بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

پایگاه جامع نقد و بررسی شرکتهای بازاریابی شبکه ای

بازاریابی شبکه ای

بسم الله الرحمن الرحیم
شرکتهای بازاریابی شبکه ای، دارای ابعاد مختلفی میباشند که باید با رویکردی سیستمی مورد بررسی قرار گیرند. از جمله این ابعاد میتوان به مواردی چون ابعاد فقهی، قانونی، روانشناختی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی و... اشاره کرد.
بی شک، بررسی بازاریابی شبکه ای بدون لحاظ ابعاد مختلف آن، عقیم و ناکارآمد خواهد بود.
این پایگاه در صدد بررسی ابعاد این مسئله با رویکرد انتقادی میباشد.

لینک کانال تلگرام:
t.me/onnetworkers

onnetworkers@

۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مستندها» ثبت شده است

* منبع: روزنامه فرهیختگان (5 آذر 1396 شماره 2373)


اگر خدای ناکرده یکی از دوستان دوران دبیرستان‌تان بعد از چند سال بی‌خبری و به صورت ناگهانی با شما تماس گرفت و پیشنهاد یک کار پاره‌وقت و پرسود را داد، به نفع خودتان است که همان ابتدا ضمن تشکر فراوان تماس را قطع کنید، زیرا شما سوژه جدید او هستید و قرار است به اصطلاح برای بازاریابی شبکه‌ای پرزنت شوید. فروش شبکه‌ای از کجا شروع شد؟ قطعا نام گولد کوئست را شنیده‌اید؛ شرکتی که در اواسط دهه 70 و در سکوت و بی‌توجهی رسانه‌ها و مسئولان در ایران شروع به فعالیت کرد. در ابتدا تنها اخباری که از آن شنیده می‌شد، زمزمه‌هایی بود که بین اعضای اولیه این شرکت‌ها وجود داشت. سرشاخه‌هایی که حالا این سوغات به یادگارمانده از دبی را به خوبی گسترش می‌دادند. هر سرشاخه وظیفه داشت دو زیرمجموعه را به گروه اضافه کند. هر زیرمجموعه نیز بعد از عضویت در شرکت یا به اصطلاح «پرزنت» شدن، وظیفه‌ای مشابه پیدا می‌کرد. قضیه اما به همین‌جا ختم نمی‌شد. این افراد حالا تشکیل یک شبکه (network) را می‌دادند. دیگر قضیه فقط به دفتر مرکزی شرکت در میدان مادر تهران مربوط نبود و افراد بسیاری نیز از شهرستان‌ها برای پیوستن به این سیستم شبکه‌ای فعال شده بودند؛ فعالیتی که با ژست و ظاهری کاملا قانونی و با دریافت مبلغی به‌عنوان سرمایه‌گذاری از اعضا و زیرمجموعه‌ها، ماهانه مبالغ بسیار زیادی ارز را از کشور خارج می‌کرد. اقدامات و آموزش‌های حساب‌شده سر شاخه‌ها، جای هیچ شک و شبهه‌ای را برای افراد به جا نمی‌گذاشت. حال اعضا به این سیستم شبکه‌ای ایمان آورده بودند و از جان و دل برای رشد آن تلاش می‌کردند. همزمان، شرکت گلدکوئست برای ایجاد حس اعتماد بیشتر در جامعه، اقدام به ایجاد شرکتی تحت عنوان شرکت سرپرستی و با نام «کوئست اینترنشتال» در خارج از ایران کرد. دیگر گلدکوئست تنها نبود و کوئست اینترنشنال نزدیک به 10 شرکت دیگر مانند آن را در زیرشاخه داشت. مردم فریب‌خورده نیز به آرزوی میلیونر شدن و طی کردن یک‌شبه راه صدساله، حتی به فرش زیر پای خود نیز رحم نمی‌کردند. دیگر بیشتر تمرکز سرشاخه‌ها در شهرستان‌ها و مناطق محروم بود. وعده‌هایی که به افراد این مناطق می‌دادند، چنان وسوسه‌کننده و اطمینان‌بخش بود که گاهی از آنها درخواست می‌شد با تمام سرمایه نقدی خود به همراه یک پتو راهی تهران شوند تا در یک چشم به‌هم زدن به ثروتی افسانه‌ای دست پیدا کنند (این طرح به طرح پول- پتو معروف بود)؛ ثروتی افسانه‌ای که البته وجود خارجی نیز داشت، اما تنها برای سرشاخه‌های اصلی در خارج از کشور. کم‌کم و با برملا شدن حقایق پشت پرده، دیگر مردم و رسانه‌ها هوشیارتر شده بودند. اما گلدکوئستی‌ها چشم طمع خود را از بازار پرسود ایران برنمی‌داشتند و به‌رغم غیرقانونی اعلام شدن فعالیت این شرکت‌ها، به صورت زیرزمینی به کار خود ادامه می‌دادند. نهایتا در سال 88 وظیفه کنترل و جمع‌آوری این شرکت‌ها توسط شورای عالی امنیت ملی به عهده وزارت اطلاعات گذاشته شده و طی یک طرح ضربتی، طومار گلدکوئست و رویای یک‌شبه میلیونر شدن درهم پیچیده شد. بازاریابی شبکه‌ای؛ شرکت‌های هرمی در قالبی جدید  پس از برچیده شدن گلدکوئست، دولت تصمیم گرفت سازوکاری قانونی برای استفاده از ظرفیت کار شبکه‌ای ایجاد کند. بسیاری از شرکت‌هایی که در بحبوحه سال‌های 87 تا 90 تعطیل شده بودند، دوباره برای شروع به کار و البته دریافت مجوز فعالیت مجددا اعلام حضور کردند. بسیاری نیز اقدام به تاسیس شرکت و شروع به فعالیت کردند. وزارت بازرگانی نیز برای جلوگیری از تکرار اقدامات خرابکارانه و سودجویانه شرکت‌های هرمی، قوانین خاصی برای صدور مجوز فعالیت این شرکت‌ها وضع کرد. تا اینجای کار همه چیز به خوبی پیش می‌رفت، اما مانند بسیاری از فعالیت‌ها و کسب‌وکار‌های نوین، به دلیل نبود آگاهی‌های کافی در سطح جامعه، در این مورد نیز مشکلات فراوانی به وجود آمد. رشد قارچ‌گونه شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در ایران و جذب شدن تعداد زیادی از جمعیت جوان و نیروی کار کشور در این شرکت‌ها، بازار کار و گردش سرمایه در کشور را دچار اختلال کرده بود. به مرور زمان این شرکت‌ها برای رقابت با هم و جذب مشتری، دست به اقداماتی زدند که خاطرات اقدامات گلدکوئست را تداعی می‌کرد.

رویای میلیونر شدن با روی کار آمدن سرشاخه‌های قدرتمند و مسلط به علوم روانشناسی و جامعه‌شناسی، روزبه‌روز بر تعداد اعضای این شرکت‌ها افزوده می‌شد. این بار اما در مقابل ادعاهای مخالفان، این شرکت‌ها مجوز و احکام گوناگون خود را به رخ می‌کشیدند. همین کار افراد را برای رسیدن به رویای واهی میلیونر شدن حریص‌تر می‌کرد و روزی نبود که اعضا در تلاش برای تماس‌ با دوستان و آشنایان برای جذب آنها در زیرشاخه خود نباشند.

آشفته بازاری به نام Network Marketing در ابتدای کار، فعالیت این شرکت‌ها به فروش و عرضه محصولات در دو بازار گرم (فروش مستقیم به مشتریان) و بازار سرد (ارائه محصولات به فروشگاه‌ها) محدود می‌شد؛ محصولاتی که البته حتی شرکت و کشور تولید‌کننده آن نیز مشخص نبود. در بسیاری از موارد نیز گزارش‌هایی دریافت می‌شد مبنی‌بر بسته‌بندی مواد بی‌کیفیت و فله وارداتی و قاچاق در ایران و ارائه به‌عنوان محصول تولید داخل.  طبعا در میان این بازار آشفته، اقداماتی مانند پولشویی و فرار مالیاتی راحت‌تر از آب خوردن اتفاق می‌افتاد. اما هرگاه مودیان نظارتی برای بررسی این موارد مراجعه می‌کردند، با شبکه‌ای پیچیده و درهم‌تنیده مواجه می‌شدند؛ شبکه‌ای که میزان و نوع ورودی و خروجی مالی آن کاملا نامشخص بود. کم‌کم و با داغ‌تر شدن بازار رقابت در بین این شرکت‌ها، هسته‌های مرکزی و اتاق فکر آنها، دست به اقدامی در ظاهر نوآورانه زدند؛ طراحی پلن‌های درآمدی. این پلن‌ها همان‌طور که از اسم شان پیداست، روش‌های مختلفی برای کسب سود و درآمد بودند.  فارغ از ایرادهای فراوان و حتی ابتدایی وارد به این پلن‌ها مانند ایرادها و کلک‌های ساده در محاسبات ریاضی، مشکل اصلی اینجا بود که در حقیقت پول و سرمایه‌ای برای رشد وجود نداشت و همه‌چیز برحسب اعتبار‌ها محاسبه می‌شد. برای درک بهتر این قضیه به این مثال ساده توجه کنید. فرض کنید بانک الف دارای هزار تومان سرمایه در گردش برای اعطای وام است. سه نفر همزمان به این بانک مراجعه کرده و هرکدام درخواست 500 تومان وام را دارند. بانک الف به دلیل سودی که از ارائه وام دریافت می‌کند و همچنین از دست ندادن مشتری، با درخواست وام هر سه مشتری موافقت می‌کند، اما تکلیف 500 تومان کسری موجودی چه می‌شود؟ واضح است که درخواست‌کنندگان پول نقدی دریافت نمی‌کنند، بلکه اعتباری برای دریافت پول از شعب بانک به آنها اعطا می‌شود و اصل آن هزار تومان در بانک می‌ماند. براساس قوانین احتمال، بانک فرض را بر این می‌گذارد که هر سه مشتری همزمان برای دریافت پول نقد مراجعه نکرده و در عین حال در همین بازه زمانی نیز برای بازپرداخت اقساط وام خود اقدام می‌کنند. بدین صورت هیچ‌گاه خزانه بانک خالی نشده و دریافت‌ها و پرداخت‌ها روی مبالغ اعتباری صورت می‌پذیرد. با وجود این شرایط اما قوانین بسیار ضعیفی که صرفا برای قانونی کردن اقدامات این شرکت‌ها نوشته شده بود، امکان مقابله با اقدامات و فعاالیت‌های آنها را از بین برده بود. حال همه تمرکز شرکت‌ها روی جذب زیرشاخه‌های جدید بوده و دیگر خبر چندانی از فروش محصولات در بازار سرد و گرم نبود. شرکت هزاران عضو داشت و آنها را تشویق به خرید مایحتاج شخصی خود از محصولات شرکت می‌کرد و وعده سودهای کلانی را از میزان فروش زیرمجموعه‌ها می‌داد؛ زیرمجموعه‌هایی که البته خود آنها نیز تنها به خرید مصرف شخصی خود از این محصولات و جذب زیرشاخه‌های بیشتر دعوت می‌شدند. حال دیگر اصلا سودی وجود نداشت که تقسیم شود و چرخه تسلسل‌واری ایجاد شده بود. در این میان اما شرکت روزانه میلیارد‌ها تومان سود خالص به جیب می‌زد. سودی که از محصولات خریده‌شده توسط خود اعضای شرکت به دست می‌آمد و هیچ مبلغی از آن در اختیار اعضا قرار نمی‌گرفت. حال دیگر تنها هدف اعضا رشد حریص‌وار در سلسله مراتب چارت درختی شرکت بوده و امید به سودی داشتند که تا به امروز هیچ‌کس حتی ریالی از آن را به صورت پول نقد دریافت نکرده است. اتفاقی که در حال وقوع است، داستان ملانصرالدین و خر مرده است. پس از پرداخت هزینه شرکت در قرعه‌کشی خرید خر، نهایتا تنها کسی که نسبت به مرده بودن خر اعتراض می‌کند، برنده قرعه‌کشی است، که با پس گرفتن پول پرداختی خود، راضی شده و دیگر اعتراضی نمی‌کرد.

چه کسی مسئول است؟ پشت‌پرده این شرکت‌ها هرچه باشد، نتیجه آن چیزی جز آسیب دیدن تولید و بازار‌های فروش داخلی و از بین رفتن نیروی کار جوان نخواهد بود؛ آسیب‌های شدیدی که حتی اعتراض شدید برخی از مراجع تقلید را نیز به همراه داشت. همچنین به نظر می‌رسد دولت که مالیات ثابتی از این شرکت‌ها دریافت می‌کند (به صرف تشکیل و وجود شرکت و فارغ از در نظر گرفتن فروش و سود هنگفت این شرکت‌ها)، اهتمامی برای مقابله و بررسی فعالیت‌های این شرکت‌ها نداشته و حاشیه امن درآمدی برای خود ایجاد کرده است. اما دیگر وقت آن است یک بار برای همیشه به این مطالبه عمومی پاسخی صحیح داده شود. ثروت‌های فراوانی که این شرکت‌ها با استفاده از ضعف اطلاع‌رسانی در جامعه به دست آورده‌اند، به جای خرید تیم فوتبال یا سرمایه‌گذاری‌های شخصی در خارج از کشور، باید به جیب مالباختگان و بیت‌المال بازگشته و ضمن اصلاح قوانین مربوط به فعالیت این شرکت‌ها، خاطیان امر نیز (چه دولتی و چه غیردولتی) تحت شدید‌ترین برخورد‌های قانونی قرار بگیرند تا دیگر شاهد چنین اتفاقاتی در کشور نباشیم.

  • محمد

گزارش تحلیلی آفتاب یزد درباره اشتیاق جوانان به بازاریابی شبکه ای


آفتاب یزد-گروه اجتماعی: شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که به تازگی یکی از دوستان یا آشنایان قدیمی‌که خیلی وقت است از آن خبری ندارید ناگهان به طور اتفاقی با شما تماس بگیرد و بگوید که دلتنگ است و دوست دارد هر چه زودتر با شما قراری بگذارد و شما را ببیند؛ مطمئن باشید در چنین شرایطی حتما پای یکی از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در میان است! سرشاخه‌های این شرکت‌ها به عضو جدیدی که وارد می‌شود تکلیف می‌کنند که اسم تمام افرادی را که می‌شناسند و حتی تا حالا یک بار هم آن‌ها را دیده‌اند لیست کنند و بعد هم تک به تک با آن‌ها تماس بگیرند و به همراه لیدر به دیدار او بروند تا او را برای کار دعوت کنند و در واقع عضوگیری کنند! این ابتدایی‌ترین کار هر شخص تازه‌واردی است که به یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای وارد می‌شود؛ اما به همین جا ختم نمی‌شود چرا که شما هر شخصی را که دعوت می‌کنید باید بار‌ها و بارها پیگیری کنید و در گوشش از مزایای این شغل بخوانید تا بتوانید او را جذب کنید و شاید این سخت‌ترین مرحله کاری هر عضو باشد! اما در رابطه با کار این شرکت‌ها همچنان با ابهاماتی رو‌به‌رو هستیم که باید مورد بررسی قرار بگیرد، مخصوصا که باز هم گفته می‌شود پای شرکت‌های هرمی ‌به میان آمده! باید بررسی شود که فرق بین شرکت‌های هرمی ‌و بازاریابی شبکه ای چیست؟ چرا جوانان به این کار اشتیاق نشان می‌دهند و اینکه این نوع اشتغال چه آسیب‌هایی را به همراه دارد؟


فرق شرکت‌های هرمی ‌و شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای چیست؟

عضوگیری شبکه‌ای اولین چیزی را که در ذهن هر کس زنده می‌کند شرکت‌های هرمی ‌و گلدکوئست است که کلاهبرداری‌های میلیاردی در آن‌ها صورت گرفت و خیلی‌ها از این طریق به خاک سیاه نشستند، اما چند سالی است که شرکت‌هایی با عنوان بازاریابی شبکه‌ای، با همان روند کاری در کشور فعال هستند؛ سوالی که مطرح است این است که فرق بین این شرکت‌ها با شرکت‌های هرمی‌ و گلدکوئست چیست؟ شاید بزرگ‌ترین فرق بین این شرکت‌ها با گلدکوئست در ارائه جنس خلاصه شود، در گلدکوئست هیچ جنس واقعی وجود نداشت و تنها پول افراد دست به دست می‌شد، به همین دلیل هم عضو‌های مجموعه تنها با عضوگیری می‌توانستند به درآمد برسند، در واقع کسی را بدبخت می‌کردند تا خودشان به درآمد برسند و در این بین کسانی که سرشاخه قرار داشتند بیشترین پول را دریافت می‌کردند چرا که از هر عضوی که وارد مجموعه می‌شد و پولی پرداخت می‌کرد درصدی به این افراد تعلق می‌گرفت. در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای هم ماجرا به همین منوال اما به شکل دیگری است. اکثر این شرکت‌ها جنس‌هایی برای فروش دارند، در واقع از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد در فروشگاه‌های اینترنتی این شرکت‌ها به فروش می‌رسد. افرادی که عضو این شرکت می‌شوند باید ماهیانه مبلغی را خرید کنند، این خرید‌ها معمولا ازخرید ماهانه خانه شروع می‌شود و تا سفارش برای دوست و آشنا و حتی خرید و فروش اجناس از طریق صفحات اینستاگرامی ‌ادامه پیدا می‌کند، هر چه که هست این است که شما مبلغی را خرید می‌کنید از این مقدار مبلغی به عنوان سود به شما تعلق می‌گیرد حالا هر چه مقدار خرید بیشتر باشد مبلغ سود هم بیشتر خواهد بود و از طرف دیگر هم در صورت داشتن زیرمجموعه مبلغی از فروش هر عضو زیرمجموعه به عنوان سود به شما تعلق می‌گیرد!

شاید شما هم با کسانی روبه‌رو شده باشید که از طریق همین بازاریابی‌های شبکه‌ای به مبالغ زیادی پول رسیده‌اند و حالا به قول نتورکر‌ها اکانت بالای 20 میلیون داشته باشند، یعنی ماهانه بالای 20 میلیون تومان پول دریافت کنند اما موضوع این است که آیا همه افرادی که وارد نتورک می‌شوند به چنین جایگاهی خواهند رسید؟ قطعا نه! چرا که معمولا لیدر‌های رده بالا با داشتن بیشتر از 500 نفر زیرمجموعه می‌توانند به چنین درآمدی برسند و این شانس در خانه هر کس را در نتورک نخواهد زد! اما سوالی که مطرح می‌شود این است که پس چطور برخی افراد با وجود نداشتن درآمد سال‌ها در این شغل می‌مانند؟

  • محمد

طی مصاحبه «آن شو» با معاون محترم دادستان مشهد، به برخی از معضلات و مشکلات این شرکتها و اقدامات قانونی علیه آن ها سخن گفته شد.

 

در این مطلب بخشی این بخش از مصاحبه ایشان در اختیار مخاطبین محترم قرار می گیرد.

 

 


دریافت
مدت زمان: 7 دقیقه 34 ثانیه 

 

آن شو: یکی از نکاتی که ایشان در مورد این شرکتها گفتند این بود که:

فعالیت این قبیل از شرکت‌ها به هیچ عنوان از مجرای اصلی قانونی خود که "مجلس شورای اسلامی" و " بعد از تاکید مجلس به تایید "شورای محترم نگهبان" می‌باشد نرسیده است.

 
  • محمد
در این مطلب نامه مجمع مشورتی فقهی شورای نگهبان در مورد بازاریابی شبکه ای را در اختیار مخاطبان محترم سایت قرار می دهیم.
شایان ذکر است که این نامه در سال 95 نوشته شده است. در این نامه به صراحت بازاریابی شبکه ای غیر مشروع و حرام اعلام شده است.


نامه شورای نگهبان
  • محمد

چین، دومین اقتصاد بزرگ دنیا، بازاریابی شبکه ای را صرفاً نوعی از طرح های هرمی به شمار آورده و فعالیت آن را ممنوع و غیر قانونی اعلام کرده است.


* منبع

  • محمد

یکی از ادعاهای لیدرهای این شرکتها جهانی بودن این تجارت است.

غیر از آن که مقالات و کتب متعددی که در جهان علیه این شرکتها نوشته میشود، نهادهای مردمی متعددی نیز علیه این شرکتها در سطح جهان در حال فعالیت هستند.

در ادامه ضمن نام شرکتهای بازاریابی شبکه ای که در سطح جهان تعطیل شده اند را ذکر نموده و مخاطبین را دعوت به تامل می نماییم.


  • BurnLounge (در سال 2012 توسط کمسیون تجارت امریکا (FTC) به عنوان "طرح هرمی" شناخته شده و تعطیل شد).
  • Equinox International (در سال 2001 منحل شد).
  • European Grouping of Marketing Professionals/CEDIPAC SA (در سال 1995 منحل شد).
  • European Home Retail (در سال 2007 منحل شد).
  • Fortune Hi-Tech Marketing (در سال 2013 منحل شد).
  • Holiday Magic (در سال 1974 منحل شد).
  • Metabolife (در سال 2005 منحل شد).
  • MonaVie (در سال 2015 محکوم به سلب حق ادامه دعوی شد).
  • (Nouveau Riche (real estate investment college (در سال 2010 منحل شد).
  • Solavei (در سال 2015 منحل شد).
  • Royal Tongan Limu (در سال 2003 منحل شد).
  • Sunshine Empire (در سال 2009 منحل شد).
  • Telexfree (در سال 2014 ورشکست شد).
  • United Sciences of America (در سال 1987 منحل شد).
  • WakeUpNow (در سال 2015 منحل شد).
  • World Leadership Group (در سال 2008 منحل شد).


* منبع

  • محمد

* متن این مطلب توسط یکی از مخاطبین سایت ارسال شده است.


سلام.

از دوستان خواهش دارم حتما بخونید تا درگیر توهم بزرگی به نام نتورک نشید!

یارو بعد از 5 سال افتاده یادم تماس گرفته رفتم پرزنتم رو زدن و میگه من میخوام موفقت کنم! طرف رفاقت حالیش نیست بعد 5 سال زنگ زده چه رویی هم دارن.

وارد کار شدم و متاسفانه عین کبک سرم رو کرده بودم تو برف و هرچی میگفتن قبول میکردم و انگیزه و انرژی کاذب میگرفتم! اوایل خیلی دوستت دارن و دورت خیلی میچرخن حتی هرجا باهاشون بری تسویه حساب با اوناست و خیلیم هم باهات تماس میگیرن چون روش کار اینجوریه. یه ماه که میگذره باهات کلا سرد میشن و اگه نتونی خوب بفروشی و کسی رو نتونی بیاری پرزنت بزنه خیلی باهات بد برخورد میکنن و دست میزارن رو نقطه ضعفت، مثلا میگن فلانی ارزش مادرت چندتا پرزنت هست؟ مادرت رو چقدر دوست داری؟ و از طرفی هرکسی مادرش رو دوست داره یه انرژی کاذب میگیره و میره بفروشه یا پرزنت بزنه و از طرفی نمیتونه دچار افسردگی میشه و همش به این خزعبلات فکر میکنه و دچار خودزنی میشه! 

الان من 5 ماهه کشیدم کنار و همشون که تو نتورک منو میشناسن اصلا تماس و یا پیامی هم ازشون ندیدم (منظورم اینه به چشم یک ابزار به تو نگاه میکنن و تا موقعی که کار کنی پورسانت بره تو جیب بالاسری عزیزی در غیر اینصورت نه!)

اگه وارد شید میفهمید با شرکت های هرمی تفاوتی نداره و حتی بدتر هم هست، قید دینت رو باید بزنی چون رابطه بین افراد تو این شرکتا خیلی خیلی زشت و زننده ست بطوریکه جنس مخالف سعی داره روابط برقرار کنه چه پسر چه دختر! من تو بادران بودم و خبر اومد که باید شرکت رو تغییر بدیم و یه شرکت دیگه فعالیت کنیم. حالا چرا؟ چون همون بالاسری عوضی پورسانتش کم شده بود و شرکت هم به شدت محصولات رو گرون کرده بود تصمیم گرفت همه بریم شرکت دیگه! همین طرف تو کل شهرها افتاده بود به گشتن که یه سری بیچاره رو شیفت بده به شرکت دیگه و متقاعدشون کنه در حالی که سال به سال هم این فرد رو نمیدیدی! الانم بعد از 5 ماه چندتا از همین لیدرا آب شدن رفتن زیرزمین با این که شرکت رو هم عوض کردن.

نتورک نه تو ایران بلکه تو هیچ جای دنیا جواب نمیده. همون رندی گیج هم که اسم میبرن اصلا نتورکر نیست با نویسندگی کتاب تو این زمینه پولدار شده و غیر از این دروغه! 

و در نهایت فکر کنید لطفا فکر کنید که چرا تو این همه کسب و کار باید این کار بره زیر ذره بین و وبسایت و وبلاگ بزنن که مردم نرید و مضراتش رو بگه؟ چرا از بورس، کارهای کامپیوتری و... بد نمیگن؟ خب برادر من خواهر من این کار یه مشکلی داره که بعد از 70 سال که گذشته هنوز مردم بهش بدبین هستن نمیرن... دلتون رو هم خوش نکنید به این که چون کتاب و آموزش تو بازار هست در مورد نتورک کار خوبیه، نویسنده ی این کتابها هوش مالی دارن و دارن خوب استفاده میکنن تا پول بره تو جیب خودشون... متاسفانه من همه ی اینا رو میدونستم اما خودم رو گول میزدم و خدا رو شکر میکنم که به یکسال نکشید و اومدم بیرون!

من زمانی که نتورک بودم اینجا میومدم و تجربیات مردم رو میخوندم و بهشون میخندیدم و میگفتم اینا درک بالایی ندارن و من میتونم و همون انرژی کاذب، درحالی که من درک بالایی نداشتم...

اگه خونوادتون رو دوست دارید وارد این کار نشید.

با تشکر از مدیریت سایت.

  • محمد

سلام، من خودم هم تو یه شرکت نتورکینگ رفتم ماجراش از اینجا شروع شد که یکی از همکلاسی های دانشگام پای صحبتای من نشست و متوجه شد که من دنبال کارم، برای همین یه روز میخواس منو دعوت کنه جلسه هفتگی و یه جلسه تفریحی که به اصطلاح بهش میگن پاتلاک که من نتونستم برم بعدش بهم زنگ زد گفت یه روز بیا شرکت راجب کاره و  حضوری بیا و این حرفا، وقتی هم رفتم اونجا محیطش شبیه دانشگاه بود تا یه شرکت کلی هم منت سر من که اره سر ساعت بیا مشاورش وقت نداره و اینا، خلاصه مشاور اومد با تعریف از ظاهرم 

واینا شروع کرد از دلار شروع کرد که قیمتش چنده و اینا من ساده هم فکر کردم کار فروشه اما وسطای پرزنت فهمیدم نتورکینگه برای همین حرف مشاور رو قطع کردم گفتم نتورکیه؟ گف حالا وایسا و اینا بعد گف اره محصولات ما چون تو بازار نیس بهتر میخرنو محصولات با کیفیته (البته واقعا هم خوب بود) و خود شرکت تولیدش میکنه و اقای ******* تبلیغ کرده(بعدها خودم فهمیدم) و ما حامی هستیم(توجه کنید اسم لیدر شد حامی) یادمه مشاور پرسید چه قدر در روز میتونم وقت بذارم؟ و گفت همون مقدار وقت بذارم درست میشه و کارفرما ندارم که بهم غر بزنه ساعت کاریش دست خودمه و، وتازه از کار کارمندی قبلیش شاکی بود گفت الان یکساله تو شرکته ماشین خریده(بله واقعا ماشین داشتن ولی خب صفر نبود و اینکه قیمت صفر مدل ماشینشون ۲۶ میلیون به بالاس بعد در اوردم تو دو سه ماه اول کاریش سه چهار میلیون در میاورده با در نظر گرفتن هزینه های جانبی ماشین و مخارج زندگی ممکنه مگه؟) بعد اره من خانوادم راضی نبودو شوهرم راضی نبود و گفتم یه ماه فرصت بدید(زبون بازی) خلاصه منم چون تجربه ای نداشتم صرفا به خاطر تجربه اجتماعی داشتن با افراد جامعه و (بیشتر پول) قبول کردم ولی از همون اول حس خوبی نداشتم و احساس کردم حامی و سرحامیم (یه مقام بالاتر از لیدر)برای اینکه شک و شبهه هام بریزه منو سوار ماشین سرلیدر کردن که باورم بشه همیشه هم ماشینش پر از کارتون محصولات شرکت بود، بعد به این موضوع افتخار میکردن، کم کم متوجه شدم هرروز باید پاشم بیام کلاس  صرف از نظر از دانشگاه مگه یه ادم چه قد توان داره هرروز یه راه طولانی بره؟( وقتی خود کار چندان رسمیتی نداره شما رغبت میکنید که هرروز یه مسیر طولانی برید و کرایه رفت و امد بدید؟) نه قراردادی نه مدیر عاملی هیچی! و تازه باید جمعه هارم میذاشتم برم پاتلاک و جلسه هفتگی! نه میتونستم به درسام برسم نه به کارم! دغدغه این کارم به بدبختی های دیگه مم اضافه شد همش استرس استرس! اول گفتن مشتری برات جور میکنیم! کودوم مشتری؟ سلف دانشگاه رو حواله من دادن که اصلا خرید نکرد(خود حامی یکی دوبار فروخته بو د به سلف دانشگاه و خواهر مسول دانشگاه)بعد گفتن به اسم دفتر کاری تو میزنیم! فشار پشت فشار کی بیا کلاس بیا فلان! منی که پول انچنانی نداشتم صد و چهل تومن پول محصول دادم! (چهل تومن بدهکارم به حامیم)! حالا مشکل بازار سرد تو اینستا پیج بزن مزدمو فالوو کن روزی ۴۰۰نفر! بعد گروه بزن تلگرام!(گروه نه کانال! چون که اعضا میتونن چت کنن و انتقال حس مثبت کنن) کتاب هایی مثل پنیر مرا چه کسی جا به جا کرده؟ و حکایت دولت و فرزانگی و سی دی راز! چی بگم که خام شدم و فکر کردم میتونم اوضاع مالیمو درست کنم! اوج قصه وقتی شد که من بدبخت سرما خوردم و باید استراحت میکردم ولی ول کن نبودن هی زنگ میزدن که پاشو بیا حالت بهتر میشه! منطقو ببینید خودتون دیه! و اوج دروغ اینجا بود که من با یه میلیون فروش ماهی صد هزار تومن در میارم!(درحالی که لیدرم گف من ماه اول بدون دایرکت یا همون زیر مجموعه با یک میلیون فروش سیصد تومن در اوردم !)صد هزار تومن! حالا هی وسطش سر حامیم میگف بیا کلاس تصاعد درصدی! متد اموزشی مزخرف و دروغ گوویی به مردم! میگفتن لباس فرم بپوشید رسمی برید! هرجا رفتیم با یه بغل کارتن محصول! خودتونو مشاور جا بزنید یه گروه تشکیل دادن هی حرف میزنن هی عدد میدن مثلا واسه ایجاد انگیزش! شعارشونم اینه که هرکی موند و برد! یه کارکر ظرف شویی رستوران رو هم بکنه بیشتر از صد هزار تومن بهش میدن! وقتی هم میگفتم امنیت شغلی نداریم هی میگفتن نه حالا فلانو نه حالا اینجور نیستو! گیریمم من سازمان تشکیل بدم مگه تا کی جون دارم کار کنم؟ خدایی نکرده نتونم دیگه کار کنم از کجا پول گیر بیارم؟ اومدیم و شرکت ورشکسته شد از کجا پولمو بگیرم؟ سابقه کاری چی؟ پس قانون چی میشه؟ مگه بقیه دلشون ثروت نمیخواد؟ مگه فقط ما بلدیم بلند پرواز باشیم؟! میگن همه یه زندگی کارمندی میخوان از کارشون راضی نیستن همش میخوان برن تعطیلات!  ولی یه دولتمند به ندرت میره مرخصی! من از یه پزشک سوال کردم ایشون گفتن وقتی از بدن زیاد کار بکشی سیستم دفاعیش ضعیف میشه حالا هر چه قدم عاشق کارت باشی! بیخود میگن ساعتاش دست خودت نیست به زور هی بیا اینور اونور! همکلاسی که تا دیروز جز یه سلام و علیک و حرفای مختصر حرفی نداشتم چطور شد یهو دلسوزم شد؟! همش هم مثبت اندیشی! به جز  من خیلیا دیگه هم بودن چرا به اونا نگفت؟  همینم ازش پرسیدم گفت هرکسی رو تو این کار نمیارن تو پتانسیل پیشرفت داری! نگو نقشه داشتن کسای ساده مثل منو شناسایی کنن بعد ببرن! اگه خوبه چرا به همه نمیگن؟ خلاصه کلام اینکار  کلاه برداری محضه فقط ازت کار میکشن اخرشم یه چندرغاز میندازن جلوت! اگه خیلی عاشق بازاریابی هستید حداقل یه جا استخدام شید که هم بیمه براتون رد شه هم یه حقوق ثابتی داشته باشید! زمانش مشخص شده باشه نه اینکه در حالت مرگ هم بکشوننت اینور اونور! من به جای سود فقط ضرر ماالی کردم و خودمم شرایط مالی درستی ندارم که هی هردفعه چندرغاز حقوقمو بدم محصول بخرم دوباره بفروشم؟ حالا این شرکت گف نه اینترنتی شما سفارش میزنی بعد پول از مشتری میگیری بعد براش میفرستی( این درست این بخش از بازار سرد بود ولس بازار سردی که توش باید حضوری میرفتی باید محصول همراهت میموند)
یادتون باشه هرکی از هرچی زیاد تعریف کرد یا یهو دلسوزتون شد بهش شک کنید هیچکس دلش به حال شما نمیسوزه!
  • محمد

این قسمت از برنامه حرف حساب که در تاریخ 26 شهریور 1396 بطور زنده از اول سیما پخش شده است، بازاریابی شبکه ای مورد نقد و بررسی گرفته شده است.

بدین وسیله این قسمت از برنامه حرف حساب در اختیار مخاطبین محترم قرار میگیرد:




دریافت
مدت زمان: 10 دقیقه 15 ثانیه 

  • محمد

با توجه به حجم زیاد مخاطبین و درخواست آنها جهت اقدامی قانونی برای مبارزه با شرکتها بازاریابی شبکه ای، شکوائیه ای در سایت «چنج» تنظیم شده است که ضمن برشمردن مشکلات بازاریابی شبکه ای، از مجلس، دولت و قوه قضائیه می خواهد تا این معضل را مورد بررسی قرار دهند.

بدین وسیله از مخاطبین محترم سایت دعوت میشود تا از طریق لینک زیر، این شکوائیه را بصورت الکترونیکی امضا نمایند:


.: لینک انتقال به صفحه شکوائیه :.


نحوه امضای این شکوائیه:

1. از طریق لینک بالا وارد صفحه مورد نظر شوید و شکوائیه را مطالعه فرمائید.

2. در قسمت سمت راست متن شکوائیه میتوانید مشخصات خود را وارد نموده و با کلیک برروی «Sign»، شکوائیه را امضا نمایید (تصویر).


همچنین از شما دعوت میشود تا پیشنهادات و انتقادات خود در این خصوص را از طریق نظرات همین مطلب مطرح فرمایید.

  • محمد

مطابق قانون سادهٔ عرضه و تقاضا در اقتصاد، زمانی که عرضهٔ یک کالا از تقاضایش پیشی بگیرد تقاضا کاهش می‌یابد. در این نوع بازاریابی نیز پس از اشباع بازار بخاطر افزایش تعداد بازاریاب‌ها و عرضه محصول تقاضا کاهش می‌یابد و با کاهش کشش بازار زمینه برای فروپاشی هرم فراهم می‌شود. البته وقوع این مسئله عموماً آسیبی به لایه‌های اولیهٔ هرم شبکه نمی‌رساند اما افرادی که تازه‌وارد این عرصه شدند را ناکام خواهد گذاشت چراکه سود زیادی به آنها نمی‌رسد. نمونه‌هایی از عدم کسب موفقیت و درآمد معقول در بازاریابی شبکه‌ای:

  • تنها ۱۰ درصد فروشندگان شرکت Amway’s که یکی از قدیمی‌ترین و بزرگترین شرکتهای مبتنی بر بازاریابی در آمریکا و جهان است توانستند درآمدی داشته باشند.
  • از ۳۳۰۰۰ فروشنده مورد بررسی از شرکت Amway’s تنها ۹۰ نفر موفق به کسب درآمد در حد متوسط جامعه شده بودند و ۹۹/۷ درصد توفیقی نداشتند
  • در سال ۲۰۰۷ تنها ۱ درصد از فروشندگان شرکت Mona Vie’s موفق به دریافت سود شده بودند.
  • در سال ۹۸ درآمد سالانه ۹۰ درصد از بازاریاب‌ها در آمریکا از ۵۰۰۰ دلار در سال کمتر بود که با درآمد حداقلی برای زندگی تفاوت فاحشی دارد.
  • در سال ۲۰۱۰ درآمد ۸۴ درصد از فروشندگان شبکه Fortune در آمریکا از ۶۰۰۰ دلار در سال کمتر بود و ۳۰ * درصد کل فروشندگان هیچ درآمدی نداشتند.
  • تنها ۰٫۱۴ درصد از میان ۲٫۷ میلیون فروشنده شرکت Herbalife (از شرکت‌های بزرگ مبتنی بر بازاریابی شبکه‌ای آمریکایی) توانسته‌اند درآمد بالای ۲۰ هزار دلار در سال داشته باشند (این درآمد در آمریکا به مراتب از خط فقر کمتر است!) و ۹۳ درصد از فروشندگان هیچ سودی از محل فروش دریافت نکرده‌اند.

همچنین این شغل همواره با مراجع قانونی و اقتصادی در کشمکش بوده و در برخی کشورها نیز به کلی غیرقانونی است. مطابق اظهارات سازمان تجارت فدرال آمریکا این شرکت‌ها خطرناکند چراکه درصورت فروپاشی هرم به جز افراد اولیهٔ هرم که تعداد قلیلی هستند بقیه دست خالی می‌مانند. این سازمان ضمن اذعان به مشکوک بودن بعضی از این شرکت‌ها توصیه نموده «بهتر است در برنامه‌ای که حقوق شما به جای فروش خودتان به تعداد زیرمجموعه‌های شما بستگی دارد وارد نشوید» بازاریابی شبکه‌ای به حدی از نیل به ثبات و آرامش در دنیای اقتصاد به دور مانده که شرکت Amway’s که از قدیمیهای این عرصه است بعد دهه‌ها فعالیت فراتر از صدمین خرده فروش بزرگ دنیا نرفته.


*منبع

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است. لطفا تا انتها مطالعه فرمایید.

یکی از مدلهای بازاریابی و تجارت که از سال ۱۳۹۰ وارد ایران نیز شد و حتی جنبه قانونی پیدا کرد، بازاریابی چند سطحی یا شبکه ای بود. مدل فروش بازاریابی شبکه ای که شباهت هایی به مدل های شرکت های هرمی داشت مورد بحث و مناقشات فراوانی بود و عده ای نیز با هدف کسب درآمد فراوان به این کسب و کار وارد شدند اما بازاریابی شبکه ای چیست؟ چگونه کسب درآمد می کند و مسائل قانونی و شرعی پیرامون آن به چه صورت است؟ برای یافتن پاسخ سوالات بالا در ادامه با ما همراه باشید.

  • محمد

این مستند توسط گروه سیاسی شبکه خبر تهیه شده و در قالب چهار قسمت در اختیار شما قرار میگیرد.

 

قسمت اول:

 


دریافت
مدت زمان: 13 دقیقه 28 ثانیه 



قسمت دوم:

 


دریافت
مدت زمان: 14 دقیقه 10 ثانیه 



قسمت سوم:
 
نمایش و دریافت
حجم: 50.7 مگابایت
توضیحات: مستند ثروت خیالی 3


قسمت چهارم:
 
نمایش و دریافت
حجم: 49.8 مگابایت
توضیحات: مستند ثروت خیالی 4
  • محمد

* منبع این مطلب


آیت الله مکارم شیرازی:

بحث درباره ی شبکه های بازاریابی یا بازاریابی شبکه ای به اتمام رسید. اکنون جمع بندی نهایی در این باره را که در 8 نکته خلاصه و جمع بندی شده است بیان می کنیم:

نکته اول: اساس تمام بازاریابی های شبکه ای و هرمی یکی است و همه آنها روی هرم دور می زند.

همگی از خاصیت اعداد تصاعدی و اشکال هرمی استفاده می کنند، و اگر تفاوتی وجود دارد در مسائل حاشیه ای است و غیر مربوط به ماهیت آنها.

نکته دوم: مشتری های این بازار غالباً کالا را بر اساس نیاز خود خریداری نمی کنند بلکه برای این است که در صف بازاریاب ها قرار گیرند و سود های کلان ببرند؛ در واقع همه فروشنده اند نه خریدار.

نکته سوم: این بازاریابی ها هزاران هزار نیروی جوان را از کارهای تولیدی و حتی تحصیل به بیراهه می کشاند و تبدیل به یک واسطه ی حقیر مصرف گرا می کند.

نکته چهارم: منابع آماری معروف خارجی و داخلی نشان می دهد که تنها عدد کمی از آنها سود کلانی می برند و اکثریت قاطع که گاه تا 99% پیش می رود محروم ها و ناکام ها هستند.

نکته پنجم: این کار قطعاً مصداق «اکل مال به باطل» است و توجیهاتی که برای آن مطرح می کنند واقعیت ندارد و شبیه توجیهات و حیله های رباخواران است.

بعضی آن را شبیه نوعی بخت آزمایی و قمار می­دانند؛ ولی ما می­گوییم قماری است که چند قمارباز حرفه ای در برابر عده ی کثیری قمارباز ناشی قرار دارند.

آنهایی که در رأس هرم هستند مثل قمار بازهای حرفه ای اند و آنهایی که در انتهای هرم هستند همچون قمارباز های ناشی.

نکته ششم: اگر دلیلی بر حرمت آن نباشد جز اینکه سبب ضرر و زیان گروه زیادی می­شود کافی است و حکومت اسلامی باید جلوی آن را بگیرد.

نکته هفتم: جالب اینکه به تصدیق محققان، اداره کنندگان بازاریابی شبکه ای غالباً همان هرمی ها و گلدکوئیستی ها هستند.

نکته هشتم: متاسفانه اخیراً اطلاعات نادرستی به شورای محترم نگهبان داده اند و فتوا بر جواز گرفته اند و وزارت صنایع و معادن به آن دامن می زند به دلایلی که روشن است و مخفی نیست.


تاریخ انتشار: « 1395/11/05 »

  • محمد

* این مطلب از اینجا اخذ شده است.

* نویسنده: محمدرضا شعبانعلی.


پیش نوشت یک: این مطلب را می‌شد و می‌شود به عنوان بخشی از سلسله بحث‌های مربوط به شبکه های هرمی در نظر گرفت (قسمت اول، دوم، سوم، چهارم). اما ترجیح دادم در عنوان آن از شبکه های هرمی استفاده نکنم تا به خاطر داشته باشیم که این بحث و چنین بحث‌هایی را در زمینه‌های بسیار متفاوت و متنوعی از زندگی می‌توان مطرح کرد (یا لااقل به آن فکر کرد).

علت اینکه از بهروز اسم بردم این است که اصل این بحث، با خواندن حرف‌های بهروز در زیر قسمت چهارم بحث در مورد شبکه های هرمی به ذهنم رسید. وگرنه، بهروز در آنجا سوالی مطرح نکرده بود و ضمناً من کاملاً با  حرف‌ها و دیدگاهی که در آنجا مطرح کرد موافقم. بنابراین شاید بتوان بحث کالیبراسیون اشتباه را ادامه‌ی بحث‌های بهروز دانست.

بهروز در آنجا چنین جمله‌ای داشت: می‌تونم بگم مطمئنم که یک نتورکر شکست خورده و مال باخته، به مراتب مدل ذهنی بدردنخور تری از کسی داره که وارد اینجور بازیها نشده.

من می‌خوام سمت دیگر ماجرا رو بگم: به نظرم یک نتورکر موفق شده و مال به دست آورده، در مقایسه با کسی که شکست خورده و مال‌باخته، به مراتب مدل ذهنی و ذهنیت ضعیف‌تر و ناکارآمدتری خواهد داشت.

  • محمد

منم دقیقا همین شرایطی که همه میگن رو داشتم الان میگم ای کاش برمیگشتم به 3ماه پیش و موقعی که اون شخصی که اصلا نمیخوام اسم دوست رو روش بزارم بهم زنگ زد همونجا میگفتم اصلا نمیخوام و دیگه جوابشو نمیدادم....سر پرزنت جوری مارو برد 300 تومن ثبت خرید زدیم که بعدش منو و خونوادم تا چند روز به خودمون نیومده بودیم که آخه ما به چه حسابی رفتیم اینقدر خرید کردیم اونم وسایلی که اصصصصصصلا لازم نداشتیم و همون روز شد که از چشمم افتاد . 2هفته رفتم جلساتشون(مجبوری .چون خرید زده بودم و میترسیدم خریدام نرسه به دستم و میخواستم توی شرکت باشم) 800 تومن ازم کندن توی 2هفته مجبورم کردن دوبار خرید بزنم

  • محمد

سلام دوستان عزیزم

هدف من از نوشتن این مطالب اینکه شما بتونید جلوی کلاه برداری از خودتون رو بگیرید و کسی روی شما نفوذ پیدا نکنه 

پس خواهشا با دقت بخونید


من3ماه تو بازاریابی شبکه ای(بیز)کار کردم

این کارو یکی از دوستان صمیمی من بهم معرفی کرد 

اون درباره کار بهم گفت:این کار خیلی درآمد بالایی داره و ما تو این کار میتونیم به درآمد بالای3میلیون برسیم و در امد تصاعدی داره یعنی هر ماه بیشتر میشه 

منم خوب به حرفاش گوش کردم و بخاطر اطمینانی که بهش داشتم قبول کردم تا برم ببینم کارش چجوریه.

اون بهم گفت باید اول هماهنگ کنم و پارتی بازی کنم تا بتونم بیارمت سرکار منم گفتم باشه منتظر خبرت هستم

چند روز بعد بهم زنگ زد و گفت یک دست لباس رسمی بپوش و بیا به این آدرس،،منم رفتم

  • محمد

این مستند درباره شرکتهای هرمی میباشد و در ظاهر ارتباطی با شرکتهای بازاریابی شبکه ای ندارد.

اما هدف از قرار دادن این مستند آن است که مخاطبان محترم، روشهای روانی و آموزشهای این شرکتها را با شرکتهای بازاریابی شبکه ای مقایسه نمایند.

به نظر میرسد که این مقایسه نیازی به توضیح ندارد!!




دریافت
مدت زمان: 22 دقیقه 41 ثانیه 

حجم: 64.3 مگابایت

  • محمد

* ارسال شده توسط احمدرضا


لغو جایگاه،اسفند.94
ضرر از جنبه اقتصادی:
به دلیلی روشن و منطقی ضرر زیادی بود که با 10 ماه فاکتور زدن میلیونی(بالا) و مجبور بودن به فروش کالا به قیمت بسیار کمتر از مبلغ خریداری شده،متحمل شدیم.چون عملا کسی با وجود برندهای معتبر سمت خرید گرانتر و اعتماد کردن به کالای شرکت ************** نمیرفت! (کاری به انداختن به دیگران و زبون بازی ندارم!) 
و این مشکل هم برای من و هم 97 زیرمجموعه من بود! به علاوه مشکلاتی دیگر که اخلاق و رفتار آدم رو تغییر میداد! ( پارادایم شیفت: تعریفش قشنگه ولی تو نت ورک ینی تبدیل شدن به یه آدم جدی و معتقد به دین بازاریابی شبکه ای! که بعدها باید بهترین دوستانی که نه گفتن به کار رو حاشیه زندگی بدونه! یعنی کافر دونستن بقیه!)
"" برداشتن سقف ذهنی"" چیزی که شاید قشنگ باشه،ولی من دیدم کسایی رو که سر این کلمه خیلی خیلی غیرمنطقی شدند که شاید در لیست هدف هاشون بخوان مثلا یک ساعت به 24 ساعت روز اضافه کنند یا جای یه سیاره رو عوض کنند :| !!!
"منطق دقیقا دشمن اصلی نت ورکه! احمقانه مثبت باش :)
باید غیرمنطقی باشی،درآمد تصاعدی منطقی نیست پس باید غیر منطقی باشی!"
( این جملات آشناست برای بعضی ها!!)
برای این کار واقعا باید منطق داشته باشیم یا نه؟!
جواب سادست! 
به خودت نگاه کن
اگه وجدان داری و باهاش در ارتباطی از منطق استفاده کن! 100% به جواب میرسی! ( من تمام دردم اینه که تموم این 10 ماه وجدانم عذاب میکشید و من فکر میکردم این فقط سختی کاره و تموم میشه!یه جور قانع کردن خود آدم یا همون فالو)
تصمیم گیری خیلی سادست!!!
یا بذارش کنار و بلند فریاد بزن نه!
یا تا تهش برو و ...
سه نقطه دست شماست!کاملش کنید! چون شما تصمیم میگیرید!
  • محمد
شبکه اول سیما با تهیه آماری از 209 نفر از اساتید دانشگاه، کارشناسان اقتصادی، نمایندگان مجلس، خبرنگاران و کارآفرینان این سوال را مطرح کرده که «آیا فعالیت بازاریابی شبکه ای در سالهای اخیر در ایران بیشتر به یک کسب و کار شبیه است یا یک کلاهبرداری؟». پاسخ این خبرگان به این سوال به شرح زیر است:
 
بطور کلی 68% از این افراد، بازاریابی شبکه ای را یک کلاهبرداری دانسته اند.
 
الف) 61% از اساتید اقتصاد دانشگاه و کارشناسان اقتصادی ، بازاریابی شبکه ای را کلاهبرداری دانسته اند.
 
ب) 62% از نمایندگان مجلس بازاریابی شبکه ای را کلاهبرداری دانسته اند.
 
ج) 73% از خبرنگاران، بازاریابی شبکه ای را کلاهبرداری دانسته اند.
 
د) 79% کارآفرینان بازاریابی شبکه ای را کلاهبرداری دانسته اند.
 
جهت مشاهده این بخش از برنامه پایش، کلیپ زیر را مشاهده فرمائید:
 
 

دریافت
مدت زمان: 53 ثانیه 
حجم: 1.7 مگابایت
  • محمد