوباره موج دیگری از شرکت های بازاریابی شبکه ای و به اصطلاح نتورکی سر بیرون آورده‌اند که با فروش شبکه‌ای کالاهای مصرفی به این نوع بازاریابی شکل دیگری دادند. شرکت‌هایی که با نام و نشان و تبلیغات‌های بسیاری ظاهر می‌شوند و کنفرانس‌ها و همایش‌های روان شناسی زیادی برگزار می‌کنند. همایش‌های پرهزینه‌ای که کمی تعجب برانگیز به نظر می‌رسد و برای همین بهانه‌ای شد تا سراغ این موج فراگیر برویم.
در چندسال اخیر شرکت‌های نتورکی بیش از پیش قد کشیده‌اند و اقدام به برگزاری کارگاه‌ها و همایش‌های بزرگی در سراسر کشور کردند و حتی از پدران آمریکایی بازاریابی شبکه‌ای دعوت کرده‌اند. تیم باشگاهی فوتبال تاسیس کرده‌اند و اعلام می‌شود که مجوز رسمی نیز از وزرات صنعت معدن و تجارت نیز دارند و زیر نظر این مجوز به فعالیت‌هایشان به طور رسمی ادامه می‌دهند و اقدام به عضوگیری کنند. موج گسترده بازاریابی‌های شبکه‌ای میان افراد مختلف به خصوص جوان‌ترها باعث شده تا در میان هر خانواده چند نتورکر پیدا شود که اقدام به فروش کالا و عضوگیری می‌کند. نتورکرهایی که از هر محیطی برای جذب عضو و فروش محصولاتشان استفاده می‌کنند. جمع‌های فامیلی، دوستانه، محل کار و یا حتی مکان‌های عمومی مثل مترو، اتوبوس و تاکسی جاهایی ست که نتورک‌ها رویش حساب باز می‌کنند. جملات انگیزشی، تصور آینده‌ای با شکوه، دوندگی‌های بیش از حد همه چیزهایی ست که نتورک‌ها از سوی لیدرهایشان می‌شنوند و به سمت آن تشویق می‌شوند و هیچ عجیب نیست که بعد از مدتی روحیه دلالی و کاسب‌کارانه پیدا کنند و دیر یا زود همه تصوراتشان را برباد رفته ببینند.

اما آیا واقعا بازاریابی شبکه‌ای شغل است؟

آیا این شغل به درآمد خوبی خواهد رسید؟

بازاریابی شبکه‌ای واقعا قانونی و شرعی است؟

بازاریابی شبکه‌ای چه تاثیری در اقتصاد کشور دارد؟

همه این سوالات و ده‌ها سوال دیگر باعث شد سراغ چند محقق بازاریابی شبکه‌ای و یا نتورک مارکتینگ برویم تا در این باره از آنها سوال کنیم.
  • محمد
در این مطلب نامه مجمع مشورتی فقهی شورای نگهبان در مورد بازاریابی شبکه ای را در اختیار مخاطبان محترم سایت قرار می دهیم.
شایان ذکر است که این نامه در سال 95 نوشته شده است. در این نامه به صراحت بازاریابی شبکه ای غیر مشروع و حرام اعلام شده است.


نامه شورای نگهبان
  • محمد

یکی از ادعاهای لیدرهای این شرکتها جهانی بودن این تجارت است.

غیر از آن که مقالات و کتب متعددی که در جهان علیه این شرکتها نوشته میشود، نهادهای مردمی متعددی نیز علیه این شرکتها در سطح جهان در حال فعالیت هستند.

در ادامه ضمن نام شرکتهای بازاریابی شبکه ای که در سطح جهان تعطیل شده اند را ذکر نموده و مخاطبین را دعوت به تامل می نماییم.


  • BurnLounge (در سال 2012 توسط کمسیون تجارت امریکا (FTC) به عنوان "طرح هرمی" شناخته شده و تعطیل شد).
  • Equinox International (در سال 2001 منحل شد).
  • European Grouping of Marketing Professionals/CEDIPAC SA (در سال 1995 منحل شد).
  • European Home Retail (در سال 2007 منحل شد).
  • Fortune Hi-Tech Marketing (در سال 2013 منحل شد).
  • Holiday Magic (در سال 1974 منحل شد).
  • Metabolife (در سال 2005 منحل شد).
  • MonaVie (در سال 2015 محکوم به سلب حق ادامه دعوی شد).
  • (Nouveau Riche (real estate investment college (در سال 2010 منحل شد).
  • Solavei (در سال 2015 منحل شد).
  • Royal Tongan Limu (در سال 2003 منحل شد).
  • Sunshine Empire (در سال 2009 منحل شد).
  • Telexfree (در سال 2014 ورشکست شد).
  • United Sciences of America (در سال 1987 منحل شد).
  • WakeUpNow (در سال 2015 منحل شد).
  • World Leadership Group (در سال 2008 منحل شد).


* منبع

  • محمد

* این یادداشت توسط یکی از مخاطبین سایت به نام سعید در اختیار ما قرار گرفته است.


آسیبهایی کار بازاریابی از نظر من

محصولاتی که شرکتهای بازاریابی ارایه میدهند بیشتر محصولات خارجی هستند که این امر علاوه بر ضربه زدن به اقتصاد ملی باعث افزایش بیکاری در کشور خواهد میشه

اگر بازاریابها با شما صادق باشند به شما میگند که این کار سختیه و در اغلب موارد بی نتیجه است و ضررده هست

نکته اصلی هم همینه شما باید وقت زیادی برای موفقیت در این کار بذارید. این وقت زیاد را چه در کار بازاریابی، چه در هر کاری قرار بدهید موفق خواهید شد و بنظر من ریسک و آسیب شغلهای دیگه کمتره

مثلا شما وقتی که برای کلاسها، جلسات، فروش محصولات، عضو گیری و ... میذارید برای یاد گرفتن یک حرفه مثل آرایشگری بزارید مطمینا یک آرایشگر خوب با درآمد به مراتب بیشتر از یه بازار یاب خواهید داشت.

مطالبی که در کلاسها به بازاریابها برای تشویق ادامه کار میدهند، مطالب سطحی و پیش پا افتاده روانشناسی و یه سری کتابای موفقیته که در دراز مدت تاثیر بدی بر نحوه جهان بینی و نگرش اونها داره. همه چی زندگی آدم میشه پول

برای ترغیب افراد دیندار برای ورود به بازاریابی اغلب مواردی از دین را همچون کمک به فقرا، سفر زیارتی  و ... را مثال میزنند که مربوط به مسایل مالی است. که این مغایر با مفاهیم دینی ماست. انگار فقط پولدارها دین دارند. در صورتی که قرآن میگه تنها تقوا و اخلاصه که به خدا میرسه.

طوری تبلیغ میشه که انگار همه کمالات اخلاقی به داشتن پول و درآمد بیشتره و افرادی که پول و درآمد نداشته باشند افراد بیخود و نالایق، بی غیرت و پست ... هستند. همین تبلیغات باعث سرخوردگی افرادی که موفق نشدند و وضع مالی خوبی ندارند میشه.

غالبا برای تشویق افراد به فعالیت اونهارو تحقیر میکنند که باعث میشه روحیه اونها خراب بشه

شاید فکر کنید دارن به شما روحیه میدن اما تاثیرات روانی منفی اینکار به مراتب بیشتر از تاثیرات مثبتشه.

افراد برای اینکه ضرر نکنند مجبورند محصولاتی را که میخرند به هر نحوی به فروش برسانند که این مساله باعث میشه جایگاه اجتماعی خودشون رو از دست بدن و در نظر بقیه آدمهای غیر قابل اعتماد بشند

فروش محصولات امکان پذیر نیست، چرا که اگر امکان پذیر بود خود مغازه دارها میاوردن محصولات رو میفروختن!

محصولاتی که بفروش میرسونند به نسبت بازار گرونتره و علاوه بر گرونی هزینه پست هم بهشون میخوره، شما کافیه از یه مغازه دار یا کاسب بپرسید که این محصولات بفروش میره یا نه؟

اگه فروشم نره میشه ضرر.

یعنی شما یک میلیون جنس میخری خیلی سود بدن سیصد تومن میشه که اونم از خودت گرفته شده

محصولاتی که توسط شرکت ارایه میشه باعث مصرف گرایی میشه، بطور مثال خانواده ای که قهوه مصرف نمیکنه برای اینکه به سود برسه مجبوره قهوه بخره، یا دیگران رو متقاعد به نصرف قهوه کنه یا خودش مصرف کنه، همین کار بمرور زمان باعث مصرف گرایی میشه.

ساعت یک میلیونی، تیشترت ۶۰۰ هزار تومنی، عینک ۲ میلیون تومنی رو کی میخره از آدم.

شرکت و افراد بالادست بمحض اینکه شما خرید میزنید به سودشون میرسند، اما شما مجبورید وقت زیادی بزازید تا به سود برسید. در واقع سود اصلی کار شما میره تو جیب شرکت.

همین هم باعث اختلاف طبقاتی تو جامعه میشه.

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده و حاصل تجربه و تحلیل ایشان از بازاریابی شبکه ای میباشد.


به نام خدا

نکته ای که این روزها نت ورکرها شدیدا روی اون مانور دارن اینه که شرکت با شرکت فرق داره و در ابعاد کوچکتر تیم با تیم متفاوته. ممکنه شما دوست عزیز، مثل من به تیمی ورود پیدا کنین که از جانب پرزنتور با جملاتی شبیه این ها‌ فالو بشید:

- من از فلان خانواده هستم،

- نیاز مالی ندارم،

- دارای مدرک فلان و فلان هستم و ... اما نت ورک رو به عنوان بهترین شغل انتخاب کردم!

من نزدیک به یک سال عضو شرکت بادران بودم و در تیمی باصطلاح (سطح بالا) کار کردم و واقعا هم خیلی از بچه ها تحصیلات خوبی داشتن یا از فلان خانواده بودن اما اینو می خوام بگم ذات نت وُرک همون چیزی هست که دوستان قبل من گفتن؛ فاکتور کشی، تلقین، مثبت اندیشی کاذب(مخرب)، ایجاد هیجان مفرط و از همه بیشتر دروغ؛ حالا می خواد این تیم توسط یک کارشناس ارشد اداره بشه یا یک فردی با مدرک زیر دیپلم. تنها تفاوتی که وجود داره اینه که افراد سریعتر گول می خورن چون این فکر پیش میاد؛ وقتی این ها با این تحصیلات و امکانات دارن کار می کنن چرا من وارد نت ورک نشم! اما اصل داستان یکیست فقط خائنانه تر. در تیم های این چنینی افراد سریع جذب میشن اما بعد از چند ماه کار و یا بیشتر اون روی سکه رو می بینن و از  سیستم میان بیرون؛ منظورم از اون روی سکه این نیست که نمیشه از نت ورک پول درآورد بلکه ذات پلید این حرفه است که رخ نشون میده و همه نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا به قولی پارادایم شیفت بزنن و در حالیکه چند تا فاکتور زدن ولو اینکه فقط یک میلیون باشه (اینها بقول لیدرها کارگران نت ورک هستن) از شبکه خارج میشن.

یکی از مهمترین مشکلاتی که من با بازاریابی شبکه ای داشتم و باعث شد کار رو با حدود 100 نفر مجموعه و فروش خوب رها کنم همین مسئلهِ ارتباط برقرار نکردن با دروغ گویی های بی حد و حساب بود که البته در غالب انرژی مثبت و متد کار عرضه می شد، ذات نت ورک با دروغ عجین شده چون در همون استارت کار برای ورودی گرفتن و تنظیم قرار پرزنت باید متوصل به هر شیوه ای شد تا طرف مقابل بویی از نت ورک نبره چون اگر غیر از این باشه 95 درصد قرار رو کنسل می کنن. بالاسری های من متن پرزنت رو اینقدر ساده و دوست داشتنی نوشته بودند که به جرات میگم کمتر کسی ورودی نمی شد و یا اگر قبول نمی کرد از پرزنت تیم ما بدش هم نمی یومد در صورتیکه اصلا چنین چیزی نیست. یا مثلا از اولین دروغ هایی که باید به خودت و بعد به دیگران منتقل کنی همین ارادت خاص به محصولات مزخرف شرکت هست و این رو توی جلسات آموزش میدادن که علاوه بر استفاده محصولات باید غیرت روی این ها داشته باشید و با شوق بفروشید. خیلی خنده داره نه!

  • محمد

مهران مدیری در برنامه دورهمی با موضوع طمع و وسوسه به نقد شرکتهای بازاریای شبکه ای پرداخته است.

در این برنامه مسائلی مانند زیرشاخه گیری، دروغ پردازی، لیدرپرستی، اغواگری، فالو و... که در شرکتهای بازاریابی شبکه ای رواج دارد، به زبان طنر مورد نقد قرار گرفته است.

این برنامه در تاریخ 24 دی 1394 از شبکه نسیم پخش شده است.

در این مطلب، فیلم این برنامه جهت نمایش و دانلود در اختیار شما قرار میگیرد.

 

 

 

 
مدت زمان: 32 دقیقه 7 ثانیه 
حجم فایل: 62 مگابایت
  • محمد

* دانشمندان زیادی در امریکا به مقابله با شرکتهای بازاریابی شبکه ای می پردازند. در ادامه یکی از این مقالات ارائه میگردد. (منبع)

The mathematics: why MLM pyramid schemes cannot work!

In the classic "pyramid" scheme, participants attempt to make money solely by recruiting new participants into the program. The hallmark of these schemes is the promise of sky-high returns in a short period of time for doing nothing other than handing over your money and getting others to do the same.

The fraudsters behind a pyramid scheme may go to great lengths to make the program look like a legitimate version of a multi-level marketing program. But despite their claims to have legitimate products or services to sell, these fraudsters simply use money coming in from new recruits to pay off early stage investors. But eventually the pyramid will collapse. At some point the schemes get too big, the promoter cannot raise enough money from new investors to pay earlier investors, and many people lose their money. The chart below shows how pyramid schemes can become impossible to sustain:

  • محمد

شاید شنیده باشید که این روش یک روش نوین بازاریابی است اما این جمله اصلا صحت ندارد. اولین روش های بازاریابی شبکه ای در سال ۱۹۳۹ توسط Amway’s  امتحان شدند. گرچه بازاریاب های شبکه ای مدام از ناکارآمدی روش بازاریابی کلاسیک و سقوط قریب الوقوع آن حرف می زنند و ادعا می کنند روش بازاریابی شبکه ای به زودی به روش بازاریابی غالب جهان تبدیل خواهد شد اما زورق به گل نشسته بازاریابی شبکه ای در سالهای طولانی راهی به دریای آرامش نیافته است. با گذشت سالها هنوز بزرگترین شرکت های این عرصه از جمله شرکت کذایی Amway’s نتوانسته جایگاهی بزرگتر از صدمین خرده فروش جهان را به دست آورد.

ذات بازاریابی شبکه ای باعث می شود این ماشین زیر وزن خودش له شود. اما چگونه؟

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است. لطفا تا انتها مطالعه فرمایید.

یکی از مدلهای بازاریابی و تجارت که از سال ۱۳۹۰ وارد ایران نیز شد و حتی جنبه قانونی پیدا کرد، بازاریابی چند سطحی یا شبکه ای بود. مدل فروش بازاریابی شبکه ای که شباهت هایی به مدل های شرکت های هرمی داشت مورد بحث و مناقشات فراوانی بود و عده ای نیز با هدف کسب درآمد فراوان به این کسب و کار وارد شدند اما بازاریابی شبکه ای چیست؟ چگونه کسب درآمد می کند و مسائل قانونی و شرعی پیرامون آن به چه صورت است؟ برای یافتن پاسخ سوالات بالا در ادامه با ما همراه باشید.

  • محمد

* ارسال شده توسط احمدرضا


لغو جایگاه،اسفند.94
ضرر از جنبه اقتصادی:
به دلیلی روشن و منطقی ضرر زیادی بود که با 10 ماه فاکتور زدن میلیونی(بالا) و مجبور بودن به فروش کالا به قیمت بسیار کمتر از مبلغ خریداری شده،متحمل شدیم.چون عملا کسی با وجود برندهای معتبر سمت خرید گرانتر و اعتماد کردن به کالای شرکت ************** نمیرفت! (کاری به انداختن به دیگران و زبون بازی ندارم!) 
و این مشکل هم برای من و هم 97 زیرمجموعه من بود! به علاوه مشکلاتی دیگر که اخلاق و رفتار آدم رو تغییر میداد! ( پارادایم شیفت: تعریفش قشنگه ولی تو نت ورک ینی تبدیل شدن به یه آدم جدی و معتقد به دین بازاریابی شبکه ای! که بعدها باید بهترین دوستانی که نه گفتن به کار رو حاشیه زندگی بدونه! یعنی کافر دونستن بقیه!)
"" برداشتن سقف ذهنی"" چیزی که شاید قشنگ باشه،ولی من دیدم کسایی رو که سر این کلمه خیلی خیلی غیرمنطقی شدند که شاید در لیست هدف هاشون بخوان مثلا یک ساعت به 24 ساعت روز اضافه کنند یا جای یه سیاره رو عوض کنند :| !!!
"منطق دقیقا دشمن اصلی نت ورکه! احمقانه مثبت باش :)
باید غیرمنطقی باشی،درآمد تصاعدی منطقی نیست پس باید غیر منطقی باشی!"
( این جملات آشناست برای بعضی ها!!)
برای این کار واقعا باید منطق داشته باشیم یا نه؟!
جواب سادست! 
به خودت نگاه کن
اگه وجدان داری و باهاش در ارتباطی از منطق استفاده کن! 100% به جواب میرسی! ( من تمام دردم اینه که تموم این 10 ماه وجدانم عذاب میکشید و من فکر میکردم این فقط سختی کاره و تموم میشه!یه جور قانع کردن خود آدم یا همون فالو)
تصمیم گیری خیلی سادست!!!
یا بذارش کنار و بلند فریاد بزن نه!
یا تا تهش برو و ...
سه نقطه دست شماست!کاملش کنید! چون شما تصمیم میگیرید!
  • محمد

یکی از مشکلاتی که بازاریابی شبکه ای را تهدید میکند، اشباع است. اشباع در لغت به معنی «پُر شدن» و «سیر شدن» است و در اصطلاح بازاریابی شبکه ای معانی و انواع مختلفی دارد که متأسفانه در اغلب موارد برخی از آنها مورد توجه قرار نمیگیرد. در ادامه به تبیین انواع اشباع در بازاریابی شبکه ای پرداخته خواهد شد:

1. اشباع بازاریاب ها: شرکتهای بازاریابی شبکه ای برای رشد خود نیاز به جذب بازاریاب و ساختن یک شبکه انسانی به شکل هرم میباشند. ساختن چنین هرم انسانی نیاز به افراد زیادی دارد که به عنوان بازاریاب به عضویت شرکت درآیند. و افرادی که باید به عضویت در شرکت درآیند با ایجاد هر سطح، افزایش خواهد یافت. تصاعد افراد در بازاریابی شبکه ای، یک تصاعد ریاضی نیست؛ بلکه یک تصاعد هندسی است که با فرمول X^3 (ایکس به توان 3) افزایش می یابد. بنابراین با توجه به آن که تعداد افراد یک جامعه محدود است، تعداد افراد کافی برای عضویت در شرکت وجود نخواهد داشت. و این به معنای آن است که سطحی از افراد وجود خواهد داشت که قادر به مجموعه سازی نخواهند بود و کسی وجود نخواهد داشت که زیرمجموعه آنها شود. این معضل وقتی جدی تر و پیچیده تر میشود که بدانیم که داشتن درآمد بالا و وعده هایی که از طرف شرکت داده میشود، تنها منوط به داشتن مجموعه و فروش آنها میباشد و بدون آن مجموعه، فرد برای رسیدن به مثلا 10میلیون تومان درآمد ماهیانه، باید هر ماه حدود 60 میلیون تومان خرده فروشی داشته باشد و بدیهی است که این امر محال میباشد.

با یک مثال این نوع از اشباع را روشنتر خواهم کرد: فرض کنیم جامعه ما 100 میلیون نفر عضو داشته باشد و همه آنها اعم از پر و جوان، زن و مرد و حتی کودکان 6 ماهه نیز بتوانند عضو این شرکت شوند و این شرکت تنها شرکت بازاریابی شبکه ای باشد و هیچ رقیبی نیز نفداشته باشد. اگر هر بازاریاب نیاز به عضو کردن 3 نفر داشته باشد، سطح سوم این شرکت، به 27 نفر نیاز دارد. تعداد این افراد در سطح 17 به 129,140,163 (صد و بیست و نه میلیون و صد و چهل هزار و صد و شصت و سه نفر) نفر خواهد رسید. یعنی 29 میلیون و 140 هزار و 163 نفر بیشتر از تعداد افراد حاضر در جامعه!!

برخی در پاسخ به این سخن تدعا میکنند که از آنجا که سن قانونی برای عضویت در بازاریابی شبکه ای، 18 سال میباشد و هر سال تعدادی از افراد به سن 18سالگی میرسند، چنین اشباعی هرگز رخ نخواهد داد. این ادعا بسیار سخیف و کوته فکرانه است و گوینده احتمالاً توجه نکرده است که تصاعد هندسی تعداد بسیار زیادی را طلب میکند که عدد آنها بسیار بیشتر از تعدادی است که هر ساله به 18 سال میرسند. من پاسخ مفصل به این ادعا را قبلاً در این صفحه مطرح نموده ام و از تفصیل سخن در این مطلب خودداری میکنم. اما تذکر این نکته ضروری است که سایر ادعاها از قبیل مثال کارخانه یخچال سازی و... نیز با توجه به تصاعد هندسی داشتن بازاریابها در بازاریابی شبکه ای، پاسخ داده خواهد شد.

2. اشباع بازار خرید: این نوع از اشباع است که بیشتر در علم اقتصاد مورد توجه قرار میگیرد. زمانی که تعداد بازاریابها به اندازه قابل توجهی افزایش می یابد، تعداد خریداران بین آنها تقسیم میشود و به تبع هر بازاریاب سهم کمتری از خریداران را به خود اختصاص خواهد داد. مثلاً اگر یک محله دارای 2000 نفر از اهالی باشد و تمام افراد نیز ماهانه 10هزار تومان از بازاریابها خرید کنند(حالت ایدئال) و در این محله 10 بازاریاب وجود داشته باشد، هر بازاریاب بطور متوسط 200 مشتری خواهد داشت و 2میلیون تومان جنس خواهد فروخت. اما تنها چیزی حدود 17% از این پول به عنوان پورسانت به بازاریاب خواهد رسید؛ یعنی حدود 340هزار تومان. حال اگر تعداد بازاریابهای این محله به دو برابر افزایش یابد، درآمد هر بازاریاب به 170هزار تومان کاهش خواهد یافت. و اگر تنها 50 نفر در این محله 2000 نفری در شرکتهای بازاریابی شبکه ای عضو باشند، درآمد هر کدام در هر ماه تنها چیزی معادل 60هزار تومان خواهد بود.

وقتی این نکته را نیز اضافه کنیم که شرکتهای بازاریابی شبکه ای برای رساندن افراد به وعده هایی که میدهند، نیاز به جذب افراد بیشتر و بیشتری دارند، این نتیجه حاصل میشود که در صورتی که شرکتها بازاریابی شبکه ای دچار شکست یا خلف وعده نشوند، تقریباً کسی برای خرید محصول وجود نخواهد نخواهد داشت یا کمیاب خواهد بود.

3. اشباع طعمه ها: این نوع از اشباع در واقع به آگاهی مردم از ماهیت این شرکتها باز می گردد. تعداد زیادی از افراد در هر سال وارد این شرکتها میشوند و ماهیت حقیقی آنها میشناسند و با نحوه کلاهبرداری آنها آشنا میشوند. این افراد که هم وقت و زحمات خود را از دست داده اند، هم فرصتهای خود را بخاطر این کار باخته اند، هم دچار اختلاف و تنش با خانواده و دوستان شده اند(به خاطر آموزشهای خاص این شرکتها) و هم دچار نوعی از بحرانهای احساسی شده اند، هرگز حاضر نخواهند بود که دوباره وارد چنین کاری شوند. این افراد خانواده و دوستان خود را نیز نسبت به ماهیت این شرکتها هشیار و آگاه خواهند کرد. بنابراین باز هم شرکتهای بازاریابی شبکه ای با مانعی بزرگ برای رشد و گسترش خود مواجه خواهند شد و نخواهند توانست به وعده هایی که در بدو ورود فرد به او میدهند، جامه عمل بپوشانند.

جهت آشنایی با سخنان افرادی که این شرکتها را تجربه نموده اند، اینجا را ملاحظه فرمائید.

جهت مشاهده مقاله مربط با اشباع، اینجا کلیک کنید.

  • محمد

اگر تخلفی را در بازاریابی شبکه ای مشاهده نموده اید، میتوانید آن را از طریق سایت ایران هشدار جهت ارجاع به مراجع ذی صلاح، ثبت نمائید.

شرکتهای بازاریابی شبکه ای در صورت تخلف، ابتدا اخطار دریافت کرده و در مرحله بعد، تعلیق یا تعطیل میگردند.


جهت انتقال به صفحه ثبت گزارش تخلف، اینجا کلیک نمائید.

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین وبلاگ به نام «amin» نگاتشه شده و با اندکی تصرف و تلخیص در اختیار شما قرار گرفته است.

سلام 
صحبتم شاید خیلی طولانی باشه ولی مطمئنم به درد خیلی از دوستانی که تازه با کار آشنا شدن و دارن دربارش تحقیق میکنن میخوره... 
اواخر شهریور بود که دوستم تماس گرفت ( دوستی که دو سه سالی بود ازش خبری نبود و چندباریم که من قبلا بهش زنگ زده بودم ، جوابمو نمیداد...) و گفت کجایی چیکار میکنی منم گفتم بیکارم چطور ؟ گفت یه کاری برات سراغ دارم با درامد عالی خودمم تازه شروعش کردم پرسیدم ازش که کار چیه گفت نمیتونم توضیح بدم اگر میخوام درباره کار بدونم باید برام وقت بگیره و برم شرکت، گفتم من که بیکارم باشه وقت بگیر بریم خلاصه رفتم رسیدم به آدرسی که داده بود و دیدم اسم شرکت بازاریابان ....... گفتم من از بازاریابی خوشم نمیاد گفت این کار با بازاریابی فرق داره حالا بیا برات توضیح میدن خلاصه رفتیم نشستیم تا آقایان یکی یکی اومدن و توضیحاتشونو دادن. یکیشون که خیلی بچه های شرکت روش حساب میکردن ( بعدا فهمیدم) اومد برا فالو خیلی خوب حرف میزد خیلی اما خوب حرف زدن با حرف خوب زدن خیلی فرق داره... اگه ادم ساده و زود باوری باشی زود حرفاشو باور میکردی اما شکر خدا من اطلاعاتم خیلی خوب بود و درست و غلط حرفاشو خوب تشخیص میدادم 
برگشتم خونه دربارش با پدرم صحبت کردم و از قانونی بودن کار براش گفتم و گفتم که این شرکت با شرکت های هرمی فرق داره شکر خدا پدرم ادم منطقی هست و گفت که من چیز زیادی درباره این شرکت ها نمیدونم اما حس خوبی نسبت به این جور فعالیت ها ندارم گفتم حالا بیشتر تحقیق میکنم تا ببینم چی میشه
 اصلا دلم نبود همچین شرکتی کار کنم ، حس بدی نسبت به این کار داشتم...
  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبان وبلاگ به نام مهدی ارسال شده است و با اندکی تصرف و تلخیص نقل میگردد.

سلام
من تجربه شخصیمو برای دوستان یادداشت میکنم که اونام مثل من فریب نخورند.
من به مدت سه ماه تو شرکت بیز(بازاریابان ایرانیان زمین) فعالیت کردم. با معرّفم تو فضای مجازی آشنا شدم. اولش که کار رو برام توضیح دادن دو دل بودم. اونا بهم چند تا سایت دادن برای تحقیق ولی چون تصمیم قطعی راجع به کارکردن باهاشون نگرفته بودم به اون سایتها مراجعه نکردم بعدشم با تماسای مکرر و سمجانه بالاسریم بدون هیچ گونه تحقیقی وارد این کار شدم و کلی از وقت و پول و اعتبارم بین دوستان رو برای این شرکت تلف کردم. هر سوالی هم که از شرکت راجع به ایراداتش می پرسیدم با بهانه های واهی توجیه می کردن و جوری حرف رو می پیچوندن که آدم از سوال پرسیدنش پشیمون بشه و احساس گناه و مقصر بودن بهش دست بده. خلاصه از همون اول یه ریز دروغ بود که تحویلم میدادن و با تکرار اینکه به آرزوهات فکر کن... اونا همشون دست یافتنین و... باعث شده بودن که از منطق دور بشم و دائم به دارایی هایی که از این شرکت می تونم بدست بیارم فکر کنم. کم کم دروغهاشون برام رو شد و باعث شد ذهنم یه کم آگاه بشه. از جمله دروغایی که بهم گفته بودن این بود که خرید اجباری نداریم!!! بعدشم بهم گفته بودن که اگه نتونستی جنسها رو بفروشی بیار پس بده پولتو بگیر!!(البته تا 7 روز بعد از خرید) یکی دیگه از دروغهاشون این بود که سفارشات 3 روزه میرسه دستت!! و بهم گفته بودن که بعد اتمام آموزشای 4 جلسه ایت دیگه لازم نیس دائم بیای شرکت. و بهم گفته بودن همه محصولات ایرانی و باکیفیت بالا و قیمت با بازار یکی یا حتی ارزون تر!!
ماه اول که به اجبار خرید زدم کالاها 3 هفته طول کشید تا بدستم رسید. بهم گفتن چون وسط ماه خرید زدی دیر بدستت رسیده. ماه بعد هم اصلا پولی برای خرید زدن نداشتم ولی تا آخر ماه انقد مغزم رو خوردن و مجبورم کردن که رفتم از یکی پول قرض کردم خرید زدم. در حالی که هنوز جنسهای قبلی رو هیچ کدومش رو نفروخته بودم. کلا برا شرکت و بالاسری اهمیت نداشت که تو کالایی رو که خریدی، فروختی یا نه، فقط می گفت باید خرید کنی همین!! بعدشم هر روز منو با بهونه های مختلف می کشوندن شرکت واقعا از کار و زندگی افتاده بودم حتی دیگه دانشگاهم نمیرفتم. سه تام زیر مجموعه داشتم که اونها هم بخاطر مزاحمتای وقت و بی وقت من و بالاسریم و اصرار بالاسریم بهشون که حتما باید اونام برن شرکت و خرید بزنن و زودتر زیرمجموعه بیارن عاصیشون کرد و اونام دیگه فعالیت نکردن. همه فامیل و دوستامو برای این کار بیهوده دعوت کردم و چون اونا رفتن تحقیق کردن و دیدن این کار از نظر شرعی مشکل داره و درست نیست، بجای اینکه بهم بگن، تمسخرم کردن و الان به چشم بدی بهم نگاه می کنن.
ماه سوم یکی از دوستام که دعوتش کردم و از قبل راجع به این کارها اطلاع داشت بهم گفت که در آمد این کار درست نیست. منم اول باور نمی کردم چون تو شرکت مجوز فعالیتش رو دیده بودم، بخاطر اینکه به دوستم اثبات کنم که در اشتباهه اومدم تحقیق کردم و دیدم من اشتباه می کردم نه اون. بعدشم راجع به فتوای علما با بی ادبی تمام، بالاسریم که ادعای مذهبی بودن داشت برگشت گفت علما نمی فهمن!! توانایی تجزیه تحلیل درست این شغل رو ندارن!! 

  • محمد

* این مطلب از پایگاه معایب و مشکلات بازاریابی شبکه ای اخذ شده است.

این مطلب رو واسه این نوشتم چون بعد از چندین سال طی یک ماه گذشته به چهار جلسه پرزنت بازاریابی شبکه ای با ظاهری قانونی دعوت شدم و بوی نامطبوع کلاهبرداری به مشامم خورد طی بررسی هایی که انجام دادم، دیدم که حدود 14 شرکت فعال با نامهای آویژه سگال، ابرتجارت کهکشان (لغو مجوز شده)، شبکه بادران گستر، کارآفرینان پیشرو باورس، تلاشکاران سرمایه وزین (تکسو)، بازاریابان ایرانیان زمین (Biz)، مروارید پنبه ریز، زندگی سبز دماوند (Green Life)، سیمرغ عصر تجارت، میراث نفیس دستها، پارس نیوشا نیک، شبکه تلاش آفرینان تجارت، جانسون تجارت، بازاریابی شبکه ای راه سوم پارسیان، نیک پوشان رادین هستند.

 این شرکتها برخلاف اهداف مقدسی (که برای فریب اذهان عمومی ایجاد شده) که در سایتشون نوشته شده و بازاریابها شون به شدت روی این موارد تکیه می کنند:

مثل:

  • حذف واسطه ها
  • حمایت از تولید ملی
  • اشتغال زایی برای جوانان
  • . . .

که در ذیل به بررسی این اهداف می پردازیم.

  • محمد

* مهم؛ لطفاً تا آخر مطالعه فرمائید!

لیدرهای شرکتهای بازاریابی شبکه ای همواره به دنبال توجیه مشکلات این شرکتها هستند. این توجیه گری انواع مختلفی دارد: گاهی ظاهر منطقی به خود میگیرد و گاهی یک سوال گمراه کننده است که فرد را نسبت به حقیقت به تردید می اندازد. یکی از شبهاتی که توسط افراد این شرکتها مطرح میشود این است که:

اگر درآمد شرکتهای بازاریابی شبکه ای حرام است، پس مالیاتی که دولت میگیرد نیز حرام خواهد بود. و چون مالیاتی که دولت میگیرد بین همه مردم ایران پخش میشود، زندگی تمام مردم ایران به مال حرام آلوده خواهد بود!!


در این نوشتار به تحلیل این ادعا (در دو بخش) خواهم پرداخت:


تحلیل این ادعا:

درآمد شرکتهای بازاریابی شبکه ای از یکی از این سه حالت خارج نیست: 1) حلال است 2) حرام است 3) بخشی حلال و بخشی حرام است.

در این گزاره ادعا شده است که اگر درآمد شرکتهای بازاریابی شبکه ای حلال باشد، هیچ سوال و اشکالی وجود نخواهد داشت. و اگر درآمد بازاریابی شبکه ای حرام باشد، مالیاتی که گرفته میشود نیز حرام خواهد بود.

این افراد به احتمال سوم که «بخشی از درآمدها حلال باشد و بخشی حرام» هیچ اشاره ای نکرده اند. یعنی هیچ اشاره ای نکرده اند که اگر بخشی از درآمدهای شرکتهای بازاریابی شبکه ای حرام باشد، مالیات آن حلال خواهد بود یا حرام؟! این خود سرنخی است که مغالطه آنان را برملا خواهد کرد.

اگر ما نیز بخواهیم مانند لیدرها فکر کنیم (یعنی معتقد شویم که درآمد حرام، مالیات را نیز حرام خواهد کرد)، باید گفت که اگر حتی تنها یک نفر هم در بازاریابی شبکه ای کلاهبردار باشد و مثلا با دروغ گفتن درآمدش حرام باشد، باز هم مالیاتی که دولت از او میگیرد، حرام خواهد بود و چون این مالیات بین همه مردم ایران تقسیم میشود، زندگی تمام ایرانیان به مال حرام آلوده خواهد شد!! ادعایی که آنقدر مضحک و مسخره است که تلاش کرده اند اصلا درباره آن هیچ صحبتی نشود!! برای همین است که احتمال سوم(یعنی: بخشی حرام و بخشی حلال) اصلا مطرح نشده است؛ چون دستشان را رو خواهد کرد.

اصلاً چرا این توهم کودکانه را در مورد سایر کسب و کارها بررسی نکنیم؟

ما میدانیم که تاجران و بازاریان بسیاری درآمد حرام دارند. کارمندان زیادی هستند که به دلیل کم کاری و تقلب، حداقل بخشی از درآمدشان حرام است. با توجه به ادعای لیدرها، باید مالیاتی که دولت از آنها میگیرد نیز حرام باشد و زندگی همه ایرانیان به مال حرام آلوده شده باشد!! اصلاً با این ادعا، حتی اگر یک نفر هم در ایران درآمد حرام داشته باشد و مالیات دهد، زندگی همه ایرانیان غرق در حرام خواهد شد!!

  • محمد