بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

بسم الله الرحمن الرحیم
شرکتهای بازاریابی شبکه ای، دارای ابعاد مختلفی میباشند که باید با رویکردی سیستمی مورد بررسی قرار گیرند. از جمله این ابعاد میتوان به مواردی چون ابعاد فقهی، قانونی، روانشناختی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی و... اشاره کرد.
بی شک، بررسی بازاریابی شبکه ای بدون لحاظ ابعاد مختلف آن، عقیم و ناکارآمد خواهد بود.
این پایگاه در صدد بررسی ابعاد این مسئله با رویکرد انتقادی میباشد.

لینک کانال تلگرام:
t.me/onnetworkers

onnetworkers@

۹۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقالات» ثبت شده است

* منبع: روزنامه فرهیختگان (5 آذر 1396 شماره 2373)


اگر خدای ناکرده یکی از دوستان دوران دبیرستان‌تان بعد از چند سال بی‌خبری و به صورت ناگهانی با شما تماس گرفت و پیشنهاد یک کار پاره‌وقت و پرسود را داد، به نفع خودتان است که همان ابتدا ضمن تشکر فراوان تماس را قطع کنید، زیرا شما سوژه جدید او هستید و قرار است به اصطلاح برای بازاریابی شبکه‌ای پرزنت شوید. فروش شبکه‌ای از کجا شروع شد؟ قطعا نام گولد کوئست را شنیده‌اید؛ شرکتی که در اواسط دهه 70 و در سکوت و بی‌توجهی رسانه‌ها و مسئولان در ایران شروع به فعالیت کرد. در ابتدا تنها اخباری که از آن شنیده می‌شد، زمزمه‌هایی بود که بین اعضای اولیه این شرکت‌ها وجود داشت. سرشاخه‌هایی که حالا این سوغات به یادگارمانده از دبی را به خوبی گسترش می‌دادند. هر سرشاخه وظیفه داشت دو زیرمجموعه را به گروه اضافه کند. هر زیرمجموعه نیز بعد از عضویت در شرکت یا به اصطلاح «پرزنت» شدن، وظیفه‌ای مشابه پیدا می‌کرد. قضیه اما به همین‌جا ختم نمی‌شد. این افراد حالا تشکیل یک شبکه (network) را می‌دادند. دیگر قضیه فقط به دفتر مرکزی شرکت در میدان مادر تهران مربوط نبود و افراد بسیاری نیز از شهرستان‌ها برای پیوستن به این سیستم شبکه‌ای فعال شده بودند؛ فعالیتی که با ژست و ظاهری کاملا قانونی و با دریافت مبلغی به‌عنوان سرمایه‌گذاری از اعضا و زیرمجموعه‌ها، ماهانه مبالغ بسیار زیادی ارز را از کشور خارج می‌کرد. اقدامات و آموزش‌های حساب‌شده سر شاخه‌ها، جای هیچ شک و شبهه‌ای را برای افراد به جا نمی‌گذاشت. حال اعضا به این سیستم شبکه‌ای ایمان آورده بودند و از جان و دل برای رشد آن تلاش می‌کردند. همزمان، شرکت گلدکوئست برای ایجاد حس اعتماد بیشتر در جامعه، اقدام به ایجاد شرکتی تحت عنوان شرکت سرپرستی و با نام «کوئست اینترنشتال» در خارج از ایران کرد. دیگر گلدکوئست تنها نبود و کوئست اینترنشنال نزدیک به 10 شرکت دیگر مانند آن را در زیرشاخه داشت. مردم فریب‌خورده نیز به آرزوی میلیونر شدن و طی کردن یک‌شبه راه صدساله، حتی به فرش زیر پای خود نیز رحم نمی‌کردند. دیگر بیشتر تمرکز سرشاخه‌ها در شهرستان‌ها و مناطق محروم بود. وعده‌هایی که به افراد این مناطق می‌دادند، چنان وسوسه‌کننده و اطمینان‌بخش بود که گاهی از آنها درخواست می‌شد با تمام سرمایه نقدی خود به همراه یک پتو راهی تهران شوند تا در یک چشم به‌هم زدن به ثروتی افسانه‌ای دست پیدا کنند (این طرح به طرح پول- پتو معروف بود)؛ ثروتی افسانه‌ای که البته وجود خارجی نیز داشت، اما تنها برای سرشاخه‌های اصلی در خارج از کشور. کم‌کم و با برملا شدن حقایق پشت پرده، دیگر مردم و رسانه‌ها هوشیارتر شده بودند. اما گلدکوئستی‌ها چشم طمع خود را از بازار پرسود ایران برنمی‌داشتند و به‌رغم غیرقانونی اعلام شدن فعالیت این شرکت‌ها، به صورت زیرزمینی به کار خود ادامه می‌دادند. نهایتا در سال 88 وظیفه کنترل و جمع‌آوری این شرکت‌ها توسط شورای عالی امنیت ملی به عهده وزارت اطلاعات گذاشته شده و طی یک طرح ضربتی، طومار گلدکوئست و رویای یک‌شبه میلیونر شدن درهم پیچیده شد. بازاریابی شبکه‌ای؛ شرکت‌های هرمی در قالبی جدید  پس از برچیده شدن گلدکوئست، دولت تصمیم گرفت سازوکاری قانونی برای استفاده از ظرفیت کار شبکه‌ای ایجاد کند. بسیاری از شرکت‌هایی که در بحبوحه سال‌های 87 تا 90 تعطیل شده بودند، دوباره برای شروع به کار و البته دریافت مجوز فعالیت مجددا اعلام حضور کردند. بسیاری نیز اقدام به تاسیس شرکت و شروع به فعالیت کردند. وزارت بازرگانی نیز برای جلوگیری از تکرار اقدامات خرابکارانه و سودجویانه شرکت‌های هرمی، قوانین خاصی برای صدور مجوز فعالیت این شرکت‌ها وضع کرد. تا اینجای کار همه چیز به خوبی پیش می‌رفت، اما مانند بسیاری از فعالیت‌ها و کسب‌وکار‌های نوین، به دلیل نبود آگاهی‌های کافی در سطح جامعه، در این مورد نیز مشکلات فراوانی به وجود آمد. رشد قارچ‌گونه شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در ایران و جذب شدن تعداد زیادی از جمعیت جوان و نیروی کار کشور در این شرکت‌ها، بازار کار و گردش سرمایه در کشور را دچار اختلال کرده بود. به مرور زمان این شرکت‌ها برای رقابت با هم و جذب مشتری، دست به اقداماتی زدند که خاطرات اقدامات گلدکوئست را تداعی می‌کرد.

رویای میلیونر شدن با روی کار آمدن سرشاخه‌های قدرتمند و مسلط به علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی، روزبه‌روز بر تعداد اعضای این شرکت‌ها افزوده می‌شد. این بار اما در مقابل ادعاهای مخالفان، این شرکت‌ها مجوز و احکام گوناگون خود را به رخ می‌کشیدند. همین کار افراد را برای رسیدن به رویای واهی میلیونر شدن حریص‌تر می‌کرد و روزی نبود که اعضا در تلاش برای تماس‌ با دوستان و آشنایان برای جذب آنها در زیرشاخه خود نباشند.

آشفته بازاری به نام Network Marketing در ابتدای کار، فعالیت این شرکت‌ها به فروش و عرضه محصولات در دو بازار گرم (فروش مستقیم به مشتریان) و بازار سرد (ارائه محصولات به فروشگاه‌ها) محدود می‌شد؛ محصولاتی که البته حتی شرکت و کشور تولید‌کننده آن نیز مشخص نبود. در بسیاری از موارد نیز گزارش‌هایی دریافت می‌شد مبنی‌بر بسته‌بندی مواد بی‌کیفیت و فله وارداتی و قاچاق در ایران و ارائه به‌عنوان محصول تولید داخل.  طبعا در میان این بازار آشفته، اقداماتی مانند پولشویی و فرار مالیاتی راحت‌تر از آب خوردن اتفاق می‌افتاد. اما هرگاه مودیان نظارتی برای بررسی این موارد مراجعه می‌کردند، با شبکه‌ای پیچیده و درهم‌تنیده مواجه می‌شدند؛ شبکه‌ای که میزان و نوع ورودی و خروجی مالی آن کاملا نامشخص بود. کم‌کم و با داغ‌تر شدن بازار رقابت در بین این شرکت‌ها، هسته‌های مرکزی و اتاق فکر آنها، دست به اقدامی در ظاهر نوآورانه زدند؛ طراحی پلن‌های درآمدی. این پلن‌ها همان‌طور که از اسم شان پیداست، روش‌های مختلفی برای کسب سود و درآمد بودند.  فارغ از ایرادهای فراوان و حتی ابتدایی وارد به این پلن‌ها مانند ایرادها و کلک‌های ساده در محاسبات ریاضی، مشکل اصلی اینجا بود که در حقیقت پول و سرمایه‌ای برای رشد وجود نداشت و همه‌چیز برحسب اعتبار‌ها محاسبه می‌شد. برای درک بهتر این قضیه به این مثال ساده توجه کنید. فرض کنید بانک الف دارای هزار تومان سرمایه در گردش برای اعطای وام است. سه نفر همزمان به این بانک مراجعه کرده و هرکدام درخواست 500 تومان وام را دارند. بانک الف به دلیل سودی که از ارائه وام دریافت می‌کند و همچنین از دست ندادن مشتری، با درخواست وام هر سه مشتری موافقت می‌کند، اما تکلیف 500 تومان کسری موجودی چه می‌شود؟ واضح است که درخواست‌کنندگان پول نقدی دریافت نمی‌کنند، بلکه اعتباری برای دریافت پول از شعب بانک به آنها اعطا می‌شود و اصل آن هزار تومان در بانک می‌ماند. براساس قوانین احتمال، بانک فرض را بر این می‌گذارد که هر سه مشتری همزمان برای دریافت پول نقد مراجعه نکرده و در عین حال در همین بازه زمانی نیز برای بازپرداخت اقساط وام خود اقدام می‌کنند. بدین صورت هیچ‌گاه خزانه بانک خالی نشده و دریافت‌ها و پرداخت‌ها روی مبالغ اعتباری صورت می‌پذیرد. با وجود این شرایط اما قوانین بسیار ضعیفی که صرفا برای قانونی کردن اقدامات این شرکت‌ها نوشته شده بود، امکان مقابله با اقدامات و فعاالیت‌های آنها را از بین برده بود. حال همه تمرکز شرکت‌ها روی جذب زیرشاخه‌های جدید بوده و دیگر خبر چندانی از فروش محصولات در بازار سرد و گرم نبود. شرکت هزاران عضو داشت و آنها را تشویق به خرید مایحتاج شخصی خود از محصولات شرکت می‌کرد و وعده سودهای کلانی را از میزان فروش زیرمجموعه‌ها می‌داد؛ زیرمجموعه‌هایی که البته خود آنها نیز تنها به خرید مصرف شخصی خود از این محصولات و جذب زیرشاخه‌های بیشتر دعوت می‌شدند. حال دیگر اصلا سودی وجود نداشت که تقسیم شود و چرخه تسلسل‌واری ایجاد شده بود. در این میان اما شرکت روزانه میلیارد‌ها تومان سود خالص به جیب می‌زد. سودی که از محصولات خریده‌شده توسط خود اعضای شرکت به دست می‌آمد و هیچ مبلغی از آن در اختیار اعضا قرار نمی‌گرفت. حال دیگر تنها هدف اعضا رشد حریص‌وار در سلسله مراتب چارت درختی شرکت بوده و امید به سودی داشتند که تا به امروز هیچ‌کس حتی ریالی از آن را به صورت پول نقد دریافت نکرده است. اتفاقی که در حال وقوع است، داستان ملانصرالدین و خر مرده است. پس از پرداخت هزینه شرکت در قرعه‌کشی خرید خر، نهایتا تنها کسی که نسبت به مرده بودن خر اعتراض می‌کند، برنده قرعه‌کشی است، که با پس گرفتن پول پرداختی خود، راضی شده و دیگر اعتراضی نمی‌کرد.

چه کسی مسئول است؟ پشت‌پرده این شرکت‌ها هرچه باشد، نتیجه آن چیزی جز آسیب دیدن تولید و بازار‌های فروش داخلی و از بین رفتن نیروی کار جوان نخواهد بود؛ آسیب‌های شدیدی که حتی اعتراض شدید برخی از مراجع تقلید را نیز به همراه داشت. همچنین به نظر می‌رسد دولت که مالیات ثابتی از این شرکت‌ها دریافت می‌کند (به صرف تشکیل و وجود شرکت و فارغ از در نظر گرفتن فروش و سود هنگفت این شرکت‌ها)، اهتمامی برای مقابله و بررسی فعالیت‌های این شرکت‌ها نداشته و حاشیه امن درآمدی برای خود ایجاد کرده است. اما دیگر وقت آن است یک بار برای همیشه به این مطالبه عمومی پاسخی صحیح داده شود. ثروت‌های فراوانی که این شرکت‌ها با استفاده از ضعف اطلاع‌رسانی در جامعه به دست آورده‌اند، به جای خرید تیم فوتبال یا سرمایه‌گذاری‌های شخصی در خارج از کشور، باید به جیب مالباختگان و بیت‌المال بازگشته و ضمن اصلاح قوانین مربوط به فعالیت این شرکت‌ها، خاطیان امر نیز (چه دولتی و چه غیردولتی) تحت شدید‌ترین برخورد‌های قانونی قرار بگیرند تا دیگر شاهد چنین اتفاقاتی در کشور نباشیم.

  • محمد

گزارش تحلیلی آفتاب یزد درباره اشتیاق جوانان به بازاریابی شبکه ای


آفتاب یزد-گروه اجتماعی: شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که به تازگی یکی از دوستان یا آشنایان قدیمی‌که خیلی وقت است از آن خبری ندارید ناگهان به طور اتفاقی با شما تماس بگیرد و بگوید که دلتنگ است و دوست دارد هر چه زودتر با شما قراری بگذارد و شما را ببیند؛ مطمئن باشید در چنین شرایطی حتما پای یکی از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در میان است! سرشاخه‌های این شرکت‌ها به عضو جدیدی که وارد می‌شود تکلیف می‌کنند که اسم تمام افرادی را که می‌شناسند و حتی تا حالا یک بار هم آن‌ها را دیده‌اند لیست کنند و بعد هم تک به تک با آن‌ها تماس بگیرند و به همراه لیدر به دیدار او بروند تا او را برای کار دعوت کنند و در واقع عضوگیری کنند! این ابتدایی‌ترین کار هر شخص تازه‌واردی است که به یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای وارد می‌شود؛ اما به همین جا ختم نمی‌شود چرا که شما هر شخصی را که دعوت می‌کنید باید بار‌ها و بارها پیگیری کنید و در گوشش از مزایای این شغل بخوانید تا بتوانید او را جذب کنید و شاید این سخت‌ترین مرحله کاری هر عضو باشد! اما در رابطه با کار این شرکت‌ها همچنان با ابهاماتی رو‌به‌رو هستیم که باید مورد بررسی قرار بگیرد، مخصوصا که باز هم گفته می‌شود پای شرکت‌های هرمی ‌به میان آمده! باید بررسی شود که فرق بین شرکت‌های هرمی ‌و بازاریابی شبکه ای چیست؟ چرا جوانان به این کار اشتیاق نشان می‌دهند و اینکه این نوع اشتغال چه آسیب‌هایی را به همراه دارد؟


فرق شرکت‌های هرمی ‌و شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای چیست؟

عضوگیری شبکه‌ای اولین چیزی را که در ذهن هر کس زنده می‌کند شرکت‌های هرمی ‌و گلدکوئست است که کلاهبرداری‌های میلیاردی در آن‌ها صورت گرفت و خیلی‌ها از این طریق به خاک سیاه نشستند، اما چند سالی است که شرکت‌هایی با عنوان بازاریابی شبکه‌ای، با همان روند کاری در کشور فعال هستند؛ سوالی که مطرح است این است که فرق بین این شرکت‌ها با شرکت‌های هرمی‌ و گلدکوئست چیست؟ شاید بزرگ‌ترین فرق بین این شرکت‌ها با گلدکوئست در ارائه جنس خلاصه شود، در گلدکوئست هیچ جنس واقعی وجود نداشت و تنها پول افراد دست به دست می‌شد، به همین دلیل هم عضو‌های مجموعه تنها با عضوگیری می‌توانستند به درآمد برسند، در واقع کسی را بدبخت می‌کردند تا خودشان به درآمد برسند و در این بین کسانی که سرشاخه قرار داشتند بیشترین پول را دریافت می‌کردند چرا که از هر عضوی که وارد مجموعه می‌شد و پولی پرداخت می‌کرد درصدی به این افراد تعلق می‌گرفت. در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای هم ماجرا به همین منوال اما به شکل دیگری است. اکثر این شرکت‌ها جنس‌هایی برای فروش دارند، در واقع از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد در فروشگاه‌های اینترنتی این شرکت‌ها به فروش می‌رسد. افرادی که عضو این شرکت می‌شوند باید ماهیانه مبلغی را خرید کنند، این خرید‌ها معمولا ازخرید ماهانه خانه شروع می‌شود و تا سفارش برای دوست و آشنا و حتی خرید و فروش اجناس از طریق صفحات اینستاگرامی ‌ادامه پیدا می‌کند، هر چه که هست این است که شما مبلغی را خرید می‌کنید از این مقدار مبلغی به عنوان سود به شما تعلق می‌گیرد حالا هر چه مقدار خرید بیشتر باشد مبلغ سود هم بیشتر خواهد بود و از طرف دیگر هم در صورت داشتن زیرمجموعه مبلغی از فروش هر عضو زیرمجموعه به عنوان سود به شما تعلق می‌گیرد!

شاید شما هم با کسانی روبه‌رو شده باشید که از طریق همین بازاریابی‌های شبکه‌ای به مبالغ زیادی پول رسیده‌اند و حالا به قول نتورکر‌ها اکانت بالای 20 میلیون داشته باشند، یعنی ماهانه بالای 20 میلیون تومان پول دریافت کنند اما موضوع این است که آیا همه افرادی که وارد نتورک می‌شوند به چنین جایگاهی خواهند رسید؟ قطعا نه! چرا که معمولا لیدر‌های رده بالا با داشتن بیشتر از 500 نفر زیرمجموعه می‌توانند به چنین درآمدی برسند و این شانس در خانه هر کس را در نتورک نخواهد زد! اما سوالی که مطرح می‌شود این است که پس چطور برخی افراد با وجود نداشتن درآمد سال‌ها در این شغل می‌مانند؟

  • محمد

* منبع فارسی مطلب

* منبع انگلیسی مطلب

مشکلات بازاریابی شبکه ای چیست؟

این روزها کسب و کارهای اینترنتی از جمله بازاریابی شبکه‌ای بسیار نام‌آشنا به‌نظر می‌رسد. از سال ۱۳۹۰ که شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای با مجوز رسمی از وزارت صنعت و معدن کار خود را آغاز کرده‌اند، ظاهرا هیچ خطری سرمایه‌گذاران را تهدید نمی‌کند. با این حال، بر اساس مشاهدات و تحقیقاتی که تاکنون صورت گرفته، در امنیت شغلی و تضمین سودده بودن این نوع از کسب‌و‌کار جای تردید بسیاری وجود دارد. اغلب کسانی که جذب بازاریابی شبکه‌ای می‌شوند، در رؤیای کسب درآمد هنگفت هستند، آن هم درحالی که پا روی پا انداخته‌اند و پول پارو می‌کنند. به نظر شما رؤیای چند درصد از فعالان شبکه‌های بازاریابی محقق می‌شود؟ برای آگاهی از واقعیت این کسب‌و‌کار و مشکلات بازار‌یابی شبکه‌ ای شما را به خواندن ادامه‌ی این مقاله دعوت می‌کنیم.


مقدمه

یک راست سرِ اصل مطلب می‌رویم. دوسالی می‌شود که درباره‌ی بازاریابی شبکه‌ای یا بازاریابی چندسطحی (MLM) تحقیق می‌کنیم، به ویژه با تحقیق روی یک‌مورد کلاهبرداری که ادعا می‌کرد بازاریابی چندسطحی است. همین‌طور چند تحقیق مرتبط با این موضوع نیز انجام دادیم و در‌نهایت به این نتیجه رسیدیم که مدل تجارت بازاریابی چند‌سطحی(MLM) اساسا دارای نقص است؛ بنابراین اگر به حقایقی که درباره‌ی آن وجود دارد توجه نکنید، وارد تجارت پرخطری شده‌اید. در اصل، با فرض اینکه بازاریابی شبکه‌ای، رؤیای «درآمد منفعل» -درآمدی که حاصل درگیری غیر‌مستقیم و غیر‌فیزیکی یک فرد در یک کار مثل خرید ملک و اجاره آن است و نه فروش محصول- باشد، بازهم به خاطر چهار نقصی که در ادامه توضیح خواهیم داد، این سیستم اساسا پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به سیستم هرمی دارد. چهار نقص بازاریابی‌های شبکه‌ای به شرح زیر است:

برای خودتان رقیب می‌تراشید

تضاد میان «درآمد منفعل» و «درآمد فعال»

سوددهی نامشخص محصولات

القائات شبه‌مذهبی

به دلیل وجود این چهار نقص در شبکه‌های بازاریابی، شما وارد تجارت پرخطری می‌شوید. اکنون به طور مفصل به چهار نقص بالا می‌پردازیم.

  • محمد
غده سرطانی به نام نتورک و بازاریابی شبکه‌ای

مجله‌مهر: ماجرای بازاریابی شبکه‌ای در ایران به شرکت‌های هرمی یا به اصطلاح «گولد کوئست» بر می‌گردد. شرکت های بی‌نام و نشانی که از مردم دعوت می‌کردند تا با خرید چند کاغذ بی‌اعتبار وارد شبکه شوند و دیگران نیز به این کار تشویق کنند. بعدها پای کالاهای لوکس نیز به این برنامه‌ها باز شد تا اینکه بعد از مدتی غیر شرعی و غیرقانونی بودن این شرکت‌های بی‌نام و نشان بر سر زبان‌ها افتاد و چیزی نگذشت که اعضا بعد از مدتی پی به کلاهی که سرشان رفت بردند؛ ولی خیلی دیر شده بود. اما شیوه بازاریابی شبکه‌ای در ایران تمام نشد بلکه بهانه‌ای شد تا هربار یک سری شرکت قدم علم کنند و این بار خودشان در وهله اول ضد «گلد کوئست» حرف بزنند و دوباره جذب عضو کنند. یکی از ایراداتی که به شرکت‌های هرمی و گلدکوئستی وارد بود رسیدن سرشاخه های آن ها به خارج از کشور و فروش اقلام لوکس و غیرقابل استفاده بود. در چندسال اخیر دوباره موج دیگری از شرکت های بازاریابی شبکه ای و به اصطلاح نتورکی سر بیرون آورده‌اند که با فروش شبکه‌ای کالاهای مصرفی به این نوع بازاریابی شکل دیگری دادند. شرکت‌هایی که با نام و نشان و تبلیغات‌های بسیاری ظاهر می‌شوند و کنفرانس‌ها و همایش‌های روان شناسی زیادی برگزار می‌کنند. همایش‌های پرهزینه‌ای که کمی تعجب برانگیز به نظر می‌رسد و برای همین بهانه‌ای شد تا سراغ این موج فراگیر برویم.
در چندسال اخیر شرکت‌های نتورکی بیش از پیش قد کشیده‌اند و اقدام به برگزاری کارگاه‌ها و همایش‌های بزرگی در سراسر کشور کردند و حتی از پدران آمریکایی بازاریابی شبکه‌ای دعوت کرده‌اند. تیم باشگاهی فوتبال تاسیس کرده‌اند و اعلام می‌شود که مجوز رسمی نیز از وزرات صنعت معدن و تجارت نیز دارند و زیر نظر این مجوز به فعالیت‌هایشان به طور رسمی ادامه می‌دهند و اقدام به عضوگیری کنند. موج گسترده بازاریابی‌های شبکه‌ای میان افراد مختلف به خصوص جوان‌ترها باعث شده تا در میان هر خانواده چند نتورکر پیدا شود که اقدام به فروش کالا و عضوگیری می‌کند. نتورکرهایی که از هر محیطی برای جذب عضو و فروش محصولاتشان استفاده می‌کنند. جمع‌های فامیلی، دوستانه، محل کار و یا حتی مکان‌های عمومی مثل مترو، اتوبوس و تاکسی جاهایی ست که نتورک‌ها رویش حساب باز می‌کنند. جملات انگیزشی، تصور آینده‌ای با شکوه، دوندگی‌های بیش از حد همه چیزهایی ست که نتورک‌ها از سوی لیدرهایشان می‌شنوند و به سمت آن تشویق می‌شوند و هیچ عجیب نیست که بعد از مدتی روحیه دلالی و کاسب‌کارانه پیدا کنند و دیر یا زود همه تصوراتشان را برباد رفته ببینند.

اما آیا واقعا بازاریابی شبکه‌ای شغل است؟

آیا این شغل به درآمد خوبی خواهد رسید؟

بازاریابی شبکه‌ای واقعا قانونی و شرعی است؟

بازاریابی شبکه‌ای چه تاثیری در اقتصاد کشور دارد؟

همه این سوالات و ده‌ها سوال دیگر باعث شد سراغ چند محقق بازاریابی شبکه‌ای و یا نتورک مارکتینگ برویم تا در این باره از آنها سوال کنیم.
  • محمد
* این مطلب از این منبع اخذ شده است

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که خودتان یا یکی از دوستان یا نزدیکان شما مخاطب حرفهای در ظاهر دوستانه و دلسوزانه و در باطن سودجویانه یک بازاریاب شرکتهای بازاریابی شبکه ای که احتمالا طعمه داغ یا گرم اون هستید گرفتارشده باشید. در این موقعیت دو حالت را تجربه کردیده اید: یا مجبور شده اید نقش قربانی را بازی کنید و بدون آنکه فرصت تفکر عمیق بدست بیاورید در دام الفاظ و تکنیکهای تاثیر گذاری قرار گرفته اید و یامجبور شده باشید با ملاحظات اخلاقی طوری با دوست یا همکار خود صحبت کنید که باعث ناراحتی وی نشده باشید و یا احتمالا در مقابل اصرار های بیش از حد وی قید ارتباط دوستی و آشنایی تان را زده باشید. این داستان، بخشی از عضو گیری افراد گرفتار در بازاریابی شبکه است.

اگر از گروهدوم باشید که خوشا به حال شما و می توانید به خود مغرور باشید که میزان تاثیر پذیری شما در مقابل تله های روانی محدود است. اما اگر از دسته اول باشید شاید این نوشته به معنای نوش داروی بعد مرگ سهراب باشد اما قطعا می تواند تلنگری به شما باشد که بیش از این در گرداب دروغ این جماعت فرو نروید.

این مقوله حاصل چند ماه تحقیقات انجام شده و مصاحبه با تعداد زیادی از افراد فعال در این حوزه می باشد. تلاش شده است به مسائل تکراری که قبل از این در نقد بازاریابی شبکه ای منتشر شده پرهیز و بجای آن جنبه های جدیدی از این مساله که با گذشت زمان بیشتر مشخص گشته و کمتر به آن پرداخته شده است، تحلیل و بیان گردد.

1- دام روانی

هر انسانی به مقتضیات شخصیت، تجربیات، عواطف و احساسات خود یکسری نقاط قوت و ضعف دارد. در حالت نرمال، هر شخصی قاعدتاٌ می بایست با شناخت خود و جهت کسب موفقیت، نقاط قوت خود را تقویت و نقاط ضعف خود را ترمیم کند. اما عملی که در عضو گیری افراد جدید که معمولا با مقاومت عضو جدید روبروست انجام میشود، در ظاهر تقویت توانایی شما ولی در پنهان، شناسایی نقاط ضعف عضو جدید برای بدست آوردن راهی برای جذب وی است. با بسیاری افرادی که مصاحبه داشتم، یک جور عقده حقارت و خود کم بینی چه به لحاظ عدم توانایی در کسب ثروت و چه به لحاظ دیده نشدن و سرکوب های اجتماعی و حتی خانوادگی پنهان داشتند. این افراد بدون آنکه خودشان آگاه باشند تحت تسلط بالادستی هایی قرار میگیرند که به اینان نه بعنوان همکار و شریک، بلکه بعنوان مشتری مصرف کننده و کسیکه میتواند خودشان را از دامی که شخص قبلی برایش گسترانده رهایی دهد می نگرند و در این راه از هر ابزار دروغی فروگذار نیستند. در آینده ای نزدیک شما هم مجبورید همین دیدگاه را در مورد افرادی که اغلب از نزدیکان شما هستند داشته باشید.

با یک مثال موضوع کمی روشن تر شود. 

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین برای ما ارسال شده است.


به نام خدا

در تاریخ 7 شهریور 96 مطلبی مبتنی بر تأیید حرفهای سایرین در باب بازاریابی شبکه ای به عنوان حرفه ای که اساسش دروغ است و نحوه ورود خودم به شبکه بادران و علت خروجم را برای مدیر محترم این سایت شرح دادم و کماکان تحت عنوان «ذات نت ورک» قابل مشاهده است. اما امروز که ماههاست از این سیستم منفور خارج شدم؛ فقط و فقط برای اینکه کمکی به خواهران و برادران تازه گرفتار در این دام داشته باشم این مطالب را نوشتم. بالاخص در مواجهه با درخواست یکی از دوستان که خواستار علت منطقی برای رد بازاریابی شبکه ای بودند؛ برآن شدم تا چند خطی از ماهیت نت ورک بنویسم تا به این «چرایی» پاسخ داده شود؛ گرچه اینگونه مباحث اهل فن را می طلبد، که این داستانِ به ظاهر ساده اما پُر از آفت را برای مردم بشکافند و به تمام چراها پاسخ دهند که علت اینکه 1 تا 3 درصد به درآمد می رسند و مابقی افراد فقط پادویی بیش نیستند چیست! منتها باید کارد به استخوان برسد تا حرکت و صدایی شنیده شود!

در هرحال شاید مطالب این حقیر مؤثر در تصمیمات دوستان افتد؛ کما اینکه من معتقدم اکثر مردم در ناخودآگاهشان یک چیزهایی را باور نمیکنند هرچند که ظاهرش منطقی باشد، فقط قدرت بیان و مقابله با آن را ندارند و این یکی از حربه هایی است که بشدت بازاریابی شبکه ای از آن بهره برده است. (اشاره ای داشته باشم به مراحل پرزنت و فالو و جلسات که به صورت رگباری انجام می شود و تعقل صحیح انسان را شدیدا تحت فشار قرار می دهد.)

سوال اول: چرا در بازاریابی شبکه ای 1درصد و در خوشبینانه ترین حالت 3درصد به درآمد های بالا میرسند و مابقی مالباخته و زمانشان هدر رفته است؟

قبل از اینکه جواب این سوال را بدهم بطور کوتاه عرض کنم لیدرها مدعی هستند هیچ کس مالباخته نیست چون جنس خریده اند؛ اما من میگویم مالباخته هستند چون حتی یک نفر هم برای این جنسهای بنجل وارد سیستم نمیشود و وسوسه های درآمد پنجاه میلیون به بالاست که افراد را خام می کند تا کارتن کارتن شامپو و ... را بخرند و انبار کنند. باور نمیکنید امتحانش مجانی است یک نفر را پرزنتِ بدون درآمد کنید و بگویید ماهی یک میلیون از شرکت ما خرید کن. جوابش اگر فحش نباشد کاملا مشخص است.

جواب سوال اول: موقع پرزنت و طی یک پلن کاملا منطقی (البته روی کاغذ) به شما گفته شده است که اگر میخواهید به درآمد مثلا50 میلیون تومان در ماه برسید نیاز به تشکیل چنین مجموعه ای را دارید. بطور کل بازاریابی شبکه ای بدون ساخت شبکه ای که از طول و عرض رشد نکند آن درآمد ها را نخواهد داشت. از طرفی مدعی است تنها شغلی است که تمام افراد می توانند به آن وارد شوند و سن و سال و ویژگی خاصی نمیخواهد.

توجه کنید نکته مهم همینجاست (دروغ بزرگ) کسی که قرار است حداقل 10000 نفر مجموعه داشته باشد تا لیدر یا رهبر خطابش کنیم هیچ ویژگی خاصی نمیخواهد؟! حال که به اینجا رسیدیم قسمت  اصلی ماجرا تحت عنوان «کاریزما» مطرح  می شود. افرادی که نت ورک کار کرده اند حتما شاهد صحنه هایی بوده اند که افرادی حتی بعد از دو یا سه ماه هم نمی توانند یک زیر مجموعه بگیرند اما شخص دیگری در یک هفته حداقل 30 نفر را جذب می کند! (البته همان هم دلیل بر اینکه سازمانش ریزش نداشته باشد نیست) چگونه ممکن است؟

کاریزما یا افرادِکاریزماتیک در ارتباط با دیگران و در تعامل های عادی روزمره و چه به عنوان یک فرد الگو و الهام بخش در لایه های عمیق احساسی بر روی دیگران تأثیر میگذارند. این افراد با جذابیت و زیرکی به دیگران جهت می دهند بدین رو افراد این چنینی بسیار موفق در نت ورک هستند. حال حساب کنید از پیرمردها و پیرزن ها و بعضا افراد بی سواد، قشر زیادی از زنان خانه دار، جوانان جویای کار و حتی نوجوانان به این سیستم پر از حیله و نیرنگ ورود پیدا می کنند. حال فکر کنید واقعا امکانش هست تمامی این ورودی ها یک روزی رهبران تیم های بالای 20 هزار نفر شوند؟ قطعا خیر (این قسمت کوچکی از ماجرا بود و عوامل دیگری هم مؤثر هستند که مجال گفتن نیست).

سوال دوم: پس چرا بازاریابی شبکه ای اصرار براین دارد هرکه را دیدید ورودی کنید در صورتی که خود شرکت هم خوب می داند که تمام افراد توانایی نت ورکر شدن را ندارند؟

1- به این جهت که امکان دسترسی به افراد مختلف آسان شود مثلا من از طریق دوستم می توانم کم کم به اقوامش دسترسی پیدا کنم، شاید فرد زیرکی از این بین پیدا شد که طعمه های بیشتری را جذب کند.

2- این افراد خام شده که قطعا نت ورکر نمی شوند اما فاکتور می زنند و درآمد شرکت از این طریق حاصل می شود.

ببینید در حقیقت این شرکت ها به هر دو گروه یعنی هم 1 درصد ها و هم 99 درصد ها نیازمندند گروه اول رهبران هستند و پول اصلی به جیب آن ها و شرکت می رود و واقعا اگر 99 درصد دیگر نباشند و پادویی شرکت را نکنند که درآمدی حاصل نمی شود.

خلاصه کلام: بازاریابی شبکه ای را دالانی با دو دَر  در نظر بگیرید که انبوه انسان ها از دری  وارد شده و بعد چند ماه از دَر دیگر خارج میشوند و فقط آن معدود افراد زیرک صاحب مجموعه شده و می مانند، البته مجموعه آن ها هم دائما در حال ریزش است یعنی اینطوری بگویم همان هایی که خارج می شوند روزی زیرمجموعه همین ها بوده اند حال که رفته اند افراد جدیدی باید مرتبا جایگزین شوند و این روند ادامه دارد... پس درآمد شرکت هم برقرار است. این کلاهبرداری بزرگ با مصرف گرایی و یا دست فروشی اجناس مزخرف توسط زنان و جوانان و القاء خیال خام که نت ورکر شده اند

ادامه دارد...  

یا حق

  • محمد

* متن این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده است.


سلام.

از دوستان خواهش دارم حتما بخونید تا درگیر توهم بزرگی به نام نتورک نشید!

یارو بعد از 5 سال افتاده یادم تماس گرفته رفتم پرزنتم رو زدن و میگه من میخوام موفقت کنم! طرف رفاقت حالیش نیست بعد 5 سال زنگ زده چه رویی هم دارن.

وارد کار شدم و متاسفانه عین کبک سرم رو کرده بودم تو برف و هرچی میگفتن قبول میکردم و انگیزه و انرژی کاذب میگرفتم! اوایل خیلی دوستت دارن و دورت خیلی میچرخن حتی هرجا باهاشون بری تسویه حساب با اوناست و خیلیم هم باهات تماس میگیرن چون روش کار اینجوریه. یه ماه که میگذره باهات کلا سرد میشن و اگه نتونی خوب بفروشی و کسی رو نتونی بیاری پرزنت بزنه خیلی باهات بد برخورد میکنن و دست میزارن رو نقطه ضعفت، مثلا میگن فلانی ارزش مادرت چندتا پرزنت هست؟ مادرت رو چقدر دوست داری؟ و از طرفی هرکسی مادرش رو دوست داره یه انرژی کاذب میگیره و میره بفروشه یا پرزنت بزنه و از طرفی نمیتونه دچار افسردگی میشه و همش به این خزعبلات فکر میکنه و دچار خودزنی میشه! 

الان من 5 ماهه کشیدم کنار و همشون که تو نتورک منو میشناسن اصلا تماس و یا پیامی هم ازشون ندیدم (منظورم اینه به چشم یک ابزار به تو نگاه میکنن و تا موقعی که کار کنی پورسانت بره تو جیب بالاسری عزیزی در غیر اینصورت نه!)

اگه وارد شید میفهمید با شرکت های هرمی تفاوتی نداره و حتی بدتر هم هست، قید دینت رو باید بزنی چون رابطه بین افراد تو این شرکتا خیلی خیلی زشت و زننده ست بطوریکه جنس مخالف سعی داره روابط برقرار کنه چه پسر چه دختر! من تو بادران بودم و خبر اومد که باید شرکت رو تغییر بدیم و یه شرکت دیگه فعالیت کنیم. حالا چرا؟ چون همون بالاسری عوضی پورسانتش کم شده بود و شرکت هم به شدت محصولات رو گرون کرده بود تصمیم گرفت همه بریم شرکت دیگه! همین طرف تو کل شهرها افتاده بود به گشتن که یه سری بیچاره رو شیفت بده به شرکت دیگه و متقاعدشون کنه در حالی که سال به سال هم این فرد رو نمیدیدی! الانم بعد از 5 ماه چندتا از همین لیدرا آب شدن رفتن زیرزمین با این که شرکت رو هم عوض کردن.

نتورک نه تو ایران بلکه تو هیچ جای دنیا جواب نمیده. همون رندی گیج هم که اسم میبرن اصلا نتورکر نیست با نویسندگی کتاب تو این زمینه پولدار شده و غیر از این دروغه! 

و در نهایت فکر کنید لطفا فکر کنید که چرا تو این همه کسب و کار باید این کار بره زیر ذره بین و وبسایت و وبلاگ بزنن که مردم نرید و مضراتش رو بگه؟ چرا از بورس، کارهای کامپیوتری و... بد نمیگن؟ خب برادر من خواهر من این کار یه مشکلی داره که بعد از 70 سال که گذشته هنوز مردم بهش بدبین هستن نمیرن... دلتون رو هم خوش نکنید به این که چون کتاب و آموزش تو بازار هست در مورد نتورک کار خوبیه، نویسنده ی این کتابها هوش مالی دارن و دارن خوب استفاده میکنن تا پول بره تو جیب خودشون... متاسفانه من همه ی اینا رو میدونستم اما خودم رو گول میزدم و خدا رو شکر میکنم که به یکسال نکشید و اومدم بیرون!

من زمانی که نتورک بودم اینجا میومدم و تجربیات مردم رو میخوندم و بهشون میخندیدم و میگفتم اینا درک بالایی ندارن و من میتونم و همون انرژی کاذب، درحالی که من درک بالایی نداشتم...

اگه خونوادتون رو دوست دارید وارد این کار نشید.

با تشکر از مدیریت سایت.

  • محمد

* این یادداشت توسط یکی از مخاطبین سایت به نام سعید در اختیار ما قرار گرفته است.


آسیبهایی کار بازاریابی از نظر من

محصولاتی که شرکتهای بازاریابی ارایه میدهند بیشتر محصولات خارجی هستند که این امر علاوه بر ضربه زدن به اقتصاد ملی باعث افزایش بیکاری در کشور خواهد میشه

اگر بازاریابها با شما صادق باشند به شما میگند که این کار سختیه و در اغلب موارد بی نتیجه است و ضررده هست

نکته اصلی هم همینه شما باید وقت زیادی برای موفقیت در این کار بذارید. این وقت زیاد را چه در کار بازاریابی، چه در هر کاری قرار بدهید موفق خواهید شد و بنظر من ریسک و آسیب شغلهای دیگه کمتره

مثلا شما وقتی که برای کلاسها، جلسات، فروش محصولات، عضو گیری و ... میذارید برای یاد گرفتن یک حرفه مثل آرایشگری بزارید مطمینا یک آرایشگر خوب با درآمد به مراتب بیشتر از یه بازار یاب خواهید داشت.

مطالبی که در کلاسها به بازاریابها برای تشویق ادامه کار میدهند، مطالب سطحی و پیش پا افتاده روانشناسی و یه سری کتابای موفقیته که در دراز مدت تاثیر بدی بر نحوه جهان بینی و نگرش اونها داره. همه چی زندگی آدم میشه پول

برای ترغیب افراد دیندار برای ورود به بازاریابی اغلب مواردی از دین را همچون کمک به فقرا، سفر زیارتی  و ... را مثال میزنند که مربوط به مسایل مالی است. که این مغایر با مفاهیم دینی ماست. انگار فقط پولدارها دین دارند. در صورتی که قرآن میگه تنها تقوا و اخلاصه که به خدا میرسه.

طوری تبلیغ میشه که انگار همه کمالات اخلاقی به داشتن پول و درآمد بیشتره و افرادی که پول و درآمد نداشته باشند افراد بیخود و نالایق، بی غیرت و پست ... هستند. همین تبلیغات باعث سرخوردگی افرادی که موفق نشدند و وضع مالی خوبی ندارند میشه.

غالبا برای تشویق افراد به فعالیت اونهارو تحقیر میکنند که باعث میشه روحیه اونها خراب بشه

شاید فکر کنید دارن به شما روحیه میدن اما تاثیرات روانی منفی اینکار به مراتب بیشتر از تاثیرات مثبتشه.

افراد برای اینکه ضرر نکنند مجبورند محصولاتی را که میخرند به هر نحوی به فروش برسانند که این مساله باعث میشه جایگاه اجتماعی خودشون رو از دست بدن و در نظر بقیه آدمهای غیر قابل اعتماد بشند

فروش محصولات امکان پذیر نیست، چرا که اگر امکان پذیر بود خود مغازه دارها میاوردن محصولات رو میفروختن!

محصولاتی که بفروش میرسونند به نسبت بازار گرونتره و علاوه بر گرونی هزینه پست هم بهشون میخوره، شما کافیه از یه مغازه دار یا کاسب بپرسید که این محصولات بفروش میره یا نه؟

اگه فروشم نره میشه ضرر.

یعنی شما یک میلیون جنس میخری خیلی سود بدن سیصد تومن میشه که اونم از خودت گرفته شده

محصولاتی که توسط شرکت ارایه میشه باعث مصرف گرایی میشه، بطور مثال خانواده ای که قهوه مصرف نمیکنه برای اینکه به سود برسه مجبوره قهوه بخره، یا دیگران رو متقاعد به نصرف قهوه کنه یا خودش مصرف کنه، همین کار بمرور زمان باعث مصرف گرایی میشه.

ساعت یک میلیونی، تیشترت ۶۰۰ هزار تومنی، عینک ۲ میلیون تومنی رو کی میخره از آدم.

شرکت و افراد بالادست بمحض اینکه شما خرید میزنید به سودشون میرسند، اما شما مجبورید وقت زیادی بزازید تا به سود برسید. در واقع سود اصلی کار شما میره تو جیب شرکت.

همین هم باعث اختلاف طبقاتی تو جامعه میشه.

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده و حاصل تجربه و تحلیل ایشان از بازاریابی شبکه ای میباشد.


به نام خدا

نکته ای که این روزها نت ورکرها شدیدا روی اون مانور دارن اینه که شرکت با شرکت فرق داره و در ابعاد کوچکتر تیم با تیم متفاوته. ممکنه شما دوست عزیز، مثل من به تیمی ورود پیدا کنین که از جانب پرزنتور با جملاتی شبیه این ها‌ فالو بشید:

- من از فلان خانواده هستم،

- نیاز مالی ندارم،

- دارای مدرک فلان و فلان هستم و ... اما نت ورک رو به عنوان بهترین شغل انتخاب کردم!

من نزدیک به یک سال عضو شرکت بادران بودم و در تیمی باصطلاح (سطح بالا) کار کردم و واقعا هم خیلی از بچه ها تحصیلات خوبی داشتن یا از فلان خانواده بودن اما اینو می خوام بگم ذات نت وُرک همون چیزی هست که دوستان قبل من گفتن؛ فاکتور کشی، تلقین، مثبت اندیشی کاذب(مخرب)، ایجاد هیجان مفرط و از همه بیشتر دروغ؛ حالا می خواد این تیم توسط یک کارشناس ارشد اداره بشه یا یک فردی با مدرک زیر دیپلم. تنها تفاوتی که وجود داره اینه که افراد سریعتر گول می خورن چون این فکر پیش میاد؛ وقتی این ها با این تحصیلات و امکانات دارن کار می کنن چرا من وارد نت ورک نشم! اما اصل داستان یکیست فقط خائنانه تر. در تیم های این چنینی افراد سریع جذب میشن اما بعد از چند ماه کار و یا بیشتر اون روی سکه رو می بینن و از  سیستم میان بیرون؛ منظورم از اون روی سکه این نیست که نمیشه از نت ورک پول درآورد بلکه ذات پلید این حرفه است که رخ نشون میده و همه نمی تونن باهاش ارتباط برقرار کنن یا به قولی پارادایم شیفت بزنن و در حالیکه چند تا فاکتور زدن ولو اینکه فقط یک میلیون باشه (اینها بقول لیدرها کارگران نت ورک هستن) از شبکه خارج میشن.

یکی از مهمترین مشکلاتی که من با بازاریابی شبکه ای داشتم و باعث شد کار رو با حدود 100 نفر مجموعه و فروش خوب رها کنم همین مسئلهِ ارتباط برقرار نکردن با دروغ گویی های بی حد و حساب بود که البته در غالب انرژی مثبت و متد کار عرضه می شد، ذات نت ورک با دروغ عجین شده چون در همون استارت کار برای ورودی گرفتن و تنظیم قرار پرزنت باید متوصل به هر شیوه ای شد تا طرف مقابل بویی از نت ورک نبره چون اگر غیر از این باشه 95 درصد قرار رو کنسل می کنن. بالاسری های من متن پرزنت رو اینقدر ساده و دوست داشتنی نوشته بودند که به جرات میگم کمتر کسی ورودی نمی شد و یا اگر قبول نمی کرد از پرزنت تیم ما بدش هم نمی یومد در صورتیکه اصلا چنین چیزی نیست. یا مثلا از اولین دروغ هایی که باید به خودت و بعد به دیگران منتقل کنی همین ارادت خاص به محصولات مزخرف شرکت هست و این رو توی جلسات آموزش میدادن که علاوه بر استفاده محصولات باید غیرت روی این ها داشته باشید و با شوق بفروشید. خیلی خنده داره نه!

  • محمد

* این مطلب تجربه یکی از مخاطبین سایت با نام مستعار «لیدر ناشناس» میباشد که توسط خود ایشان برای ما ارسال گردیده است:


حتما بخون... ضرر نمیکنی .... 

یه لیدر با تجربه داره حرف میزنه

سلام به هم میهنان عزیز

بنده لگ 7 شرکت بودم ... خیلی خیلی نزدیک به لیدر های والا مقام و خیلی نزدیک به کمپانی و ریاست شرکت 

این متن رو بعد از دو سال سابقه تمام وقت  در نتورک با حدود 200 نفر مجموعه 3 کت ام ال ام که حداقل 7 تا لیدر تو دستم داشتم  از ته دلم با افتخار تقدیم به هموطنانم میکنم... اینو بدونید ک با گفتن حقایق دارم از خودم و غرور و همه چیم میگذرم تا یه خدمتی برای جوون های کشورم کرده باشم. منفی نیست . حقیقته محضه... پس سر تا پا گوش باش...

بازاریابی شبکه ای همون هرمی با این تفاوت ک کلاه شرعی روش گذاشتن. قانونی هستش و کلی هم به نفع دولت و اقتصاده ولی خودت فقط نقش یه مهره و یه خادم رو ایفا میکنی... تو در این بازی پول و حق و حقوق و  میراث سهیم نیستی.

نتورک مثه بازی 21 پاسور میمونه . ***** ** * ** ** ** * ** ** ** *** **** ** *** *** ** ****** این یه طلسمه... یه حقه تو ورقه... تو بازی نتورک هم هیچوقت نمیتونی طبق پلن دستتو بچینی چون 70 ساله داره تست میشه. شرکت میدونه ک پلن رو چجوری در بیاره ک نتونی ازش حقتو بگیری . به جز یه عده ک با جایگاه سازی و دوز و کلک و تغییر رتبه مدیریتیشون و گول زدن اعضای مجموعه ، میان یه چند ماهی یه پول نا چیزی از شرکت اونم با هزار پدرسوخته گری میگیرن ولی اونم همیشگی نیست... 

طبیعی هستش ک هر آدمی یه مدت تو هر شغلی ک باشه زیر و بم و قلق اون کارو دست میگیره و راه های زیرابی رفتن واسش باز میشه. مخصوصا ملت ایرانی ک هر کاری ازش بر میاد بله درسته.  همه ی لیدر ها همین کارو میکنن  با کلک و جایگاه سازی کاذب و نفرین دوست و دشمن هر چند ماه یه بار هم یه پورسانتی رو به زور از شرکت در میاوردن و سند دریافتیشونو نگه میدارن باهاش مردمو گول میزنن .سالی یه بار هم به بهونه ورود لیدرهای والا مقام برای ورود به سمینار ها  شرط خرید های 4 میلیونی به بالا میذارن یه نفعه یه پورسانت تپلی میاد به حساب ها با همون سند 100 نفرو جذب میکنن. البته تو این راه هم باید کلی جایگاه سازی کرد چون تبصره ها اجازه نمیدن کسی به حقش برسه. همش دیوار و سد جلوی پورسانت گرفتن رو میگیره.

خلاصه زدو همه راه پورسانت گرفتن از شرکت رو یاد گرفتن یه مدت همه راضی بودن خروجی مالی از شرکت زیاد شده بود تا یه روز شرکت اومد پلن رو عوض کرد . باز ما اومدیم کلی راه در رو گیر بیاریم یه پورسانتی بگیریم باز پلن بعدی اومد. خلاصه این راهه بن بسته.

حالا سوال اینجاست ک اگه این شغل خوبی نیست چرا خیلیا بعد از 3 سال نرفتن؟؟؟

جواب: از ترس آبرو، اعتبار، حیثیت...

کجا برن؟ منی ک یه عمر جلوی دوست و آشنا و خانواده و فامیل در  اومدم دیگه کجا برم؟ با این ذهنیت دیگه کجا برم کار کنم؟

همینجا میمونم و ماهی 500 تومنمو میگیرم و به همه میگم ماهی 30 میلیون میگیرم ک مجموعم نریزه... خدا بزرگه.

سوال بعدی اینه که اگه این سیستم پول نمیده چرا فلانی شاسی بلند خریده؟؟؟

جواب... کسی ک میگه ماهی 200 میلیون درآمدشه باید تاوان دروغگوییش هم بده باید ظهرشو با حرفش یکسان کنهو میاد 20 میلیون میده بقیشم دم قسط تا 10 سال ... ماشین میخره 300 میلیون 3 میلیارد پس میده. چاره ای نداره.... هر ماه میره لباس شیک میخره... چکار کنه؟ گیر کرده. تو بودی چکار میکردی؟ بعد 5 سال میرفتی کارگری؟؟؟ اون پولی ک میخواد از کارگری در بیاره رو داره از شرکت میگیره کلی هم واسش احترام قائلن... دیگه کجا بره؟ جاشو بده به کی؟ با کدوم رو بره تو اجتماع؟ 

سوال بعدی اینه که مگه میشه همه دروغ بگن...

جواب... نه نمیشه. اونی ک فریب میده خودش فریب خورده... جالب اینجاس تا چند سال تو نتورک نباشی نمیفهمی ک کجا اومدی.... بعدش هم ک میفهمی دیگه مثه اره ای که وسط کنده ی  درخت گیر کرده ، نه میتونی ببری نه میتونی اره رو بیرون بکشی... درکش خیلی مشکله؟

در کل تو نتورک:

فالو یعنی خر کردن

منفی یعنی واقعیت

ویژن یعنی رویا در خواب

پرستیژ یعنی شخصیت کاذب

پورسانت هم یعنی گدایی

دوستان اگه مشتاق هستن حاضرم بیشتر راهنماییشون کنم. من به این سایت با هویت  (لیدر ناشناس) مجددا سر میزنم اگه طالب بودین ایمیلمو میدم به مدیر سایت... البته باید یه ایمیل جدید بسازم که هویتم پنهان بمونه ک جماعتشون سر من خراب نشن.

در مقابل این حرفا فقط ازتون یه انتظار دارم اونم اینه ک دعام کنید گره ی کارم و مشکلات زندگیم رفع بشه.

یا حق

  • محمد

* این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده است.


دروغ های جلسه ی مشاوره(پرزنت):

1: نتورک یک تجارت الکترونیک هست.

2: بعد از دو الی چارسال به استقلال مالی میرسید.

3: ریسک این کار منفیه.

4: هییییچ واسطه ای تو این فرایند نیست همه حذف میشن.

5: این کار راحتی هست و صددصد فکری.

6: با روزی 4 ساعت راحت میشه انجامش داد کار پاره وقته.

7: شما با خرید محصول چیری از دست نمیدی انگار پولتو ازین جیبت میذاری تو اون جیبت و در ازاش محصولات با کیفیت میخرید.

8: شما محصول با کیفیت میخری با *تخفیف*  😳

9: حمایت صددرصدی وجود داره تو این سیستم 

10: وقتی به یه درآمد رسیدی دیگه هر ماه بیشتر میشه 

11: آموزش های قوی خرده فروشی و راحت بودن فروش محصولات

12: بهتر بودن بازاریاب شبکه ای نسبت به ویزیتور

13: مقایسه بازاریابی شبکه ای با نفت 😳 و برتری دانستن نتورک 

14: یکسان سازی قیمت ها

15: مقایسه ی کارخانه با بازاریابی شبکه ای😳

16: بازاریابی شبکه ای یک اهرم برنده_ برنده ( برد_برد) است. 


....(((تجزیه تحلیل دروغ ها)))....


1:اصلا بازاربابی شبکه ای ربطی به تجارت الکترونیک نداره تمام کار شبکه سازی و جلسات هست و فقط خریدش اینترنتی هست که ماهی ده دقیقه کار اینترنتی داره.

2:خییییلی ها با زمان دو سال سه سال هستن که کشیدن کنار چون به درامد یه تومن هم نرسیدن چه برسه استقلال مالی.

3: این کار ریسک بالایی داره اولا چون تو نمیدونی واقعا در حد این همه سختی هستی یا نه اول روی ساده ی کارو بهت نشون میدن وقتی رفتی جلو تر باید کل زمانتو بذاری و اون موقع شاید بفهمی اصلا اهل این کارا نیستی چون اصل کارو اون موقع فهمیدی، دوم اینکه هر لحظه ممکنه بخاطر شاکی ها قربانی های بسیار زیاد این کار، توسط دولت و مجلس جمع بشه، یا اتفاقات دیگه.

4: میگن تو این سیستم همه واسطه ها حذف میشن اما خود شرکت و بازاریابان دو تا واسطه هستن این وسط.

  • محمد

* دانشمندان زیادی در امریکا به مقابله با شرکتهای بازاریابی شبکه ای می پردازند. در ادامه یکی از این مقالات ارائه میگردد. (منبع)

The mathematics: why MLM pyramid schemes cannot work!

In the classic "pyramid" scheme, participants attempt to make money solely by recruiting new participants into the program. The hallmark of these schemes is the promise of sky-high returns in a short period of time for doing nothing other than handing over your money and getting others to do the same.

The fraudsters behind a pyramid scheme may go to great lengths to make the program look like a legitimate version of a multi-level marketing program. But despite their claims to have legitimate products or services to sell, these fraudsters simply use money coming in from new recruits to pay off early stage investors. But eventually the pyramid will collapse. At some point the schemes get too big, the promoter cannot raise enough money from new investors to pay earlier investors, and many people lose their money. The chart below shows how pyramid schemes can become impossible to sustain:

  • محمد

شاید شنیده باشید که این روش یک روش نوین بازاریابی است اما این جمله اصلا صحت ندارد. اولین روش های بازاریابی شبکه ای در سال ۱۹۳۹ توسط Amway’s  امتحان شدند. گرچه بازاریاب های شبکه ای مدام از ناکارآمدی روش بازاریابی کلاسیک و سقوط قریب الوقوع آن حرف می زنند و ادعا می کنند روش بازاریابی شبکه ای به زودی به روش بازاریابی غالب جهان تبدیل خواهد شد اما زورق به گل نشسته بازاریابی شبکه ای در سالهای طولانی راهی به دریای آرامش نیافته است. با گذشت سالها هنوز بزرگترین شرکت های این عرصه از جمله شرکت کذایی Amway’s نتوانسته جایگاهی بزرگتر از صدمین خرده فروش جهان را به دست آورد.

ذات بازاریابی شبکه ای باعث می شود این ماشین زیر وزن خودش له شود. اما چگونه؟

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است. لطفا تا انتها مطالعه فرمایید.

یکی از مدلهای بازاریابی و تجارت که از سال ۱۳۹۰ وارد ایران نیز شد و حتی جنبه قانونی پیدا کرد، بازاریابی چند سطحی یا شبکه ای بود. مدل فروش بازاریابی شبکه ای که شباهت هایی به مدل های شرکت های هرمی داشت مورد بحث و مناقشات فراوانی بود و عده ای نیز با هدف کسب درآمد فراوان به این کسب و کار وارد شدند اما بازاریابی شبکه ای چیست؟ چگونه کسب درآمد می کند و مسائل قانونی و شرعی پیرامون آن به چه صورت است؟ برای یافتن پاسخ سوالات بالا در ادامه با ما همراه باشید.

  • محمد

* این نوشتار از اینجا اخذ شده است

«۶ ماهه بارم را بستم. از صفر شروع کردم، الآن دستم به جیب خودم هست.» این‌ها را یک بازاریاب شبکه‌ای می‌گوید. لیلا ۲۸ سال سن دارد که به‌ تازگی ازدواج‌کرده، می‌گوید حقوق شوهرش کفاف خرج و مخارجشان را نمی‌داد، پس ناگزیر به دنبال کار می‌گشت که با شهناز آشنا شد و به قول خودش پرزنتش کرد. در کار خرید و فروش لوازم‌ آرایشی و بهداشتی است. در پاسخ به اینکه چرا نمایندگیِ شرکت مربوط را نمی‌گیرد و کار مستقلی راه نمی‌اندازد، می‌گوید: شرکت و مسئولان آن شدیداً با این موضوع مخالف هستند، و در دوره‌ها و کلاس‌های توجیهی به ما گفته‌شده به‌هیچ‌عنوان برای اقلام شرکت نمایندگی و مغازه نزنیم، چون تمام خریدها باید اینترنتی باشد.

این فروشنده می‌افزاید: عضویت در این شرکت به‌گونه‌ای است که مسئولی ما را توجیه می‌کند، من به‌عنوان زیرمجموعه او باید ۵ عضو به گروه اضافه کنم و این روند همین‌طور ادامه دارد، به ازای هر عضوی که وارد زنجیره شود شرکت هزینه‌ای به‌صورت ماهانه به حسابم واریز می‌کند. هرچقدر این عضوگیری بیشتر باشد هزینه هم بیشتر است؛ جدای از این بابت فروش اقلام شرکت هم هرماه هزینه‌ای دریافت می‌کنم.

لیلا درباره نحوه فروش اقلام آرایشی و بهداشتی تصریح می‌کند: برای فروش اقلام ابتدا بین آشناها و دوستان تبلیغات اولیه می‌کنم، بعد از آن هر هفته در روز مشخصی در منزل خودم یا آرایشگاه‌هایی که از قبل هماهنگ می‌کنیم “شوی تبلیغاتی” برگزار می‌کنیم؛ مشتریان همه اقلام را می‌بینند و مسئول گروه خواص و ویژگی‌های اقلام را توضیح می‌دهد در صورت درخواست مشتری‌ها بیعانه‌ای دریافت می‌شود و پس از دو هفته درازای دریافت وجه کامل کالاها  تحویل می‌شود. به گفته وی مشتری در صورت انصراف نمی‌تواند بیعانه خود را پس بگیرد.

این فروشنده بابیان اینکه در هر شوی تبلیغاتی مبلغی بین یک و نیم تا دو میلیون تومان فروش می‌کند، می‌گوید: از این میزان فروش در صورتی‌که به فروش واقعی برسد ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان به‌ عنوان پورسانت از شرکت برای من منظور می‌شود، که در پایان هرماه به حسابم واریز می‌شود.

بازاریابی شبکه‌ ای

بازاریابی شبکه‌ ای

بازاریابی شبکه‌ای یا هرمی؟

بازاریابی شبکه‌ای یا Network Marketing که این روزها با عنوان بازاریابی چند سطحی هم معرفی می‌شود، نوعی شیوهٔ فروش است  که شرکت‌ها محصولات خود را بدون  تبلیغات و واسطه به فروش می‌رسانند و مشتری‌ها در ادامه می‌توانند با بازاریابی برای این شرکت‌ها درصدی به‌عنوان سود از شرکت دریافت کنند. در این نوع بازاریابی؛ بازاریاب‌ها به‌صورت «تبلیغات کلامی» یا «تبلیغات چهره به چهره» و برگزاری مراسم‌هایی کالاها را به مشتریان خود معرفی می‌کنند و اغلب خریدها اینترنتی انجام می‌شود.

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است.

* نویسنده: محمدرضا شعبانعلی.


پیش نوشت یک: این مطلب را می‌شد و می‌شود به عنوان بخشی از سلسله بحث‌های مربوط به شبکه های هرمی در نظر گرفت (قسمت اول، دوم، سوم، چهارم). اما ترجیح دادم در عنوان آن از شبکه های هرمی استفاده نکنم تا به خاطر داشته باشیم که این بحث و چنین بحث‌هایی را در زمینه‌های بسیار متفاوت و متنوعی از زندگی می‌توان مطرح کرد (یا لااقل به آن فکر کرد).

علت اینکه از بهروز اسم بردم این است که اصل این بحث، با خواندن حرف‌های بهروز در زیر قسمت چهارم بحث در مورد شبکه های هرمی به ذهنم رسید. وگرنه، بهروز در آنجا سوالی مطرح نکرده بود و ضمناً من کاملاً با  حرف‌ها و دیدگاهی که در آنجا مطرح کرد موافقم. بنابراین شاید بتوان بحث کالیبراسیون اشتباه را ادامه‌ی بحث‌های بهروز دانست.

بهروز در آنجا چنین جمله‌ای داشت: می‌تونم بگم مطمئنم که یک نتورکر شکست خورده و مال باخته، به مراتب مدل ذهنی بدردنخور تری از کسی داره که وارد اینجور بازیها نشده.

من می‌خوام سمت دیگر ماجرا رو بگم: به نظرم یک نتورکر موفق شده و مال به دست آورده، در مقایسه با کسی که شکست خورده و مال‌باخته، به مراتب مدل ذهنی و ذهنیت ضعیف‌تر و ناکارآمدتری خواهد داشت.

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است.

* نویسنده: محمدرضا شعبانعلی.


منطقی است وقتی با یک مجموعه از افراد همراه می‌شویم، از خودمان بپرسیم که رابطه‌ی من با این افراد از چه جنسی است؟

خصوصاً اگر آن مجموعه به عنوان یک مجموعه اقتصادی در حال فعالیت باشد، سوال در مورد نوع رابطه جدی‌تر می‌شود. چون در نهایت پاسخ به این سوال قرار است سرنوشت اقتصادی من (و البته آن شبکه) را هم رقم بزند.

قاعدتاً با یک شبکه‌ی اقتصادی می‌توان رابطه‌های متفاوت و متعددی داشت که من بعضی از آنها را می‌نویسم:

  • عضو شبکه (Member)
  • مشتری شبکه (Consumer)
  • فروشنده در شبکه (Seller)
  • سهامدار شبکه ( Shareholder/Stockholder)
  • سرمایه گذار شبکه (Investor)
  • مدیر و رهبر شبکه (Leader)
  • خط مشی‌گذار شبکه (Policy Maker)
  • ذی نفع شبکه (Stakeholder)

البته این رابطه‌ها می‌توانند با هم هم‌پوشانی هم داشته باشند.

به عنوان مثال، کسی که نماینده‌ی فروش محصولات سایپا هست و خودروی سایپا را هم خریده، به عنوان عضو شبکه،  هم فروشنده‌ی شبکه است و هم مشتری شبکه.

البته طبیعتاً وزن این نقش‌ها یکسان نیست. مثلاً این حالت را در نظر بگیرید:

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است.

* نویسنده: محمدرضا شعبانعلی.


پیش نوشت: این مطلب قسمت سوم از نوشته‌های من در مورد شبکه های هرمی است.  قسمتهای دیگر از طریق لینک‌های زیر در دسترس هستند:

شبکه های هرمی به عنوان یک شبکه

وقتی از شبکه های هرمی حرف می‌زنیم، همان‌طور که از نام آن پیداست در مورد یک شبکه یا Network صحبت  می‌کنیم.

ساختار شبکه های هرمی

طبیعی است که اگر می‌خواهیم یک شبکه و به طور خاص یک شبکه اجتماعی را بشناسیم، منطقی است که باید دانش تحلیل شبکه های اجتماعی مجهز باشیم.

وقتی یک شبکه از فروشندگان یا بازاریابان تحت عنوان بازاریابی شبکه‌ای یا نتورک یا MLM یا هر اصطلاح دیگر شکل می‌گیرد، تمام محاسبات و تحلیل‌های مربوط به شبکه ها در آن مصداق دارند و می‌توان در مورد  پارامترهای شبکه صحبت کرد. برخی از ساده‌ترین این پارامترها به شرح زیر هستند:

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است.

نویسنده: محمدرضا شعبانعلی.


نوع مطلب: گفتگو با دوستان

برای: تعداد زیادی از دوستانم که تا به حال در این زمینه کامنت گذاشته‌اند یا ایمیل زده‌اند.

پیش نوشت یک: من قبلاً موضع یک خطی خودم را در مورد شبکه های هرمی و همه‌ی نام‌های زیباتری که بر روی آن می‌گذارند (مثلاً بازاریابی شبکه و نتورک) نوشته‌ام و مشخصاً گفته‌ام که به نظرم این حرکت‌ها (که حتی برخی از آنها مجوز از مراکز مختلف هم دارند) برای اقتصاد کشور و زندگی فردی بازاریابان شبکه ای مخرب و فساد آفرین هستند.

اما در عین حال، قرار شد که به صورت دقیق‌تر در مورد آنها بنویسم.

این متن قسمت دوم بحث است. اگر قبلاً قسمت اول را مطالعه نکرده‌اید ممنون می‌شوم ابتدا آن را بخوانید:

چهار معیار سنجش درست بودن یک فعالیت (شرع، قانون، اخلاق، مدل کسب و کار)

پیش نوشت دو: آنچه در اینجا می‌نویسم هم، هنوز ورود به اصل بحث نیست. بلکه صرفاً قسمت دوم مقدمه است. فقط چون سوء برداشت‌ها و فریب‌ها و اشتباهات‌ زیادی در این بازی هست، چاره‌ای ندارم که ابتدا در مورد معنای دقیق برخی مفاهیم، توضیح دهم.

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است.

نویستنده: محمدرضا شعبانعلی.


نوع مطلب: گفتگو با دوستان

برای: تعداد زیادی از دوستانم که تا به حال در این زمینه کامنت گذاشته‌اند یا ایمیل زده‌اند

پیش نوشت: برای من اینکه شبکه های هرمی کاری غیراخلاقی و غیراستراتژیک و نادرست و برپایه‌ی حرص و طمع انسان‌ها هستند، آن‌قدر واضح و بدیهی است که شاید در مورد اینکه نام خودم «محمدرضا» است، تردید کنم، اما در مورد آنچه گفتم تردید نخواهم کرد.

همچنین برایم واضح است که آنچه امروز به نام بازاریابی چند لایه‌ای یا بازاریابی شبکه‌ای می‌شنویم عموماً هیچ تفاوتی با شبکه های هرمی ندارد و فقط لباس تازه‌ای است که بر تن یک ایده‌ی کهنه پوشانده شده است.

این بازیهایِ معروفِ «ما فرق داریم» و «نه! نه! ما یک جور دیگر هستیم» و «حالا بیا یه بار به حرف‌های ما گوش بده» و «اصلاً فرق شبکه هرمی با بازاریابی شبکه‌ای این است که…» و «ما نتوورک هستیم و هرم نیستیم» و «سال دیگر که بنز سوار شدم می‌آیم و حال تو را می‌گیرم» و «فلانی الان یک خانه در زعفرانیه دارد و دو سال است کار می‌کند» را هم خوب می‌شناسم و بلدم. بنابراین با فضای این کارها بیگانه نیستم.

  • محمد